دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 68 از 297 نخستنخست ... 18585960616263646566676869707172737475767778118168 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 671 تا 680 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #671
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    15
    ارسال تشکر
    11
    دریافت تشکر: 19
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    معماران باید معماری زنده کنند

  2. کاربرانی که از پست مفید حسن خاتم سپاس کرده اند.


  3. #672
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    389
    ارسال تشکر
    3,581
    دریافت تشکر: 2,686
    قدرت امتیاز دهی
    1090
    Array
    بحث's: جدید80

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    هی هی هی هی روزگار تابستونم گذشت واولین روز پاییزه پاییزتون مبارک ایشالا روزای خوب داشته باشین ایشالا هممون پاییز خوبی داشته باشیم لطفا آمین بگین
    من امروز اول مهر الان کلاس ندارم ساعت 2تا 6کلاس دارم
    1392/7/1
    خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم

  4. 5 کاربر از پست مفید بحث سپاس کرده اند .


  5. #673
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    DVM
    نوشته ها
    1,829
    ارسال تشکر
    20,723
    دریافت تشکر: 12,331
    قدرت امتیاز دهی
    18941
    Array
    رضوس's: شاد3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    یه چندوقته احساسی اضافی بودن بی خود بودن بی مصرف بودن
    یا آهنگ دوست دارم محسن یگانه میافتم که میگه:

    من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا
    تو نشنیده گرفتی هر چی که شنیدی از من
    بودو نبودم انگار دیگه فرقی برات نداره
    این همه بیخیالی داره حرصمو در میاره، حرصمو در میاره

    بله اینجوریه

    کلا اصلا حس مبهمیه حوصله هیچکاریو ندارم حوصله هیچی

    دلم میخواد به یه عده اینو بگم:


    کجای زندگیتم یه رهگذر تو خوابت
    یه موجود اضافی توی اکثر خاطراتت
    من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا
    تو نشنیده گرفتی هر چی که شنیدی از من
    بودو نبودم انگار دیگه فرقی برات نداره

    این همه بیخالی داره حرصمو در میاره، حرصمو در میاره


    ولی نمیتونم
    امروزم همه رفتن و بچه ها مدرسه و مدرسه و دانشگاه


    من مانده ام تنهای تنها
    من مانده ام تنها میان سیل غمها
    حبیبم ، سیل غمها


    اییییییی روزگارخلاصه این وضع منه دانشجو نشدیم مدرسه ام که نمیریم
    اون حس مبهمم هست دیگه هیچی

    ویرایش توسط رضوس : 23rd September 2013 در ساعت 11:33 AM
    خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
    زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود

  6. 6 کاربر از پست مفید رضوس سپاس کرده اند .


  7. #674
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79815
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز روز اول مدرسه بود
    زنگ اول کلاس خلاقیت داشتیم ، ما که تا به این سن چنین کلاسی نه داشته بودیم و نه اسمش رو شنیده بودیم برامون جالب بود . هیچی متوجه شدیم که یک چیزی تو مایع های کلاس هنر هست تازه با کلی زحمت به این کشف رسیدیم انتظارشون از ما چی بود ، میگفتن می خوایم دیوار داخلی راه رو مدرسه رو رنگ بزنیم ؛ آخه مگه ما نقاشیم
    خوبه همین پارسال رنگ سفید زده بودن بهش ، میگفتن باید طرح بدید ، من نمی دونم مدیرمون اون همه هزینه کرده بود برای رنگ و نقاشی الان ما بریم خرابش کنیم ؟ اصلا ما رو چه به رنگ زده به دیوارا ! ای خـــــــــــدا
    هیچی دیگه الان هم باید برای اون دیواره یک طرح در نظر بگیریم تازه طرح رآل
    زنگ دوم فیزیک داشتیم ؛ مثل همیشه کل زنگ رو خندیدیم دو صفحه هم درس خوندیم
    زنگ سوم و چهارم هم ادبیات بود ، با معلم جدیدمون آشنا شدیم ، خیلی با نمک و مهربون بودن من خودم خوشم اومد ازشون استاد دانشگاه هستن ؛ سال اولی بود که اومدن مدرسه ما و البته کمی جدی و چکشی برخورد می کردن که خب ، حقمون بود
    زنگ پنجم دینی داشتیم با معلم عربی مون ، معلممون که از پارسال بود واقعا خانوم خیلی خوبی هستن ، کل کلاس رو گفتیم و خندیدیم تالیف گر کتاب دینی رو هم کلی مسخره کردیم که منجر به دریافت نمره منفی از معلممون شد
    زنگ آخر هم که زبان داشتیم و طبق معمول با یک معلم جدید که کلا درباره این کلاس حرفی نزنم بهتره
    الان فکرم شدید مشغول اون طرح رآل هست که از کجا باید یک چیز خوب و تاپ پیدا کنم و کمی هم عصبانیم آخه ما رو چه به رنگ و نقاشی دیوار مدرسه
    برم دنبال یک طرح و یکمم هم درس بخونم
    ببخشید اگر سرتون رو درد آوردم و زیاد حرف زدم امروز هم از اون روز هایی بود که با کسی زیاد حرف نزده بودم و بیشتر با دوستان غیبت کرده بودیم
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  8. 6 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  9. #675
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    389
    ارسال تشکر
    3,581
    دریافت تشکر: 2,686
    قدرت امتیاز دهی
    1090
    Array
    بحث's: جدید80

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز برام روز سختی بود یکی از دوستام متاسفانه فوت شده اینجا نوشتم که اگه صلواتی حمدوسوره ای تونستین لطفا دریغ نکنین .خدا به همتون عمر طولانی باعزت عنایت کنه.
    خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم

  10. 7 کاربر از پست مفید بحث سپاس کرده اند .


  11. #676
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27195
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز چه روز خوبی بود...شب قبلش خیلی استرس داشتم،ساعت 10 شب رفتم تو رختخواب که صبح بتونم ساعت 5 بیدار شم ولی ساعت 2 شب خوابم برد...4 ساااااااااااااااااعت تو رختخواب بودم...هرچقدر تلاش میکردم خوابم ببره،نمیشد!
    هیچی دیگه همون ساعت 2 خوابیدم،صبحم زورم میامد بلند شم
    بابام رسوندم مدرسه...کلیم تو ترافیک موندیم...بهم گفته بودن ساعت 7 مدرسه باشین ولی دیر تر شد....استرسمم زیادتر میشد...
    خلاصه ساعت 7:10رسیدم مدرسه...
    واااااااااااااااااااااااا ی از در که وارد شدم......مهساااااااااااااااا ااا جونممممممممممممممم،حدیث جونمووووووووووووووو دیدم....نشسته بودن اخرین صندلی های تو حیاط منتظر من بودن.....کلی افتادیم به جون هم....
    بعدش رفتیم جلو تر نشستیم.
    امروز زنگ مدرسه یا مهر داشتیم با حضور مقااااااااااااااااامااااا ااااااااات لشکری و کشوری...ارشد ریاست جمهوری،شهردار منطقه 8 تهران،اقای دکتر.....و..........و........و خانواده ی شهید نمیدونم چی چی
    کلی منتظر موندیم تا این مقامات گرامی تشریف بیارن...افتاب میخورد پس سرمون
    حالا دیگه جشن شروع شد ساعت 8 صبح....اول اینکه مجری شبکه 1 (مبینا نصیری)اومد...اون شده بود مجری برنامه...
    وای وای کلی عکاس و فیلمبردار اومدن دورتادورمونو گرفتن....از جامون تلاش میکردیم تکون نخوریم،همه سااااااااااااااااکت و با رعایت ظاهری اراسته نشسته بودنولی من و مهسا و حدیث نتونستیم طاقت بیاریم...به اهنگا که میرسید جیغ و دست و...را مینداختیم...مجریه چشاش چهارتا شده بود!!!اوه اوه اگر یکی از این فیلمایی که گرفتنو پخش کنن تو تلویزیون ما سه تا توشون تابلو هستیمامیدوارم نکنن
    بهله چیزی نگذشت که اون یکی مهسا و نیلوفر و سارا به جمعمون پیوستند...دیگه هیچ کس نمیتونست کنترلمون کنهبقیه هم پایه بودن ولی میترسین جلو مقااااااااااااااااامااااا اااااااااااااات....حالا هیچی نمیگفتناااااا...ولی خب...!
    کل جمعو فقط ما چرخوندیم..
    نمیدونم چی چی ارشد ریاست جمهوری هم قرار بودد بیان ولی به همراه اقااااااااااااای دکتر روحانی امروز سفر "نیویوررررررررررررررک "تشریف بردن(نمیدونم،درست نوشتم)
    واااااااااااااااای راستی اعتما بنفسمون فوق العاده بالا رفت....دبیرستاااااااااااااا ن نمونه دولتی ....شما نخبه هستین و...همه گفتن
    حتی بچه های سال اول پارسالو(مارو هااااا)چون افتخااااااااااااااااااااا اااار دبیرستان هستیم،کلی تشویق کردن...بهمونم جایزه دادنایشالله 3-4سال دیگه تو نتایج کنکور معلوم میشهولی خب ما واقعا باااااااااااااهوشیم دیگه...89 درصد از کلاس اولی های امسال معدلشون بالای 19 شد!
    جشنمون ساعت 11 تموم شد و زنگ مردسمون دودونه اون مقامات اومدن زدونو،مام از زیر قران رد کردن ....
    رفتم تو کلاسم دلم گرفت...هیچ کس از دوستام نیستن پیشمولی زنگ تفریحا باهم میریممنو حدیث و مهسا
    هر دفعم میریم سر قلبمون که وسط حیاط مدرسه کشیدم میشینم(پارسال برای یادگاری،کف حیاط مدرسه با غلط گیر یه قلب کشیدم و توش نوشتیمS.H.M.....
    امروز خیلی روز خوبی بود ....این همه استرسشو داشتم
    گرچه بگذریم هر دبیری که میامد تو کلاس تو دلمونو خالی میکردن میرفتنامسال دیگه فقط به فقط درس...حتی تا ساعت 4 ظهر مدرسم و پنجشنبه هام باید برم مدرسهتجربی تجربی فقط پزشکی
    واین بود خاطره ی امروز من1/7/92
    ویرایش توسط solinaz : 23rd September 2013 در ساعت 10:17 PM



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  12. 6 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  13. #677
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    84
    ارسال تشکر
    726
    دریافت تشکر: 467
    قدرت امتیاز دهی
    2767
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام
    امروز یعنی اولین روز مدرسه مادرم مثل تمام مادران مهربان داشت برای من تغذیه آماده می کرد که به من بده این خودش از بامزه ترین اتفاقات امروز بود
    ویرایش توسط maziyar787 : 24th September 2013 در ساعت 02:21 PM
    چشمه ها به این هوا چشمه شدن که تو قلبشون به بارون برسن آدما آدم به دنیا اومدن که یک روز به آرزوشون برسن

  14. 4 کاربر از پست مفید maziyar787 سپاس کرده اند .


  15. #678
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    1,850
    ارسال تشکر
    8,023
    دریافت تشکر: 11,669
    قدرت امتیاز دهی
    29798
    Array
    shiny7's: جدید44

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز کلی خندیدم!!!!
    ولی تو دلم یکم ناراحتم....
    نمی دونم چرا!!!
    واقعا چرا؟!...

    GOD is Watching YOU

    insta:
    _shiny7_



  16. 4 کاربر از پست مفید shiny7 سپاس کرده اند .


  17. #679
    همکار بخش اختراعات و نوآوری
    نوشته ها
    259
    ارسال تشکر
    2,318
    دریافت تشکر: 1,613
    قدرت امتیاز دهی
    18681
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    همه چی آرومه من چقدر داغونم همه چی آرومه الا اودلار
    تجار محترم همین که با خبر شدن حاج اقا مشرف شده به نیویورک قیمت هارو کاهش دادن دست مارو گذاشتن تو پوست چیز همین چیز اهههه چیز دیگه

    دیروز تا امروز لپتاپی 100 تا 150 هزار تومن ضرر کردم

    امروز نتایج کنکور سرارسری کاردانی به کارشناسی اومد قبول شدم
    دانشگاه نزدیک خونمون قبول شدم یعنی درو که وامیکنم میوفتم تو دانشگاه در در کلاسو که باز میکنم میوفتم تو خونه
    I AM ADRENALINE

  18. 3 کاربر از پست مفید TERRORIST سپاس کرده اند .


  19. #680
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط TERRORIST نمایش پست ها
    همه چی آرومه من چقدر داغونم همه چی آرومه الا اودلار
    تجار محترم همین که با خبر شدن حاج اقا مشرف شده به نیویورک قیمت هارو کاهش دادن دست مارو گذاشتن تو پوست چیز همین چیز اهههه چیز دیگه

    دیروز تا امروز لپتاپی 100 تا 150 هزار تومن ضرر کردم

    امروز نتایج کنکور سرارسری کاردانی به کارشناسی اومد قبول شدم
    دانشگاه نزدیک خونمون قبول شدم یعنی درو که وامیکنم میوفتم تو دانشگاه در در کلاسو که باز میکنم میوفتم تو خونه

    تا باشه ازین ضرر ها
    حاج آقا و اطرافیانش خیلی کارشون درسته
    انشالا همه چی درست میشه

    ــــــــــــــــــــــ

    امروز یه استرس داشتم
    علتش هم واضح بود
    غروب وقتی اطلاعاتی رو دریافت کردم
    ازاسترس به شدت کاسته شد...

صفحه 68 از 297 نخستنخست ... 18585960616263646566676869707172737475767778118168 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •