خب یه پسره داره با خودش فکر می کنه چه کنم چه نکنم ، میګه نه عصبانیت خوب نیست ، کمی صبر ... کمی سکوت ... ، نه این کار هم که بده ، نه نه ، برم درس بخونم ، برم پیش دوستم ، آره ، میرم پیش دوستم ! (بد اموزی داره اینم که ! ) دوستش اعصاب نداره ، پسره با اسب میرم دنبالش ، شیطون ګولش می زنه ، با دوستش فرار می کنه ( هَو ، خیلی بده این داستان
) ، دختره خوشحال میشه ، پسره همش تو فکر بوده ، خوابش می ګیره ، می خوابه دیګه ! یا شایدم همش خواب بوده ، از خواب بیدار میشه








.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)


.gif)


بد اموزی داره اینم که ! ) دوستش اعصاب نداره ، پسره با اسب میرم دنبالش ، شیطون ګولش می زنه ، با دوستش فرار می کنه ( هَو ، خیلی بده این داستان 
پاسخ با نقل قول
خیلی بامزه بود
.
صحنه جنایی شد) خونشو بریزه.شیطون وسوسش میکنه(


.gif)
.gif)
.gif)

.gif)
.gif)

.gif)


.gif)


علاقه مندی ها (Bookmarks)