چه بسیارند انسان هایی که
بالای خط فقر هستند
و زیر خط فهم
چه بسیارند انسان هایی که
بالای خط فقر هستند
و زیر خط فهم
ویرایش توسط sr hesabi : 15th June 2013 در ساعت 11:05 PM
شاید ....
دلم بچگی می خواد،جلوی کدوم ویترین مغازه پا بکوبم تا آرامش بخرم؟
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد،
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!
شاید ....
اگه بازی زندگی دلچسب نیست به جای بهانه بازی رو عوض می کنم.
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
لبخند بزن!
بدون انتظار پاسخی از دنیا ،
بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند ،
با تمام سازهایت می رقصد ...چارلی چاپلین
شاید ....
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
سهراب
هر چقدر هم که ضعيف باشی
گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی
شاید ....
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است.
(به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم کتاب استاد عشق رو بخونن بسیار زیبا و اموزنده است )
نا خوداگاه وقتی جمله ی اخر خوندم یاد این شهر حافظ افتادم که میگه:
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر![]()
شاید ....
تابلو ، نقاش را ثروتمند کرد!
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد!
کارگردان جایزه ها را درو کرد!
و هنوز سر چهارراه واکس میزند،! کودکی که بهترین سوژه بود...!!
شاید ....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)