مــــن قـــله "کــاف" و "لام" و "میـم" و "نـون" و "واو"
را هــم بخــاطــرت فتــح مـی کنــم ،
امـــا تـــو ،
با تمـــام دختــرانگــی اتــــــــ ،
مـــــــــرد بـــــــاش !
اگـــر ســـراغ نگاهتــــ را گرفتند ،
بگــــو :
واگــــــذار شـــــــده
دوست آشنا
مــــن قـــله "کــاف" و "لام" و "میـم" و "نـون" و "واو"
را هــم بخــاطــرت فتــح مـی کنــم ،
امـــا تـــو ،
با تمـــام دختــرانگــی اتــــــــ ،
مـــــــــرد بـــــــاش !
اگـــر ســـراغ نگاهتــــ را گرفتند ،
بگــــو :
واگــــــذار شـــــــده
هیچ تنها و غریبی
طاقت غربت چشماتو نداره
هر چی دریا رو زمینه
قد چشمات نمی تونه ابر بارونی بیاره
دوست آشنا
هر دم از روی تو نقشی زدم راه خیال
با که گویم که دراین پرده چه ها میبینم
من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
دوست آشنا
ناظر روی تو صاحب نظری نیست ولی
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
دوست آشنا
توی دفتر خاطراتم دوستم برام نوشته بود منم حفظ بودم چرا
تا اومدم که پاک کنم
اشکاتو از رو گونه هات
گفتی بزار گریه کنم
سر بزارم رو شونه هات
دوست آشنا
تا گرم آغوشت شدم چه زود فراموشت شدم
تقصیر تو نبود خودم باری روی دوشت شدم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)