دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: کدام یک را برنده جنگ ایران وعراق میدانید؟

رأی دهندگان
12. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • جمهوری اسلامی ایران

    10 83.33%
  • دولت عراق

    2 16.67%
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

  1. #1
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    بهداشت محیط
    نوشته ها
    131
    ارسال تشکر
    496
    دریافت تشکر: 800
    قدرت امتیاز دهی
    9168
    Array

    smilee1 ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..


    نظرشما؟ لطفا بدون تعصب ملی وبیطرفانه نظر بدین

    اعلام پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران





    قطعنامه 598 ، هشتمين قطعنامه‌اي بود که شوراي امنيت سازمان ملل از ابتداي تجاوز علني رژيم بعثي عراق به جمهوري اسلامي ايران ، صادر کرده بود.
    همه قطعنامه‌هاي قبلي به علت جهت گيري ناعادلانه آنها از سوي ايران رد شده بود اما در ابتداي صدور قطعنامه 598 بعلت نکات مثبتي که در اين قطعنامه گنجانده شده بود از سوي جمهوري اسلامي اعلام شد که ايران جاي بحث و مذاکره در اين قطعنامه مي‌بيند و آن را نه رد کرد و نه قبول؛ ولي سرانجام در تاريخ 27 تير 1367 اين قطعنامه مورد قبول جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت. متن قطعنامه 598: شوراي امنيت، با تأييد مجدد قطعنامه (1986 ميلادي) 582 خود، با ابراز نگراني عميق از اين که علي رغم در خواستهايش براي آتش بس، منازعه بين ايران و عراق به شدت سابق با تلفات شديد انساني و تخريب مادي ادامه دارد،

    با ابراز تأسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنين با ابراز تأسف از بمباران مراکز صرفاً مسکوني غيرنظامي، حملات به کشتيراني بي طرف يا هواپيماهاي کشوري، نقض قوانين بين المللي انسان دوستانه و ديگر قوانين ناظر بر درگيري مسلحانه، بويژه کاربرد سلاحهاي شيميايي برخلاف الزامات پروتکل 1925 ژنو، با ابراز نگراني عميق نسبت به احتمال تشديد و گسترش بيشتر منازعه، مصمم گرديد به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق خاتمه بخشد، معتقد شد که مي بايد يک راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار بين ايران و عراق به دست آيد.

    با يادآوري مفاد منشور ملل متحد، به ويژه تعهد همه دُوَل عضو به حل اختلافات بين المللي خود از راه هاي مسالمت آميز به نحوي که صلح و امنيت بين المللي و عدالت به مخاطره نيفتد، با حکم به اين که در منازعه ما بين ايران و عراق زمينه صلح حاصل شده است،

    با اقدام براساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد:

    1ـ خواستار آن است که به عنوان يک قدم اوليه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاکره، ايران و عراق يک آتش بس فوري را رعايت کرده، به تمامي عمليات نظامي در زمين، دريا و هوا خاتمه داده و تمامي نيروهاي خود را بدون درنگ به مرزهاي شناخته شده بين المللي بازگردانند.

    2ـ از دبيرکل درخواست مي کند که يک تيم ناظر ملل متحد را براي بررسي، تأييد و نظارت بر آتش بس و عقب نشيني نيروها اعزام نمايد و همچنين از دبيرکل درخواست مي نمايد با مشورت طرفين درگير، تدابير لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شوراي امنيت ارائه نمايد.

    3ـ مصرانه مي خواهد اسراي جنگي آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنوني، براساس کنوانسيون سوم ژنو 12 اوت 1949، بدون تأخير به کشور خود بازگردانده شوند.

    4ـ از ايران و عراق مي خواهد با دبيرکل در اجراي اين قطعنامه و در تلاشهاي ميانجيگرانه براي حصول يک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاري نمايند.

    5ـ از تمامي کشورهاي ديگر مي خواهد که حداکثر خويشتنداري را مبذول دارند و از هرگونه اقدامي که مي تواند منجر به تشديد و گسترش بيشتر منازعه گردد احتراز کنند و بدين ترتيب اجراي قطعنامه حاضر را تسهيل نمايند.

    6ـ از دبيرکل درخواست مي نمايد که با مشورت با ايران و عراق، مسأله تفويض اختيار به يک هيأت بي طرف براي تحقيق راجع به مسئوليت منازعه را بررسي نموده و در اسرع وقت به شوراي امنيت گزارش دهد.

    7ـ ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نياز به تلاشهاي بازسازي با کمکهاي مناسب بين المللي پس از خاتمه درگيري تصديق مي گردد و در اين خصوص از دبيرکل درخواست مي کند که هيأت کارشناسان را براي مطالعه موضوع بازسازي و گزارش به شوراي امنيت تعيين نمايند.

    8ـ همچنين از دبيرکل درخواست مي کند که با مشورت با ايران و عراق و ديگر کشورهاي منطقه، راههاي افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مدافه قرار دهد.

    9ـ از دبيرکل درخواست مي کند که شوراي امنيت را در مورد اجراي اين قطعنامه مطلع نمايد.

    10ـ مصمم است براي بررسي اقدامات بيشتر جهت رعايت و اجراي اين قطعنامه در صورت ضرورت جلسات ديگري مجدداً تشکيل دهد.

    حضرت امام خميني پيام مهمي در اين مورد خطاب به ملت ايران صادر فرمودند که در قسمتي از اين پيام آمده است :

    «‌ و اما در مورد قبول قطعنامه که حقيقتا مسأله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصا براي من بود اين است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراي آن مي‌ديدم ، ولي به واسطه حوادث و عواملي که از ذکر آن فعلا خودداري مي‌کنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي کارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي کشور ـ که من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم ـ با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم و خدا مي‌داند که اگر نبود انگيزه‌اي که همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت نظام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نمي‌بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود ، اما چاره چيست ؟ همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم ديروز روز امتحان الهي بود که گذشت و فردا امتحان ديگري است که پيش مي‌آيد .... من باز مي‌گويم قبول اين مسأله براي من از زهر کشنده‌تر است ، ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم و نکته‌اي که تذکر آن لازم است در قبول اين قطعنامه فقط مسؤولين کشور ايران با اتکاي خود تصميم گرفتند. تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود .... بدانيد که پيروزي از آن شماست .»
    ویرایش توسط BaAaHaR : 17th July 2013 در ساعت 08:29 AM

  2. 11 کاربر از پست مفید BaAaHaR سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    بهداشت محیط
    نوشته ها
    131
    ارسال تشکر
    496
    دریافت تشکر: 800
    قدرت امتیاز دهی
    9168
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق

    1-ساختار نظام دو قطبی پیش از جنگ

    2- کشورهای نظام بین الملل
    1-2 امریکا
    - آغاز جنگ
    - در طول جنگ
    - پایان جنگ
    2-2 اتحاد جماهير شوروي سابق
    - آغاز جنگ
    - در طول جنگ
    3-2اروپا و ژاپن
    - آغاز جنگ
    - در طول جنگ
    3- سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي
    1-3 سازمان ملل
    - آغاز جنگ
    - ادامه جنگ
    - سازمان ملل و بمباران شيميايي و بمباران مناطق مسكوني از سوی عراق
    - پایان جنگ
    - صدور قطعنامة 598
    - مفاد قطعنامه 598 شوراي امنيت
    - عوامل تصويب قطعنامه 598
    - واكنش ايران و عراق در قبال تصويب قطعنامه 598
    2-3 سازمان كنفرانس اسلامي و جنگ ايران و عراق
    3-3 سازمان كشورهاي غيرمتعهد در جنگ ايران و عراق
    4-3 شوراي همكاري خليج‌فارس درجنگ ايران و عراق
    5-3 هيئت‌هايي صلح و ميانجي‌گري در جنگ ایران و عراق

    وضعیت سیاسی بین المللی در جنگ ایران و عراق

    1-ساختار نظام دو قطبی پیش از جنگ

    در زمان جنگ ايران و عراق ساختار حاكم بر نظام بين‌المللي، دو قطبي بود. قطب اول بلوك سرمايه‌داري به رهبري ايالات متحدة امريكا و قطب ديگر بلوك كمونيستي به رهبري اتحاد جماهير شوروي بود. سيستم مذكور كمي پس از جنگ جهاني دوم در سال 1945 بر نظام بين‌المللي حاكم شد، طوري كه دو ابرقدرت پس از پايان جنگ جهاني دوم همكاري خود را در طول جنگ عليه آلمان نازي به فراموشي سپرده و جنگ سردي را عليه هم آغاز نمودند كه تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي تداوم داشت. در ساختار دو قطبي، هر يك از دو ابرقدرت، متعهد بودند كه از مرزهاي بلوك خودشان در همه جاي جهان دفاع كنند و حتي با كنار زدن رقيب سعي مي‌كردند، تا قلمرو خود را گسترش بدهند و هر نوع عقب‌نشيني در هر زمينه و هر جايي را مردود دانسته، آن را به منزلة پيروزي رقيب خود محسوب مي‌كردند.
    قاعدة بازي دو ابرقدرت در زمان جنگ سرد، بازي با حاصل جمع صفر بود، يعني بُرد يك بازيگر، باخت رقيب محسوب مي‌گرديد. بنابراين هيچ‌كدام حاضر به دادن امتياز به رقيب نبودند و در وضعيتي قرار داشتند كه همواره به حركات، اقدامات و تصميمات رقيب بدگمان بودند. طبيعي به نظر مي‌رسد كه در چنين حالتي هيچ همكاري‌ايي بين دو ابرقدرت صورت نگيرد. دو ابرقدرت با وجود جنگ سرد حاكم بر روابطشان حاضر نبودند در نهادي بين‌المللي همكاري نمايند و شوراي امنيت كه طبق منشور ملل متحد مي‌بايست حافظ امنيت بين‌المللي باشد، عملاً به صحنه‌اي براي رقابت دو ابرقدرت تبديل شده بود؛ زيرا ابرقدرت شوروي هر چند كه عضو دائمي شوراي امنيت بود ولي سازمان ملل را نهادي امپرياليستي مي‍دانست كه ايالات متحدة امريكا آن را تأسيس كرده و در جهت منافع آن كشور است. به همين دليل سازمان ملل متحد و ركن بسيار مهم آن، شوراي امنيت، كه باني امنيت بين‌المللي بود، نتوانست از طريق اقدام دسته‌جمعي به حل و فصل مناقشات بپردازد.
    اين ساختار سبب شد كه در آغاز تجاوز عراق به ايران، دو ابرقدرت موضع صريحي عليه آن نگيرند؛ زيرا هر كدام به دلايلي موافق تضعيف و حتي نابودي انقلاب اسلامي بودند. هر يك از آنها به جاي تلاش براي ايجاد صلح بين ايران و عراق از طريق شوراي امنيت، سعي مي‌كرد كه از وضعيت موجود حداكثر استفاده را به نفع خود بنمايد و حتي از تداوم جنگ نيز ناراضي نباشند. دو ابرقدرت ديدگاه‌هاي متفاوتي درباره جنگ ايران و عراق داشتند. بنابراين قطعنامه‌هايي را كه شوراي امنيت صادر مي‌كرد از استحكام چنداني برخودار نبود و همه بر اساس "توصيه" تنظيم شده بود كه به نظر مي‌رسد ابرقدرت‌ها با صدور آن قصد نداشته‌اند واقعاً به منازعة ايران و عراق خاتمه دهند. به عبارت دقيق‌تر، يكي از اصول منشور سازمان ملل، يعني اقدام دسته‌جمعي براي برقراري امنيت بين‌المللي، معنايي نداشت. اين وضعيت موجب گرديد كه شوراي امنيت نتواند به وظيفة خود طبق منشور عمل كند و به اين ترتيب جنگ ايران و عراق هشت سال تداوم يافت.
    با وجود ساختار دو قطبي مذكور، در اوايل سال 1985، تغييري در سياست‌هاي اتحاد جماهير شوروي صورت گرفت كه سبب نزديكي دو ابرقدرت گرديد؛ جنگ سرد ميان آنها كم‍رنگ شد و زمينه همكاري در شوراي امنيت سازمان ملل متحد فراهم گرديد. اين امر موجب گرديد كه دو ابرقدرت شوروي و امريكا در سال 1987 براي خاتمه جنگ ايران و عراق با همديگر همكاري كنند. به دنبال آن قطعنامه 598 را بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل تنظيم كردند و "تصميم" گرفتند كه به هر نحو ممكن به جنگ پايان بخشند.


    2- کشورهای نظام بین الملل

    1-2 امریکا

    - آغاز جنگ

    ـ مواضع و اقدامات امريكا در قبال تجاوز عراقامريكايي‌ها ضمن توصيه به شوروي مبني بر عدم مداخله در جنگ ايران و عراق، سه مسئله اساسي را در پيامد حملة عراق پيگيري مي‌كردند:
    1ـ حملة عراق باعث آزادي جاسوسان امريكايي شود.
    2ـ ايران براي بازداشتن عراق از ادامه تجاوز، ضمن برآورده ساختن خواسته‌هاي امريكا، از اين كشور درخواست كمك كند.
    3ـ ايران با زير پاگذاشتن برخي اصول انقلابي خود، در مجامع رسمي بين‌المللي حضور يابد و به قواعد آنها تن دهد. امريكا براي تحقق اين امر در ظاهر به اصطلاح بي‌طرفي فعال را دنبال مي‌كرد و از سوي ديگر سعي داشت ايران را از دست زدن به انسداد تنگه هرمز ـ كه تنها امكان اعمال فشار ايران بر نظام بين‌المللي براي بازداشتن از هجوم بيشتر عراق بود ـ بازدارد.
    اين در حالي بود كه امريكا نظاره‌گر پيشروي عراق بود و وقتي در هفته دوم جنگ، عراق را در دستيابي كامل به اهداف خود ناتوان ديد به جاي پيشنهاد عقب‌نشيني تنها خواستار آتش‌بس آن هم از طريق كشورهاي منطقه يا كنفرانس اسلامي و سازمان ملل شد.
    گزيده‌اي از اظهارات مقامات امريكايي در آغاز تجاوز عراق:
    كارتر رئيس‌جمهور امريكا: جنگ ايران و عراق ممكن است به آزادي گروگان‌هاي امريكايي منجر شود. از طرفي اين جنگ مي‌تواند ايران را در مورد لزوم صلح و قبول قوانين بين‌المللي متقاعد سازد. خبرهاي رسيده از ايران حاكي است كه اشتياق شديدي در ايرانيان براي حل اختلافاتشان با ما ديده مي‌شود‌.
    ادموند ماسكي وزير امور خارجه امريكا: اگر ايران بخواهد تعهد و نقش كامل خود را در جامعه ملل ايفا كند، نخست بايد گروگان‌هاي امريكايي را آزاد كند. رهايي گروگان‌هاي امريكايي به تحريم‌هاي بين‌المللي عليه ايران و انزواي ايران در صحنه جهاني پايان مي‌دهد و آثار انساني گوناگوني به جاي خواهد گذاشت. امريكا آماده است به محض آزادي گروگان‌ها، بر اساس احترام متقابل و برابري، كليه مسائل حل نشده و سوءتفاهم‌هايي را كه ايران و امريكا را از هم جدا ساخته است، مورد رسيدگي قرار دهد.
    سخنگوي دولت امريكا: ايالات متحده بر تصميم خود مبني بر عدم فروش قطعات يدكي تسليحاتي به ارتش ايران استوار است ... دولت امريكا اطلاعي از تحول اوضاع جنگ ندارد.
    راديو امريكا: امريكا قصد ندارد در اوضاع ايران و عراق دخالت نمايد و كماكان موضع بي‌طرفي اتخاذ خواهد كرد.
    رئيس‌جمهور امريكا: امريكا آزادي عبور كشتي‌ها از تنگه هرمز را اصل اساسي مي‌داند ... ايالات متحده امريكا در اين زد و خوردها مداخله نخواهد كرد و به شوروي نيز توصيه مي‌كند كه از دخالت خودداري ورزد.
    ادموند ماسكي، وزير امور خارجه امريكا: ايالات متحده در حال مشورت با متحدين خود درباره ايجاد يك نيروي دريايي در صورت مسدود شدن خليج‌فارس است ... هم روس‌ها و هم ما مي‌دانيم اين اوضاع به سود هيچ‌كس نيست و هر دو برآنيم راهي براي پايان آن بيابيم.
    كريستوفر معاون وزير امور خارجه امريكا: ايالات متحده و كشورهاي هم‌پيمان عربي تلاش مي‌كنند در صورت بسته شدن راه آبي هرمز، تدابير لازم را اتخاذ كنند.
    سخنگوي پنتاگون: امريكا نيروهاي نظامي خود را در خليج‌فارس گسترش مي‌دهد، از جمله ناوهاي حامل 20600 تفنگدار دريايي امريكا كه اكنون در منطقه مستقر شده‌اند.
    روزنامه نيويورك تايمز: تصميمي مبني بر تهيه سپاه دويست هزار نفري و يكصد هزار سرباز ذخيره براي عمليات فوق‌العاده در منطقه، اتخاذ شده است و جزيره ديه‌گو گارسيا، پايگاه نظامي امريكا تقويت مي‌شود.
    نماينده امريكا در سازمان ملل: اگر عراق از امريكا كمك بخواهد، امريكا هرگونه امكانات نظامي را در اختيار عراق قرار خواهد داد.
    كريستوفر معاون وزير امورخارجه امريكا: اتحاد جماهير شوروي مي‌داند كه ايالات متحده در صورت دخالت آن كشور ساكت نخواهد نشست.
    وزير خارجه امريكا به طور جداگانه با معاون وزارت خارجه عمان و وزيران خارجه بحرين، پاكستان و مصر كه براي شركت در جلسات مجمع عمومي سازمان ملل به نيويورك رفته‌اند، ديدار و تبادل نظر كرد و گفت: امريكا منتظر نتايج ميانجي‍گري كنفرانس اسلامي و سازمان ملل متحد است.
    كارتر: اگر به جنگ جمهوري اسلامي و عراق پايان داده نشود، به زودي تبديل به بحران بزرگي براي جهانيان خواهد شد.

    در اينكه امريكا در راه‌اندازي جنگ ايران و عراق نقش داشته است و يكي از مشوقان و ترغيب‌كنندگان صدام براي حمله به ايران بوده است، شكي نيست، اما لازم است كه اين ادعا بر اساس شواهد و اظهارات مقامات امريكايي بررسي شود.
    گواه اول اينكه با وجود قطع روابط ديپلماتيك امريكا و عراق از سال 1968، به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، برژينسكي مشاور امنيت ملي سابق امريكا براي اطلاع از وضعيت عراق و ترغيب اين كشور براي آغاز جنگ با ايران، سفرهاي مكرري به عراق مي‌نمايد، طوري كه روزنامة وال‌استريت ژورنال در هشتم فوريه 1980 يكي از سفرهاي محرمانه برژينسكي را فاش ساخت و روزنامه تايمز لندن نيز در 17 ژوئن 1980 به ملاقات اين شخص با صدام اشاره مي‌كند و مي‌گويد: برژينسكي بعد از سفر محرمانه به بغداد در يك مصاحبة تلويزيوني گفت: ما تضاد قابل ملاحظه‌اي بين امريكا و عراق نمي‌بينيم، ما معتقديم عراق تصميم به استقلال دارد و در آرزوي امنيت خليج‌فارس است و تصور نمي‌كنيم كه روابط امريكا و عراق سست گردد.
    به هر حال مشاهده مي‌شود كه امريكا با وجود اختلافات ديرينه‌اش با عراق، چنين وانمود كرد كه در مقابل آرزوهاي هميشگي عراق يعني تسلط بر منطقة خليج‌فارس واكنشي نشان نخواهد داد. حتي آن طور كه از سخنان برژينسكي برمي‌آيد امريكا موافق آرزوهاي صدام است و برژينسكي مي‌خواسته چنين وانمود كند كه حركت صدام براي تسلط بر خليج‌فارس باعث سستي روابطش با امريكا نخواهد شد. مسلماً منظور برژينسكي حمله به ايران است و الا تسلط بر ديگر شيخ‌نشين‌ها هميشه و از طرف هر كشوري مخالف منافع امريكا بوده است و اين در جنگ عراق و كويت در سال 1990 به اثبات رسيده است.
    شاهد ديگر آنكه، در همين زمان نيز، رفت و آمدها و تماس‌هاي مكرري ميان مجرمان فراري ارتش ايران با مسئولان دولت امريكا و حكومت بغداد صورت مي‌گرفت كه خود نشان‌دهندة نوعي آمادگي براي تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ايران بود. در اين باره مي‌توان به تماس‌هاي مكرر افرادي همچون شاپور بختيار و ارتشبد اويسي با مسئولان امريكايي و عراقي اشاره كرد.
    گواه آخر اينكه، روزنامه امريكايي نيويورك تايمز، پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق، در آوريل 1980 (ارديبهشت 1359) از طرح‌هاي مرحله به مرحله امريكا در اين زمينه سخن مي‌گويد. اين روزنامه مي‌نويسد:
    «دولت امريكا پس از شكست عمليات طبس، امكان اجراي سه طرح نظامي بسيار مهم را بررسي مي‌كند. طرح‌هاي مزبور عبارتند از: پياده كردن نيروهاي نظامي در شهرهاي محل نگهداري گروگان‌هاي امريكايي، مين‌گذاري در ميادين صدور نفت و بمباران پالايشگاه‌هاي ايران.» نيويورك‌تايمز مي‌افزايد: واشنگتن اميدوار است كه تحريم اقتصادي و سياسي ايران بتواند در تيرگي روابط ايران و عراق تأثير بيشتري داشته باشد. در پايان نيز عنوان مي‌كند: عده‌اي معتقدند شايد چشم‌انداز جنگ با كشور نيرومند عراق، ايران را وادار سازد در سياست خود تجديدنظر كند.
    به هر حال، اظهارات اين روزنامه امريكايي نيز خود مي‌تواند نشان‌دهندة نيات پنهاني سياستمداران امريكايي براي تشويق صدام در آغاز جنگ عليه ايران باشد. اما پرسش اساسي اين است كه چرا امريكا خواهان حمله عراق به ايران بود و چه منافعي را تعقيب مي‌كرد؟
    به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن در جريان اشغال لانه جاسوسي (سفارت امريكا) در تهران و شكست مفتضحانه اين كشور در طبس، امريكا كه ضربات پيايي و سختي از ايران خورده بود، نه تنها از هر حركتي كه به ضرر ايران تمام مي‌شد، استقبال مي‌كرد، بلكه خود نيز به دنبال انتقام‍جويي و جبران شكست‌هاي قبلي بوده است. از طرفي انقلاب اسلامي ايران نه تنها موجب شد تا امريكا مطمئن‌ترين متحد سياسي نظامي خود يعني رژيم شاه را از دست بدهد بلكه نظام سياسي جديد ايران نيز به الگويي براي ديگر كشورهاي مسلمان منطقه تبديل شد. امريكا از آن مي‌ترسيد كه ديگر متحدان منطقه‌‌يي‌اش نيز همچون شاه سرنگون شوند كه اين امر براي امريكا بسيار نگران‌كننده بود، زيرا كه منطقه خليج‌فارس حدود 60 درصد ذخاير نفت جهان را در خود جاي داده است و اگر بحران و انقلاب در كشورهاي اين منطقه متأثر از انقلاب اسلامي به وقوع مي‌پيوست به معناي بحران سرمايه‌داري غرب بود. لذا امريكا به عنوان سردمدار سرمايه‌داري غرب، سعي نمود با استفاده از قدرت نظامي عراق، ضمن جلوگيري از سرايت انديشه‌هاي انقلاب اسلامي به ديگر كشورهاي منطقه، نظام جمهوري اسلامي را ساقط و يا تضعيف سازد.

    - در طول جنگ امريكا بعد از آغاز جنگ ايران و عراق به ظاهر، در قبال جنگ ايران و عراق، سياست بي‌طرفي اعلام كرد. اما در طول جنگ، در مواقعي كه عراق در موضع ضعف قرار مي‌گرفت، به طور آشكار و در قالب سازمان ملل و كمك‌هاي نظامي، اقتصادي و سياسي، از عراق جانبداري مي‌كرد. همچنين نيروي دريايي امريكا با حضور در خليج‌فارس و حمله به كشتي‌ها، هواپيما و سكوهاي ايراني عملاً وارد جنگ با ايران شد. اين اقدام در موقعيتي كه عراق با ايران در حال جنگ بود به معناي حمايت آشكار از عراق و جبران ضعف‌هاي آن كشور براي ايجاد تعادل قوا بين عراق و ايران بوده است.
    محور اصلي سياست امريكاييان در طول جنگ جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق بود، زيرا به نظر دولت امريكا، پيروزي ايران، علاوه بر اينكه موازنه را در منطقه به هم مي‌زد مشكلاتي هم براي غرب ايجاد مي‌كرد. دراين چارچوب، خصوصاً پس از فتح خرمشهر كه ايران در موقعيت بهتري نسبت به عراق قرار داشت، به نحو شديدتري اين سياست اعمال شد و امريكا به طور كامل و همه‌جانبه از عراق حمايت كرد.
    امريكا در شوراي امنيت سازمان ملل متحد به همراه ديگر اعضاي شورا قطعنامه‌هايي را به تصويب رساندند كه اغلب به نفع عراق بود. آنها حتي براي يك بار هم عراق را متجاوز اعلام نكردند و تجاوز عراق را در قالب قطعنامه‌ها محكوم ننمودند و حداكثر از طرفين درخواست مي‌كردند كه به منازعه خاتمه داده، راه‌هاي مسالمت‌آميز در پيش گيرند.
    امريكا به دنبال اولين پيروزي‌هاي ايران در بازپس‌گيري قسمتي از سرزمين‌هاي خود، اعلام كرد كه به دليل صدمات عمده‌اي كه در جنگ با ايران به عراق وارد شده است، قصد دارد مجوز فروش شش تا دوازده فروند هواپيماي پيشرفته لاكهيد (100-l) را به عراق صادر كند. به اين ترتيب براي اولين بار اين هواپيماها در اختيار عراق قرار مي‌گرفت و امريكا عملاً از تظاهر به بي‌طرفي در جنگ دست كشيده، رسماً به عراق تجهيزات مي‌فروخت.
    همچنين در روز فتح خرمشهر، دولت امريكا اعلام كرد كه گرچه ايالات متحده در جنگ عراق و ايران بي‌طرف است اما نسبت به نتايج آن بي‌تفاوت نمي‌باشد و براي محدوديت هر چه بيشتر ايران، با دوستان منطقه‌اي خود و ژاپن و اروپا هماهنگي لازم را به عمل آورده است و قصد دارد از طريق انتقال سلاح‌هاي امريكايي به كشورهاي منطقه و تحويل آن به عراق، به حمايت از نيروهاي عراقي دست زند. گفتني است كه امريكا اين اقدامات را در راستاي سياست مهار ايران انجام داده است و با توجه به اينكه عراق نتوانست در مقابل حملات ايران مقاومت كند، بيم آن مي‌رفت كه رژيم بغداد از پاي درآمده و تعادل قوا به نفع ايران به هم خورد. از نظر امريكا ضروري به نظر مي‌رسيد كه از عراق حمايت شود. ايالات متحده از اين پس نه تنها حمايت خود از عراق را ادامه داد بلكه كشورهاي اروپايي و منطقه را ترغيب مي‌نمود كه به كمك عراق بشتابند، طوري كه اين كشور، فرانسه را تشويق كرد كه هواپيماي سوپراتاندارد در اختيار عراق قرار دهد. همچنين اين كشور كنترل مجاري غيرقانوني فروش تسليحات و لوازم يدكي از امريكا و ديگر كشورهاي غربي به ايران را سخت‌تر كرد و در همين خصوص وزارت خارجة امريكا يكي از افراد ارشد خود را به عنوان سفير ويژه، مأمور هماهنگي تلاش‌هاي امريكا براي محدود كردن تحويل اسلحه به ايران كرد.
    از طرف ديگر، با تداوم عمليات تهاجمي ايران در سال 1362، امريكا احساس كرد عراق در حال فرسودگي و از پا درآمدن است به همين دليل در مقابل به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي به وسيله عراق، عكس‌العملي از خود نشان نداد و عملاً براي انجام هر جنايتي، به صدام چراغ سبز نشان داد و
    از طرف ديگر براي پوشاندن نقاط ضعف صدام، آماده مداخلة مستقيم در جنگ شد.
    امريكا همراه با تبليغات وسيع مبني بر بي‌طرفي در جنگ، اطلاعات جاسوسي در اختيار عراق قرار مي‌داد تا آن كشور بتواند در مقابل حملات زميني و هوايي ايران مقاومت نمايد. براي مثال امريكا با پرواز هواپيماهاي آواكس خود در منطقه و ماهواره‌هاي جاسوسي، تحركات زميني، هوايي و دريايي ايران را تحت نظر مي‍گرفت و با مشاهدة كمترين تحرك يا تغييري، اطلاعات مربوط را در اختيار عراق قرار مي‌داد. در مجموع همه گونه اطلاعات درباره مواضع هواپيماها، كشتي‌ها، تانك‌ها، موشك‌اندازها و اطلاعات جزئي از حملات ايرانيان به هدف‌هاي زميني و همچنين حملات ايران به هدف‌هاي دريايي در خليج‌فارس، در اختيار عراق گذاشته مي‌شد.
    در كنار اين اقدامات، كمك‌هاي اقتصادي گسترده‌اي به عراق مي‌شد تا از اضمحلال دروني رژيم صدام جلوگيري شود. دولت ريگان اعتبارات كشاورزي بسياري به بغداد داد كه سالانه تا حدود يك ميليارد دلار مي‌رسيد. علاوه بر اين، امريكا دولت‌هاي عمدة غرب مثل فرانسه، آلمان، ايتاليا و انگليس را تشويق كرد تا با امضاي قراردادي با دولت عراق به آن كشور اجازه دهند تا بازپرداخت وام‌هاي خود را به تعويق اندازد. اين كار به دولت عراق فرصت داد تا پول بيشتري را براي مقاصد نظامي صرف كند.
    نتيجه آنكه ايالات متحدة امريكا به رغم اعلام سياست بي‌طرفي در جنگ، در راستاي سياست نابودي، تضعيف و مهار انقلاب اسلامي ايران، عراق را تشويق به حمله به ايران كرد و سپس به حمايت همه‌جانبة نظامي، اقتصادي و سياسي از عراق پرداخت و اين اقدامات امريكا از نخستين روزهاي پيروزي ايران در جبهه‌ها تا پايان جنگ همچنان تداوم داشت. تنها در سال 1364 بود كه دولت امريكا با اعزام مك‌فارلين مشاور امنيت ملي ريگان كوشيد در عين حمايت از عراق، رابطة محدودي با ايران برقرار كند كه با هوشياري امام و افشاي ماجراي مك فارلين در سال 1365، اين تلاش نيز بي‌نتيجه ماند.

    - پایان جنگ
    امريکا هميشه مترصد حضور در خليج فارس بود ولي نحوه حضور اين کشور در خليج فارس بستگي مستقيم به برتري رزمندگان اسلام داشت و در پي هر برتري كه نيروهاي خودي كسب مي‌كردند، امريکا نيز به نشانه حمايت از صدام، حضور خود را پر رنگ‌تر مي‌کرد.
    حضور نيروهاي امريکايي در خليج فارس از سال 1364روند صعودي گرفت و در سال 1366 به اوج خود رسيد و درست يک روز پس از تصويب قطعنامه 598 که در بند پنجم آن ساير کشورها را به خويشتن‍داري و بازداشتن از هر گونه اقدام براي گسترش بيشتر مناقشه فراخوانده است، امريکا به بهانه حمايت از کشتي‌هاي کويتي ناوگان نظامي خود را به خليج فارس روانه کرد و در حمايت از عراق و براي جلوگيري از برتري نسبي ايران در جنگ خليج فارس، وارد عمل شد.
    امريکايي‌ها هم‌زمان با سقوط فاو در پايان فروردين 1367، به سکوهاي نفتي ايران حمله کردند، تا حمايت خود را از عراق به طور سمبليک به نمايش بگذارند و از همه مهم‌تر و آشكارتر اينکه در سال 1367 با سرنگون کردن هواپيماي مسافربري ايران، به جنگ ابعاد فاجعه‌آميز دادند.

    2-2 اتحاد جماهير شوروي سابق

    - آغاز جنگ

    شوروي در سال 1972 با عراق پيمان دوستي 15 ساله منعقد كرد و به اين ترتيب نفوذ بسياري در عراق، به ويژه از نظر تأمين تسليحات ارتش و حضور كارشناسان نظامي به دست آورد و اصولاً ارتش عراق مجهز به سلاح‌هاي روسي شد. وقوع انقلاب اسلامي ايران هرچند كه براي شوروي به دليل قطع نفوذ امريكا در مرزهاي جنوبي‌اش مطلوب به نظر مي‌رسيد ولي رهبران شوروي به خاطر ماهيت مذهبي انقلاب اسلامي، از نظام سياسي جديد ايران خرسند نبودند و انقلاب ايران را الگويي براي مسلمانان شوروي مي‌دانستند. دولت انقلابي ايران نيز به موازات برخورد با نفوذ امريكا در ايران، از ميزان نفوذ شوروي نيز به شدت كاست؛ طوري كه گاز ايران به شوروي قطع شد و بندهاي 5 و 6 قرارداد 1921 ايران و شوروي، از طرف ايران ملغي اعلام گرديد و تجاوز روسيه به افغانستان نيز به شدت از طرف ايران محكوم شد.
    علاوه بر اين، در بهمن 1361 عناصر اصلي حزب توده كه همكاري نزديكي با شوروي داشتند دستگير شدند و اين حزب به جرم همكاري اطلاعاتي و امنيتي با شوروي منحل شد. يكي از اقدامات اين حزب پس از پيروزي انقلاب اسلامي جذب ناخدا بهرام افضلي فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي بود كه پس از برخورد با حزب توده، وي نيز محاكمه و اعدام شد. از ديگر سران حزب توده محمدعلي عمويي، محمود اعتمادزاده (به‍آذين)، احسان طبري و نورالدين كيانوري بودند كه در برنامه تلويزيوني كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در سال 1363 پخش شد، به ارتباط حزب با سازمان جاسوسي شوروي ‌(k.g.b) اعتراف كردند.
    خلاصه اينكه منافع شوروي از سويي اقتضا مي‌كرد كه انقلاب اسلامي ايران را به دليل قطع نفوذ امريكا تقويت كند و مانع تضعيف آن از طريق جنگ شود. از سوي ديگر، بنا به دلايل مذكور اين كشور از انقلاب اسلامي رضايت چنداني نداشت و سياست خارجي آن در ارتباط با ايران دچار نوسان بود.
    اما راجع به نقش اين كشور در آغاز جنگ نمي‌توان قضاوت صريحي نمود و قاطعانه گفت كه شوروي نيز در راه‌اندازي جنگ نقش داشته و يا به تحريك و تشويق عراق پرداخته است، چون سندي در اين زمينه وجود ندارد. ولي مي‌توان گفت كه اين كشور نيز از حمله عراق به ايران ناراضي نبوده است؛ زيرا كه مقامات شوروي قبل از جنگ از جريان تصميم حمله عراق به ايران آگاه بودند ولي هيچ‌گونه تلاشي براي جلوگيري از حملة متحد خود انجام نداده و حتي در ابتداي جنگ حملة عراق را محكوم نكردند. بنابراين پشتگرمي عراق از تسليحات روسي و پيمان دوستي‌اش با شوروي مي‌تواند عاملي مؤثر در آغاز جنگ عراق عليه ايران باشد؛ خصوصاً اينكه عراق از نارضايتي شوروي نسبت به مواضع ايران دربارة مسئله افغانستان آگاهي كافي داشت.

    - در طول جنگ
    جنگ ايران و عراق موجب بروز تعارض در مواضع شوروي شد. اين كشور در ابتداي جنگ به‌رغم اينكه عراق حمله به ايران را آغاز كرده بود، در سازمان ملل بر بي‌طرفي خود تأكيد كرد و در اوايل جنگ نيز به تقاضاي عراق براي تسليحات پاسخ مثبت نداد و حتي شواهدي وجود دارد كه سعي كرد با كمك‌هاي تسليحاتي به ايران به اين كشور نزديك شود و جاي امريكا را بگيرد، ولي در مقابل ايران از سياست شوروي در اين زمان استقبال نكرد.
    به هر حال، وضع به همين منوال به پيش نرفت بلكه پس از آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي به همت رزمندگان اسلام و هم‌زمان با عقب‌نشيني نيروهاي عراقي از بخشي از سرزمين‌هاي اشغالي در تابستان 1982 (1361)، روس‌ها انتقال سلاح به عراق را از سر گرفتند. صدام حسين در سپتامبر 1982 (شهريور 1361) آغاز مجدد دريافت سلاح‌هاي روسي بر اساس قراردادهاي پيش پرداخت شده و منعقد در دورة پيش از جنگ را اعلام كرد. اين سلاح‌ها شامل جنگنده‌هاي ميگ 25، تانك‌هاي تي 72 و انواع موشك‌هاي سام بود. در اين دوره، شمار تكنسين‌ها و مشاوران روسي در بغداد نيز به 1000 تا 1200 نفر رسيد. در اوايل 1983 نيز، بعد از ديدار مقامات عراقي از مسكو، اين كشور سلاح بيشتري دريافت نمود و متخصصان روسي نيز در عراق افزايش يافتند.
    اين اقدامات شوروي جهت‌گيري جديد براي حمايت از عراق بود و با سياست بي‌طرفي شوروي كه در اوايل جنگ اعلام كرده بود، تناقض داشت. حمايت شوروي از عراق در اين دوره از جنگ يعني پس از فتح خرمشهر، نقطة عطفي در تاريخ جنگ به شمار مي‌آيد. زيرا كه عراق به خاطر سيستم نظامي شرقي خود احتياج بسيار مبرمي به اين كمك‌ها داشت، حتي كمك‌هاي نظامي غرب نيز نمي‌توانست به اين حد به ساختار شرقي نظامي عراق كمك كند؛ زيرا امكان تهية تسليحات شرقي از بازار آزاد به راحتي امكان‌پذير نبود و برخلاف تسليحات غربي، اگر كشور سازندة آن يعني شوروي و بلوك شرق از اعطاي آن خودداري مي‌كردند، كشور مصرف كننده با بن‌بست روبه‌رو مي‌شد. از اين جهت بود كه كمك‌هاي شوروي كه به طور مستقيم و يا غيرمستقيم و از طريق يك كشور ثالث صورت مي‌گرفت، براي عراق به منزلة گشايش روزنة اميدي به حساب مي‌آمد.
    از طرف ديگر، شوروي همگام با امريكا در شوراي امنيت، قطعنامه‌هايي را به تصويب رسانده‌اند كه همگي به ضرر ايران تمام شده است. به عنوان مثال به دنبال اجراي موفقيت‌آميز عمليات والفجر8، شوراي امنيت در 5 اسفند 1364 تشكيل جلسه داد و قطعنامة 582 را درباره استفاده از سلاح شيميايي به تصويب رساند. در اين قطعنامه كه با همكاري شوروي تصويب شد، با وجودي كه فقط عراق از اين نوع سلاح‌ها استفاده مي‌كرد، محكوم نشد. قيد جملة «شوراي امنيت از طرفين مي‌خواهد كه از سلاح‌هاي شيميايي استفاده نكنند»، نشان مي‌دهد كه شوروي و امريكا تا چه حد نسبت به اقدامات غيرقانوني و ضد حقوق بشر عراق، از خود بي‌تفاوتي نشان مي‌دادند. علاوه بر اين، هنگامي كه ايران از پذيرش قطعنامه‌هاي 582 و 588 شوراي امنيت
    به دليل عدم توجه به خواسته‌هاي به حقش امتناع نمود، سفير شوروي در امارات متحدة عربي همگام با امريكا اعلام كرد كه ايران مسئول شكست تلاش‌هاي بين‌المللي براي پايان دادن به جنگ است و بايد سرزنش شود. موضع‌گيري شوروي عليه ايران در حالي صورت مي‌گرفت كه ارتش عراق به سلاح‌هايي همچون تانك‌هاي تي 55، تي 62 و تي 72، هلي‍‍كوپترهاي توپدار اي 24، توپ‌هاي روسي، هواپيماهاي ميگ 23، 25 و 29 و نيز وسايل حمل و نقل تانك و ... مجهز شده بود كه از سال 1982 به بعد شوروي در اختيار عراق قرار داده بود و عراق با كمك همين هواپيماها و نيز موشك‌هاي اسكاد شوروي اقدام به بمباران و موشك‌باران مناطق مسكوني، بنادر، سكوهاي نفتي و ... ايران مي‌كرد.
    با نگاهي گذرا به حقايق مذكور، بدون شك مي‌توان نتيجه گرفت كه شوروي از لحاظ نظامي و سياسي در جنگ، مخصوصاً پس از فتح خرمشهر، از دولت عراق حمايت مي‌كرد.

    3-2اروپا و ژاپن

    - آغاز جنگ

    براي بررسي موضع اين دسته از كشورها لازم است آنها را به دو گروه تقسيم كرد؛ گروه اول كشورهايي هستند كه به طور آشكار يا ضمني به نفع دولت عراق موضع‌گيري كردند و از كمك‌هاي نظامي، سياسي و اقتصادي به اين كشور دريغ نورزيدند. اين كشورها عبارت بودند از فرانسه و انگلستان؛ اين كشورها هر چند در آغاز جنگ اعلام بي‌طرفي كردند ولي آنچه كه اعمال مي‌كردند در واقع در تأييد حمله عراق به ايران بوده است. علت اين موضع‌گيري هم برخورداري اين دو كشور از منافع بسياري در عراق بود و ديگر اينكه از انقلاب اسلامي ايران نيز به شدت ضربه خورده و نگران گسترش آن بودند و طبيعي بود كه در آغاز جنگ، در عمل حملة عراق عليه ايران را تأييد نمايند؛ هر چند كه اظهار‌‌ نظر رسمي و صريحي مبني بر حمايت از عراق نكرده باشند. گروه دوم كشورهايي بودند كه چندان از وقوع انقلاب اسلامي ايران متضرر نشدند و حتي با خارج شدن رقباي سياسي و تجاري آنها مثل فرانسه، انگليس و امريكا از صحنة ايران، احتمالاً جايگاه بهتري به دست آورده و به شريك تجاري درجة اول ايران تبديل شدند. اين كشورها عبارت بودند از آلمان و ژاپن كه از آغاز جنگ اعلام بي‌طرفي كرده، همچنان رابطة خودشان را با دو كشور ايران و عراق حفظ كردند.

    - در طول جنگ
    اكثر كشورهاي اروپايي چه آنهايي كه به طور آشكار يا ضمني به نفع عراق موضع‌گيري كردند و چه كشورهايي كه به صورت ظاهري اعلام بي‌طرفي نمودند، از كمك اقتصادي، سياسي و نظامي به دولت عراق دريغ نورزيدند. كشور فرانسه از همان آغاز جنگ تسليحات و تجهيزات نظامي بسياري در اختيار اين كشور قرار داد و حتي در موقعيتي كه عراق در جبهة جنگ با مشكلاتي مواجه شده بود، با اجاره دادن هواپيماهاي پيشرفتة جنگي
    به نام سوپراتاندارد، بنية نظامي عراق را تقويت كرد. دولت انگليس نيز همچون فرانسه كمك‌هاي مهم اقتصادي و بعضاً نظامي در اختيار اين كشور قرار داد.
    آلمان نيز ضمن اعلام بي‌طرفي، تلاش مي‌نمود تا از طريق فروش تسليحات نظامي خود به عراق سود سرشاري را كسب كند، به ويژه اينكه بعد از جنگ ايران و عراق معلوم گرديد كه شركت‌هاي آلماني با تصويب دولت آلمان در تأمين مواد اولية مورد نياز سلاح‌هاي شيميايي، كمك‌هاي بسياري به عراق كرده‌اند.
    قبل از اينكه به اين امر بپردازيم كه اين كشورها چه منافعي را تعقيب مي‌كردند بهتر است به صورت واضح‌تر اقلام كمك‌هاي اصلي اين كشورها به عراق را برشماريم.
    فرانسه در بين كشورهاي اروپايي بيشترين كمك را از لحاظ تسليحاتي به عراق نموده است. به طور مثال، اين كشور بعد از عمليات موفقيت‌آميز
    والفجر8، ارسال حدود 60 فروند ميراژ 2000 به عراق را با تضمين مالي عربستان، به عهده گرفت. در سال 1364 نيز عراق با استفاده از سلاح‌هاي پيشرفتة ليزري ساخت فرانسه توانست سيستم دفاع ضد هوايي پيچيدة خارك را از كار بيندازد. به اين صورت كه تكنولوژي پيشرفتة موشك
    آ.اس.350 ال را يك شركت امريكايي به سفارش تامپسون فرانسه توليد و سپس برنامة آن را به فرانسه واگذار كرد. تامپسون بعداً تكنولوژي اين سلاح را به عراق فروخت. منافعي كه فرانسه آن را تعقيب مي‌نمود گذشته از سود سرشار اقتصادي ناشي از ارسال سلاح، به سياست‌هاي جهاني و منطقه‌اي اين كشور برمي‌گردد. فرانسه در طول جنگ سياست خود را حول سه محور قرار داد: اول، آنكه هيچ يك از طرفين نبايد شكست خورده (عراق) و يا پيروز (ايران) شوند. اين موضع‌گيري موجب گرديد كه پس از خروج عراق از خاك ايران، گرايش فرانسه به طرف عراق تشديد شود. دوم، اينكه اكثر قراردادهاي موجود را حفظ كند كه اين امر سبب تداوم ارسال تسليحات به عراق شده بود. سوم، فرانسه در شوراي امنيت همسو با اكثريتي عمل مي‌كرد كه باعث تصويب قطعنامه‌هايي به ضرر ايران مي‌شدند. در مجموع فرانسه گذشته از كسب سود سرشار اقتصادي از كمك به عراق، اميدوار بود در جنگي كه احتمال داده مي‌شد ايران در آن به پيروزي برسد، موازنه‌اي به نفع عراق ايجاد كرده و از اين طريق منافع كوتاه مدت و طولاني مدت خود را در عراق حفظ نمايد و در عين حال از گسترش انقلاب اسلامي نيز جلوگيري به عمل آورد.
    انگلستان نيز با مشاهدة نقاط ضعف عراق تصميم گرفت كه به همراه امريكا به كمك صدام بشتابد. در آذر 1362، وقتي كه معاون وزير دفاع امريكا اعلام مي‌كند كه شكست عراق در جنگ با ايران مخالف منافع امريكا است و امريكا براي جلوگيري از آن اقدامات متعددي انجام خواهد داد، مارگارت تاچر نخست‌وزير انگلستان نيز اعلام نمود كه كشتي‌هاي جنگي بريتانيا براي كمك به ايالات متحده به خليج‌فارس اعزام مي‌شوند. اين اقدام در واقع براي كمك به عراق بوده است تا دست او را براي تحميل جنگ اقتصادي به ايران باز گذارد.
    علاوه بر اين، انگلستان به همراه فرانسه و ايتاليا و به تشويق امريكا، قراردادي با دولت عراق امضا كردند تا بازپرداخت وام‌هاي خود را به تعويق اندازند. اين كار به دولت عراق فرصت داد تا بودجه بيشتري را صرف مقاصد نظامي كند. انگلستان همچنين طبق قراردادي، تجهيزات الكترونيكي و راداري به عراق واگذار كرد كه اين كشور را در جنگ عليه ايران كمك مي‌نمود. در مجموع انگلستان در سال‌هاي 1980 تا 1987 حدود 350 ميليون دلار سلاح به عراق فروخته است.
    براي اينكه درك نماييم انگلستان در حمايت از عراق چه منافعي داشته است بايد سياست خارجي آن در سطح جهاني و منطقه‌اي بيان گردد.
    سياست انگلستان در قبال منطقة خليج‌فارس همانند فرانسه متأثر از روابط اين كشور با امريكا بود. انگلستان براي دسترسي به منابع حياتي نفت منطقه به قدرت نظامي امريكا وابسته بود و اين كشور همچون امريكا نمي‌خواسته است كه پيروزي ايران در جنگ باعث تقويت ايران در كل منطقه و گسترش نهضت‌هاي اسلامي شود و يا اينكه فرصتي را براي شوروي فراهم آورد تا در منطقه حضور يابد. بنابراين تلاش مي‌نمود كه حداقل عراق در جنگ بازنده نباشد.
    ديگر كشورهاي اروپايي مثل آلمان و ايتاليا نيز تا حدودي و به شيوه‌هاي مختلف به كمك عراق شتافتند. آلمان با فروش تجهيزات سلاح شيميايي و ايتاليا با انعقاد قراردادي براي تعويق بازپرداخت وام عراق به كشورش، در راه كمك به عراق گام برداشتند. اين دو كشور هر چند كه موضع سختي عليه ايران نداشتند ولي در عمل آنها نيز به لحاظ اقتصادي و نظامي و سياسي از عراق حمايت مي‌كردند. طوري كه شركت‌هاي آلماني با تصويب دولت آلمان، مواد اولية مورد نياز سلاح‌هاي شيميايي را در اختيار دولت عراق قرار دادند و ارتش عراق نيز آنها را عليه نيروهاي ايراني و با استفاده از هلي‌كوپترهاي ساخت آلمان، فرانسه و شوروي به كار مي‌گرفت. ايتاليا نيز قراردادي را براي ساخت تعدادي ناوچة جنگي با رژيم عراق منعقد كرد و تعدادي از پرسنل نيروي دريايي عراق را نيز در ايتاليا آموزش داد و بازپرداخت بدهي‌هاي عراق را به تعويق انداخت. بديهي است كه اين اقدامات كمك فراواني به تقويت نظامي و اقتصادي عراق كرده است.
    دليل ديگر حمايت آلمان و ايتاليا از عراق علاوه بر كسب منافع اقتصادي از طريق فروش تسليحات به اين كشور، اين بود كه آنها نيز همچون انگلستان، فرانسه و امريكا نگران تهديد منافع اقتصادي خود در خليج‌فارس بودند. اين دو كشور، اكثر نفت وارداتي خود را از منطقه خليج‌فارس وارد مي‌كنند و احتمال مي‌رفت كه پيروزي ايران در جنگ با عراق، به از دست رفتن كنترل آنها بر جريان طبيعي دريافت نفت بينجامد. نكته حائز اهميت در مواضع كشورهاي اروپايي درباره جنگ اين بود كه كشورهاي اروپاي غربي در دوران نظام دو قطبي، هماهنگ و همسو با كشور امريكا بودند، از سياست‌هاي اين كشور در جهان حمايت مي‌كردند و دنباله‌رو آن بودند.

    از آنجا كه انقلاب اسلامي ايران انديشه جديدي را وارد سياست بين‌المللي كرد كه مبني بر اصل نه شرقي، نه غربي بود لذا استقلال كشوري مثل ايران و بسط انديشه‌هاي ضد استبدادي و ضد امپرياليستي آن در منطقه خاورميانه مي‌توانست براي جهان سرمايه‌داري مضر باشد. بنابراين تمام كشورهايي كه در بلوك سرمايه‌داري يا بلوك كمونيستي بودند از اينكه كشوري جداي از ساختار سياسي موجود بين‌الملل در حال زندگي و رشد و تحول است، ناراضي بودند؛ زيرا مي‌ترسيدند كه اين آرمان، الگويي براي ساير كشورهاي منطقه و جهان گردد. بنابراين سعي مي‌كردند تا از استقلال آن جلوگيري نمايند. كشور آلمان نيز هر چند قرارداد همكاري متقابل با عراق نداشته است ولي به هر حال همانند ديگر متحدين غربي خود در مسير سياست‌هاي جهاني و منطقه‌اي امريكا حركت مي‌كرد. اين كشور نيز چون ديگر كشورهاي غربي تلاش مي‌نمود كه از قدرت يافتن ايران انقلابي كه تهديدي عليه منافع غرب محسوب مي‌شد، جلوگيري به عمل آورد. زيرا پيروزي ايران تعادل قوا را در منطقة استراتژيك خليج‌فارس به هم زده، باعث روي كار آمدن حكومت‌هاي اسلام‌گرا مي‌شد كه اين امر از نظر آنها ممكن بود آينده صادرات انرژي را مبهم سازد و از آنجايي كه آلمان اكثر نفت خام وارداتي خود را از خليج‌فارس تأمين مي‌نمود، بنابراين منافع اين كشور اين چنين اقتضا مي‌كرد كه از هر گونه تهديدي عليه صادرات انرژي جلوگيري نمايد.
    از سوي ديگر، هدف اين كشورها كسب سود اقتصادي بوده است. اين كشورها داراي صنايع تسليحاتي بوده و طبيعتاً توليد تسليحات و تجهيزات نظامي اگر به مصرف نرسد، باعث ركود اين صنايع خواهد شد. ولي فروش آن به كشورهاي ديگر از طرفي كسب سود بيشتر را در پي دارد و از طرف ديگر موجب مي‌شود كه اين صنايع كه ابزار قدرت هر كشوري نيز هست، پويا و روزآمد باقي بماند. علاوه بر اين عامل اقتصادي، فروش تسليحات به كشورها در چارچوب سياست كلان و ارزش‌هاي مورد نظر آنها صورت مي‌گيرد. بديهي است كشوري چون ايران كه شعارهايي مغاير با اهداف و منافع قدرت‌هاي سلطه‌گر مطرح ساخته بود نمي‌توانست دريافت كننده اين تسليحات باشد حتي اگر پول آن را نقداً پرداخت مي‌كرد؛ و برعكس عراق كه در مقابل چنين كشوري قرار گرفته بود مجاز به دريافت همه گونه سلاحي بود. اخبار و اطلاعات نشان مي‌دهد آلمان با فروش سِرّي بعضي از تجهيزات سلاح‌هاي شيميايي به عراق، سود سرشاري را به خود اختصاص داده است.

    3- سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي

    1-3 سازمان ملل

    - آغاز جنگ

    ابتدا باید شناختي راجع به اهداف و اقدامات سازمان ملل براي جلوگيري از به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي كه يك اقدام پيشگيرانه را نيز شامل مي‌شود، پيدا كنيم تا بهتر بتوانيم بر اساس آن اقدامات سازمان مذكور را درك نماييم. سازمان ملل متحد بر اساس منشور، «به منظور تأمين اقدام سريع و مؤثر از طرف ملل متحد، مسئوليت اوليه حفظ صلح و امنيت بين‌المللي را به شوراي امنيت واگذار كرده است. شوراي امنيت نيز بر اساس ماده 39 ملزم است وجود هر گونه تهديد عليه صلح، نقض صلح و يا عمل تجاوز را احراز كرده و توصيه‌هايي نمايد و يا تصميمي اتخاذ كند.»
    با كمي دقت مي‌توان گفت كه منشور، نه تنها شورا را مسئول حفظ صلح بعد از احراز تجاوز مي‌داند، بلكه مسئوليت جلوگيري و پيشگيري از تهديد صلح و امنيت بين‌المللي را نيز مدنظر داشته است. يعني اينكه سازمان ملل اين اركان را ملزم نموده است كه اقدامات پيشگيرانه را نيز براي جلوگيري از نقض صلح انجام بدهند؛ زيرا اعتقاد بر اين است كه وجود زمينه‌هاي بحران باعث ايجاد بحران و در نهايت به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي مي‌شود و لازم است علل ريشه‌اي تجاوز مورد توجه قرار گيرد تا با اقدامات پيشگيرانه به موقع و كافي بتوان از آن جلوگيري كرد. سازمان ملل متحد وظيفه دارد تا تهديدهاي بالقوه صلح و امنيت بين‌المللي را شناسايي و اقدامات بازدارنده را در مقابل مناقشاتي كه به نقض صلح منجر مي‌شود انجام دهد كه اين امر خود مستلزم تماس مستقيم با شوراي امنيت و همكاري مستحكم‌تر با دولت‌ها، به ويژه آنان كه توانايي‌هاي خاص دارند و نيز با سازمان‌هاي فراملي و فرامنطقه‌اي يا سازمان‌هاي غير دولتي و نهادهاي دانشگاهي و غيره است.
    اما مشاهده شد كه سازمان ملل متحد با وجود آگاهي از تحركات نظامي عراق در مرزهاي ايران قبل از آغاز جنگ و اطلاع كافي كورت والدهايم از تجاوزات مرزي عراق قبل از شروع جنگ و حتي پس از شروع جنگ، اقدامات پيشگيرانه لازم را براي جلوگيري از جنگ انجام نداده است و دبيركل نقش مؤثري براي جلب توجه شوراي امنيت ايفا ننموده و خود شورا نيز قطعنامه يا بيانيه‌اي براي جلوگيري از جنگ صادر نكرده است.

    لازم به ذكر است كه با آغاز تجاوز عراق به ايران و كاربرد نيروهاي مسلح عليه جمهوري اسلامي ايران، كه خود مصداق بارز مادة 1 قطعنامة "تعريف تجاوز" مجمع عمومي سازمان ملل بود، سازمان ملل متحد به عنوان تنها سيستم حفظ صلح و امنيت بين‌المللي وظيفه داشت تا بر اساس بند 1
    ماده 1 منشور براي «احراز تجاوز و جلوگيري و برطرف نمودن تهديدات عليه صلح و متوقف ساختن هر گونه عمل تجاوز» تصميم لازم را اتخاذ كند. براي درك مواضع سازمان ملل متحد در آغاز جنگ ايران و عراق، مواضع و اقدامات شوراي امنيت، مجمع عمومي و دبيركل جداگانه بررسي مي‌گردد تا شناختي در اين زمينه حاصل شود.

    ـ شوراي امنيتبه موجب بند 1 مادة 14 منشور سازمان ملل، شوراي امنيت مسئوليت اولية حفظ صلح و امنيت بين‌المللي را برعهده دارد. بايد بررسي نمود كه آيا اين شورا به وظيفة محولة خود در جنگ ايران و عراق عمل نموده است يا خير؟
    با اينكه تجاوز عراق به ايران كاملاً محرز بود، اما شوراي امنيت سازمان ملل در اولين واكنش خود در 23 سپتامبر 1980 (1 مهر 1359) يك روز پس از آغاز جنگ در بيانيه‌اي رسمي از "احراز تجاوز" عراق به ايران خودداري كرد و تنها آن را "وضعيت" توصيف نمود. گفتني است شوراي امنيت حتي "درگيري مسلحانه" در مرزهاي دو كشور را در حد "نقض صلح" و يا حتي "تهديد عليه صلح" هم ندانست تا با توسل به مواد 41 و 42 منشور «به اقدامي كه براي حفظ يا اعادة صلح و امنيت بين‌المللي ضروري است، مبادرت كند» و با تشكيل نيروهاي ملل متحد وضعيت گذشته را اعاده كند. به اين ترتيب شوراي امنيت عملاً مواد فصل هفتم منشور در مورد «اقدام در موارد تهديد عليه صلح و نقض صلح و اعمال تجاوز» را ناديده گرفت.
    شورا در نخستين قطعنامة خود (شمارة 479) در 28 سپتامبر 1980
    (6/7/1359) نيز هيچ اشاره‌اي به تجاوز عراق و يا نقض تماميت ارضي ايران نكرد و پيشنهاد آتش‌بس نداد و از نيروهاي متجاوز نخواست كه سرزمين‌هاي اشغالي را ترك كنند. تنها از دو كشور درخواست كرد كه از استفاده از زور بيشتر بپرهيزند كه به اين معني است كه نيروهاي عراقي همچنان در مناطق اشغالي بمانند و نيروهاي ايراني براي بازپس‌گيري آن اقدامي ننمايند. علاوه بر اين، شورا در اين قطعنامه، جنگ ايران و عراق را تنها "وضعيت" توصيف نمود و از آن به عنوان "نقض صلح" ياد نكرد. شوراي امنيت پس از قطعنامه 479، اولاف پالمه را به عنوان نمايندة دبيركل به منطقه اعزام كرد تا به مذاكره با طرفين بپردازد كه او نيز نتوانست راه‌حلي پيدا نمايد.

    ـ مجمع عموميمجمع عمومي سازمان ملل متحد به موجب مادة 10 منشور مي‌تواند هر مسئله يا امري را كه در حدود اين منشور يا مربوط به اختيارات و وظايف هر يك از ركن‌هاي مقرر در منشور باشد، مورد بحث قرار دهد و جز مواردي كه بر اساس منشور به شوراي امنيت محول شده است،‌ مي‌تواند به اعضاي سازمان ملل و يا به شوراي امنيت توصيه لازم را بنمايد. با وجود اين، مجمع عمومي سازمان ملل در قبال جنگ ايران و عراق به وظايف خود عمل نكرد و هيچ‍گونه موضعي در آغاز تجاوز عراق به ايران نگرفت و تنها در سي و هفتمين اجلاس خود و آن هم بر اساس تقاضاي عراق، موضوع جنگ ايران و عراق را در دستور كار خود قرار داد. در همين اجلاس كه در تاريخ 22 اكتبر 1982 (30 مهر 1361) تشكيل شد، مجمع نيز همچون شوراي امنيت ـ اما پس از 25 ماه سكوت ـ بعد از بررسي مسئلة جنگ ايران و عراق از شناسايي متجاوز خودداري ورزيد.
    ـ دبيركلدبيركل سازمان ملل متحد نيز بر اساس مواد 98 و 99 منشور، نقش خاصي در حفظ و تأمين صلح و امنيت بين‌المللي دارد به طوري كه بر اساس اين مواد، «دبيركل مي‌تواند در تمام جلسات مجمع عمومي، شوراي امنيت
    و ... شركت نمايد و مي‌تواند توجه شوراي امنيت را به هر موضوعي كه به نظر او تهديدي براي حفظ صلح و امنيت بين‌المللي باشد جلب كند.» اما بايد بررسي كرد كه دبيركل كه بالاترين مقام اداري سازمان ملل متحد است، در آغاز جنگ ايران و عراق چه اقدامي انجام داده است.
    در زمان آغاز جنگ ايران و عراق، دبيركل سازمان ملل متحد، كورت والدهايم بود. او با وجود آگاهي از درگيري‌هاي تابستاني 1359 بين ايران و عراق و تجاوزات مرزي مكرر عراق و حتي پس از شروع جنگ بين دو كشور، نقش مؤثري در جهت جلب توجه شوراي امنيت ايفا نكرد. والدهايم پس از آغاز جنگ در تاريخ 22 سپتامبر 1980 بدون توجه به نفس تجاوز عراق، از شوراي امنيت خواست براي مذاكره درباره مخاصمه ميان ايران و عراق تشكيل جلسه دهد. والدهايم بدون استفاده از اختياراتش بر اساس ماده 99 منشور، تلاش كرد تا به صورت پيشنهاد "مساعي جميله" به طرفين درگير جنگ آنها را به پايان مخاصمه تشويق كند و در نوامبر 1980 اولاف پالمه از طرف او براي بررسي موضع دو كشور ايران و عراق عازم منطقه شد تا زمينه را براي مذاكرات صلح مهيا كند. پالمه در طول مأموريت خود 5 بار به ايران سفر كرد، اما چون سازمان ملل و شوراي امنيت تمايل به احراز تجاوز عراق نداشت، وي نيز در همان چارچوب عمل مي‌كرد لذا نتوانست موفقيتي به دست آورد.
    خلاصه اينكه با نگاه به اقدامات سه ركن اصلي سازمان ملل متحد يعني شوراي امنيت، مجمع عمومي و دبيركل مشخص مي‌شود كه سازمان ملل متحد در جهت وظيفه اصلي خود يعني حفظ صلح و امنيت بين‌المللي حركت نكرده است و در آغاز جنگ نيز بدون اينكه متجاوز را معين نمايد و تنبيه كند، سعي كرده است كه وضعيت به همان صورت باقي بماند و اغلب اقدامات اوليه براي حفظ وضع موجود و به نفع عراق و تحكيم موقعيت اين كشور بوده است.

    - ادامه جنگ
    شوراي امنيت سازمان ملل داراي پنج عضو دائمي است كه شامل كشورهاي امريكا، شوروي، فرانسه، انگليس و چين مي‌شود. به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي، همه اين قدرت‌هاي بزرگ به نوعي از انقلاب اسلامي احساس خطر مي‌كردند (البته بيش از همه امريكا و كمتر از همه چين). لذا با وجود جنگ سرد ميان دو ابرقدرت يعني امريكا و شوروي سابق، آنها در مسئله جنگ ايران و عراق اتفاق‌نظر داشتند. امريكا به‍ دليل از دست دادن شاه، ماجراي گروگان‍گيري و تهديد منافعش در منطقه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و احتمال سرايت انقلاب در ديگر كشورهاي منطقه و شوروي نيز به علت گسترش اصول‍گرايي اسلامي در جمهوري‌هاي مسلمان‌نشين كشورش، مسئله افغانستان و اتحاد قديمي‌اش با عراق، با انقلاب اسلامي ايران سازگاري منافع نداشتند.
    به همين دليل پس از آغاز جنگ، اين دو كشور به همراه ساير اعضاي شوراي امنيت قطعنامه‌اي را تصويب كردند كه به ضرر ايران تمام شد، به اين صورت كه تا جايي كه امكان داشت سعي نمودند از پيروزي ايران جلوگيري نمايند. در روز دوم تهاجم سراسري ارتش عراق كه نيروهاي عراقي در عمق خاك ايران پيشروي كرده بودند و بر نيروهاي ايراني برتري داشتند، اعضاي شوراي امنيت در بيانيه‌اي كه انتشار دادند از عراق نخواستند كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردد؛ ولي مشاهده گرديد كه بعد از عمليات بيت‌المقدس و آزادي خرمشهر، و پس از 22 ماه سكوت (بين دو قطعنامه 479 و 514) زماني كه تصور شكست عراق و پيروزي ايران و پيشروي آن در خاك عراق در ذهن اعضاي دائمي شوراي امنيت نقش بسته بود اين شورا در تاريخ
    12 ژوئيه 1982 (21/4/1361) قطعنامة 514 را تصويب كرد كه در آن از طرفين خواست كه به مرزهاي بين‌المللي بازگردند. پيداست روي سخن اين قطعنامه با ايران و براي محدود كردن پيشروي ايران بوده كه مورد تمايل اعضاي دائمي شوراي امنيت نبوده است و الا اگر غير از اين بود شوراي امنيت مي‌توانست در قطعنامه 479 (6/7/1359) از دو طرف بخواهد كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردند (كه در اين صورت مسلماً هدفِ قطعنامه عراق مي‌بود) و تا حدود 2 سال بعد كه عراق همچنان بخش‌هاي بزرگي از سرزمين ايران را در اشغال داشت، شورا مي‌بايست چنين قطعنامه‌هايي را صادر مي‌كرد و عراق را به عقب‌نشيني به مرزهاي بين‌المللي دعوت مي‌نمود.
    شورا در قطعنامه‌هاي بعدي خود از طرفين مي‌خواهد كه به مرزهاي بين‌المللي باز گردند. اين درخواست در حالي بود كه از سال 1361 يعني آزادسازي خرمشهر، نيروهاي ايراني در جبهه‌ها برتري داشتند و در آستانه ورود به خاك عراق بودند و برتري عراق در جبهه‌ها از بين رفته بود و نيروهاي ايراني در بسياري از مناطق به مرزهاي بين‌المللي رسيده بودند.
    بنابراين به نظر مي‌رسد كه هدف اصلي شوراي امنيت از تصويب قطعنامه‌هايي كه در آنها از طرفين مي‌خواهد به مرزهاي بين‌المللي بازگردند، جلوگيري از ورود نيروهاي ايراني به خاك عراق، تحت عنوان به خطر افتادن صلح و امنيت بين‌المللي بود. شوراي امنيت با اشاره به ماده 24 منشور در قطعنامه‌ 514 و اشاره كلي به منشور سازمان ملل در قطعنامه 522 ، در مورد مسئوليت اوليه خود در زمينة حفظ صلح و امنيت بين‌المللي، نيز دقيقاً اين هدف را دنبال مي‌كرد كه به جمهوري اسلامي ايران تفهيم كند اگر وارد خاك عراق شود، بر اساس فصل هفتم منشور مجازات‌هايي عليه آن كشور وضع خواهد كرد. علت اصلي اين اقدام شورا نيز اين بوده است كه از شكست قطعي عراق و پيروزي ايران جلوگيري نمايد؛ زيرا يكي از مقامات وزارت خارجه امريكا، زماني كه نيروهاي ايراني در حال پيشروي در خاك عراق بودند، مي‌گويد اگر عراق سقوط كند يك ايران توسعه‌طلب و متجاوز را در صحنه بين‌المللي خواهيم داشت كه بار عظيمي را بر دوش ايالات متحدة امريكا خواهد گذاشت.
    بنابراين مي‌توان گفت ائتلاف قدرت‌هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ايران، موجب تصويب قطعنامه‌هايي در شوراي امنيت سازمان ملل، به هنگام پيشروي قواي ايران شده است.

    - سازمان ملل و بمباران شيميايي و بمباران مناطق مسكوني از سوی عراق
    پس از آغاز جنگ شهرها و بمباران شيميايي نيروهاي ايراني به وسيله عراق، سازمان ملل نيز در مقابل اين اقدامات قطعنامه‌ها و بيانيه‌هايي صادر نموده است كه با بررسي آنها مي‌توان به عملكرد اين سازمان در قبال اقدامات فوق پي برد و تأثير آن را در روند جنگ سنجيد.
    شوراي امنيت سازمان ملل چهارمين قطعنامة خود (شمارة540) درباره جنگ ايران و عراق را در 31 اكتبر 1983 (9 آبان 1362) به دنبال گسترش دامنه جنگ شهرها و نفتكش‌ها صادر نمود. در اين قطعنامه شوراي امنيت همه موارد نقض حقوق بين‌الملل بشردوستانه را در تمام زمينه‌ها، به ويژه مفاد كنوانسيون‌هاي 1949 ژنو، محكوم مي‌كند و خواستار قطع فوري همة عمليات نظامي عليه هدف‌هاي غيرنظامي از جمله شهرها و مناطق مسكوني مي‌شود. در اين قطعنامه يك نكته واقع‌بينانه به چشم مي‌خورد و آن اينكه بر اساس گزارش نمايندگان ويژه دبيركل در مورد حملات عراق به شهرها و مناطق مسكوني و تخريب عمدي شهرهاي هويزه و خرمشهر، به طور ضمني در بند 2 بدون ذكر نام عراق، نقض حقوق بشردوستانه و حمله به اهداف غيرنظامي تقبيح شده است.
    پس از آن در پي كاربرد سلاح شيميايي به وسيله عراق در عمليات خيبر عليه نيروهاي ايراني، نيز شوراي امنيت دولت عراق را به خاطر نقض كنوانسيون 1925 ژنو دربارة منع كاربرد سلاح‌هاي شيميايي مورد نكوهش قرار داد.
    همچنين شوراي امنيت به دنبال تداوم جنگ شهرها و حملات موشكي به مناطق مسكوني، دو بيانيه در عرض 10 روز صادر كرد. بيانيه‌هاي 5 و 15 مارس 1985 (14 و 24 اسفند 1363) كه هر دو درباره حملات به مناطق مسكوني بود. در اين بيانيه‌ها شوراي امنيت ضمن تقاضاي قطع اين حملات، از ايران و عراق خواست تا به تعهد خود نزد دبيركل مبني بر عدم حمله به هدف‌هاي غيرنظامي متعهد باشند. شوراي امنيت مدتي بعد در 25 آوريل 1985 (5/2/1364) بيانية ديگري درباره كاربرد سلاح شيميايي منتشر كرد كه در آن از دو كشور خواست از به كارگيري هر نوع سلاح شيميايي عليه نيروها و مناطق غيرنظامي يكديگر خودداري كنند.
    علاوه بر اين، شوراي امنيت در ششمين قطعنامه خود درباره جنگ ايران و عراق يعني قطعنامه 582 كه در 24 فورية 1986 (5/12/1364) صادر كرد، از بمباران مراكز جمعيتي كاملاً غيرنظامي و نقض حقوق بشردوستانه و ديگر قوانين برخورد مسلحانه و به ويژه استفاده از سلاح‌هاي شيميايي مغاير با تعهدات پروتكل 1925 ژنو اظهار تأسف نمود.
    در واكنش به قطعنامه 582، ايران آن را ناقص و بي‌اعتبار و غيرقابل اجرا اعلام كرد و عراق نيز همچنان به كاربرد سلاح شيميايي استمرار بخشيد. پس از آن شوراي امنيت درپي ملاحظة گزارش هيئت اعزامي دبير كل سازمان ملل كه مأموريت معاينة مجروحان ناشي از كاربرد بمب‌هاي شيميايي بستري در بيمارستان‌هاي اروپا را به عهده داشت، در تاريخ
    21 مارس 1986 (اول فروردين 1365) بيانيه‌اي در محكوميت عراق صادر كرد. در اين بيانيه، با توجه به اتفاق‌نظر كارشناسان مبني بر اينكه عراق در موارد زيادي مكرراً از سلاح‌هاي شيميايي عليه نيروهاي ايراني استفاده كرده، شوراي امنيت استفاده از سلاح‌هاي شيميايي را كه ناقض صريح پروتكل 1925 ژنو است قوياً محكوم مي‌نمايد و با يادآوري بيانيه‌هاي قبلي در اين مورد، رعايت پروتكل فوق را خواستار مي‌شود.
    شورا همچنين در قطعنامه 598، بمباران مراكز غيرنظامي و نقض اصول بشردوستانه و استفاده از سلاح شيميايي را سرزنش كرده، اعلام مي‌كند كه تصميم دارد كليه عمليات نظامي بين ايران و عراق را خاتمه دهد. شوراي امنيت دو قطعنامة ديگر پس از قطعنامة 598 صادر مي‌كند كه هر دو آنها درباره منع كاربرد سلاح‌هاي شيميايي بود.
    شوراي امنيت در تاريخ 9 مه 1988(19/2/1367) نيز قطعنامه 612 خود را صادر كرد. در اين قطعنامه 1ـ بر ضرورت عاجل رعايت دقيق مفاد پروتكل منع استفاده از گازهاي سمي، خفقان‌آور يا گازهاي ديگر و نيز سلاح‌هاي ميكروبي كه در 17 ژوئيه 1925 در ژنو امضا شده است، تأكيد مي‌كند.
    2ـ تداوم استفاده از سلاح‌هاي شيميايي در جنگ ايران و عراق را كه بر خلاف تعهدات ناشي از پروتكل ژنو است، قوياً محكوم مي‌كند. 3ـ از طرفين توقع دارد كه در آينده از استفاده از جنگ‌افزارهاي شيميايي با توجه به تعهداتشان به موجب پروتكل ژنو خودداري كنند. 4ـ از كليه كشورها مي‌خواهد كه بر اعمال و يا تداوم اعمال نظارت شديد بر صدور مواد و توليدات شيميايي ـ كه در ساخت جنگ‌افزارهاي شيميايي به كار مي‌روند ـ به كشورهاي متخاصم جنگ بيفزايند. 5 ـ تصميم مي‌گيرد كه موضوع را دنبال كند و عزم خود را به منظور بررسي مجدد اين قطعنامه اعلام مي‌دارد.
    در قطعنامه 620 نيز كه همانند قطعنامه 612 تنظيم شده است، شورا كاربرد سلاح شيميايي در جنگ ايران و عراق را محكوم و تأييد مي‍‍كند كه چنين استفاده‌اي عليه ايران شدت و تكرار بيشتري داشته است.
    از طرف ديگر، خاوير پرز دكوئيار دبيركل سازمان ملل متحد، نيز كه از آغاز سال 1982 دبيركلي سازمان را برعهده گرفته بود، اقداماتي در زمينه جلوگيري از جنگ شهرها و كاربرد سلاح شيميايي انجام داد. دبيركل در پي تشديد حملات به مناطق مسكوني پيامي به رؤساي جمهور دو كشور فرستاد و از آنها خواست كه از هر گونه حمله به مناطق مسكوني خودداري ورزند كه در 12 ژوئن 1984 پس از موافقت طرفين درگير، جنگ شهرها قطع گرديد.
    به هر حال، سازمان ملل متحد بيانيه‌ها و قطعنامه‌هاي متعددي در قبال كاربرد سلاح شيميايي و بمباران مناطق غيرمسكوني صادر كرد و كشورهاي درگير را نيز دعوت نمود كه اصول بشردوستانه و مفاد پروتكل 1925 ژنو را رعايت كنند كه تا اينجاي كار به نظر مي‌رسد بسيار خوب كار كرده است. اما مهم اين است كه در اين بيانيه‌ها و قطعنامه‌ها سازمان ملل در مسئلة كاربرد بمب‌هاي شيميايي در مواقعي نادر، عراق را محكوم كرده است و در بعضي مواقع حتي اعلام مي‌دارد كه از سلاح شيميايي در جنگ استفاده شده است، ولي از استفاده كنندة آن نامي نمي‌برد و يا شديداً آن را محكوم نمي‌كند و از جوامع بين‌المللي نيز نمي‌خواهد كه اين عمل عراق را به دليل نقض پروتكل 1925 ژنو محكوم كنند، بلكه بسيار راحت از كنار مسئله گذشته و به توبيخ و توصيه بسنده مي‌كند؛ تنها بعد از تصويب قطعنامه 598، يعني زماني كه اعضاي شوراي امنيت عملا تصميم گرفتند كه به جنگ خاتمه دهند در قطعنامه‌هاي 612 و 620 كاربرد سلاح شيميايي را قوياً محكوم مي‌كند و اذعان مي‌كند كه استفاده اين سلاح عليه ايران تكرار و شدت بيشتري داشته است. در مورد بمباران مناطق مسكوني هم سازمان ملل به طور جدي تصميم نگرفته است يا نخواسته است كه اين مسئله را حل كند و تنها به توصيه و دعوت طرفين به رعايت اصول بشردوستانه بسنده كرده است.
    بنابراين عدم قطعيت بيانيه‌ها و قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد در اين زمينه موجب مي‌شد كه رژيم عراق در كاربرد اين سلاح‌ها نه تنها ترسي به خود راه ندهد، بلكه حتي تشويق شود تا سلاح شيميايي در ابعاد گسترده‌تري استفاده كند و همچنين مناطق غيرنظامي ايران را بمباران و موشك‌باران نمايد.

    - پایان جنگ

    - صدور قطعنامة 598

    قطعنامة 598، هشتمين قطعنامه‌اي بود كه شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي توقف جنگ ايران و عراق به تصويب رساند. اين قطعنامه در فضاي ناشي از تفاهم و ائتلاف قدرت‌هاي بزرگ و در سايه رايزني‌هاي دبيركل سازمان ملل متحد، خاوير پرز دكوئيار به تصويب رسيد.
    خاوير پرز دكوئيار به هنگام آغاز دور دوم تصدي دبيركلي سازمان در كنفرانس مطبوعاتي 12 ژانويه 1987 اعلام كرد كه اعضاي شوراي امنيت براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق نياز به اشتراك نظر دارند. او نمايندگان اعضاي دائمي شوراي امنيت را در 15 ژانويه 1987 به محل كار خود دعوت نمود و از آنها خواست تا نظر خويش را درباره هماهنگ ساختن مواضع شورا در قبال مسئله جنگ ايران و عراق بيان كنند. نمايندگان مذكور در 23 ژانويه در محل كار دبيركل گردهم آمدند تا حول محور پيشنهادي دبيركل به گفت‌وگو بپردازند.
    سرانجام اعضاي دائمي شوراي امنيت پس از چند ماه‌ گفت‌وگو، در ماه آوريل 1987 به بررسي پيش‌نويس پيشنهادي نمايندگي انگليس پرداختند. اين پيش‌نويس داراي نكات مورد توافق در جلسات كارشناسي بود. اين نكات عبارت از آتش‌بس و عقب‌نشيني اجباري نيروها، آزادي و استرداد زندانيان جنگي، حمايت از ميانجي‍گري دبيركل، درخواست خويشتن‍داري از ديگر كشورها و بررسي تشكيل هيئت بي‌طرف به منظور تحقيق در مورد مسئوليت جنگ، تأكيد بر بازسازي و بررسي اقدامات مربوط به امنيت منطقه‌اي و تصميم در خصوص بررسي اقداماتي به منظور اطمينان از رعايت مفاد قطعنامه بود.
    اين پيش‌نويس پس از چندين بار بازنگري به مبناي كار اعضاي شوراي امنيت تبديل گرديد. البته در اين متن چند عبارت مبهم وجود داشت كه مورد بحث و گفت‌وگو قرار نگرفت. هيچ يك از هيئت‌ها خواستار توصيف دقيق مرز يا به عبارتي بهتر، مرزهاي شناخته شدة بين‌المللي نبودند.
    سرانجام دبيركل سازمان ملل در ژوئيه 1987 از اعضاي دائمي خواست كه در مورد قطعنامه به تفاهم برسند و با تشكيل اجلاس رسمي شوراي امنيت در سطح وزيران خارجه به آن رسميت بخشند كه به دنبال آن اجلاس وزيران در عصر روز 20 ژوئيه 1987 (29 تير 1366) تشكيل شد و قطعنامه 598 با 15 رأي موافق و بدون رأي مخالف و ممتنع به تصويب شوراي امنيت رسيد. گفتني است كه اعضاي دائمي شوراي امنيت پس از تهيه طرح قطعنامه و توافق روي آن، طرح را به اعضاي غير دائم نيز ارائه كردند و نظريات اين اعضا را نيز تا حدودي در اين طرح ملحوظ كردند، سپس طرح نهايي در اجلاس بررسي و به رأي گذاشته شد.

    - مفاد قطعنامه 598 شوراي امنيت
    به طور كلي، قطعنامه 598 شوراي امنيت، برخلاف قطعنامه‌هاي قبلي، براي اولين‌بار تحت عنوان "منازعه بين ايران و عراق" صادر شده، حالت آمريت آن غالب است و مفصل‌ترين قطعنامه در مورد جنگ ايران و عراق است.
    در مقدمه قطعنامه از ادامة تلفات شديد انساني و تخريب مادي ابراز نگراني؛ از آغاز و ادامة منازعه ابراز تأسف؛ از بمباران مراكز مسكوني، حمله به كشتي‌ها و هواپيماها، نقض قوانين بين‌المللي انسان‌دوستانه و قوانين درگيري و كاربرد سلاح‌هاي شيميايي ابراز تاسف؛ از احتمال تشديد و گسترش منازعه ابراز نگراني شده و تصميم شورا را مبني بر خاتمه دادن به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق اعلام كرده است.
    در اين قطعنامه شورا با حكم به اينكه در اين منازعه "نقض صلح" حادث شده، بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد، درخواست آتش‌بس فوري و بازگشت نيروها به مرزهاي بين‌المللي، آزادي اسيران جنگي، درخواست همكاري دو طرف با دبيركل در تلاش‌هاي ميانجي‌گرانه، درخواست از تمامي كشورها براي احتراز از هر اقدامي كه به تشديد منازعه منجر شود، درخواست از دبيركل براي گماردن هيئتي جهت تحقيق دربارة مسئوليت منازعه و همچنين هيئتي براي مطالعة موضوع بازسازي كرده است.
    بدين ترتيب پس از گذشت حدود هفت سال از جنگ ايران و عراق، شوراي امنيت سازمان ملل در هشتمين قطعنامه خود، براي اولين بار آغاز جنگ و نقض قواعد و اصول حقوق جنگ را مورد سرزنش قرار داده و خواستار تشكيل هيئت بي‌طرف براي شناسايي مسئوليت جنگ شده است.

    - عوامل تصويب قطعنامه 598
    قطعنامة 598 در شرايطي تصويب گرديد كه ايران به رغم تمامي تضييقات سياسي، اقتصادي و نظامي توانست خود را آمادة حملة بزرگ ديگري برخلاف ميل ابرقدرت‌ها و قدرت‌هاي بزرگ و منطقه‌اي بنمايد. اين حملة بزرگ كربلاي5 نام داشت كه بلافاصله چند روز بعد از عمليات كربلاي4 ، با هدف انهدام ماشين جنگي عراق در شرق بصره و پيشروي به سوي بصره اجرا شد. اين عمليات به دليل موفقيت چشمگيري كه داشت، بزرگ‍ترين عمليات انهدامي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شود. با اجراي اين عمليات، ايران برتري نظامي‌يي را كه نسبت به عراق در عمليات والفجر8 و تصرف فاو به دست آورده بود، تثبيت كرد و با نزديك‌تر شدن به بصره امكان پيدا كرد كه با اجراي عمليات ديگري در جبهه‌هاي جنوب، پيروزي قاطعي به دست آورد؛ لذا تلاش‌هاي بين‌المللي براي جلوگيري از اين پيروزي احتمالي، مجددا‌ً با شدت و حِدّت و برنامه‌ريزي مشخص‌تري افزايش يافت.
    در اين زمان امريكا و شوروي و ديگر قدرت‌هاي بزرگ جهاني از شكست عراق مطمئن شده بودند و طبيعي بود كه ضمن ارزيابي مواضع گذشته سعي نمايند از اين روند جلوگيري كنند. امريكا به دنبال ضعف‌ها و ناكامي‌هاي پي‌درپي اخير، از جمله رسوايي سفر مك‌فارلين به تهران و بي‌اعتباري در نزد رژيم‌هاي منطقه‌اي، عدم توانايي حل مسئله گروگان‌ها در لبنان و مانند آنها، سعي داشت كه از طريق جنگ تحميلي اعتبار از دست رفته خود را به عنوان ابرقدرت به دست آورد و نشان دهد كه همان‌طور كه اعلام نموده، نخواهد گذاشت جنگ با پيروزي ايران به پايان برسد و دولت صدام را بر سر قدرت حفظ خواهد كرد. امريكا با اين اهداف در صدد بود كه قطعنامه‌اي در سازمان ملل تصويب نمايد كه ايران را وادار به پذيرش صلح نموده، از پيروزي آن جلوگيري كند. در اين زمينه سيزدهمين اجلاس سران هفت كشور صنعتي در ونيز در 20 خرداد 1366 طي يك بيانية سياسي رسمي درباره جنگ ايران و عراق، از سازمان ملل خواست كه با فشار به ايران و عراق براي قبول مذاكره، هر چه سريع‌تر اقدامي براي پايان جنگ به عمل آورد.
    اتحاد جماهير شوروي سابق نيز ضمن مخالفت خود با حذف صدام (به عنوان متحد قديمي شوروي در منطقه) و با موضع‌گيري صريح‌تر عليه انقلاب اسلامي و همچنين با توجه به سابقه فعاليت‌هاي سياسي بيشتر در منطقه، سعي مي‌كرد جايگاه خود را در تعيين سرنوشت جنگ به عنوان يك طرف مهم تثبيت نمايد و نيز اميدوار بود كه بتواند در صورت توافق با غرب امتيازاتي نيز از آنها بگيرد.
    به هر حال، شرق و غرب در اين مرحله تصميم جدي گرفته بودند كه نگذارند ايران به يك پيروزي قاطع نظامي برسد. در چنين اوضاع و احوالي بود كه سرانجام سازمان ملل متحد قطعنامة 598 را در 29/4/1366 به اتفاق آراء به تصويب رساند.

    - واكنش ايران و عراق در قبال تصويب قطعنامه 598
    هر يك از دو كشور ايران و عراق واكنش مختلفي راجع به قطعنامه 598 نشان دادند كه در زير به بررسي آن مي‌پردازيم.

    ـ ايرانپس از تصويب قطعنامة 598، سعيد رجايي‌خراساني، سفير ايران در سازمان ملل متحد فوراً قطعنامة 598 را به عنوان "مانور ديپلماتيك ننگين امريكا" محكوم كرد و خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران نيز اين قطعنامه را پوچ و بي‌اعتبار اعلام نمود. در ماه‌هاي پس از آن، ايران به طور رسمي مخالفتي با قطعنامه ابراز نكرد، اما با برقراري فوري آتش‌بس موافقت نكرد و كمافي‌السابق بر موضع برحق خود مبني بر لزوم تعيين متجاوز قبل از برقراري آتش‌بس تأكيد داشت.
    در تاريخ 11 اوت 1987 (20 مرداد 1366) ايران پاسخ جامع و رسمي خود را براي دبيركل سازمان ملل ارسال نمود كه در آن آمده بود: امريكا قطعنامه 598 را به منظور مداخله آشكار در خليج‌فارس و منطقه، حمايت از عراق در جنگ و انحراف افكار عمومي از مسائل داخلي امريكا، تدوين و اتخاذ كرده است و هيچ يك از اين مقاصد با هدف مشروع رسيدن به راه‌حلي عادلانه براي مناقشه همسويي ندارد. در اين نامه ايران تأكيد كرد شوراي امنيت بدون مشورت با ايران قطعنامه را تهيه كرده و ايران به عنوان قرباني تجاوز، بايد چگونگي پايان يافتن جنگ را تعيين كند. همچنين در اين نامه آمده بود كه شورا بايد توضيح دهد كه چرا پس از هفت سال جنگ موضوع تهديد عليه صلح را مطرح نموده است.
    گفتني است كه ايران خواستار تفكيك بحران خليج‌فارس (جنگ نفتكش‌ها و حضور نظامي امريكا در خليج‌فارس) از جنگ ايران و عراق بود و به حل و فصل مسائل خليج‌فارس، به ويژه مخالفت با استقرار نيروهاي نظامي امريكا در منطقه و ضرورت توقف حملات به كشتي‍راني اولويت مي‌داد و اعلام كرد عراق بايد متجاوز شناخته شود و مسئوليت پرداخت غرامت جنگي را به عهده بگيرد و همچنين يكي از مهم‌ترين اقدامات شوراي امنيت بايد معرفي علني عراق به عنوان متجاوز باشد.
    در مجموع ايران با توجه به برتري نظامي‌اي كه در جبهه‌ها داشت، صدور قطعنامه را مطابق سياست قدرت‌هاي بزرگ و قبول آن را در آن موقعيت، چشم‌پوشي از حقوق مسلم خويش مي‌پنداشت. گرچه اين قطعنامه نسبت به قطعنامه‌هاي قبلي از امتيازات خوبي برخوردار بود، اما ايران معتقد بود بايد در بندهاي آن جابه‌جايي‌هايي صورت پذيرد.

    ـ عراقعراق، برعكس ايران، در نامه‌اي كه در تاريخ 23 ژوئيه 1987 به دبيركل سازمان ملل متحد ارسال كرد، اظهار نمود كه عراق از قطعنامة 598 استقبال و همكاري خود را براي اجراي آن اعلام مي‌نمايد. مع‍هذا عراق پذيرش قطعنامه را منوط به اجراي اين شرايط نمود:
    1ـ ايران بايد آمادگي خود را براي اجراي تعهدات مقيد در قطعنامه اعلام كند.
    2ـ قطعنامه بايد به صورت توافقي كه بندهاي آن مكمل يكديگر و غيرقابل تفكيك باشند، مورد بررسي قرار گيرد.
    3ـ عبارت آتش‌بس بدون تأخير و به معناي تكميل عقب‌نشيني نيروها طي مدت ده روز پس از برقراري آتش‌بس است و زندانيان جنگي بايد طي هشت هفته پس از آتش‌بس آزاد و به كشور خود بازگردانده شوند و اجراي قطعنامه بايد در مدت كوتاهي صورت گيرد تا از تعلل و تأخير احتمالي جلوگيري به عمل آيد.
    دولت عراق در سفري كه دبيركل پس از تصويب قطعنامه به بغداد كرد نيز بار ديگر اعلام نمود كه قطعنامه 598 را پذيرفته است. صدام حسين نيز درخواست كرد كه شوراي امنيت به دليل مخالفت ايران با آتش‌بس و عقب‌نشيني نيروها، اقدامات تنبيهي را عليه اين كشور اتخاذ كند.
    لازم به توضيح است كه پذيرش قطعنامه از طرف عراق تاكتيكي بيش نبود زيرا عراق به اين دليل اين قطعنامه را پذيرفت تا به واسطه آن، جنگي را كه در آن به اهدافش نرسيده بود، به پايان برساند. اين كشور در عمل در قبول مفاد قطعنامه، به صورت گزينشي عمل كرد و به رغم ادعاي خود مبني بر اجراي كامل قطعنامه، هيچ وقت حاضر به اجراي كامل قطعنامه نبود و گذشت زمان نيز اين امر را به اثبات رساند.

    2-3 سازمان كنفرانس اسلامي و جنگ ايران و عراق

    با آغاز جنگ ايران و عراق تقسيم‌بندي جديدي در ميان كشورهاي اسلامي به وجود آمد كه به تدريج انسجام و شدت بيشتري يافت. كشورهاي قدرتمند و فعال اين سازمان به دو جناح حامي عراق و طرفدار ايران تقسيم شدند. كشورهاي طرفدار ايران نيز خود به دو دسته تقسيم شدند. برخي همچون سوريه و ليبي شديداً تجاوز عراق را محكوم ‌كردند و برخي ديگر نيز چون الجزاير و سازمان آزادي‌بخش فلسطين موضعي ميانه و واسطه‌گونه اتخاذ كردند. گروه دوم در عين حال كه از حمله عراق به ايران خوشحال نبودند از محكوميت عراق نيز خودداري مي‌كردند.
    اما از همان ابتدا كشورهايي همچون عربستان، كويت، مصر و اردن ضمن طرفداري از ادعاهاي ارضي عراق، خواستار برقراري آتش‌بس فوري و بدون قيد و شرط بودند كه به معناي تثبيت موقعيت عراق در مناطق اشغالي بود. حمايت اين كشورها از عراق در سازمان كنفرانس اسلامي بعد از فتح خرمشهر به وسيله رزمندگان اسلام، آشكارتر گرديد و جناح‌بندي داخل سازمان نيز چارچوب واضح‌تري يافت. در اين زمان اتخاذ سياست مهار ايران از طرف امريكا باعث شد كه كشورهاي ميانه‌روي سازمان، وادار به حمايت كامل از عراق در مقابل ايران شوند به گونه‌اي كه در اواخر جنگ فقط سوريه و تا حدودي نيز ليبي بود كه از ايران حمايت جدي مي‌كردند. همين امر آنها را در مقابل اكثريت حامي عراق و گروه بي‌تفاوت داخل سازمان قرار داد.
    به طور كلي مواضع سازمان را در مقابل جنگ ايران و عراق مي‌توان در پنج محور زير خلاصه كرد؛ اين پنج محور شيوة برخورد سازمان و روند اقدامات آن درباره جنگ را مشخص مي‌كند:

    1ـ تأكيد سازمان بر مسئله آتش‌بس.
    2ـ عدم توجه به مرزهاي شناخته شده بين‌المللي.
    3ـ برخورد ضعيف سازمان با مسئله تجاوز و تعيين متجاوز.
    4ـ قدرداني سازمان از مواضع عراق درمورد مصوبات سازمان.
    5ـ بي‌تفاوتي سازمان به نقض قوانين بين‌المللي زمان جنگ به وسيلة عراق.
    هرچند كه سازمان در ابتداي جنگ بر آتش‌بس فوري تأكيد مي‌كرد كه به معناي تثبيت تجاوزات عراق بود، اما بعد از اصرار ايران بر عقب‌نشيني نيروهاي متجاوز به مرزهاي بين‌المللي، سازمان با ارائه طرح‌هايي خواستار عقب‌نشيني نيروها گرديد. سازمان در اين طرح‌ها مرزهاي شناخته شدة بين‌المللي را به فراموشي سپرده، در ابهام قرار داد و درخواست مذاكرة طرفين دربارة تعيين مرزها و وضعيت اروندرود را نمود كه اين مسئله به معناي عدم قطعيت قرارداد 1975 بود و مي‌توانست هر نوع عقب‌نشيني را تا تعيين مرزها به تعويق اندازد.
    به دنبال پيروزي‌هاي ايران در آزاد كردن مناطق اشغالي و فتح خرمشهر و عقب‌نشيني عراق از بخش‌هايي از خاك ايران، سازمان، تشكيل كميتة شناسايي متجاوز را پيشنهاد نمود، اما چون اين موضوع را به اجراي آتش‌بس مشروط كرد ايران آن را نپذيرفت. به دنبال رد طرح سازمان، ايران از طرف سازمان به جنگ‌طلبي متهم گرديد و از اين پس سازمان هم آشكارا به نفع عراق تغيير جهت داد و در اين باره مي‌توان به قدرداني سازمان از موضع عراق در قبال مصوبات آن و بي‌تفاوتي به نقض قوانين بين‌المللي زمان جنگ به وسيلة اين كشور اشاره كرد. در مراحل پاياني جنگ نيز سازمان فعاليت خود را حول حمايت از قطعنامه 598 متمركز ساخت و از ايران و عراق مي‌خواست كه قطعنامه فوق را بپذيرند.

    3-3 سازمان كشورهاي غيرمتعهد در جنگ ايران و عراق

    به طور كلي از بررسي مواضع جنبش غيرمتعهدها در قبال جنگ ايران و عراق چنين برمي‌آيد كه با وجود تجاوز آشكار رژيم عراق به قلمرو جمهوري اسلامي ايران و با وجود نقض مكرر اصول انساني، موازين حقوق بين‌الملل و نيز اصول جنبش عدم تعهد به وسيله عراق، اين جنبش نتوانست موضع صريح و عادلانه‌اي در قبال جنگ اتخاذ كند؛ به ويژه اينكه با توجه عدم عضويت ابرقدرت‌ها در اين جنبش و نبودن حقوق ويژه‌اي براي گروهي خاص، نظير حق وتو در شوراي امنيت، از جنبش، صراحت و قاطعيت بيشتري انتظار مي‌رفت كه برآورده نشد.
    كشورهاي غيرمتعهد از همان روزهاي آغازين جنگ فعاليت‌هايي را براي خاتمة آن شروع كردند. براي انجام دادن اين كار جنبش نيز همانند سازمان كنفرانس اسلامي يك كميته حسن‌نيت تشكيل داد و هيئتي را براي ايجاد تفاهم به دو كشور ايران و عراق اعزام كرد. اين سازمان پس از مذاكراتي با ايران و عراق، كوشش نمود كه يك راه‌حل فوري مورد قبول طرفين را ارائه دهد. كميته حسن‌نيت مأموريت يافت با تشكيل جلسه‌اي در سطح وزيران خارجه در بلگراد، به مسئله جنگ رسيدگي كند كه به دليل مخالفت عراق با حضور الجزاير در اين جلسه از ادامه كار باز ماند.
    به دنبال آن جنبش عدم تعهد يك قطعنامة پيشنهادي درباره جنگ صادر كرد كه در آن از ايران و عراق درخواست شده بود از هر گونه تهديد جديد با توسل به زور در مناسباتشان خودداري ورزند. در اين قطعنامه لزوم پايان دادن به جنگ مورد تأكيد قرار گرفته بود و به اصل مردود بودن تصرف سرزمين ديگران، توسل به تهديد و يا اعمال زور و همچنين به اصل عدم مداخله در امور داخلي ديگر كشورها استناد شده بود.
    پس از آن در آبان ماه 1359 كميته در نظر داشت با تشكيل جلسه در بغداد تلاش جديدي را براي برقراري آتش‌بس آغاز كند كه با مخالفت ايران روبه‌رو شد. ايران اعلام نمود هيچ‌گونه آتش‌بسي را تا زماني كه نيروهاي عراقي از خاك ايران خارج نشوند، نخواهد پذيرفت. بنابراين تا اين مرحله كميته به علت موضع‌گيري‌هاي عراق و ايران موفقيتي كسب نكرد.
    پس از آن در اجلاس وزيران خارجة جنبش در دهلي‌نو نيز به علت وجود اختلاف درباره طرح موضوع جنگ ايران و عراق در جنبش، اين موضوع مطرح نگرديد. مهم‌ترين كاري كه جنبش در دوره بعد از اجلاس در دهلي‌نو انجام داد و به نفع ايران تمام شد، تغيير محل اجلاس هفتم از بغداد به دهلي‌نو بود؛ زيرا در غير اين صورت جنبش بر تجاوز عراق تأييد عملي مي‌نهاد.
    در گام بعدي يعني در اجلاس هاوانا، جنبش از اعضاي كميتة حسن‌نيت خواست به تلاش‌هاي خود براي دستيابي به راه حلي عادلانه و مسالمت‌آميز و شايسته در مورد جنگ ادامه دهند. اين حركت نشان‌دهنده اين است كه جنبش از اين زمان به بعد از حالت انفعالي درآمده و بيشتر در زمينه جنگ ايران و عراق فعال شده بود. البته اين تغيير موضع را مي‌توان نتيجه پيروزي‌هاي رزمندگان ايران دانست. به دنبال اين اجلاس، عراق اعلام كرد كه داوطلبانه به مرزهاي بين‌المللي عقب‌نشيني خواهد كرد. البته جنبش در اينجا تعلل كرد زيرا مي‌توانست به معرفي متجاوز و محكوم كردن آن بر اساس اصول جنبش و بنا به خواست عراق در مورد پذيرش رأي سازمان‌هايي نظير جنبش عدم تعهد، به اقدامي تاريخي دست بزند ولي سازمان از هر گونه اقدام مناسب و مقتضي خودداري ورزيد.
    در اجلاس‌هاي بعدي نيز جنبش مسئله جنگ ايران و عراق را تا حدودي مورد بررسي قرار داد. از اجلاس نيويورك به بعد (سپتامبر 1982) موضع جنبش درباره جنگ ايران و عراق، توصيه به طرفين براي خودداري از اعمالي است كه باعث گسترش جنگ مي‌گردد. در اجلاس هفتم سران در دهلي‌نو
    (1983) نيز در نهايت از ايران و عراق خواسته شد كه به جنگ خاتمه دهند و از تلفات و خسارات آن اظهار نگراني نمودند. در اين اجلاس ايران كه در جبهه‌هاي جنگ در موضع قدرت قرار داشت، شرايط صلح عادلانه را شامل محكوميت و مجازات متجاوز، تأديه خسارات جنگي و خروج كامل نيروهاي اشغالگر دانست.
    در اجلاس لوآندا نيز به علت فقدان توافق درباره تهيه متن مورد قبول براي طرفين جنگ، موضوع جنگ ايران و عراق از بيانية اجلاس حذف گرديد. در اجلاس دهلي‌نو (آوريل 1986) نيز صرفاً به تقاضاي خاتمة جنگ از طريق مذاكره و با روش‌هاي صلح‌آميز، عادلانه و پايدار اكتفا گرديد. نمايندگان ايران و عراق نيز در سخنراني‌هاي خود به ناتواني جنبش در مورد اينكه نتوانسته است موضع صريح و عادلانه در قبال جنگ اتخاذ كند، اعتراض كردند.
    اقدام بعدي جنبش در اجلاس حراره (سپتامبر 1986) صورت گرفت. در اين اجلاس كه بخشي از بيانية سياسي به جنگ ايران و عراق اختصاص يافت برخي از اعضاي جنبش به صورت منفرد عراق را متجاوز دانستند. بيانية نهايي اجلاس نيز در زمينه جنگ ايران و عراق موضوعات عدم كاربرد زور، ابراز تأسف عميق از آغاز و ادامة جنگ و تقاضاي پايان سريع جنگ را مورد توجه قرار داد.
    آنچه كه اين بيانيه را از ساير بيانيه‌هاي قبلي جنبش متمايز مي‌سازد فقط يك نكته است و آن اينكه براي اولين بار جنبش در بيانية خود از آغاز جنگ ابراز تأسف عميق كرده است گرچه همگام با آن از ادامة جنگ نيز اظهار نگراني نموده است ولي ابراز تأسف از آغاز جنگ بيانگر تأسف از آغازكنندة جنگ است همچنان كه ابراز تأسف از ادامة جنگ بيانگر تأسف از ادامه دهنده جنگ است و اگر آغازكنندة جنگ دقيق‌تر مورد بررسي قرار گيرد، همان متجاوز است. به طور كلي مي‌توان بيانية جنبش در اجلاس حراره را اين گونه تفسير كرد كه از تجاوز اظهار نگراني عميق نموده است.
    در مرحلة بعد تقريباً از اوايل سال 1987 ميلادي و به ويژه با پيروزي‌هاي ايران در سال 1986 و دو ماهة اول سال 1987 كه انعكاس جهاني وسيعي را به دنبال داشت، جنبش فعاليت خود را آغاز مي‌نمايد. در اين زمان اكثر قدرت‌هاي جهاني و مجامع بين‌المللي به اجماع نظر رسيدند كه سقوط بصره مي‌تواند سقوط رژيم عراق و در نتيجه به هم خوردن تعادل قوا در منطقه و به ويژه تهديد منافع غرب را به دنبال داشته باشد. بنابراين زمان مداخله قدرت‌هاي بزرگ براي جلوگيري از پيروزي ایران در جنگ و در نتيجه تغيير تصوير سياسي منطقه فرا رسيده بود. بدين ترتيب قطعنامة 598 در شوراي امنيت در حال شكل‌گيري بود. جنبش عدم تعهد نيز در اين زمان همچون ديگر مجامع بين‌المللي درگير منتظر اقدامات شوراي امنيت و قدرت‌هاي بزرگ ماند و از هر گونه اظهار موضع قاطعانه خودداري ورزيد. سكوت جنبش عدم تعهد در سال‌هاي پاياني جنگ را مي‌توان بيانگر موضع منفي آن دانست كه جز دنباله‌روي صرف از جو حاكم بر جامعه جهاني، قدرت‌هاي بزرگ و شوراي امنيت سازمان ملل متحد نبود. به دنبال تصويب قطعنامه 598، جنبش نيز آن را تأييد کرد و از دو كشور ايران و عراق خواست آن را به عنوان حسن‌نيت بپذيرند و با دبيركل سازمان ملل متحد براي پايان دادن جنگ و اجراي قطعنامه همكاري كنند.
    به دنبال پذيرش قطعنامه از طرف ايران، جنبش عدم تعهد در اجلاس نيكوزيا (سپتامبر 1988) ضمن تأييد كامل قطعنامه، ابراز اميدواري كرد كه مذاكرات ايران و عراق با پيشرفت توأم باشد. در هر حال موضع جنبش در اين اجلاس نيز جز توصيه و تأييد قطعنامه 598 چيز ديگري نبود.
    گفتني است جنبش درباره نقض قوانين بين‌المللي نظير حمله به مناطق مسكوني، كشتي‌هاي تجاري بي‌طرف، تهديد خطوط هوايي، هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري و غيره هيچ واكنشي از خود نشان نداد و حتي يك بار هم اين اقدامات را نقض حقوق بين‌المللي و نقض اصول جنبش محسوب نكرد تا آن را محكوم نمايد. مي‌توان گفت موضع جنبش در قبال اين حركات "سكوت" بوده است و فقط استفاده از سلاح شيميايي را بدون ذكر نام عراق محكوم كرد.
    به طور كلي موضع جنبش عدم تعهد در قبال جنگ ايران و عراق و ابعاد گوناگون آن، موضعي منفي بوده است. جدي‌ترين تلاش جنبش درباره اين جنگ توصيه و درخواست از دو كشور درگير براي پايان دادن به جنگ بوده است. اظهار نگراني عميق و اميد به خاتمه جنگ دو مورد ديگر از تلاش‌هاي جنبش است كه می‌تواند نشان‌دهنده مثبت بودن مواضع آن باشد. حال آنكه اين گونه نيست؛ زيرا تقاضاها و توصيه‌ها هيچ‌گونه ضمانت اجرايي نداشته‌اند به علاوه بيشتر در مواقعي مطرح مي‌گرديد كه به زيان ايران بوده‌اند.

    4-3 شوراي همكاري خليج‌فارس درجنگ ايران و عراق


    شوراي همكاري خليج‌فارس در 17 مارس 1981 (26 اسفند 1359) متشكل از كشورهاي عربستان سعودي، كويت، امارات متحده عربي، قطر، بحرين و عمان در رياض اعلام موجوديت كرد. شورا در بدو تأسيس خود يعني در اولين اجلاس خود در 4 خرداد 1360 (25 مه 1981) چنين وانمود كرد كه هيچ‌گونه هدف نظامي و امنيتي ندارد؛ اين مطلب در تمامي ملاقات‌ها و مذاكرات دوجانبه رسمي مقامات ايران با هر يك از مسئولان كشورهاي عضو، رسماً از طرف آنها تأييد و مورد تأكيد قرار مي‌گرفت.
    اعضاي شورا در نخستين بيانية رسمي اجلاس سران در سال 1981 در ابوظبي اعلام كردند كه مسئوليت امنيت خليج‌فارس بر عهدة‌ كشورهاي منطقه است و منطقه بايد از كشمكش‌هاي بين‌المللي و وجود ناوگان‌ها و پايگاه‌هاي نظامي خارجي دور بماند و ملاحظاتي چند نظير تحريك نكردن جمهوري اسلامي و عدم رويارويي با آن و عدم موافقت با درخواست‌هاي امريكا براي ايجاد پايگاه در كشورهاي منطقه و حفاظت از آنها را در نظر گرفته است.
    شورا در اجلاس دوم خود در دوم نوامبر 1981 (11 آبان 1360) مواضع ظاهراً بي‌طرفانة اجلاس اول را تكرار و اظهار اميدواري كرد كه اين موضع بي‌طرفي را سازمان كنفرانس اسلامي و جنبش غيرمتعهدها نيز دنبال كنند. اين در حالي بود كه عراق در خاك ايران بود و بي‌طرفي شورا به معني حمايت از تجاوز تلقي مي‌شد. ضمن آنكه موضع عملي اعضاي شورا از مواضع ادعايي آن فاصله داشت كه تا اين زمان كويت چهرة شاخص اين تفاوت بود.
    به هر حال، شوراي همكاري خليج‌فارس تا فتح خرمشهر در ماه مه 1982 (خرداد 1361) علاقه چنداني به پايان جنگ و عقب‌نشيني عراق نشان نداد اما بعد از اين مقطع، شورا تحركاتي را با هدف نزديكي به ايران و ميانجي‌گري و خاتمة جنگ شروع كرد و از طرف ديگر به همسويي با عراق در نشان دادن چهره‌اي صلح‌جو و نجات آن از ورطه‌اي كه خود را در آن گرفتار كرده بود، پرداخت. البته اين رفتار بيشتر براي بالا بردن ضريب امنيت خود و جلوگيري از حملة احتمالي ايران به خود آنها به عنوان حاميان عراق بود.
    با پيروزي بزرگ ايران و آزادسازي خرمشهر، شوراي همكاري وارد مرحلة تازه‌اي از مواضع و عملكردها شد. از اجلاس نوامبر 1981 كه به لزوم دوري قدرت‌هاي بزرگ از خليج‌فارس تأكيد مي‌شد تا 1988 كه رسماً دخالت مستقيم را درخواست كردند، روند حوادث سيري دارد كه به طور مختصر به آن اشاره مي‌شود.
    بعد از برتري ايران در جنگ، شورا در دومين اجلاس اضطراري وزيران خارجه خود در 31/1/1361 (20 آوريل 1982) در رياض، از كليه اقدامات جهت خاتمه جنگ براي توقف خونريزي حمايت كرد. در سومين اجلاس اضطراري وزيران خارجه در 25/2/1361 (15 مه 1982) در كويت نيز هيچ بيانية رسمي منتشر نشد. تنها وزير خارجه سعودي فاش كرد كه اجلاس به 9/3/1361 موكول گرديد. اين تعويق در واقع فرصتي بود براي شورا كه نتيجه نبردهاي خرمشهر را ارزيابي كند و ببيند كه دامنة پيروزي‌ها و شكست‌هاي طرفين تا كجا خواهد بود.
    اجلاس بعدي شوراي همكاري خليج‌فارس در 9 خرداد 1361 در عربستان تشكيل گرديد. در اين اجلاس از جمهوري اسلامي ايران به ويژه خواسته شد كه به صلح‌طلبي عراق پاسخ مثبت داده و به خونريزي پايان دهد. براي اولين بار شورا در اين اجلاس، ايران را به عنوان "طرف سرسخت جنگ كه كليه تلاش‌هاي صلح را رد مي‌كند و راه‌هاي صلح‌آميز را مي‌بندد"، معرفي كرد.
    گفتني است كه تا اكتبر 1982 (مهر ـ آبان 1361) در بيانيه ‌هاي رسمي جلسات شوراي همكاري، دو ابرقدرت به عنوان منابع عمدة خطر عليه امنيت خليج‌فارس (علي‌الظاهر) در نظر گرفته مي‌شد، ولي از 11 اكتبر 1982 كه وزيران دفاع اعضاي شورا دومين اجلاس خود را تشكيل دادند، تغيير جهت مهمي در سياست‌هاي دفاعي آنها بروز كرد كه به موجب آن ايران به عنوان نخستين منبع تهديد عليه امنيت كشورهاي خليج‌فارس در نظر گرفته شد؛ البته اين پيشنهاد در اجلاس سران در نوامبر همين سال به اين وضوح گنجانده نشد.
    در اجلاس چهارم شوراي همكاري در نوامبر 1982 در قطر (16 تا 18 آبان 1361)، موضوع جنگ تحميلي به نحو مشروحي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در اعلاميه نهايي كنفرانس سران، قطعنامه 540 (31 اكتبر1983 /
    9 آبان 1362) شوراي امنيت در خصوص لزوم خاتمة جنگ تحميلي، مورد حمايت قرار گرفت و ضمن اظهار رضايت از عراق به دليل قبول اين قطعنامه، از ايران نيز خواسته شد كه با پذيرش آن امنيت خليج‌فارس را حفظ نمايد. همچنين شورا آمادگي خود را براي ميانجي‌گري در جنگ اعلام نمود.
    شوراي همكاري، كميتة هفت نفرة اتحاديه عرب را ـ كه بعد از عمليات خيبر و تصرف جزاير مجنون به وسیله ايران (اسفند 1362)، در اجلاس وزيران خارجه كشورهاي عربي در بغداد تشكيل شد و هدف آن ترغيب كشورهاي جهان به نخريدن نفت از ايران و نفروختن اسلحه به آن بود ـ به تشديد اقدامات عليه ايران ترغيب نمود. اما مهم‌ترين اقدام شورا تا اين زمان، تشكيل نيروهاي واكنش سريع خليج‌فارس بود كه در اجلاس كويت (نوامبر1984 / آبان 1363) تحت فرماندهي مشترك اعضا پايه‌ريزي شد. اين نيرو در شمال عربستان مستقر گرديد تا در موقع لزوم به ياري عضوِ درخواست‌كننده بشتابد.
    بعدها به سبب تغيير سياست امريكا و سفر مك فارلين به ايران، اعضاي شورا نيز در اجلاس مسقط (نوامبر 1985) از تأييد مطلق عراق خودداري كردند و به طور بي‌طرفانه‌ از ايران و عراق خواستند كه به جنگ پايان بدهند. اما در پي شكست سفر مك فارلين، شورا نه تنها لحن نسبتاً مسالمت‌جويانة اجلاس سران در مسقط را در اجلاس بعدي ابوظبي (اكتبر و نوامبر 1986) تكرار نكرد بلكه با تصويب موضوع تغيير پرچم نفتكش‌هاي كويتي در همين نشست، كه به منزلة دعوت رسمي از قدرت‌هاي خارجي جهت دخالت در امور منطقه بود، به تحقق هدف عراق مبني بر بين‌المللي كردن جنگ و كشاندن قدرت‌هاي بزرگ به منطقه جهت نجات حكومت آن كشور، كمك بزرگي كرد.
    در اجلاس مسقط، در حالي كه نيروهاي ايراني در فاو مستقر بودند، رئيس امارات اعلام كرد رهبران شورا از هيچ كوششي براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق و آثار مخرب آن مضايقه نخواهند كرد. اين اجلاس برخلاف سال قبل به نفع عراق موضع‌گيري كرد.‌
    از اين اجلاس به بعد دشمني گذشته شورا با ايران در ابعاد گسترده‌تري مطرح گرديد طوري كه يوسف ‌بن علوي وزير مشاور در امور خارجي عمان در اجلاس وزيران خارجة شوراي همكاري خليج‌فارس در مسقط در همين سال (1986) گفت: شورا و بقية جهان عرب تفكيك‌ناپذيرند و بر ما واجب است كه خروج سريع ايران را از سرزمين عراق تضمين كنيم.
    در بيانية پاياني همين اجلاس نيز آمده است: شورا اشغال بخشي از سرزمين عراق را محكوم نموده و از ايران مي‌خواهد كه بلافاصله نيروهايش را به مرزهاي بين‌المللي بازگرداند. در همين نشست بود كه براي نخستين بار كشورهاي عضو شورا هشدار دادند كه نيروهاي مشترك نظامي‌شان براي هر گونه اقدام نظامي جهت دفاع از كشورهاي شورا آماده است و در صورت حمله ايران به كويت از اين كشور دفاع خواهد كرد و تجاوز به كويت به منزله تجاوز به خاك اعضاي شورا خواهد بود.
    به هر حال، پس از افشاي ماجراي مك فارلين و براي خنثي كردن تبليغات سوء آن كه گريبان‌گير امريكا شده بود، فشار بر ايران براي جلوگيري از گرفتن امتيازات ناشي از پيروزي‌ها شديدتر شد و اعضاي شوراي همكاري در اين مجموعه از فشارها نقش بسياري داشتند؛ به خصوص عربستان و كويت در اين زمينه كينه‌توزي‌هاي زيادي كردند.
    بالاخره، در اجلاس 1986 سران شوراي همكاري خليج‌فارس بر مسئوليت جامعه بين‌المللي در حفاظت از رفت و آمد كشتي‌راني در آب‌هاي بين‌المللي تأكيد گرديد و گفته شد كه كشورهاي شورا در وراي مرزهاي خود در دريا و زمين ممكن است منافعي داشته باشند ولي مسئوليت منحصر به فرد ندارند. اين دعوت شوراي همكاري از كشورهاي بزرگ براي تقويت حضور نظامي آنها در منطقه، رفته رفته ابعاد تازه‌تري پيدا كرد.
    اولين كاروان نفتكش‌هاي كويتي با اسكورت ناوگان جنگي امريكا، روز
    31/4/1366 (دو روز بعد از تصويب قطعنامه 598 كه در آن تأكيد شده بود تمامي كشورها از هر اقدامي كه به تشديد و گسترش منازعه منجر مي‌شود، احتراز كنند.) وارد خليج فارس شد كه تشديد بحران منطقه و گسترش جنگ به خليج فارس را در پي داشت. با گذشت 10 روز از اين اقدام، پليس سعودي به راهپيمايي حجاج بيت اللّه‌الحرام، كه با موافقت مقامات سعودي بر پا شده بود، حمله كرد (9/5/1366) و 400 تن از زائران خانه خدا را به خاك و خون كشيد. حكومت سعودي در پي اين اقدام روابطش را نيز با ايران قطع كرد.
    البته ديگر اعضاي شورا به درجة كويت و عربستان در دشمني با ايران پافشاري نمي‌كردند. در همين زمینه برخي منابع از اختلاف‌نظر اعضاي شورا در قبال ميزان دشمني با ايران و حتي بروز خطري براي حفظ وحدت شورا خبر دادند اما اين اختلافات مجموعاً نتوانست در روند كلي حركت شورا در دشمني با ايران تأثيري بگذارد. استراتژي شورا، در داخل استراتژي امريكا معني داشت و با تحول در سياست‌ها و تاكتيك‌هاي امريكا دستخوش تحول مي‌شد. اين فضاي سياسي ـ امنيتي تا زماني كه ايران قطعنامه 598 را پذيرفت و تا برقراري آتش‌بس ادامه يافت. پس از آن مقامات شوراي همكاري وعده دادند كه فصل جديدي از مناسبات را با ايران آغاز خواهند كرد ولي اين وعده‌ها عملي نشد، اين شورا حتي به تلاش‌هاي ايران درباره بند 7 قطعنامه 598 كه متضمن همكاري كليه كشورهاي منطقه براي بررسي راه‌هاي افزايش امنيت و ثبات منطقه است، توجه كافي نكرد.

    5-3 هيئت‌هايي صلح و ميانجي‌گري در جنگ ایران و عراق

    پس از آغاز جنگ، ميانجي‌گران بسياري از طرف كشورها و سازمان‌هاي مختلف بين‌المللي براي خاتمه جنگ عراق و ايران فعال شدند. هر يك از اين ميانجي‌گران سعي كردند از طريق تشويق دو كشور به مذاكره و ارائة پيشنهادهايي براي صلح و پايان جنگ، به اين منازعه خاتمه بخشند، اما هيچ يك از اين ميانجي‌گران در كار خود موفقيتي كسب نكردند. براي درك بهتر موضوع، هيئت‌هاي ميانجي‌گري و نتايج كار هر يك را مرور مي‌كنيم:‌
    به دنبال شروع جنگ ايران و عراق، هيئت‌هايي از طرف سازمان ملل متحد، سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش عدم تعهد، شوراي همكاري خليج‌فارس و سازمان آزادي‌بخش فلسطين تلاش خود را براي اختتام جنگ آغاز نمودند. پس از صدور قطعنامه 479 ، شوراي امنيت در 5 نوامبر 1980 (14 آبان 1359) در بيانيه‌اي از تلاش‌هاي دبيركل و پيشنهاد او مبني بر اعزام نماينده‌اي جهت مذاكره با ايران و عراق پشتيباني كرد؛ در پي آن هيئتي به سرپرستي اولاف پالمه به عنوان فرستادة ويژة سازمان ملل به تهران و بغداد سفر كرد. او سعي نمود با جمع‌آوري اطلاعات از طرفين گفت‌وگو، نقش ميانجي را ايفا كرده و طرفين را به خاتمة جنگ تشويق نمايد. اما به علت مخالفت ايران با مذاكره تا زماني كه نيروهاي عراقي در خاك ايران حضور داشتند و اصرار عراق بر حاكميت كامل بر اروندرود، مأموريت اولاف پالمه با شكست روبه‌رو گرديد.
    علاوه بر ميانجي‌گري سازمان ملل، از طرف سازمان كنفرانس اسلامي نيز هيئتي به رياست ضياء‌الحق رئيس‌جمهور پاكستان و همچنين حبيب شطي دبيركل اين سازمان، پيشنهاد آتش‌بس و مذاكره را به ايران و عراق ارائه داد. اين مأموريت نيز به دليل اصرار عراق بر حاكميت كامل بر اروندرود و شرط ايران بر مبني خروج نيروهاي عراقي از خاك ايران، به شكست انجاميد.
    علاوه بر آن، هيئتي از سازمان آزادي‌بخش فلسطين و سازمان جنبش عدم تعهد به سرپرستي وزير امور خارجة كوبا (آوريل 1981) فعاليت خود را آغاز نمود كه ايران و عراق پيشنهاد چهار ماده‌اي آنها را دربارة نظارت بر عقب‌نشيني نيروهاي عراقي رد كردند. به اين ترتيب تلاش‌هاي جنبش عدم تعهد و سازمان آزادي‌بخش فلسطين نيز ثمري نداشت.
    همچنين در ماه مه 1983 وزيران خارجة كويت و امارات براي ارائة طرح ميانجي‌گري شوراي همكاري خليج‌فارس به تهران و بغداد سفر كردند كه تلاش آنها نيز براي پايان جنگ نتيجه‌بخش نبود.
    هيئت‌هايي نيز از طرف كشورهاي ژاپن، تركيه و سنگال سعي نمودند كه ايران و عراق را به پايان جنگ ترغيب نمايند، ولي هيچ‌كدام موفقيت‌آميز نبود.
    در مجموع هيئت‌هاي ميانجي اعزامي به ايران و عراق نتوانستند موفقيتي در زمينة نزديكي نظرهاي طرفين به هم و يافتن راهي براي پايان جنگ به دست آورند و به طور كلي همة آنها ناكام ماندند. هيئت‌هاي مذكور تنها توانستند نظرهاي طرفين مخاصمه را به دست آورند و آن را براي طرف ديگر مخاصمه بازگو كنند. البته ناگفته نماند كه با گذشت زمان اين امر خود فايده‌بخش بوده است، زيرا دو كشور ايران و عراق، هر چه از جنگ مي‌گذشت پاره‌اي از خواسته‌ها و شروط خود را تعديل مي‌كردند. در واقع حضور هيئت‌هاي صلح در دو كشور تنها به شفاف شدن خواسته‌ها و مواضع دو كشور منجر مي‌شد و اين شفافيت، در پايان جنگ به نوبة خود توانست محتواي قطعنامه 598 را معين كند.


    منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ

  4. 8 کاربر از پست مفید BaAaHaR سپاس کرده اند .


  5. #3
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    پدرم میگه قبل انقلاب وقتی لشکر 92 زرهی اهواز مانوری زمی چیزی داشت
    تمام خاورمیانه و آفریقا و ترکیه و پاکستان و هند و... ارتش هاشونو به حالت آماده باش قرار میدادند
    انقدی که تنها لشکر 92 بزرگ بود....
    میگه لشکر 16 زرهی قزوین بیشترین تجهیزات زرهی(تانک و..) رو در بین تمامی لشکرهای منطقه داشت....
    میگه لشکر 23 نوهد به تنهایی میتونست چند تا ازین کشورای منطقه رو با حرکات نامنظم و چریکی از هم بپاشونه....
    ولی چی شد که 8سال نتونستیم عراق رو له کنیم؟؟

    نخست برکناری و اعدام فرماندهان از سرهنگ به بالا
    دوم تبدیل سربازی از 2 به یک سال
    سوم دخالت های ناکارشناسان جنگ در تصمیم گیری افراد متخصص و فرماندهان ارتشی مثل تیمسار ظهیر نژاد و ...
    چهارم انتصاب های بی جا در ارتش مثلا یک شخصی از ستوانی به سرهنگی رسید و....
    پنجم کمک های شدید اعراب حاشیه خلیج پارس و روس و انگلیس و .... از عراق
    ششم عدم پشتیبانی مناسب و نیروی احتیاط برای ارتش ایران
    هفتم ..................

    و من
    ایران رو شکست خورده درین جنگ میدانم
    چون به راحتی و 1ماهه(در صورتیکه افرادی چون ارتشبد قره باغی و جهانبانی و رحیمی و قرنی و.... کشته نمی شدند) عراف رو با خاک یکسان باید میکردیم

  6. 5 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15648
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    توی جنگ بازنده و برنده وجود نداره ...
    تنها دودش به چشم مردم میره ....



  8. 6 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  9. #5
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    بهداشت محیط
    نوشته ها
    131
    ارسال تشکر
    496
    دریافت تشکر: 800
    قدرت امتیاز دهی
    9168
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    نقل قول نوشته اصلی توسط AGENT نمایش پست ها
    توی جنگ بازنده و برنده وجود نداره ...
    تنها دودش به چشم مردم میره ....


    بله صد در صد که باخت باخته

    ولی در آخر جنگ کدوم به پیروزی "ظاهری"و"نظامی" رسیدن؟

  10. 2 کاربر از پست مفید BaAaHaR سپاس کرده اند .


  11. #6
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15648
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    نقل قول نوشته اصلی توسط BaAaHaR نمایش پست ها
    بله صد در صد که باخت باخته

    ولی در آخر جنگ کدوم به پیروزی "ظاهری"و"نظامی" رسیدن؟


    هیچ کدوم به پیروزی ظاهری و نظامی نرسیدند .

    نه ایران تونست فاو رو حفظ کنه و نه عراق خرمشهر رو .

    در پایان جنگ هم بازگشت دو نیرو به مرزهای پیش از جنگ .


  12. 2 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  13. #7
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    نقل قول نوشته اصلی توسط AGENT نمایش پست ها


    هیچ کدوم به پیروزی ظاهری و نظامی نرسیدند .

    نه ایران تونست فاو رو حفظ کنه و نه عراق خرمشهر رو .

    در پایان جنگ هم بازگشت دو نیرو به مرزهای پیش از جنگ .
    حرف شما درست
    منتها با توجه به اون ارتش گسترده
    پیشنهاد صلح و پرداخت غرامت از عراق پس از باز پس گیری خرمشهر
    و نابودی اقتصاد ایران و کشته شدن هزاران جوان میهن
    و اینکه عراق اصلا نباید چنین گستاخی ای میکرد

    خب ایران بازنده ی واقعی است و حالا آقایون بگن که نه

  14. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  15. #8
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    بهداشت محیط
    نوشته ها
    131
    ارسال تشکر
    496
    دریافت تشکر: 800
    قدرت امتیاز دهی
    9168
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    نقل قول نوشته اصلی توسط AGENT نمایش پست ها


    هیچ کدوم به پیروزی ظاهری و نظامی نرسیدند .

    نه ایران تونست فاو رو حفظ کنه و نه عراق خرمشهر رو .

    در پایان جنگ هم بازگشت دو نیرو به مرزهای پیش از جنگ .

    قضیه جام زهر چی؟ یعنی عراق دوم اه بیشتر جنگ طول میکشید بعید نبود پیشروی اول جنگ رو دوباره تو خاک ایران داشته باشه با توجه به اینکه خودتون بهتر میدونید دیگه نیرو هوایی برای ما نمانده بود نه؟ بدون نیروی هوایی در برابر نیروی هوایی تازه مجهز شده عراق .....

  16. 3 کاربر از پست مفید BaAaHaR سپاس کرده اند .


  17. #9
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,534
    ارسال تشکر
    8,328
    دریافت تشکر: 9,716
    قدرت امتیاز دهی
    64607
    Array
    sr hesabi's: جدید38

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    تو این جنگ که عراق شروع کرد و تقریبا برای عراق بی فایده بود و بدون هیچ دستاورد خاصی ایران رو ترک کرد و عقب نشینی کرد در نتیجه عراق برنده این جنگ نبوده
    ولی در مورد ایران ایران میتونست این جنگ رو بهتر پیش ببره و شاید با قطع نامه ای جنگ رو تموم میکرد که به نفع ما باشه،و یک غرامت درست میگرفت.

    حرف دستمون تیمسار دادبین کاملا درست ، اگه ارتشی که در جنگ با عراق بود ، شامل اون افسران نظامی قبل از انقلاب و افسران بزرگ بعد از انقلاب چون شهید بابایی و...می بود ، شاید نتیجه ی بهتری میگرفتیم.
    شاید ....

  18. 4 کاربر از پست مفید sr hesabi سپاس کرده اند .


  19. #10
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    خسته
    نوشته ها
    7,415
    ارسال تشکر
    4,545
    دریافت تشکر: 11,806
    قدرت امتیاز دهی
    83291
    Array

    پیش فرض پاسخ : ..::ایران یا عرق؟ برنده یا بازنده جنگ::..

    برنده ای در کار نبود
    هر دو بازنده بودند
    هم ایران هم عراق
    چون بازیچه دست قدرتها شده بودند و دستاورد این جنگ کشته شدن این همه جوون بی گناه بود
    ................................
    برگ برنده ایران توی این جنگ دفاع در برابر چند کشور بود و اینکه چون از کشورش دفاع کرد و تسلیم نشد میگوییم پیروزی از آن ایرانه
    ....
    در هر صورت سیاست کشورهای قدرتمنده که با راه انداختن جنگ سلاح های خود را به قیمت گران به کشورهای مربوطه میفروشند
    و فقط به فکر چپاول منابع کشورها هستند

    چو کوروش از اهورا یاد می کرد زمین از عدل او بیداد می کرد
    ترفند امروز......... سایر موضوعات دیجیتالی.......... کلاس فتوشاپ


  20. 6 کاربر از پست مفید vahid5835 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •