دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    رادیوتراپی
    نوشته ها
    955
    ارسال تشکر
    3,360
    دریافت تشکر: 3,134
    قدرت امتیاز دهی
    2495
    Array
    Helena.M's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar Dadbin نمایش پست ها
    امروز سر یه موضوعی انقد اعصابم بهم ریخته بود...
    یکی از دوستانم اومد و هزار بار گفت یه سیگار بکش
    انقد بهم تعارف کرد
    برای اولین بار توی عمرم سیگار رو گرفتم دستم البته قبلا پاکتشو همیشه برا بابام میگرفتم
    اما نخ اشو امروز گرفتم دستم
    روشنش کرد
    و در حالی که دستم بود داشت دود میکرد
    دوست اون دوستمم بودش و 2تاشون می خندیدن بهم...
    مسخره میکردن فکر کنم
    نکشیدم
    پسش دادم و گفتم نمیخوام
    اصرار میکرد
    صد تا بهانه آوردم
    گفت نه باید بکشی
    بالاخره گفتم باید؟
    گفت آره باید
    کشیده ای خوابوندم توی صورتش و گفتم اینم سیگار
    مرد نامومن آخه من سیگار بکشم یا نکشم چه سودی برای تو داره
    اون دوستش اومد یقه امو گرفت
    ازین دختر نماها بود
    بوی کرم و حلزون و ازین مزخرفات ازش بیرون میزد
    خیلی عجیب بود گفتم ولم کن یه مشت زد تو دماغم
    منم محکم با پای راستم پای چپ اشو زدم و افتاد زمین
    اون دوست نامردمم بهم هجوم آورد و با فریاد و فوشی که داد
    به طرفم اومد
    منم محکم رفتم تو شکمش
    4-5تا ازین اوباش محله هم اومدن و انگار نه انگار که من جرمم سیگار نکشیدن بود
    رفتار اونا طوری بود که فکر میکردم شاید دزدی کردم یا تجاوز نمیدونم
    نتونستم مقاوت کنم
    کتک خوردم
    ولی 6-7 نفر بودن
    پیرهنم پاره شد
    صورتمم خونی
    زیاد بودن

    اومدم خونه
    مادرم گغت چی شده
    گفتم با این اوباشا دعوام شده

    یعنی عموم وقتی شنید داشت شاخ در میاورد
    من تو عمرم دعوا نکرده بودم

    خلاصه اولین دعوام بود
    2نفرشونو زدم
    ولی زیاد شدن و نتونستم

    غروب هم رفتم بیرون سر خیابون بودن و آروم آروم از کنارشون رد شدم و چن تا بچه سوسول و مثبت و این چرندیات گفتن ولی هیچی نگفتم
    بعدا یکی یکی اشونو تنهایی می بینم...

    اما نتیجه اخلاقی اینه که رفقای ناباب خیلی دوست دارن بعضیا رو سیگاری و معتاد و اوباش کنن
    مواظب باشید...

    درود بر پسر بروسلی من.......

    آخه خودت میگی که اوباش بودن پس چرا باهاشون رفاقت داشتی؟؟؟؟؟

    ولی خوب کاری کردی..........


  2. 7 کاربر از پست مفید Helena.M سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •