کلا این دوروز صلب آسایش شدیم
دیروز روز عید صبح ساعت 6:45 کلاس داشتم رفتم بعدش اومدم ساعت تقریبا 8 ونیم بود خب دیگه ما هم شرو کردیم به خوندن و جای شما ساعت 9 و اندی(خواننده نه آآآآآ یعنی مقداری) با یک صدای مهیب توجهم به کوچه جلب شد بعد از اون یک صدای مثل شکلیک رگباری منم وحشتزده نکنه این دوستان عزیزی که اسم نمیبرم جوگیر شدنننننننننن
در همین هین برقم رفت
ترسون و لرزون() خودمو رسوندم پای پنجره دیدم چند نفر دست به یقه شدن ملت دارن میدون گفتم نه دیگه بکش بکش قطعیه داشتم آماده میشدم در برم ، برم یه جایی سنگر بگیرم چشمم به کابل بین دو خیابون افتاد که در حال برزون رفتن بود و اونورم یه تراک میکسر وایساده یه دفه دورازیم افتاد که بعله این خونه کناری که ................................(نیاز به سانسور داشت) اومدم آرموتوربندی کنه بتن اورده کابل ترکونده
خب ما هم حلک ولک(درسته؟؟؟؟؟؟) رفتم تو کوچه دیدم اهک
زده کابل رو که ترکونده که هیچ پایه برقم که شکونده بازم که هیچ کابل فشار قوی این سمت رو نابود کرده کابل روکابل افزایش ولتاژ 3000 ولت برق اومده تو خونه هاااااا تازه نکته قابل توجه این که ترانس برق عمل نکرده و فیوز نپرونده
خلاصه درگیری پیش اومد همسایه ها میومدن میگفتن لامپمون ترکیده از تلوزیون دود میومده اون میگفت کولر قطع کرده اوضاعی داشتم
بروبچه های اتفاق برقم که قربونشون برم سلطان سرعتن
ساعت 10 ونیم اومده با یه وانت میگه چه خبره؟؟؟؟؟ بهش میگیم بچه ها توپشون افتاده بود بالا دنده هوایی زدن برن بیارنش
حالا داره میبینه کابل فشار قوی وسط خیابون افتاده تازه بیسیم زده که بالابر بیارین
بعدش که بالابر اومده به جای این که تیر برق (که چوبیه مال زمان خیارشور شاه پدر) رو عوض کنن اومدن یه پایه چوبی زدن پشتش اینو بستن به اون
حالا اومدن برق رو وصل کردن همسایه ها جیغ و داد که قطعش کن
این دوستان عزیز نیمده بودن کابل اونوری رو وصل کنن بعد برن اون کابله باز روی اون یکی بوده ولتاژ میداده
دوباره اونو درست کردن جای شما خالی ساعت شد 3.5 بعد از ظهر
بعد از اینا عقد یکی از فامیلا بود تو کوچه روبرویی منم گفتم نمیرم حسش نیست فوق ساعت 11 میرم یه خودی نشون میدم میام
ساعت 8 مامان زنگ زده سریع بیا کارت داریم
خلاصه من رفتم به وظیفه ی شیرین خر حمالی همت گماردم
خلاصه تا اومدم خونه دیدم 2 شده
همون موقه دیدم کمر شکن اومده تو کوچه یه بیل مکانیکی پیاده کنه و اینا شرو کردن به خاک برداری بیشتر از اون خونه یکی مونده به سر نبشی ما هم عصبانی که این چه وضعه
چشمتون روزه بد نبینه تا اومدم بخوابم شد 3.5
صبحم ساعت 6.5 بلند شدم رفتم ساعت 10 اومدم صبحونه خوردم رفتم دوباره کلاس تا 12.5
بعد رسیدم خونه دیدم باید برم حیاط و خونه بشورم
بعد دیدم دارن این مغازه های سره کوچه رو تعطیل میکنن اون سر نبشیم از اول صبح به صورت عجیبی تعطیل بود
خب رفتیم اونور در حال شستن حیاط بودم که دیدم قطعه نیاز داریم رفتم سر کوچه بگیرم و بیام دیدم ای بابا این مغازه ها دارن کج میشن یه نیم ساعت بعد دیدم صدای آتش نشانی و اینا میاد ساعت 2 کارم تموم شد داشتم میومدم خونه دیدم خیابونو بستن پلیس و آتش نشانی و شهرداری و اداره گاز و اورژانس ریختن از 3 خیابون اینورتر رو بستن
دیدم صدای شکستن میاد گچ سقفا دارن میریزن ساختمونا دارن کج میشن بعد ما اومدیم سمت خونه یه دفه یادمون به خونه قدیمیمون افتاد که اونو تخلیه نکرده بود چون یه خونه اینورترش بود بعد در حال تخلیه اون بودن که یه دفه یه صدای انفجار مانند و خاک و جیغ بود که بلند میشد
بعدم یه جرقه خیلی وحشتناک
و خاک و مردم بودن که به اینور اونور میرفتن
ما هم سریع دوییدم سمت اون خونه قدیمیمون که همسایه هارو بیاریم بیرون اصلا یه وضعی بود
بعد خلاصه 7 تا مغازه کلا نابود شدن
بخشی از خونه این سمتی هم در اثر بخورد تیر آهن و طبقه دوم مغازه ها تخریب شده
ولی خدارو شکر کسی صدمه ندید چون این میتونست یه فاجعه ی انسانی در اثر گود برداری نا صحیح یه خونه باشه
خلاصه تا جمع و جور کردیم و اینا باز اومدیم خونه شد ساعت 3.5
ساعت 4.5 دوباره خر حمالی
ساعت 5.5 کلاس
بعدشم که از اون موقه تا الان در حال تایپ
اینم زندگی این دو روز مابود
الان من فقط خوابم میااااااااااااااد![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)