اگه بترسیم کار رو برای خودمون سخت کردیم.....من یه جاهایی واسم پیش اومد که همون لحظه با خودم گفتم برم یا نه....بپرم یا نه...بایستم یا نه....اما توی همشون اون کاریو انجام دادم که خطرناک تر بودو به مرگ نزدیکتر....
اصلا احساس میکنم حوادث و وقایع رو متفاوت از بقیه میبینم....فرض کنید یه خودرو با سرعتی بیشتر از 100کیلومتر در ساعت داره میاد و یکدفعه فرمونو میگیره سمت شما.....بغل دستیهای من همه همون لحظه اول فراااااار کردند من کیفم روی زمین بود کنار خودم تا اخرین لحظات ایستاده بودم اون ثانیه های اخر یه قدم جابه جا شدم و طرف میلیمتری از کنار کیفم رد شد.....بعدش که فکر کردم دیدم عجب ریسکی کردم....ولی همیشه بعد از اتفاق میفهمم
یه بار هم موضوعی پیش اومده بود که فکر میکردم دیگه دارم میمیرم....چشمامو بستم ... منتظر موندماما قسمت نبود
ببخشید زیاد نوشتم اما فکر نمیکنم ترسناک باشه







....ولی همیشه بعد از اتفاق میفهمم 
پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)