دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    DVM
    نوشته ها
    1,829
    ارسال تشکر
    20,723
    دریافت تشکر: 12,331
    قدرت امتیاز دهی
    18942
    Array
    رضوس's: شاد3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    کلا این دوروز صلب آسایش شدیم
    دیروز روز عید صبح ساعت 6:45 کلاس داشتم رفتم بعدش اومدم ساعت تقریبا 8 ونیم بود خب دیگه ما هم شرو کردیم به خوندن و جای شما ساعت 9 و اندی(خواننده نه آآآآآ یعنی مقداری) با یک صدای مهیب توجهم به کوچه جلب شد بعد از اون یک صدای مثل شکلیک رگباری منم وحشتزده نکنه این دوستان عزیزی که اسم نمیبرم جوگیر شدنننننننننن
    در همین هین برقم رفت
    ترسون و لرزون() خودمو رسوندم پای پنجره دیدم چند نفر دست به یقه شدن ملت دارن میدون گفتم نه دیگه بکش بکش قطعیه داشتم آماده میشدم در برم ، برم یه جایی سنگر بگیرم چشمم به کابل بین دو خیابون افتاد که در حال برزون رفتن بود و اونورم یه تراک میکسر وایساده یه دفه دورازیم افتاد که بعله این خونه کناری که ................................(نیاز به سانسور داشت) اومدم آرموتوربندی کنه بتن اورده کابل ترکونده
    خب ما هم حلک ولک(درسته؟؟؟؟؟؟) رفتم تو کوچه دیدم اهک
    زده کابل رو که ترکونده که هیچ پایه برقم که شکونده بازم که هیچ کابل فشار قوی این سمت رو نابود کرده کابل روکابل افزایش ولتاژ 3000 ولت برق اومده تو خونه هاااااا تازه نکته قابل توجه این که ترانس برق عمل نکرده و فیوز نپرونده
    خلاصه درگیری پیش اومد همسایه ها میومدن میگفتن لامپمون ترکیده از تلوزیون دود میومده اون میگفت کولر قطع کرده اوضاعی داشتم
    بروبچه های اتفاق برقم که قربونشون برم سلطان سرعتن
    ساعت 10 ونیم اومده با یه وانت میگه چه خبره؟؟؟؟؟ بهش میگیم بچه ها توپشون افتاده بود بالا دنده هوایی زدن برن بیارنش
    حالا داره میبینه کابل فشار قوی وسط خیابون افتاده تازه بیسیم زده که بالابر بیارین
    بعدش که بالابر اومده به جای این که تیر برق (که چوبیه مال زمان خیارشور شاه پدر) رو عوض کنن اومدن یه پایه چوبی زدن پشتش اینو بستن به اون
    حالا اومدن برق رو وصل کردن همسایه ها جیغ و داد که قطعش کن
    این دوستان عزیز نیمده بودن کابل اونوری رو وصل کنن بعد برن اون کابله باز روی اون یکی بوده ولتاژ میداده
    دوباره اونو درست کردن جای شما خالی ساعت شد 3.5 بعد از ظهر
    بعد از اینا عقد یکی از فامیلا بود تو کوچه روبرویی منم گفتم نمیرم حسش نیست فوق ساعت 11 میرم یه خودی نشون میدم میام
    ساعت 8 مامان زنگ زده سریع بیا کارت داریم
    خلاصه من رفتم به وظیفه ی شیرین خر حمالی همت گماردم
    خلاصه تا اومدم خونه دیدم 2 شده
    همون موقه دیدم کمر شکن اومده تو کوچه یه بیل مکانیکی پیاده کنه و اینا شرو کردن به خاک برداری بیشتر از اون خونه یکی مونده به سر نبشی ما هم عصبانی که این چه وضعه
    چشمتون روزه بد نبینه تا اومدم بخوابم شد 3.5
    صبحم ساعت 6.5 بلند شدم رفتم ساعت 10 اومدم صبحونه خوردم رفتم دوباره کلاس تا 12.5
    بعد رسیدم خونه دیدم باید برم حیاط و خونه بشورم
    بعد دیدم دارن این مغازه های سره کوچه رو تعطیل میکنن اون سر نبشیم از اول صبح به صورت عجیبی تعطیل بود
    خب رفتیم اونور در حال شستن حیاط بودم که دیدم قطعه نیاز داریم رفتم سر کوچه بگیرم و بیام دیدم ای بابا این مغازه ها دارن کج میشن یه نیم ساعت بعد دیدم صدای آتش نشانی و اینا میاد ساعت 2 کارم تموم شد داشتم میومدم خونه دیدم خیابونو بستن پلیس و آتش نشانی و شهرداری و اداره گاز و اورژانس ریختن از 3 خیابون اینورتر رو بستن
    دیدم صدای شکستن میاد گچ سقفا دارن میریزن ساختمونا دارن کج میشن بعد ما اومدیم سمت خونه یه دفه یادمون به خونه قدیمیمون افتاد که اونو تخلیه نکرده بود چون یه خونه اینورترش بود بعد در حال تخلیه اون بودن که یه دفه یه صدای انفجار مانند و خاک و جیغ بود که بلند میشد
    بعدم یه جرقه خیلی وحشتناک
    و خاک و مردم بودن که به اینور اونور میرفتن
    ما هم سریع دوییدم سمت اون خونه قدیمیمون که همسایه هارو بیاریم بیرون اصلا یه وضعی بود
    بعد خلاصه 7 تا مغازه کلا نابود شدن
    بخشی از خونه این سمتی هم در اثر بخورد تیر آهن و طبقه دوم مغازه ها تخریب شده
    ولی خدارو شکر کسی صدمه ندید چون این میتونست یه فاجعه ی انسانی در اثر گود برداری نا صحیح یه خونه باشه
    خلاصه تا جمع و جور کردیم و اینا باز اومدیم خونه شد ساعت 3.5
    ساعت 4.5 دوباره خر حمالی
    ساعت 5.5 کلاس
    بعدشم که از اون موقه تا الان در حال تایپ
    اینم زندگی این دو روز مابود
    الان من فقط خوابم میااااااااااااااد
    خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
    زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود

  2. 9 کاربر از پست مفید رضوس سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 10:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 5th January 2013, 12:24 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 09:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 11:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 08:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •