خوب تومورد اول که باهم اختلافی(نظری) نداریم
اما تومورد دوم چطور تغییر دادن نبود بلکه چرایی به اصل تغییر و تحول بود چونکه ارثیه و ذات شخصه فکر نمیکنم هیچ حالتی بهتر از اون برای روان فرد قابل تصور باشه
اما در مورد سوم روانشناسی یعنی این نوع موضوع رو وقتی میبینه که برای خودش و اطرافیانش مشکل سازه راه عوض کردن شخص را در پیش میگیره نه درمان چرا که اصلا اختلال به صورت مستقل وجود نداره!!و چون خود آن شخص ویا اطرافیان وجامعه ای که داره تو اون زندگی میکنه اون مطلب رو نمیپسندند پس باید اونو همرنگ جامعه کنند.پس هدف روانشناسی که خدمت به خلق با نگهداری وتقویت روانی ((سالم))پیشگیری اختلالات ویا درمان آنهاست چی میشه؟؟؟؟؟!!!!!!!!
یک نتیجه جالب دیگه ای هم که میشه گرفت باتوجه به مقبولیتش در برخی از کشور ها ویا حتی تصویب قانون حمایت از آنها دیگر بهتر است روانشناسی هم اسم اختلال رو ازش برداره و به عنوان یک گرایش فکری بسطش بده
با این فرض نسبیت در روانشناسی راه داره اگه فردا روزی یک عمل عادی و بدون هیچ عارضه فکری وجسمی که داریم امروز انجام میدیم اختلال روانی محسوب شد باید جای تعجبی نیست چراکه بادیگران مقایسه شدیم.
موفق باشید




 
            
            
 
             پاسخ : همجنسگرایی
 پاسخ : همجنسگرایی
                 نوشته اصلی توسط نارون1
 نوشته اصلی توسط نارون1
					
 
                    
                    
                    
                    
                 
			

علاقه مندی ها (Bookmarks)