- از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
1- ثروت، بدون زحمت
2 -لذت بدون وجدان
3-دانش، بدون شخصیت
4-تجارت، بدون اخلاق
5-علم، بدون انسانیت
6-عبادت، بدون ایثار
7-سیاست، بدون شرافت
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
اگر در تمام طول شب براي از دست دادن خورشيد گريه كنيلذت ديدن ستاره ها را هم از دست مي دهي
يا صاحب الزمان
میشه تنهایی بازی کردمیشه تنهایی خندیدمیشه تنهایی سفرکردولی خیلی سخته تنهای رو تنهایی تحمل کرد...!
يا صاحب الزمان
زندگی یعنی :ناخواسته به دنیا آمدنمخفیانه گریستندیوانه وار عشق ورزیدنو عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .
- - - به روز رسانی شده - - -
یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت !
دوســـت داری ، همـــدرد نداری ...
خانـــواده داری ، حمــــایت نداری ...عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری ...مثل همیشه ؛ هــمه چی داری و هــیچی نداری ...
يا صاحب الزمان
ماسه ها فراموش کارترین رفیقان راهند...
پابه پایت می ایند؛
انقدر که گاهی سماجتشان در همراهی حوصله ات را سر می برد.
اما کافی است تا اندک بادی بوزد،
یا خرده موجی برخیزد تا برای همیشه از حافظه ی ضعیفشان، ردپایت پاک شود!!...
ما از نسل ماسه نیستیم...از نسل صدف هاییم...
صدف هایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه می کنند..
حال تو خود بخوان این حدیث را...
و همه ی ما خاطره ایم.....
كلافه ام
درست مانند وقتى كه
مادربزرگ نميتواند سوزن را نخ كند ...
یه وقتایی هست که حس میکنی مغرت خالیه و خودت رو هوا هستی...
و ساکت تر از همیشه هستی ...
یه وقتایی که حال دلت هم چندان خوب نیست...
وقتایی که حتی نمیدونی چطور کلمات رو ادا کنی... و واژه ها باهات غریبی می کنند(یا تو با اون ها)...
یه وقتایی که هرچه لا به لای امورات روزمره ات و یا احوالاتت جستجو میکنی... جوابی نمیابی برای خودت ... چه برسد برای دیگران
وقتایی که حتی جرات نمی کنی روبروی آینه بایستی و خودت رو نگاه کنی ! چون ممکنه ته دلت بلرزه ... و چشمات بدون اونکه دست خودت باشه تار بزنه ... اما نتونی اشکی بریزی ... و سعی کنی بغضت مثل مجسمه ی مقدس نشکنه ...!
یه وقتایی که شب رو به صبح میرسونی بدون اینکه متوجه گذشت زمان شده باشی ... زیرا که حس آوارگی و درماندگی، آشوبی از جنس بیخیالی در دلت می اندازد...
وانمود میکنی که چیزی برایت مهم نیست ... اما در واقع خیلی هم مهمه برات...
وقتایی که برات خیلی دردناکه لبخند بزنی تا دیگران خیال کنند همه چی آرومه ...
آن وقت هاست که حسی کهنه از میان دل مشغولی های اکنونت ، در دلت تکان میخورد ...
دلت هوایی میشود ... تو را به جاهایی در زندگی ات می برد که نمیخواهی از آنجا و از آن لحظه ها تکان بخوری...
جاهایی که حرف هایی سر دلت مانده ...
حرف هایی که تا اَبد نباید به کسی گفت ...
و این نا گفته ها مهر سکوتی به احساسی میزند که گاهی در لحظه هزاران بار برایت تکرار میشود ...
و بجای اینکه منقلبت کنند ... منجمدت می کنند ...
حس میکنم دلم غمگین ترین دل شهره ...
وقتی که دلت هوایی می شود....
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
در اين وقتها چه كسی دستم را ميگيرد و آرام در كنار گوشم زمزمه ميكند كه : منم همان محبوب و دوست تو كه جانشين تمام تنهايي ها و نداشتن هايت هستم ؛ منم همان خدايي كه دركنارت نشستم و سرت را به زانوي احساس و عشق خود گرفتم و اشكهاي بي پايانت را به سان مرواريد ؛ باارزش و عزيز و محترم ميپندارم و دل شكسته ي تو را بهترين خريدارم...
لـنـگـه هـای چـوبـی حـیـاطمـان
گـرچـه کـهنـه انـد و جـیـر جـیـر مـیـکـنند
مـحـکـمنـد...
خـوشبـحـالـِشان
کـه لـنـگه ی هـمنـد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)