دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    smilee1 قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    با سلام به همه دوستان و عزیزان سایت علمی نخبگان جوان
    دوستان عزیز این تاپیک قوانین راز رو در بر داره هر چند ممکنه برخی از شما عزیزان با این مقوله آشنایی داشته باشید ولی توصیه میکنم چه در صورت آگاهی و چه در صورت عدم آگاهی ولو گذرا نگاهی اجمالی به مطالب بندازید چون مطمئنا خوندنش خالی از لطف نیست
    همونطور که میدونید یکی از دغدغه های ذهنی و سوالات هر کدوم از ما ممکنه در طول زندگی این باشه که چرا نمیشه و یا چرا نتونم به خواسته هام برسم چرا اینقدر با ایدال های ذهنیم فاصله دارم در این مبحث شاید بتونیم شاه راهی برای مسیر موفقیتمون پیدا کنیم و این مقوله یه جورایی خواستن رو به توانستن تبدیل میکنه البته نیل به اهداف موفقیت صرفا اول با تلاش وپشتکار محقق میشه ....
    امید وارم مطالب بتونه براتون مفید واقع بشه.....
    قبل از شروع توصیه ام اینه که یک مرور روی عناوین مطالب تا انتهای تاپیک بندازید احتمالا برخی از این عناوین ممکنه راهکاری برای سولات ذهنی ما ارائه بده
    من باز هم از شما نازنینان بدلیل طولانی بودن مطلب عذر میخوام صرفا بدلیل اینکه موارد اسپم باعث گسستگی مطالب نشه مجبور به این کار شدم
    شاد و پیروز باشید



    آیا از درآمد کافی بهره مند هستید؟ آیا با دیگران ارتباط مطلوبی برقرار می کنید؟ آیا از لحظه لحظه زندیگیتان لذت می برید؟ آیا در زندگی احساس خوشبختی می کنید؟
    امیدواریم که اینگونه باشد! ولی اگر پاسختان به سوالات بالا منفی است پیشنهاد می کنیم که حداقل متن زیر را یکبار بخوانید، اگر هم جوابتان مثبت است علت آن را بدانید!
    اگر انسان دقیقی باشید حتما با شخصیت هایی مواجه شده اید که از همه چیز می نالند، نا امیدانه فکر می کنند، این افراد از زندگی خود لذتی نمی برند و مدام در زندگی دچار بد بیاری می شوند. نقطه مقابل این افراد، انسان هایی هستند که امیدوارانه سخن می گویند، هیچ گاه به موانع و مشکلات زندگی نمی اندیشند، ترسی از آینده ندارند، معمولا روحیه ای بسیار شاد دارند و از لحظه لحظه های زندگی لذت می برند.
    شاید شما بگویید این افراد خوش شانس هستند، ولی واقعیت امر اینگونه نیست! به طور کلی پدیده ی شانس وجود خارجی ندارد و زایده ی تخیل شماست!
    پروردگار متعال قوانین بسیار دقیقی در عالم هستی وضع نموده است، تنها تفاوت گروه اول و گروه دوم در این است که گروه دوم خود آگاه یا نا خود آگاه این قوانین را رعایت می کنند ولی گروه اول علاوه بر اینکه این قانونمندی ها را رعایت نمی کنند در خلاف جهت آنها نیز حرکت می کنند.
    یکی از این بزرگترین قوانین که تا به حال شناخته شده است، موضوع راز است.
    احتمالا می پرسید راز چیست؟
    آری، راز همان قانون جذب است، هر چیزی که وارد زندگی شما می شود خودتان آن را به درون زندگیتان جذب می کنید و آن چیز به خاطر تصویر های ذهنی شما به طرفتان جذب می شود. این تصاویر همان افکار شما هستند. به هرچیزی که فکر کنی به طرفت جذب می شود.
    قانون جذب را می توان در 3 عبارت خلاصه کرد:
    با توجه به این قانون می توان به ثروت، سلامتی، روابط مطلوب، احساس خوب و هر هدفی که در زندگی دارید، دست یافت.
    راز همیشه عمل می کند چه آن را بدانید یا ندانید. هر دستاوردی که امروز در زندگیتان دارید خود شما به زندگیتان جذب کرده اید، در ابتدا ممکن است این موضوع را نپذیرید (در ادامه پاسخ خود را خواهید یافت)
    آیا با این اوصاف کار تمام شده است؟ و وظیفه ما کنترل افکارمان است؟
    جواب منفی است! کارشناسان می گویند که مغز انسان به طور متوسط، روزانه 60000 (شصت هزار) رشته فکری تولید می کند؛ کنترل این همه افکار اگر هم ممکن باشد، دیوانه کننده است، از این رو به کارگیری قانون جذب نیاز به مطالعه دارد که با مطالعه مطالب سایت به درک نسبی از آن خواهید رسید، (ان شاء الله)

    مایکل بنارد بک ویت:

    "
    ما در دنیایی زندگی می کنیم که علاوه بر قانون جاذبه قوانین دیگری هم وجود دارند. اگر از ساختمانی پرت بشوی اهمیتی ندارد که انسان خوبی هستی یا اینکه انسان بدی هستی در هر صورت به زمین بر خورد خواهی کرد."

    قانون جذب یک قانون طبیعی است و مانند قانون جاذبه زمین بی طرف است. این قانون دقیق و بی عیب است.

    دکتر جو ویتالی:

    "
    در حال حاضر هر چیزی که تو را احاطه کرده، از جمله چیز هایی که در زندگی از آنها شکایت می کنی، خودت جذب کرده ای. می دانم در وهله اول از شنیدن چیزی که می خواهم به تو بگویم نفرت داری. می دانم در جواب من خواهی گفت : من آن تصادف اتومبیل را جذب نکرده ام، این مشتری بخصوص که پدرم را در آورد جذب نکرده ام. من که این بدهکاری ها را جذب نکرده ام. می خواهم بی تعارف به تو بگویم: بله خود تو تمام مشکلات را به طرف خودت جذب کرده ای. پذیرفتن این موضوع خیلی سخت است، ولی پذیرفتن این واقعیت زندگی ات را متحول می کند."
    اغلب وقتی مردم برای اولین بار این قسمت از راز را می شنوند، آن دسته از وقایع تاریخی را به یاد می آورند که در آنها انسان های بیشماری نابود شده اند. برای آنها قابل درک نیست که این همه انسان این حادثه را به طرف خودشان جذب کرده باشند. طبق قانون جذب افکار آنها طوری بوده که روی فرکانس آن حادثه تنظیم شده بوده. اما نه به این معنا که آنها به آن حادثه بخصوص فکر می کرده اند بلکه به این معنی که فرکانس افکارشان به فرکانس آن حادثه مطابقت داشته است. اگر مردم باور داشته باشند که می توانند در زمان و مکان نامناسب گرفتار شوند و هیچ کنترلی روی شرایط خارجی ندارند، اگر مدام در مورد ترس، جدایی و ناتوانی فکر کنند این نوع، افکار می توانند آنها را به سمت گرفتار شدن در موقعیت نا مناسب بکشانند.
    هیچ چیز نمی تواند وارد زندگی تو می شود مگر اینکه خود تو با فکر کردن مدام آن را طلب کنی.
    دکتر جو ویتالی:
    "اگر اولین بار است که این موضوع را می شنوی، ممکن است بگویی: وای پس باید فکر هایم را کنترل کنم! کار زیادی باید انجام دهم، ولی اینطور نیست و این کار خیلی لذت بخش است."
    لذت کار در این است که برای رسیدن به راز، راه های میانبر زیادی وجود دارد و تو باید میان بر هایی را انتخاب کنی که بهتر جواب می دهند.
    مارسی شایموف:

    "
    کنترل تمام فکرهایی که در ذهن ماست کار بسیار مشکلی است زیرا محققان می گویند ما روزانه حدود شصت هزار رشته فکری داریم، می توانی تصور کنی که کنترل تمام این شصت هزار رشته فکری چقدر خسته کننده است؟ خوشبختانه راه راحت تری وجود دارد، راه راحت تر این است که احساسات مان را کنترل کنیم، احساسات به ما این امکان را می دهند تا بدانیم راجع به چه فکر می کنیم."

    هر چقدر راجع به اهمیت احساسات تاکید کنم باز هم کم است. احساسات تو مهمترین ابزاری هستند که به تو کمک می کنند زندگیت را بسازی.
    باب دویل:
    "احساسات هدیه ای شگفت انگیز (از جانب خدا) هستند که به ما امکان می دهند بفهمیم داریم به چه فکر می کنیم."
    استر هیکس:
    "احساسات تو به دو دسته تقسیم میشوند: احساسات خوب و احساسات بد. تو تفاوت این دو را به خوبی می دانی چون یکی از آنها باعث خوشحالی و دیگر باعث ناراحتی می شود. احساسات بد همان احساس افسردگی، گناه، عصبانیت و بیزاری هستند. این دسته از احساسات اجازه نمی دهند تا تو احساس کنی که قدرتمند هستی."

    مهمترین چیزی که باید بدانی این است که غیر ممکن است در آن واحد احساس بد و افکار خوبی داشته باشی. این خلاف قانون جذب است چون افکار تو احساساتت را به وجود می آورند. اگر احساس بدی داری به این خاطر است که داری به چیزهایی فکر می کنی که باعث ایجاد احساس بد می شوند.
    وقتی احساس بدی داری و هیچ تلاشی نمی کنی که افکارت را عوض کنی و احساس خوبی پیدا کنی، در واقع به قانون جذب می گویی:«شرایط بیشتری برای من به وجود بیاور که باعث شوند احساس بدی داشته باشم. آنها را به وجود بیاور!»
    باب دویل:
    "واقعا خیلی ساده است. می پرسی: <الآن چه چیزی را دارم جذب می کنم؟> من می پرسم: <خب، چه احساسی داری؟> جواب می دهی: <خوبم> می گویم: <خیلی خوب است، همین طور ادامه بده.>"
    غیر ممکن است خوشحال باشی و در عین حال افکار منفی داشته باشی. اگر خوشحال هستی، به این خاطر است که به چیز های خوب فکر می کنی. همین طور که می بینی، می توانی بدون هیچ محدودیتی هر چیزی را که بخواهی در زندگیت داشته باشی. اما یک نکته وجود دارد: باید احساس خوبی داشته باشی. فکرش را بکن، آیا این همان چیزی نیست که همیشه می خواستی؟ قانون جذب واقعاً بی عیب و نقص است.
    بگذار یک گام به جلوتر برویم. اگر احساسات تو در واقع پیامی از طرف دنیا باشند تا به کمک آنها بدانی که داری به چه فکر می کنی، چه؟
    همه ما روز هایی را تجربه کرده ایم که کارها یکی بعد از دیگری خراب می شوند. این واکنش زنجیره ای، چه از آن آگاه باشیم یا نباشیم، با یک فکر شروع می شود. این یک فکر منفی افکار منفی بیشتری را جذب می کند، فرکانس تو در این افکار منفی زندانی می شود و در نهایت، اولین کار خراب می شود. بعد وقتی نسبت به این کاری که خراب شده واکنش نشان می دهیم کار های بیشتری خراب می شوند. واکنش های ما تنها کار های خراب و کارهای منفی بیشتری را جذب می کنند و این واکنش زنجیره ای همچنان ادامه پیدا می کند تا زمانیکه با عوض کردن آگاهانه افکار مان، خود را از فرکانس آن افکار خلاص کنیم. می توانی افکارت را به سمت افکاری که می خواهی هدایت کنی و از طریق احساست متوجه شوی که فرکانست را عوض کرده ای. قانون جذب این فرکانس جدید را دریافت می کند و با نشان دادن شکل جدیدی از زندگی به افکارت پاسخ می دهد.
    حالا دیگر وقتش رسیده که احساسات خودت را مهار کنی و از آنها برای سریع تر رسیدن به چیزی که در زندگی می خواهی استفاده کنی.
    خوب حالا چه احساسی داری؟ چند دقیقه وقت بگذار و به احساست فکر کن. اگر آن طور که می خواهی احساس خوبی نداری، روی درک احساس درونی ات تمرکز کن و قاطعانه آنها را بهتر کن. وقتی با هدف بهتر کردن روحیه خودت، به شدت روی احساساتت تمرکز کنی، می توانی هرچه قدرتمندتر احساساتت را بهتر کنی. یک راه این است که چشم هایت را ببندی تا حواست پرت نشود، کاملا روی احساساتت تمرکز کن و مدت یک دقیقه لبخند بزنی.

    مایکل برنارد بک ویت:
    "باور کردن قانون جذب آسان نیست اما وقتی آن را قبول کنیم، نتایج حیرت انگیزی برای ما به بار می آورد. این قانون می گوید می توانی هر چیز بدی را که افکارت در زندگیت به وجود آورده اند آگاهانه با تغییر دادن افکارت خنثی کنی."

    باب پراکتور:

    "
    آیا می دانستی وقتی ناراحت هستی می توانی در یک چشم به هم زدن احساساتت را عوض کنی؟ یا یک قطعه موسیقی دل نشین گوش بده یا شروع کن به خواندن شعری که دوست داری. این جور کارها احساست را عوض می کند. یا به چیز زیبایی فکر کن، به یک بچه دوست داشتنی یا به کسی که واقعا دوستش داری فکر کن و روی این فکر باقی بمان! تضمین می کنم احساس خوبی پیدا خواهی کرد."
    فهرستی از احساس عوض کن های شخصی تهیه کن و آنها را در ذهنت داشته باش. منظور من از احساس عوض کن های شخصی چیز هایی است که می توانند در یک چشم بر هم زدن حال تو را عوض کنند. مثلا مرور خاطرات زیبا، اتفاقات خوش آینده، لحظات شاد گذشته، فکر کردن به کسی که دوستش داری و یا گوش کردن به موسیقی مورد علاقه ات. بنابر این هر وقت دیدی ناراحت، دمق، عصبانی یا مأیوس و یا احساس خوبی نداری، نگاهی به فهرست احساس عوض کن هایت بینداز و روی آن تمرکز کن. بسته به وضعیت و شرایطت هر بار یکی از آنها می تواند به تو کمک کند تا احساسات را عوض کنی. پس هر وقت حال خوشی نداشتی، یکی از آنها را به کار بگیر. اگر اثر نکرد، یکی دیگر را امتحان کن. ظرف یکی دو دقیقه با تغییر دادن فکرت احساست و فرکانس فکرت را عوض می کنی.
    در دنیا نیرویی قوی تر از نیروی عشق نیست. احساس عشق بالاترین دامنه فرکانسی است که می توانی از خود منتشر کنی. اگر بتوانی تمام افکارت را در لفافی از عشق بپیچی، اگر بتوانی همه چیز و همه کس را دوست داشته باشی، زندگی ات متحول خواهد شد.
    در واقع بعضی از بزرگترین متفکران دوران های گذشته از قانون جذب به عنوان قانون عشق نام برده اند.
    اگر در این باره فکر کنی، دلیل این کار آنها را می فهمی. اگر نسبت به انسان دیگری افکار خصمانه داشته باشی، این خود تو هستی که نتیجه افکار را خواهی دید. تو با نتیجه افکارت نمی توانی به او صدمه بزنی بلکه تنها به خودت صدمه خواهی زد. اما وقتی نسبت به کسی افکار محبت آمیز داشته باشی فکر می کنی چه کسی سود می برد؟ خود تو! بنابر این هرچه عشق و محبت بیشتری احساس کنی، قدرت بیشتری را تحت کنترل خودت در خواهی آورد.
    «قانونی که به فکر انسان قدرت محرکه لازم را می دهد تا به موضوع مورد نظر در دنیای مادی مرتبط شود و بنابراین اجازه نمی دهد انسان صاحب آن فکر هیچ نوع تجربه ای ناسازگار و ضد آن فکر را داشته باشد قانون جذب است که در واقع اسم دیگر عشق است. این قانون و بنیادی به طور ذاتی در همه چیز، در تمام نظام های فلسفی، در تمام مذاهب و علوم وجود دارد. از قانون عشق نمی شود فرار کرد. این احساس است که به فکر نیروی حیات می دهد. احساس اشتیاق است و اشتیاق همان عشق است. فکری که سرشار از عشق باشد شکست ناپذیر می شود.» چارلز هانل
    مارسی شیموف:

    "
    وقتی شروع کردی به فهمیدن و حقیقتاً تسلط پیدا کردی روی افکار و احساساتت، آن وقت است که می فهمی چطور واقعیت خودت را خلق می کنی. آن وقت است که به آزادی می رسی و آن وقت است که تمام قدرت تو خودش را نشان می دهد"

    این زندگی توست و منتظر تو بوده تا آن را کشف کنی شاید تا حال فکر می کرده ای که زندگی سخت و یک مبارزه است و مطابق قانون جذب زندگی ات سخت و مثل یک مبارزه هم بوده است. همین حالا با صدای بلند به دنیا اعلام کن: <<زندگی خیلی آسان است! زندگی خیلی خوب است! تمام چیز های خوب به طرف من می آیند!>>
    حقیقتی در اعماق تو بوده که باید آن را کشف می کرده ای، آن حقیقت این است: <<تو لایق تمام چیز های خوبی که زندگی می تواند به تو بدهد هستی.>> به طور ذاتی این حقیقت را می دانی چون وقتی زندگی ات آن چنان خوب نیست احساس خیلی بدی پیدا می کنی. این حق طبیعی توست که از تمام چیز های خوب این دنیا برخوردار باشی. خودت زندگی ات را می سازی و قانون جذب وسیله شگفت انگیزی است که می توانی با آن هر چیزی را که در زندگی ات می خواهی خلق کنی. ورود تو را به جادوی زندگی و شناختن عظمت خودت خوش آمد می گویم.

    http://kiansite.com/thesecret.ir/simple/simple.htm

    تو خالقی (به خواست خدا) و استفاده از قانون جذب روند خلق را آسان تر می کند. بهترین معلمان و اساتید بزرگ از طریق آثار بی نظیرشان دانش خود را در مورد روند خلق کردن به صدها شکل مختلف برای مردم توضیح داده اند. بعضی از معلم های بزرگ تاریخ با خلق داستان های مختلف به دیگران نشان داده اند که اساس کار هستی چیست. حکمت نهفته در داستان ها قرن ها سینه به سینه به نسل های بعد به ارث رسیده است و زبانزد خاص و عام شده است. بسیاری از انسان های امروزی نمی دانند که جوهره این داستان ها همان حقیقت زندگی است. جیمز ری:
    "
    وقتی به قصه علاء الدین و چراغ جادوی او فکر می کنی، این صحنه در ذهنت مجسم می شود که او چراغ را بر می دارد که گرد و خاکش را تمیز کند که ناگهان غول چراغ از آن بیرون می آید و می گوید: "در خدمتم ارباب، بفرمایید چه آرزویی دارید که برآورده کنم؟"
    روایت امروزی این قصه به این صورت است که غول به علاء الدین می گوید که فقط می تواند 3 آرزو بکند. ولی در قصه اصلی علاء الدین هیچ محدودیتی ندارد و هرچه آرزو کند غول آن را برآورده می کند.
    بنابراین بهتر است معیارت همان داستان اصلی باشد. حالا بیا و این استعاره را در زندگی خودت استفاده کن. یادت باشد منظور از علاء الدین کسی است که همیشه به دنبال چیزی است که می خواهد. دنیا و کائنات هم همان غول چراغ جادو است که کاملا در خدمت توست. غول نیز همیشه یک حرف می زند: "در خدمتم ارباب چه آرزویی داری تا بر آورده سازم.""
    این داستان جالب نشان می دهد که تو چطور می توانی تمام زندگیت و تک تک چیزهایی را که در آن است به دست خودت خلق کنی. فراموش نکن غول فقط خواسته هایی را بر آورده می کند که تو در دل آرزو می کنی. منظور از غول همان قانون جذب است که همیشه حاضر است و همیشه دارد به چیزی که به آن فکر می کنی، درباره اش حرف می زنی و طبق آن عمل می کنی گوش می دهد. از نظر غول، آرزوی تو همان چیزی است که در باره اش حرف می زنی! غول فکر می کند آرزوی تو همان چیزی است که بر اساس آن عمل می کنی. تو ارباب دنیا هستی و غول خدمتگزار توست. غول هیچ وقت آرزویت را زیر سؤال نمی برد و فقط آماده برآورده کردن آن است. بنابراین به محض اینکه به خواسته ات فکر کنی، غول فوراً دست به کار می شود و از طریق افراد، موقعیت ها و اتفاق های مختلف دنیا را به سمت بر آورده کردن خواسته ات سوق می دهد.
    ***** فرآیند خلق آرزوها *****

    فرآیندی که راز از آن استفاده می کند در اصل از انجیل گرفته شده است. این فرآیند دستورالعمل ساده ای است که به تو کمک می کند طی سه مرحله ساده چیزی را که می خواهی خلق کنی:

    گام اول: خواسته ات را مطرح کن

    استر هیکس:

    "
    اولین گام خواستن است. به دنیا فرمان بده. به دنیا خواسته ات را بگو. بگذار بفهمد چه می خواهی. آن وقت است که به خواسته ات پاسخ می دهد."

    باب پراکتور:

    "
    تو واقعا چه می خواهی؟ بنشین و خواسته ات را روی یک صفحه کاغذ بنویس. می توانی اینطور شروع کنی: "من در حال حاضر خیلی خوشحالم و از زندگیم راضی ام چون ..." و بعد توضیح بدهی که دوست داری زندگی ات، در هر جنبه و حوزه ای، چطور باشد."
    باید چیزی را که می خواهی انتخاب کنی ولی اول باید در مورد چیزی که می خواهی روشن باشی یعنی دقیقا بدانی که چه می خواهی. اگر در مورد خواسته ات روشن نباشی، در واقع داری فرکانس در هم بر هم می فرستی و به همین دلیل هم نتایج در هم برهم جذب می کنی! در روند خلق آرزو ها خواستن اولین قدم است؛ پس عادت کن که خواسته ات را مطرح کنی.
    لازم نیست بارها و بارها خواسته ات را تکرار کنی. فقط یک بار بخواه. این کار دقیقا مثل سفارش دادن از روی کاتالوگ است. وقتی سفارش می دهی، اینطور نیست که چون شک داری، آیا سفارش به دستت برسد یا نه مجبور باشی چندین بار آن را سفارش بدهی. تو فقط یکبار سفارش می دهی! در مورد فرآیند رسیدن به خواسته ها همین طور است. قدم اول روشن شدن در مورد چیزی است که می خواهی. وقتی از نظر ذهنی برایت روشن شد که واقعاً چه می خواهی، در واقع خواسته ات را از دنیا طلب کرده ای.

    گام دوم: باور داشته باش که به خواسته ات رسیده ای

    استر هیکس:
    "
    گام دوم باور داشتن است. بایدبا تمام وجود این راباور داشته باشی که از همین لحظه به خواسته ات رسیده ای.من این اطمینان را اطمینان مطلق می نامم."
    باید صد در صد مطمئن باشی که به خواسته ات رسیده ای ! باید بدانی چیزی که می خواهی،درست از همان لحظه ای که آن را طلب کرده ای،به تو تعلق دارد. بایددر این مورد شک نداشته باشی.تو باید طوری عمل کنی، حرف بزنی، و فکر کنی، انگار همین حالا به خواسته ات رسیده ای. چرا باید با تمام وجودت باور کنی؟ چون دنیا مانند آینه است و قانون جذب افکار حاکم بر ذهنت را به خودت منعکس می کند. بنابراین آیا عاقلانه نیست که خودت را طوری ببینی که انگار همین حالا به خواسته ات رسیده ای؟ اگر به این فکر کنی که « هنوز به خواسته ام نرسیده ام » ،همچنان عوامل: « هنوز به خواسته ام نرسیده ام » را به خودت جذب می کنی.
    وقتی یک بلیط سفر را از قبل می خری، یک ماشین مدل جدید را که هنوز به بازار نیامده پیش خرید می کنی یا قول نامه خانه ای را امضا می کنی، کاملاً مطمئنی که آنها دیگر مال تو هستند و به همین خاطر باز نمی روی بلیط دیگری را پیش خرید کنی یا ماشین یا خانه دیگری را بخری.این دقیقاً همان احساسی است که می گوییم در مورد خواسته ات باید داشته باشی: یعنی از همان موقعی که خواسته ات را روی کاغذ می آوری این احساس را داشته باشی که دیگر تمام شد و به خواسته ات رسیدی. شاید بپرسی چطور می توانم خودم را به نقطه باور برسانم؟ خیلی ساده است. ادای باور کردن را در بیاور! مثل بچه ها باش، و ادا در بیاور. طوری رفتار کن انگار آن چیزی همین حالا متعلق به توست. وقتی ادای باور کردن را در بیاوری، کم کم با تمام وجود باور می کنی که به خواسته ات رسیده ای. بزرگ ترین قدرت تو اطمینان مطلق داشتن به این موضوع است که به خواسته ات رسیده ای. فقط کافی است با تمام وجود باور کنی داری به خواسته ات می رسی، آن وقت فقط بایست و تماشا کن که چطور قانون جذب با جادویش تو را به خواسته ات می رساند!

    باب پراکتور:

    "
    با کمی تحقیق می فهمی همه کسانی که به آرزویشان تحقق بخشیده اند نمی دانسته اند که قرار است از چه راهی به آنها برسند. آنها فقط با تمام وجود باور داشته اند که حتماً به
    آرزویشان می رسند."

    دکتر جو وایتالی:

    "
    نیازی نیست بدانی که قرار است آرزویت چطور بر آورده شود. لازم نیست بدانی هستی قرار است چه آرایش تازه ای به خودش بدهد تا خواسته ات را برآورده کند. تنها کاری که لازم است انجام بدهی این است که با تمام وجود باور کنی به خواسته ات می رسی."

    باب پراکتور:

    "تو نمی دانی راه رسیدن به خواسته ات را چطور پیدا می کنی. تو این راه رابه خودت جذب می کنی."

    استر هیکس:

    "بیشتر اوقات وقتی چیزهایی را که خواسته ایم نمی بینیم. مأیوس می شویم، نا امید می شویم و بعد کم کم دچار تردید می شویم. تردید احساس نا امیدی به وجود می آورد. فوراً این تردید را که بر وجودت چنگ انداخته است بشناس و از خودت دور کن. سعی کن این حس تردید را بشناسی و بعد از شناختن آن، «اطمینان راسخ» را جایگزین آن کنی و به خودت بگویی:«من می دونم که به زودی به آرزوم می رسم.»"

    گام سوم: احساس کن که به خواسته ات رسیده ای

    استر هیکس:

    "گام سوم و مرحلۀ نهایی در این روند «استقبال کردن» از خواسته است. سعی کن در مورد رسیدن به خواسته ات احساس فوق العاده ای داشته باشی. سعی کن همان احساسی را داشته باشی که وقتی برآورده می شود خواهی داشت. از همین حالا رسیدن به خواسته ات را احساس کن."
    برای رسیدن به خواسته ات باید این کار را بکنی: تنها یک بار آن را بخواه، با تمام وجود باور داشته باش که به خواسته ات می رسی و آن وقت تنها کاری که برای رسیدن به آن باید بکنی این است که احساس خوبی داشته باشی، وقتی احساس خوبی داشته باشی، در فرکانس دریافت قرار می گیری. تا موقعی که از داشتن چیزی احساس خوبی نداشته باشی، آن چیز را به دست نمی آوری، درست است؟ بنابراین خودت را روی فرکانس «احساس خوب داشتن» قرار بده و مطمئن باش که به خواسته ات می رسی. پس از همین حالا احساس خوبی داشته باش.
    باب دویل:

    "
    خواسته های تو به شکل های مختلف آشکار می شوند: مثلاً ممکن است از خواب بیدار شوی و ببینی چیزی که می خواستی درست مقابلت است و خواسته ات برآورده شده است. شاید هم ایده ای برای انجام کاربه ذهنت خطور کند، ایده ای که با کمک آن می توانی به خواسته ات برسی. اگر ایده ای به ذهنت برسد اما با خودت بگویی: «می تونم همچین کاری رو بکنم ولی راستش بدم می یاد همچین کاری بکنم»، بدان که این راه رسیدن به خواسته ات نیست و در مسیر درست قرار نداری."

    گاهی لازم می شود دست به عمل بزنی. البته اگر آن کار واقعاً همگام با چیزی باشد که دنیا دارد سعی می کند برایت فراهم کند. اگر عملت با سعی هستی هماهنگ باشد، کار برایت بسیار لذت بخش خواهد بود و احساس سر زندگی و شادابی می کنی. گویی زمان متوقف می شود و تو می توانی تمام روز آن کار را انجام بدهی. اقدام الهام بخش و انگیزه دهنده به هیچ وجه مثل اقدام معمولی نیست. تفاوت بین اقدام الهام بخش و اقدام معمولی این است: اقدام الهام بخش این است که تو برای رسیدن به خواسته ات کاری می کنی. البته باید مواظب باشی که سعی نکنی کاری کنی که چیزی به زور اتفاق بیفتد چون در این صورت عقب گرد می کنی. عمل انگیزه دهنده خیلی راحت و بی درد سر است و در ضمن فوق العاده لذت بخش است چرا که روی فرکانس دریافت خواسته قرار گرفته ای.
    دکتر جو وایتالی:
    "هستی سرعت را دوست دارد. درنگ نکن. حدس و گمان را دور بریز. تردید نکن. وقتی فرصت در اختیارت است، وقتی غریزه ات تو را به جلو می راند، وقتی حس ششم از درون وجودت به تو سقلمه می زند، دست به کار شود. کار تو همین است و این تنها کاری است که باید انجام بدهی."

    "هر چه بیشتر تمرین کنی و با تمام وجود باور کنی که قانون جذب خواسته هایت را برایت بر آورده می کند، آهن ربای قوی تری می شوی چون به قدرت ایمان و باور و دانشت اضافه می کنی."

    مایکل برناردبک ویت:

    "می توانی با هیچ شروع کنی، مطمئن باش از میان هیچ چیز و هیچ کجا ناگهان راهی ظاهر
    می شود."

    دکتر جو وایتالی:

    "
    سوال دیگری که مطرح می شود این است : «چقدر طول می کشد تا اتومبیل دلخواه، پول مورد نیازمان و... آشکارشود؟» من هیچ قانونی نمی شناسم که بگوید این کار سی دقیقه، سه روز یاسی روز وقت می برد. بیشتر بستگی به این دارد که تو چقدر با هستی هماهنگ شوی."

    دنیا برای آشکار کردن چیزی که می خواهی نیاز به زمان ندارد. بنابر این هر تأخیری که برای رسیدن به خواسته ات تجربه می کنی به خاطر تأخیر خودت در رسیدن به این باور،
    اطمینان و احساس است که آن چیز همین حالا متعلق به توست و حالا بستگی به تو دارد که بسامد افکارت را بسامد چیزی که می خواهی منطبق بکنی یا نکنی. وقتی روی فرکانس قرار بگیری، آن وقت چیزی که می خواهی ظاهر می شود.

    باب دویل:
    "اندازه برای هستی معنا ندارد. از نظر عملی، جذب کردن چیزی که در نظر ما بسیار بزرگ است از جذب کردن چیزی که بی نهایت دنیا تمام کارها را بدون هیچ زحمتی انجام می دهد. علف هیچ زحمتی برای رشد کردن نمی کشد. این کار برایش راحت و بدون زحمت است. هستی به همین شگفت انگیزی طراحی شده است. همه چیز به فکری که در ذهن تو می گذرد مربوط است. حرف هایی از این قبیل: «این کار بزرگه و زمان می بره.» و «این کار کوچیکه ، فقط کافیه یه ساعت وقت بذارم.» اینها قوانینی هستند که ما وضع می کنیم. برای هستی هیچ قانونی وجود ندارد. کافی است که تو در خودت این احساس را ایجاد کنی که همین حالابه خواسته ات رسیده ای. آن وقت دنیا بی درنگ جواب می دهد و خواسته ات را، هرچه باشد، برآورده می کند."
    باب دویل:
    بعضی از مردم با چیزهای کوچک راحت تر می توانند قانون جذب را بشناسد. به همین
    خاطر ما بعضی اوقات توصیه می کنیم با چیز کوچکی مانند یک فنجان قهوه شروع
    کنید. عزمت را جزم کن تا امروز جذب و به دست آوردن یک فنجان قهوه را تجربه کنی."


    تو می توانی از قانون جذب استفاده کنی و تمام زندگی ات را از پیش خلق کنی، درست از همین کاری که می خواهی امروز انجام بدهی. پرنتیس مالفورد، استادی که در آثارش اطلاعات زیادی را درباره قانون جذب و نحوه استفاده از آن در اختیار گذاشته است توضیح می دهد که چقدر مهم است از پیش در ذهنت در مورد روزی که می خواهی شروع کنی فکر کنی.

    دکتر جو وایتالی:
    "
    وضعیت فعلی یا زندگی فعلی تو نتیجه افکاریست که از گذشته تا این لحظه داشته ای. زمانی که افکار و احساساتت را تغییر بدهی، همه اینها به کلی تغییر خواهند کرد."
    کریستین دی جیسون (1954-1866) :
    هر انسانی که از قدرت فکر کاملاً آگاه باشد به این نتیجه می رسد که می تواند شخصیتش را تغییر دهد و کنترل سرنوشتش رابه دست بگیرد.

    انتظار ، نیروی جذب کننده قدرتمندی است زیرا چیزهایی راکه می خواهی به سمت تو
    می کشاند . باب پراکتور می گوید: خواستن میان تو و آنچه می خواهی ارتباطی ایجاد
    می کند و انتظار، آن را وارد زندگی ات می کند. فقط منتظر چیزهایی که نمی خواهی نباش. این روزها انتظار چه چیزی را می کشی؟

    جیمز ری:
    "
    اکثر مردم به اوضاع فعلی شان نگاه می کنند و می گویند : «این من هستم.» اما این تو نیستی. وضعیت فعلی تو نشان می دهد که چه کسی بودی نه اینکه چه کسی هستی. به عنوان مثال فرض کنیم که پول کافی در حساب بانکی ات نداری یا روابطت با دیگران به آن خوبی که می خواهی نیست یا وضعیت سلامتی و تناسب اندامت دلخواهت نیست. این وضعیت بازمانده و ماحصل افکار و اعمال گذشته توست. به عبارت دیگر، ما در زمان حال در بازتاب افکار و اعمال گذشته مان زندگی می کنیم. بنابراین اگر از این به بعد هم خودت را بر مبنای وضعیت فعلی ات تعریف و توصیف کنی. درواقع خودت را محکوم می کنی که در آینده هم وضعیتی مثل حالا داشته باشی وتغییرنکنی."

    دکتر جو وایتالی:

    "همین الآن چه کاری می توانی انجام دهی تا زندگی ات ازاین رو به آن رو شود؟ اولین کاری که باید بکنی این است که لیستی از تمام چیزهایی تهیه کنی که باید به خاطرشان شکر گزار باشی. این کار مسیر انرژی و طرز فکرت را تغییر می دهد. پیش از انجام این تمرین احتمالاً همه حواست متوجه چیزهایی است که نداری و مشغول شکوه و گلایه از مشکلاتت هستی اما با انجام این تمرین وارد مسیر تازه ای می شوی و قدرچیزهایی را که از داشتن شان خوشحال هستی می دانی و شکر می کنی."

    مارسی شایموف:

    "
    شکرگزاری دقیقاً همان چیزی است که باعث می شود نعمت بیشتری وارد زندگی ات شود."
    دکتر جان گری (روانشناس، نویسنده و سخنران بین المللی):
    "وقتی زنی به خاطر کارهای کوچکی که شوهرش انجام می دهد از او تشکر می کند، شوهرش چه کار می کند؟ او علاقه مند می شود آن کارها را بیشتر انجام دهد. تشکر و قدردانی بسیار مهم است. قدردانی قدرت جذبی دارد که موجب جلب حمایت دیگران می شود. "

    دکتر جان دیمارتینی:

    "به هرچیزی که فکرکنیم و به خاطرش شکرگزار و قدردان باشیم در زندگی مان اتفاق می افتد."

    جیمز ری:

    "
    شکر گزاری تمرین بسیار قدرتمندی برای من بوده است. هرروز صبح که از خواب بیدار می شوم از خداوند تشکر و قدردانی می کنم و می گویم «متشکرم.» هر روز صبح وقتی از تخت خواب بلند می شوم و پاهایم را روی زمین می گذارم. می گویم«متشکرم.» و سپس به سراغ کارهایی که صبح ها انجام می دهم می روم. کارهایی مثل مسواک زدن و کارهای دیگر. درحالی که این کارها را می کنم، ازخدا تشکرمی کنم. من این کارها را از روی عادت انجام نمی دهم بلکه با تمام توجه انجام می دهم و احساسی را که از تشکر و قدردانی کردن به من دست می دهد با تمام وجود حس می کنم."

    روزی را که از جیمز ری فیلمبرداری کردیم و او در مورد تمرین قدرتمند شکر گزاریش صحبت کرد هرگز فراموش نمی کنم. از آن روز تا به حال توصیه جیمز را در زندگی ام به کار می گیرم. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم از رختخوابم بیرون نمی آیم مگر اینکه با تمام وجود احساس کنم که به خاطر روز کاملاً جدیدی که به من فرصت زندگی داده شده و نیز همه چیزهای دیگر از خدا سپاس گزاری و قدردانی کرده ام. وقتی یکی از پاهایم را از روی تخت روی زمین می گذارم، می گویم «خدایا ازتو» و وقتی پای دیگرم را روی زمین می گذارم، می گویم «متشکرم». هر قدمی که به سمت حمام بر می دارم، می گویم «متشکرم». وقتی زیر دوش ایستاده ام و تمام مدتی که برای رفتن آماده می شوم، همچنان به شکر کردن ادامه می دهم. تا وقتی که کاملاً آماده شوم، صدها بار گفته ام «متشکرم».من با انجام این کارروز بسیار خوبی را همراه با وقایع خوب برای خودم خلق می کنم و به جای اینکه گیج و منگ از تختم پایین بیایم و اجازه بدهم روزها کنترل زندگی ام را به دست بگیرند امواج مثبتی را برای آن روز زندگی ام ایجاد و دقیقاً اعلام می کنم که دوست دارم آن روز چطور پیش برود. هیچ راه دیگری به این اندازه برای شروع هر روزت اثر بخش نیست. تو خالق زندگی ات هستی پس خلق زندگی ات را با خلق هر روزت شروع کن! با وجود همه مطالبی که تاکنون خوانده ام و با همه تجربه هایی که در استفاده از قانون جذب به دست آورده ام قدرت قدردانی و تشکر از همه عوامل دیگر در جذب نیروهای مؤثر بیشتراست. اگر می خواهی از بین شیوه های قانون جذب فقط از یکی از آنها استفاده کنی، من توصیه می کنم شکرگزاری را انتخاب کنی و آنقدرآن را آگاهانه به کاربگیری تابه عادت تبدیل شود.

    دکتر جو وایتالی:

    "
    به محض اینکه در مورد آنچه داری احساس متفاوتی پیدا کنی، چیزهای خوب بیشتری
    را به سمت خودت جذب می کنی. یعنی نعمت های بیشتری که می توانی به خاطر آنها سپاسگزار باشی. یا اینکه به جای این کار زندگی ات را مرور کنی و بگویی«من اون ماشینی رو که دلم می خواد ندارم» ، «من اون خونه ای روکه دلم می خواد ندارم» ، «من همسری رو که می خوام ندارم.» ، «من اونقدر که دوست دارم سالم و سلامت نیستم.» بس کن! دیگر از گفتن این حرف ها دست بردار! همه اینها آن چیزهایی هستند که نمی خواهی. همه حواست را متوجه نعمت هایی که داری بکن و به خاطرشان سپاسگزار باش. مثلاً یکی از نعمت هایی که داری بینایی است که می توانی با استفاده از آن این مطالب رابخوانی. یا می توانی به خاطر لباس هایی که داری قدردان باشی. بله، اگرقدر چیزهایی راکه داری بدانی و در عین حال ترجیح بدهی چیزهای دیگری هم داشته باشی، به زودی صاحب آن نعمت ها نیز می شوی."
    اگر به خاطر نعمت هایی که داری سپاس گزار نباشی، غیرممکن است بتوانی نعمت های بیشتری راجذب زندگی ات کنی. به خاطر نعمت هایی که در حال حاضر داری سپاسگزارباش. به محض اینکه در زندگی ات به چیزهایی فکر کنی که باید به خاطرشان سپاسگزار باشی،از اینکه این همه چیز به ذهنت خطور می کند شگفت زده خواهی شد. قدرشناسی را از جایی شروع کن و بعد قانون جذب افکار قدرشناسانه ات رادریافت می کند و نعمت های بیشتری شبیه به آنهایی که داری به تومی دهد. سپس غرق امواج سپاسگزاری می شوی و چیزهایی خوب ازآن توخواهندشد.دانشمند بزرگ آلبرت آنشتاین در شیوه نگرش ما در مورد زمان، فضا و جاذبه انقلابی ایجاد کرد. به این دلیل که در خانواده فقیری به دنیا آمده بود و در ابتدا بسیار ضعیف بود کسب چنین دستاوردهایی توسط وی غیر ممکن به نظر می رسید. آینشتاین اطلاعات زیادی درمورد قانون جذب داشت و هر روز صدها بار می گفت «متشکرم.» او از همه دانشمندانی که قبل از او بودند به دلیل نقشی که درپیشبرد علم ایفا کردند تشکر می کرد. کارهای آن دانشمندان موجب شد که او در زمینه کاری اش مطالب بیشتری بیاموزد و موفقیت های بیشتری کسب کند و درنهایت به یکی از بزرگ ترین دانشمندانی تبدیل شود که تاکنون زندگی کرده است. عادت کن هر روز صبح قبل از اینکه از رختخواب بیرون بیایی، برای روز خوبی که در پیش رو داری از صمیم قلب شکر گزار باشی طوری که انگار این روز بسیارعالی به پایان رسیده است.

    روش قدرتمند تجسم
    دلیل قدرتمند بودن تجسم این است که وقتی تو تصویرهایی در ذهنت ایجادمی کنی که در آنها خودت را در حالی میبینی که آرزویت برآورده شده است، افکار و احساساتی تولید
    می کنی که می گوید آرزویت هم اکنون برآورده شده است. تجسم در واقع به معنی افکار نیرومند و متمرکزی به شکل تصاویر است که موجب ایجاد احساساتی می شود که به اندازه همان افکار، نیرومند هستند. درحالت تجسم، امواج مثبت نیرومندی را به دنیا مخابره می کنی. قانون جذب این پیام ها رادریافت می کند و آن تصاویر را درست به شکلی که در ذهنت می بینی در دنیای واقعی به تو بر می گرداند.
    دکتر دنیس ویتلی:
    "
    من روش تجسم را از برنامه آماده سازی فضانوردان آپولو الهام گرفتم و در طی دهه 1980 و 1990 از آن در آماده کردن ورزشکاران المپیک استفاده کردم. این روش در آن زمان «تمرین ذهنی حرکت» نامیده می شد. وقتی چیزی را تجسم می کنی، آن را به واقعیت تبدیل می کنی، در اینجا نکته جالبی را در مورد ذهن بگویم : ما دستگاه پیشرفته بیوفیدبک را به چند نفر از ورزشکاران بازی های المپیک وصل کردیم. این دستگاه فعالیت های بدن را کنترل می کند. از آنها خواستیم که مجسم کنند دارند بازی می کنند. درکمال تعجب دیدیم همان عضلات با همان توالی که موقع بازی در زمین تحریک می شدند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ دلیلش این است که ذهن تشخیص نمی دهد که آیا واقعاً درحال انجام کاری هستی یا اینکه فقط داری آن را تجسم می کنی. اگر در ذهنت خودت را در مکان خاصی تصورکنی، با بدنت هم به آنجا خواهی رفت."
    به اختراعات و مخترعین فکر کن : برادران رایت و اختراع هواپیما. توماس ادیسون و اختراع لامپ و در آخر آلکساندر گراهام بل و اختراع تلفن. تنها دلیل چیزهایی که اختراع یا خلق شده اند این است که کسی آن را درذهنش مجسم کرده است. آن شخص تصویر نهایی آن اختراع رابه طور واضح در ذهنش ساخته است و با نگه داشتن آن تصویر در ذهنش همه نیروهای هستی ازطریق اولین اختراع را به واقعیت تبدیل کرده اند.ممکن است با خودت فکر کنی «ولی ذهن من مثل ذهن این مخترعای بزرگ نیست.» یا شاید فکر کنی «اونا می تونستن این اختراع ها رو توی ذهن شون تجسم کنن اما من نمی تونم.» اشتباه می کنی. هرچه بیشتر درباره این کشف بزرگ که دانش قانون جذب است بدانی، خواهی دید که نه فقط ذهنی مانند ذهن آنها داری بلکه چیزی بیشتر از آن داری.
    مایک دولی:

    "
    وقتی داری خواسته ای رادرذهنت مجسم می کنی،فقط وفقط روی نتیجه نهایی تمرکز کن. "

    جک کنفیلد:
    "
    در واقع احساس توست که قانون جذب رافعال می کند، نه فقط تصویری که درذهن داری یا فکرت. بسیاری از مردم فکرمی کنند «اگر فکرم مثبت باشه، یا اگه چیزی رو که می خوام توی ذهنم تجسم کنم همین کافیه و بهش می رسم.» اگر این کار را بکنی ولی احساس نکنی که غرق در نعمت هستی و سرشار از عشق وشادی نباشی، صرف تجسم کردن، قانون جذب را در جهت رسیدن به خواسته ات فعال نمی کند.
    لازم نیست به این فکر کنیم که آرزویمان قرار است از چه راهی به واقعیت بدل شود. اگر با خودمان عهد ببندیم که به آن برسیم، خودمان را ملزم به این کار کنیم و مطمئن باشیم که به آن می رسیم، چطور محقق شدن آن خود به خود برایمان آشکار خواهد شد."

    مایک دولی:

    "
    اینکه آرزوها چطور به تحقق بپیوندد به هستی مربوط می شود. هستی همیشه از کوتاه ترین، سریع ترین و هماهنگ ترین راه ممکن میان تو و خواسته ات خبر دارد. "

    دکتر جو وایتالی:
    "اگر همه چیزرا به دست هستی بسپاری، از چیزی که به تو تحویل می دهد گیج و مبهوت می شوی. این همان چیزی است که می شود اسمش را معجزه گذاشت.
    طبیعی است که دوست داشته باشی هر روز از روش تجسم استفاده کنی. اما باید مراقب باشی که این کار برایت به روز مرگی تبدیل نشود. چیزی که واقعاً درمورد به کارگیری قانون جذب مهم است این است که همراه با تجسم احساس خوبی هم داشته باشی. باید فکر کردن و مجسم کردن خواسته ات تو را هیجان زده کند و تا آنجایی که ممکن است با روحیه وشاد باشی. "
    جنویو برند( 1881- 1960 ) :
    همه تجسم می کنند، چه آگاه باشند و چه نباشند. تجسم کردن راز بزرگ موفقیت است.

    همه ما بیشتر از آن که می دانیم صاحب قدرت وامکانات هستیم وقدرت تجسم یکی از
    بهترین قدرت هاست.

    مارسی شایموف:
    "
    تنها تفاوت موجود میان افرادی که به این شیوه زنگی می کنند، یعنی کسانی که در جادوی زندگی روزگار راسپری می کنند و کسانی که غیر از این عمل می کنند این است که افراد گروه اول به استفاده از قوانین هستی زندگی عادت کرده اند. آنها به استفاده از قانون جذب عادت دارند و هر جا که پا بگذارند معجزه اتفاق می افتد زیرا می دانند که باید از قانون جذب استفاده کنند و این کار را نه فقط یک بار،بلکه همیشه انجام می دهند."

    دراینجا دو داستان واقعی را آورده ام که به روشنی، قانون قدرتمند جذب و ماتریس بی نقص هستی را که همیشه در حال عمل کردن است به تصویر می کشد. اولین حکایت درباره زنی به نام جنی است که دی وی دی فیلم راز را خریده بود و حداقل روزی یک بار آن را تماشا می کرد تا تک تک سلول های بدنش پیام آن را جذب کنند. علی الخصوص باب پراکتور او را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود. او با خودش فکر می کرد که ملاقات با باب پراکتور باید جالب باشد. یک روز صبح که در صندوق پستی اش را باز کرد، با کمال تعجب دید که مأمور پست، نامه باب پراکتور را اشتباهی به آدرس او آورده است. جنی تا آن موقع نمی دانست که خانه باب پراکتور فقط چهار ساختمان با خانه او فاصله دارد. جالب تر اینکه پلاک خانه جنی هم با پلاک خانه پراکتور یکی بود. او فوراً نامه را بر داشت تا آن را به آدرس درستش ببرد. می توانی تصورش را بکنی که وقتی در باز شد و جنی باب پراکتور را مقابل خودش دید تا چه حد خوشحال شد؟ باب به ندرت در خانه هست زیرا همیشه برای تدریس به کشورهای مختلف دنیا سفرمی کند اما ماتریس هستی می داند که چطور برنامه ریزی کند.چون جنی فکر می کرد ملاقات با باب پراکتور می تواند بسیار جالب باشد قانون جذب، افراد، شرایط و وقایع را در کل هستی طوری با هم تنظیم کرد که این اتفاق بیفتد. قانون دوم در مورد پسر 10 ساله ای است به نام کولین که فیلم راز را دید و ازآن خوشش آمد. مدتی بعد خانواده کولین تصمیم گرفتند برای تعطیلات مدت یک هفته به پارک دیزنی لند بروند. روز اولی که وارد پارک شدند، برای تهیه بلیط با صف های طولانی روبرو شدند. به همین دلیل آن شب کولین قبل از اینکه بخوابد با خودش فکر کرد، «من دوست دارم فردا توی هیچ صفی منتظر نمونم وهمه اسباب بازی های بزرگ پارک روسوار بشم.» صبح روز بعد وقتی درهای اپکوت سنترباز شد، کولین و خانواده اش پشت در منتظر بودند. یکی از کارمندان دیزنی جلو آمد و گفت چون آنها اولین خانوده ای هستند که آن روز صبح آمده اند میهمان ویژه محسوب می شوند و می توانند به همراه یکی از کارمندان پارک از همه اسباب بازی های بزرگ پارک استفاده کنند. این اتفاق، خیلی عالی و بیشتر از آن چیزی بود که کولین آرزو کرده بود! صدها خانواده آن روز منتظر بودند تا وارد ایکاپ شوند اما کولین حتی ذره ای شک نکرد که چرا خانواده او به عنوان اولین خانواده انتخاب شده بود. او می دانست که علت این اتفاق به کار گرفتن قانون جذب است.
    تصورش را بکن کسی، درسن ده سالگی، متوجه شود که قدرت لازم برای تکان دادن دنیا در وجود خودش نهفته است!

    جیمز ری:
    "مردم مدت کوتاهی به تجسم کردن خواسته ها یشان ادامه می دهند و واقعاً هم این کار را عالی انجام می دهند. آنها اوایل می گویند«این خیلی روش جالبیه. من می خوام با این روش زندگیم رو عوض کنم.» به تجسم کردن خواسته هایشان ادامه می دهند. مدتی می گذرد اما ظاهراً هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. هستی مشغول هماهنگ کردن مقدمات است و نتیجه کار نزدیک است اما انها فقط به ظاهر قضیه نگاه می کنند و می گویند:«نه، این روش عملی نیست.» بعد می دانی چه می شود؟ هستی در جواب آنها می گوید:«درخدمتم ارباب. فرمان شما را اطاعت می کنم.» و به این ترتیب خواسته شان که گفته اند این کار عملی نیست برآورده می شود و به خواسته شان نمی رسند."
    جان اساراف:

    "وقتی از قانون جذب آگاه شدم، تصمیم گرفتم واقعاً آن رابه کار بگیرم و ببینم نتیجه چه می شود. در سال 1995 چیزی ساختم که اسمش را وایت بورد تجسم گذاشتم. من تصویر یا عکسی از چیزی را که می خواهم به آن برسم روی این بورد می چسباندم. مثلاً تصویر اتومبیل، ساعت یا همسر دلخواهم را. هنوز هم همین کار را می کنم. هر روز در اتاق کارم می نشینم و به این تصویرها ذخیره می شوم و تمرین تجسم را شروع می کنم. موقع تجسم واقعاً حالتی به من دست می دهد که انگار آن چیز دیگر مال من است. چند سال پیش دوباره یک اسباب کشی داشتیم. مادرطول پنج سال، سه بار نقل مکان کردیم. بار آخر از کالیفرنیا سر در آوردیم و خانه ای را که در حال حاضر درآن زندگی می کنیم خریدم. یک سال طول کشید تا آن را بازسازی کردم و همه اثاثیه مان را از خانه ای که پنج سال پیش داشتیم به اینجا آوردیم. یکی از همان روزها وقتی صبح پسرم کنن وارد دفترکارم شد، یکی از کارتن هایی که از پنج سال پیش همانطور باز نکرده مانده بود درست جلوی اتاقم بود. از من پرسید:
    «بابا، توی این کارتن چیه؟» گفتم، «بوردهای تجسمای من توش هست. پسرم پرسید: «بورد تجسم دیگه چیه؟» گفتم: «خب بورد تجسم وایت بوردهایی هست که روی اونها عکس چیزهایی رو که می خوام بهشون برسم می چسبونم. البته این بوردها مال پنج سال و نیم پیش هستن.» او متوجه حرف هایم نمی شد. برای همین گفتم: «پسرم، بذار بهت نشون بدم. این طوری راحت تره.» در یکی از کارتن ها را که باز کردم و اولین تخته بورد داخل کارتن را درآوردم. عکس روی بورد تصویر خانه ای بود که پنج سال پیش دوست داشتم بخرم و روی آن تمرکز می کردم .خیلی عجیب بود! وقتی عکس را دیدم، متوجه شدم که خانه ای که به آن نقل مکان کرده بودیم دقیقاً همان خانه ای بود که در عکس بود، نه حتی شبیه به آن. من در واقع خانه رویاهایم راخریده بودم و آن را بازسازی کرده بودم اما اصلاً از این موضوع خبر نداشتم. بادیدن عکس اشک هایم سرازیر شد چون واقعاً هیجان زده شده بودم. پسرم پرسید: «بابا،چراگریه می کنی؟» جواب دادم: «حالا می فهمم قانون جذب چطور کار می کنه. بالاخره قدرت تجسم رو درک کردم. چیزی رو که تمام عمر در موردش کار کرده بودم وروشی که با اون شرکت های زیادی رو تأسیس کرده بودم با تمام وجود درک کردم.من خونه رویاهام ساخته بودم و خودم هم خبر هم نداشتم.»"
    آلبرت آینشتاین (1955- 1879 ) :
    قدرت تخیل وتجسم بسیار مهم ودر واقع پیش نمایش چیزهایی است که قرار است درآینده به زندگی ات جذب کنی.
    جک کنفیلد:
    "
    تصمیم بگیر که چه می خواهی. باور کن می توانی به خواسته ات برسی. باور کن که لیاقت و توانایی رسیدن به آرزویت را داری.سپس هر روز چند دقیقه چشم هایت راببند و تجسم کن که به آرزویت رسیده ای و داشتن آن را با تمام وجودت احساس کن. سپس از این حالت خارج شو و همه حواست را متوجه تشکر و قدردانی کردن از رسیدن به خواسته ات کن و واقعاً از این وضعیت لذت ببر. سپس به انجام کارهای روزانه ات بپرداز و بقیه کارها را به دست دنیا بسپار و مطمئن باش که هستی راه محقق کردن خواسته ات راپیدا خواهد کرد."

    دابلیو کلمنت استون :
    هرچیزی که ذهن انسان بتواند آن را تصورکند، می تواند آن را به دست آورد.
    برای جذب پول باید همه حواست متوجه پول و ثروت باشد. اگر به این فکر کنی که به اندازه کافی پول نداری، غیر ممکن است بتوانی پول بیشتری جذب زندگی ات بکنی زیرا در این صورت همه افکارت متوجه پول کافی نداشتن می شود. اگر همه حواست را روی پول کافی نداشتن متمرکز کنی، برای خودت شرایط بیشتری برای بی پولی یا کم پولی فراهم می کنی. باید حواست را متوجه فراوانی پول و ثروت کنی تا پول و ثروت وارد زندگی ات شود.
    پول وثروت رابه خودت جذب کن
    علت اینکه کسی پول کافی ندارد این است که با افکارش مانع آمدن پول می شود. هر نوع افکار، احساسات و عواطف منفی مانع رسیدن چیزهای خوب، از جمله پول، به تو می شود. دنیا مانع رسیدن پول به دست تو نمی شود زیرا همه پولی را که می خواهی همین حالا در دنیا موجود است. اگر به اندازه کافی پول نداری، علتش این است که مانع جریان پول به زنگی ات می شوی و این کار را با افکارت انجام می دهی. باید در ترازوی ذهنت کفه پول بیشتر از حد نیاز داشتن، سنگین تراز کفه کمبود پول باشد. برای این کار باید بیشتر به ثروت و فراوانی فکر کنی. وقتی به پول نیاز داشته باشی، احساس نیرومندی در وجودت شکل می گیرد و بنابراین از طریق قانون جذب، نیاز به پول راجذب می کنی و این اصلاً خوب نیست. می خواهم رازی را برایتان بگویم. راه میان بر برای رسیدن به هر چیزی که در زندگی ات می خواهی این است که همین حالا شاد باشی و خوشی را احساس کنی! این سریع ترین راه رسیدن به پول و هرخواسته دیگری است که داری. قانون جذب در واقع افکار و احساسات عمیق درونی ات را در زندگی ات منعکس می کند.

    دکتر جو وایتالی:
    "
    می دانم اکثر مردم چه فکر می کنند. آنها می گویند: «چطور می تونم پول بیشتری به دست بیارم؟ چطور می تونم سرمایه بیشتری داشته باشم؟ مگه می شه به این راحتی ثروتمندتر و خوشبخت تر بشم؟ درسته که من کارم رو دوست دارم ولی این ممکن نیست که بشه از عهد همه قرض و قوله ها بر اومد درحالی که می دونم میزان درآمد سقفی داره و بیشتر از اون ممکن نیست. چطور می تونم حقوق بیشتری بگیرم؟» این کارآسان است :بخواه تا بشود! این مورد بر می گردد به مسئله ای که درتمام طول کتاب در موردش صحبت کرده ایم. کارتو این است که به هستی بگویی دقیقاً چه می خواهی. اگر یکی از چیزهایی که می خواهی پول است، بگو چقدر پول می خواهی. مثلاً بگو :«من می خوام 30 روز دیگه 25000 دلار به صورت غیر منتظره به دستم برسه.» یا به هر صورت دیگری که می خواهی پول به دستت برسد فرقی نمی کند. مهم این است که باید با تمام وجود باور داشته باشی که به خواسته ات می رسی."
    اگر در گذشته فکر می کردی تنها راهی که ممکن است از آن پولی به دستت برسد شغلت است، فوراً این فکر را از ذهنت بیرون کن. هیچ می دانی که اگر به این طرز فکرت ادامه بدهی، همین فکر باید در زندگی ات تحقق پیدا کند؟ این طور فکرها به هیچ دردت نمی خورند.
    جیمز ری:
    "خیلی وقت ها مردم به من می گویند :«من می خوام سال دیگه در آمدم رو دو برابر کنم.» اما بعد که به رفتارشان نگاه می کنی می بینی هیچ کاری انجام نمی دهند که این اتفاق بیفتد.
    بعد از مدتی هم با خودشان می گویند:«من نمی تونم این کار رو بکنم.» در این صورت حدس می زنید چه اتفاقی بیفتد؟ هستی در جواب این افراد می گوید: «درخدمتم ارباب.
    فرمان شما را اطاعت می کنم.» و به این ترتیب نمی توانند در آمدشان را دو برابر کنند."
    حالا که با راز بزرگ آشنا شده ای. وقتی شخصی را ببینی که ثروتمند است می دانی که بیشتر
    افکار چنین فردی در مورد ثروت است نه کمبود پول و به همین دلیل آگاهانه یا نا آگاهانه
    ثروت را به خودش جذب می کند. این افراد فقط به ثروت فکر می کنند و با این کارشان دنیا، مردم، شرایط و وقایع را طوری به حرکت در می آورند که آنها را به ثروت برساند.

    لورال لنگمایر (کارشناس امورمالی، سخنران و مربی خصوصی و شرکت ها):
    "من با این جمله بزرگ شدم که «واسه اینکه پول در بیاری باید سخت کار کنی.» برای همین
    هم آن را با این جمله جایگزین کردم: «پول، راحت به دست می یاد و همیشه همین طوره.» اوایل کار این جمله به نظرت دروغ می آید. باشد، چه عیبی دارد؟ بخشی از ذهنت می گوید: «دروغگو! اصلاً این طور نیست، پول درآوردن سخته.» باید حواست باشد که مدتی ذهنت با این دوایده بازی می کند و بل اتکلیف است که کدام درست است.»"
    بخشیدن پول کار بسیار قدرتمندی برای جذب پول بیشتر است زیرا وقتی به کسی پولی
    می دهی، در واقع می گویی «من خیلی پول دارم.» مطمئناً تعجب نمی کنی اگر بدانی که ثروتمند ترین مردم کره زمین بسیار انسان دوست هستند. آنها مبالغ هنگفتی به دیگران
    می بخشند و به خاطر وجود قانون جذب، هستی فرصت تازه ای برایشان خلق می کند و پولی را که بخشیده اند چند برابر می کند و به آنها برمی گرداند! اگر فکر کنی «من به اندازه کافی پول ندارم که به دیگران ببخشم» بله درست است! به همین دلیل است که به اندازه کافی پول نداری؟ هر وقت فکر می کنی به اندازه کافی پول نداری! هر وقت فکرمی کنی به اندازه کافی پول نداری که به دیگران ببخشی،شروع کن به پول بخشیدن به دیگران. وقتی به بخشش اعتقاد داشته باش، قانون جذب هم پول بیشتری به تو می بخشدتا تو هم پول بیشتری به دیگران ببخشی. تفاوت زیادی میان پول بخشیدن به دیگران و فداکاری وجود دارد. بخشیدن از صمیم قلب، قلبی که لبریز از احساسات باشد احساس خوبی به انسان می دهد. از خود گذشتگی احساس خوبی به انسان نمی دهد. این دو را با هم اشتباه نگیرید. این دو به کلی با هم متفاوت هستند. دومی باعث می شود احساس کنی پولی کمی داری اما اولی باعث می شود احساس کنی بیش از حد نیازت پول داری. اولی احساس خوبی به تو می دهد اما آن یکی این طور نیست. فداکاری درنهایت به نفرت منجر می شود. بخشش از صمیم قلب یکی از شادی بخش ترین کارهایی است که می توانی انجام بدهی و قانون جذب این پیام را دریافت و پول بیشتری رابه زندگی ات سرا زیر می کند.خودت می دانی چه می گویم و می توانی تفاوت را احساس کنی. اینطور نیست؟ هرچیزی را که می خواهی باید در درونت جستجو کنی! دنیای بیرون دنیای آثار و نتایج افکار توست. افکار و انرژی ات را روی شادی متمرکز کن.در درونت شاد و خوشحال باش و با تمام وجودت این احساس را به دنیا انتقال بده تابتوانی بهشت واقعی را روی زمین تجربه کنی.


    ماری دایاموند (مشاورفنگ شویی،مدرس و سخنران ):
    "راز بزرگ این است که ما خودمان آفریننده دنیای مان هستیم و هر آرزویی داشته باشیم همان آرزو در زندگی مان تحقق پیدامی کند. بنابراین آرزوها، افکار و احساسات از اهمیت خاصی برخوردارند چرا که در زندگی ما تجلی پیدا می کنند."
    اگر می خواهی در زندگی به هدفی برسی، مطمئن باشی که کارهایت تضادی با خواسته ات ندارند. مارک دولی یکی از معلم هایی است که در فیلم راز بزرگ حضور دارد. او دربرنامه رادیویی اش با عنوان «قدرت هستی و قدرت جادوی درون» در این مورد مثال جالبی می زند. ماجرا در مورد زنی است که می خواهد همسر ایده آلی داشته باشد و برای رسیدن به این هدف همه کارهای درست و لازم راانجام می دهد: او دقیقاً می دانست که همسرش باید چه قیافه ای داشته باشد و لیست مفصلی هم از همه خصوصیات او آماده کرده بود.اما با وجود همه این کارها هیچ نشانه ای از مرد ایده آلش نبود. یک روز که درحال پارک کردن اتومبیلش در پارکینگ منزلش بود، یک دفعه ازتعجب خشکش زد چون متوجه شد که این کار با خواسته اش تضاد دارد: اگر اتومبیلش را وسط پارک کند، آن وقت دیگر جایی برای اتومبیل همسر ایده آلش نبود! بنابراین بلافاصله گاراژ را مرتب کرد و ماشینش را طوری پارک کرد تا جای کافی برای اتومبیل او باز کند. بعد به اتاقش رفت و کمد لباس هایش را که پر از لباس بود باز کرد. آنجا هم جایی برای لباس های همسرش نبود. بنابر این تعدادی از لباس هایش راجمع کرد تا جا را باز کند. او عادت داشت درست وسط تختخواب بخوابد. اما از همان روز تصمیم گرفت یک طرف بخوابد. تا اینکه بالاخره شبی در یک مهمانی شام داستانش را برای مایک دولی تعریف کرد و همان طور که پشت میز و در کنار او نشسته بود متوجه شد که مایک همان همسر ایده آلش است. در واقع او با این کارها زمینه را آماده کرده بود و سرانجام با مرد دل خواهش ازدواج کرد و درکنار هم خوشبخت هستند. به خواسته ات فکر کن و همه کارهایت را در جهت رسیدن به آن تنظیم کن. یعنی کارهایت در تعارض با هدف و خواسته ات نباشد. باید حتی قبل از رسیدن به هدف مورد نظر طوری رفتار کنی که انگار به خواسته ات رسیده ای. برای رسیدن به آرزوها باید دنیای اطرافت را آماده کنی و با این کار پیام روشنی رابه هستی بدهی. پیام تو این است: «من به آرزو هام می رسم.»
    لیزا نیکولز:"در هر رابطه ای اول باید طرفت را بشناسی. منظورم فقط طرف مقابلت نیست. در واقع اول باید خودت را بشناسی."
    جیمز ری:"چطور انتظار داری دیگران از همراهی و مصاحبت با تو لذت ببرند وقتی خودت چنین احساسی نسبت به خودت نداری؟ باز هم قانون جذب و یا راز می خواهد این احساس را وارد زندگیت
    کند. در این مورد با خودت رو راست باش. از تو می خواهم به این سؤال توجه کنی :آیا همان طور با خودت رفتار می کنی که می خواهی دیگران با تو رفتار کنند؟"
    رفتار دیگران فقط معلول هستند و علت آن طرز فکر توست. باید خودت را دوست داشته باشی و به خودت احترام بگذاری و این پیام را به دنیا بدهی. با این کار قانون جذب تمام دنیا را براساس خواسته جدید تو به حرکت درمی آورد و زندگی ات پر از کسانی می شود که دوستت دارند و به تو احترام می گذارند.
    دکتر جان گری:
    "هرکس باید به دنبال راه چاره ای برای خودش باشد و نباید از دیگران انتظار داشته باشد که: «چون تو به من مدیونی پس انتظارم از تو بیشتره.» درعوض از خودت انتظار داشته باش. برای خودت وقت بگذار تا بتوانی از آنچه داری به دیگران هم نفعی برسانی." تا وقتی که اول به خودت عشق نورزی، چیزی نداری که به بقیه بدهی. بنابراین اول از همه باید به خودت برسی. اول به شادی خودت توجه کن. هرکسی مسئول شادی خودش است. زمانی که به لذت هایت توجه می کنی و کارهایی را انجام می دهی که احساس خوبی به تو می دهد، مردم هم از بودن در کنار تو لذت می برند و کوچک و بزرگ تو را نمونه ای درخشان می بینند. وقتی از شادی لبریز هستی، دیگر حتی نیازی نیست به این فکر کنی که چطور شادی هایت را با دیگران تقسیم کنی چون شادی وجودت خود به خود، به دیگران منتقل می شود.
    لیزا نیکولز:
    "همیشه انتظار داشتم همسر و دوست هایم زیبایی هایم را به من نشان دهند چون خودم
    آنها را نمی دیدم. وقتی داشتم بزرگ می شدم، قهرمان های زندگی ام هنر پیشه های زن
    و مرد فیلم های «زن آهنی»، «زن اعجوبه» و «فرشتگان چارلی» بودند و با اینکه همه آنها شخصیت های فوق العاده ای داشتند اما هیچ شباهتی به من نداشتند. تا اینکه عاشق لیزا شدم، عاشق خودم. عاشق پوست قهوه ای، لب های کلفت و موهای سیاه مجعدم شدم و پس از آن بود که احساس کردم همه دنیا نیز عاشق من است."
    مارسی شایموف:"همیشه عادت داریم از روابطی که با بقیه داریم شکایت کنیم. برای مثال «همکارام خیلی تنبلن»، «شوهرم دیوونم کرده»، یا «بچه هام خیلی اذیت می کنن». همیشه حواس مان را روی دیگران متمرکز می کنیم. اما اگر می خواهیم روابط مفید و مؤثری برقرار کنیم، باید به جای شکایت از ویژگی های بد دیگران روی خصوصیات ارزشمندشان تمرکز کنیم. با گله کردن فقط رفتارهای بد آنها را بدتر می کنیم."
    حتی اگر در روابطت واقعاً مشکل داری، مثلاً اوضاع زیاد خوب پیش نمی رود، با طرف مقابل تفاهم نداری و یا از دست کسی ناراحت و عصبانی هست، باز هم می توانی رابطه ات را بهتر کنی. یک ورق کاغذ بردار و مدت یک ماه تمام ویژگی های مثبت طرف مقابل را بنویس. به این فکر کن که چرا او را دوست داری. مثلاً چون آدم شوخ طبعی است یا چون حامی و تکیه گاه توست. متوجه خواهی شد که وقتی روی نقاط مثبت دیگران تمرکز می کنی و آنها را ارزشمند می دانی، از ویژگی های مثبت شان بیشتر بهره می بری و مشکلاتت حل می شود.

    استر هیکس:
    "بیشتر وقت ها ما به دنبال آن هستیم که دیگران خوشبخت مان کنند و بیشتر اوقات آنها
    نمی توانند خوشبختی را که ما به دنبالش هستیم برایمان ایجاد می کنند. چرا؟ چون فقط یک نفر مسئول شادی و سعادت ماست و آن یک نفر خودمان هستیم. پس والدین، همسر یا فرزند نمی توانند خوشبختی ما را رقم بزنند. آنها فقط این شانس را دارند که در سعادت ما سهیم شوند. خوشبختی فقط دردرون ماست."


    دکترجان هگلین
    (فیزیکدان در زمینه کوانتوم و متخصص سیاست گذاری عمومی):"بدن ما در حقیقت محصول تفکرات ماست. علم پزشکی اکنون به این حقیقت پی برده است که نوع افکار و احساسات ما تعیین کننده ماهیت و ساختار فیزیکی و عملکرد بدن ماست."
    دکتر جان دیمارتینی:"تأثیر دارو نما در درمان افراد بر ما پوشیده نیست. داروی کاذب دارویی است که مانند آب نبات ظاهراً هیچ تأثیر مثبت یا منفی روی بدن ندارد. دکتر به بیمار می گوید که دارو برایش مفید است و در نتیجه گاهی اوقات تأثیر دارو نما اگر بیشتر از داروی اصلی نباشد کمتر نیست. محققین متوجه شده اند که ذهن انسان بزرگ ترین عامل درروش های درمانی و گاهی مؤثر تر ازداروست."
    وقتی بیمار فکر می کند که دارو او را درمان می کند و به تصور خود مطمئن است، همان تصور به واقعیت بدل می شود و داروی کاذب را درمان می کند.
    دکتر جان دیمارتینی:
    "درمان روح با هماهنگی درمان دارویی می تواند مفید و مؤثر واقع شود. اگر درد بیمار را با دارو ازبین ببریم، بیمار می تواند با تمام قدرت روی سلامتی اش تمرکز کند. همه افراد می توانند درتنهایی و خلوت، بدون توجه به اتفاقات دور و بر به «سلامت روحی» ایده آل خود بپردازند."
    دکتر بن جانسون (پزشک، نویسنده و پیشرو در انرژی درمانی):
    "هزاران نوع بیماری و نیز هزاران نوع تشخیص گوناگون برای درمان آنها وجود دارد اما وجه مشترک همه بیماری ها ضعیف شدن ارتباط زنجیره ای اعضای بدن است. ریشه تمام بیماری ها یک چیز است: استرس. اگر به سیستم بدن فشار و استرس وارد شود. بالاخره یکی از حلقه های زنجیره می شکند."
    دکتر جان دیمارتینی:
    "فیزیولوژی بدن با به وجود آوردن بیماری به ما علامت می دهد و می گوید که نسبت به زندگی دیدگاه متعادلی نداریم و یا اینکه آدم دوست داشتنی و قدرشناسی نیستیم. بنابر این علامت ها و نشانه هایی که بدن از خودش نشان می دهد آنقدرها هم بد وحشتناک نیستند."
    منظور دکتر دیمارتینی این است که عشق و قدرشناسی تمام فکرهای منفی ما را، بدون توجه
    به اینکه چه نوع افکاری باشند، در خود حل می کند. عشق و قدرشناسی قادر است دریا را
    بشکافد، کوه ها را به حرکت در آورد و معجزه کند.
    مایکل برناردبکویت:"سؤالی که بارها مطرح می شود این است که وقتی کسی دچار بیماری جسمی می شود یا در زندگی اش با مشکلی برخورد می کند، آیا می توانیم آن را از طریق قدرت «تفکرمثبت» تغییر بدهیم. پاسخ ما این است. «بله،البته.»"
    باب پراکتور:
    "اگر جسم ما از لحاظ روحی در وضعیت مطلوبی باشد، هیچ بیماری نمی تواند در آن نفوذ کند.در هر ثانیه میلیون ها سلول بدن از بین می روند و همزمان با آن، میلیون ها سلول تولید می شوند."
    دکتر جان هگلین:
    "در واقع بخش های بدن هر روز در حال تغییر و تحولند و سلول های جدید جایگزین
    سلول های قبلی می شوند. این تغییرات در عرض چند ماه یا چند سال اتفاق می افتد. به
    همین علت همه ما هر چند سال یک بار صاحب بدن جدیدی می شویم."

    پس می بینی که همه باورهای ما در مورد پیر شدن فقط ذهنی است. علم بر این عقیده است که بدن ما در مدت بسیار کوتاهی نو می شود. باور پیری، باور محدودی است. پس این فکرها را از مغزت بیرون کن. مهم نیست که چند سال از تولدت می گذرد و در ذهنت چند تا چوب خط پرکرده ای. واقعیت این است که فقط چند ماه بیشتر از عمرت نمی گذرد.

    پرنتیس مالفورد:
    همیشه به خاطر داشته باش که هر فکر ناخوشایندی مثل سم ذره ذره در بدن نفوذ می کند.
    دکتر جان هگلین:

    "افکار مثبت باعث بهبود وضعیت بیوشیمی بدن می شود. با تفکر مثبت بدنی شاداب تر
    و سالم تر خواهیم داشت. تحقیقات نشان داده اند که تفکرات منفی و استرس باعث فرسودگی شدید بدن و عملکرد بد مغز می شوند. چرا که افکار و احساساتمان مدام بدن مان را بازسازی، سازمان دهی و باز آفرینی می کنند. "

    مایکل برناردبکویت:
    "من بیماران سرطانی وکلیوی رادیده ام که مداواشده اندوکسانی رادیده ام که قدرت بینایی
    شان رادوباره به دست آورده اند."
    به خاطر داشته باشید که در هستی چیزی به اسم اندازه و زمان وجود ندارد. درمان بیماری به راحتی درمان جوش است و روش درمانش مشابه آن است، تفاوت فقط در ذهنت آن را به اندازه یک جوش، کوچک کن. اجازه بده همه افکار منفی پی کارشان بروند و ذهنت را متوجه سلامتی کامل خودت بکن.
    دکتر جان دیمارتینی:"همیشه می گویم که بیماری لاعلاج یعنی بیماری که باید از «درون» درمان شود."
    موریس گودمن (نویسنده وسخنران بین المللی):
    "ماجرا از دهم مارچ 1981 آغاز شد. از آن روز، زندگی ام به کلی تغییر کرد و من هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. پس از سقوط هواپیمایم درحالی که بدنم کاملاً فلج شده بود به بیمارستان منتقل شدم. نخاعم خرد شده بود و مهره اول و دوم گردنم شکسته بود. توانایی بلع غذا را کاملاً از دست داده بودم و نمی توانستم چیزی را بخورم و بنوشم. دیافراگمم از بین رفته بود و نمی توانستم نفس بکشم. تنها کاری که می توانستم بکنم پلک زدن بود. دکترها گفته بودند که تا آخر عمرم زندگی نباتی خواهم داشت و فقط می توانم پلک بزنم. این تصویری بود که دکترها از آینده من داشتند اما نظر آنها هیچ ربطی به من نداشت. مهم فکر نظر خودم بود. تصویری که من از آینده ام داشتم چیز دیگری بود: «من دوباره سالم و سر حال می شوم و با پای خودم از بیمارستان بیرون می روم». تنها چیزی که باید با آن کنار می آمدم ذهنم بود، اگر می توانستم با آن کنار بیایم، آن وقت می توانستم همه چیز را دوباره به شکل اولش برگردانم برای نفس کشیدن دستگاهی به من وصل بود و دکترها گفته بودند که چون دیافراگمم از بین رفته هرگز نمی توانم خودم نفس بکشم. اما صدایی همیشه به آرامی به من می گفت: «نفس عمیق بکش! نفس عمیق بکش!» بالاخره از دستگاه جدا شدم و دکترها برای آن هیچ توضیحی نداشتند. اجازه نمی دادم هیچ چیزی ذهنم را از رسیدن به هدف و رویایم منحرف کند. هدفی که برای خودم در نظر گرفته بودم این بود که روز کریسمس با پای خودم از بیمارستان بروم و این کار را کردم. با پای خودم از بیمارستان رفتم. دکترها گفته بودن چنین چیزی امکان ندارد آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. اگر بخواهم زندگی ام را برای همه کسانی که در رنج و ناراحتی به سر می برند خلاصه کنم و بگویم که چه کار باید بکنند، می گویم همه چیز در این یک جمله خلاصه می شود «ما به همان چیزی تبدیل می شویم که به آن فکر می کنیم.»"


    هیل دوسکین (پدید آورنده و تعلیم دهنده متد سدونا):
    "وقتی همه حواسمان را متوجه چیزی می کنیم، آن را خلق می کنیم. اگر برای مثال در مورد جنگ یا درگیری که در حال جریان است ناراحت هستیم و یا از چیزی رنج می بریم، با این کار فقط انرژی مان را به انرژی آن موضوع ناخوشایند اضافه می کنیم و دوام آن را بیشتر می کنیم، خودمان را به طرف بدبختی و مشکل هل می دهیم و این کار فقط به تداوم بیشتر رنج و ناراحتی منجر می شود."
    کارل یونگ (1961-1875 ):
    هرچه بیشتر با چیزی مخالفت کنی یا برای از بین بردن چیزی مبارزه کنی، تداوم آن را بیشتر می کنی.
    باب دویل:"علت اینکه هرچه بیشتر روی چیزی پا فشاری می کنی با مقاومت بیشتری مواجه می شوی این است که در این مواقع به خودت می گویی: «من فلان چیز رو دوست ندارم چون احساس بدی به من می ده.» و با گفتن «من واقعاً این احساس رو دوست ندارم» انرژی منفی زیادی را به وجود می آوری و احساسی که از آن فرار می کنی با شتاب به طرفت می آید."
    استر هیکس:"مردم فکرمی کنند اگر واقعاً می خواهند چیزی را از بین ببرند باید روی آن تمرکز کنند. فکر می کنید آیا عاقلانه است به جای تمرکز روی عشق، اعتماد، وفور نعمت و صلح همه انرژی مان را صرف تمرکز روی مبارزه با مشکل خاصی کنیم؟ "
    هیل دوسکین:
    "پس اگر می خواهی ضد جنگ باشی، ازصلح طرفداری کن. اگر می خواهی با گرسنگی مبارزه کنی، از کسانی طرفداری کن که غذای کافی برای خوردن دارند. اگر مخالف سیاستمدار خاصی هستی، از رقیبش طرفداری کن. بیشتر اوقات نتیجه انتخابات به نفع کسی می شود که مردم در مخالفت با او تظاهرات می کنند چون او همه انرژی و توجه آنها را دریافت می کند."
    چارلز هانل:
    این شگفت انگیز ترین توصیه را به خاطر بسپار هر چند که همیشه به آن عمل کردن سخت ترین کار است. به خاطر داشته باش که مهم نیست مشکلت چیست، کجاست و برای چه کسی پیش آمده. کسی که دراین میان می تواند مشکل را حل کند فقط و فقط تو هستی. و تنها
    که باید بکنی این است که خودت را وادار کنی که به جای تمرکز روی مشکل روی اتفاق خوشایندی که آرزو داری به جای آن ظاهر شود تمرکز کنی.»
    تو نمی توانی با تمرکز روی چیزهای منفی کمکی به دنیا بکنی. وقتی همه فکر و ذکرت را متوجه حوادث بد و منفی جهان می کنی، نه فقط آنها را بیشتر می کنی بلکه با این کارت همزمان چیزهای بد را وارد زندگی خودت هم می کنی. جیمز ری:"خیلی وقت ها مردم به من می گویند: «می دونی چیه جیمز، من باید بدونم دور و برم چه خبره» شایدحق باآنها باشداما نبایددراین مورد زیاده روی کرد."
    دکتر جو وایتالی:"یکی از سؤال هایی که مردم همیشه از من می پرسند این است که اگر قرار باشد همه از راز استفاده کنیم و به دنیا به چشم یک منبع محدود نگاه کنیم، آیا در این صورت منبع ما بالاخره روزی تمام نمی شود؟ اگر اینطور باشد، مردم همگی به طرف این منبع هجوم می برند و هستی ورشکسته می شود." مایکل برناردبکویت:"زیبایی قانون جذب در این است که بهره و فایده اش بی نهایت است و به همه می رسد." این دروغ مثل خوره به ذهن بشر افتاده که «چیزهایی خوب اون قدر زیاد نیست که به همه مردم برسه، چیزهای خوب کمه، محدود و خلاصه کافی نیست» و به خاطر همین دروغ مردم با ترس و طمع و تنگ نظری زندگی می کنند و همین حس ترس و طمع به صورت های مختلف در زندگی شان تحقق پیدا می کند. برای همین است که دنیا تبدیل به کابوس می شود. اما حقیقت چیز دیگری است. بیشتر از آنچه که می توانی تصورش را بکنی ذهن خلاق، قدرت، عشق و لذت وجود دارد. همه این چیزها به سراغ ذهنی می رود که از طبیعت محدودیت ناپذیرش آگاه است. وقتی به بیرون، به دنیا، نگاه می کنی و تصورت این است که همه چیز از بیرون می آید، فکر می کنی هیچ چیز به اندازه و کافی نیست. در این صورت مطمئناً کمبودها و محدودیت ها را می بینی. اما حالا دیگرمی دانی که هیچ چیز از بیرون به وجود نمی آید و همه چیز اول در درون، در فکر و در احساس تو شکل می گیرد. ذهن توست که با قدرت خلاقیت خود همه چیز را به وجود می آورد. پس دیگر شانس هیچ معنایی ندارد. قدرت تفکر تو نامحدود است. پس چیزهایی را که می توانی با ذهنت به وجود آوری هم نامحدود است. همه انسان ها همین توانایی را دارند. وقتی واقعاً این موضوع را بفهمی و باور کنی، آنوقت تفکرات تو محصول ذهنی می شود که از طبیعت نامحدود خودش آگاه است.
    رابرت کالی یر:
    اصل و جوهر قانون جذب در این است که تو باید به وفور و فراوانی فکر کنی، آن را احساس کنی و باور داشته باشی. نگذار حتی ذره ای از احساس محدودیت به ذهنت راه پیدا می کند.
    مایکل برناردبکویت:"دراین دنیابه اندازه کافی برای همه نعمت هست. اگراین گفته راباور کنی وبپذیری وبه آن عمل کنی، آن وقت به چشم خودت می بینی که حقیقت دارد."
    رابرت کالی یر :
    اگر کمبودی داری، در فقر و بدبختی زندگی می کنی یا از بیماری رنج می بری، به این دلیل است که قدرت خودت را باور نداری، این قدرت از غیب برای تو نرسیده. همه از آن بر خوردارند. هیچ تبعیضی در کار نیست.

    دکتر دنیس ویتلی:
    "در گذشته بسیاری از رهبران دنیا متوجه بخش مهمی از قانون جذب نبودند: «به دیگران قدرت بده و قدرتت را با آنها تقسیم کن.» زمان حال بهترین زمان برای زندگی است. برای اولین بار در طول تاریخ، بشر به این قدرت دست یافته که به آسانی به دانش های مختلف دسترسی داشته باشیم."


    باب پراکتور:
    "یک لحظه به این موضوع فکر کن. به دستت نگاه کن. به نظر یک چیز جامد و ثابت است، درحالی که واقعاً اینطور نیست. اگر در زیر میکروسکوپ به آن نگاه کنی، انبوهی از انرژی های درحال ارتعاش را خواهی دید."
    جان اساراف:"همه چیز، خواه دستت باشد یا اقیانوس یا یک ستاره، دقیقاً یک چیز مشابه ساخته شده اند."
    دکتر بن جانسون:"همه چیز انرژی است. بگذار کمی توضیح بدهم تا بهتر متوجه شوی. کل جهان را در نظر بگیر، کهکشان ها، سیاره ها و سپس آدم ها و بعد درون بدن مان، اندام های حیاتی و آنگاه سلول ها و بعد مولکول ها و اتم ها و دست آخر هم انرژی. بنابر این ظاهراً لایه های مختلفی دراین دنیاوجود دارد ولی در واقع همه چیز انرژی است." در اینجا توضیح می دهم چطور تو قوی ترین ایستگاه فرستنده دنیا هستی. به زبان ساده، هر انرژی با فرکانس خاصی در حال ارتعاش است. چون تو هم انرژی هستی، پس با فرکانس خاصی در حال ارتعاش هستی. چیزی که فرکانس تو را در هر لحظه تعیین می کند فکرت واحساست در آن لحظه است. همه خواسته ها و آرزوهای تو نیز از انرژی ساخته شده اند و در حال ارتعاش هستند. همه چیز انرژی است. و اما واقعیت شگفت انگیز این است. وقتی در مورد چیزی که می خواهی فکر می کنی و آن فرکانس را تولید و منتشر می کنی، باعث می شوی انرژی چیزی که می خواهی نیز با همان فرکانس به ارتعاش درآید و به سمت تو حرکت کند! وقتی روی چیزی که می خواهی تمرکز می کنی، در واقع درحال تغییر ارتعاش اتم های آن هستی و باعث می شوی آن چیز به سمت تو و برای تو به ارتعاش درآید. دلیل اینکه تو قوی ترین ایستگاه فرستنده دنیا هستی این است که به تو قدرتی بخشیده شده است که می توانی انرژی ات را از طریق افکارت متمرکز کنی و فرکانس چیزی را که روی آن تمرکز کرده ای تغییر بدهی. این کار باعث می شود آن چیز به طور معجزه آسا به سوی تو کشیده شود! وقتی درمورد چیزهای خوبی که می خواهی فکر می کنی و آنها را احساس می کنی، در واقع در حال تنظیم خودت روی آن فرکانس خاص هستی. این کار باعث می شود انرژی آن چیزها برای تو به ارتعاش درآیند و در زندگی تو ظاهر شوند. قانون جذب می گوید که چیزهایی هم جنس هم دیگررا جذب می کنند. تو هم یک توده انرژی مغناطیسی هستی پس می توانی هر چیزی را به طور الکتریکی تحریک کنی که به سمت تو بیاید یا می توانی خودت را به طور الکتریکی انرژی بدهی تا به سمت هر چیزی که بخواهی بروی. هرکس فقط خودش می تواند انرژی مغناطیسی اش را تنظیم کند. زیرا فرکانس ما را افکار و احساسات ما تعیین می کنند و هیچ کس دیگری نمی تواند به جای ما فکر یا احساس کند.
    باب پراکتور:
    "آنقدر انرژی نهفته در بدنت وجود دارد که می توانی، در هر شهری که زندگی می کنی، حدودیک هفته تمام شهر را نورانی کنی."
    چارلز هانل:
    اگر می خواهی این انرژی را لمس کنی و نسبت به آن آگاه شوی، باید مانند سیمی باشی که جریان در آن برقرار است. کل هستی یک سیم است که در آن انرژی لازم و کافی برای تک تک انسان ها، در هر وضع و شرایطی، جریان دارد. وقتی ذهن شخص با ذهن جهانی تماس برقرار می کند، کل این انرژی را دریافت می کند.

    جیمز ری:
    "بیشتر انسان ها خودشان را جسم شان تعریف می کنند، ولی تو فقط یک جسم نیستی. زیر یک میکروسکوپ تو توده ای از انرژی هستی. چیزی که ما در مورد انرژی می دانیم این است: تو پیش یک دانشمند فیزیک کوانتوم می روی و می پرسی: «چه چیزی دنیا را به وجود می آورد؟» و او می گوید: «انرژی». می گویی خوب: «خب در مورد انرژی توضیح بده». می گوید: «چیزی که به وجود نمی آید و از بین نمی رود، همیشه بوده و هست، هر چیزی که از قبل وجود داشته است، همیشه وجود دارد، از شکلی به شکل دیگر در می آید و تغییر حالت می دهد. سپس پیش یک عارف و خداشناس می روی و می پرسی «چه چیزی جهان راخلق کرده؟» و او خواهد گفت: «خدا». می گویی «خب، خدا را شرح بده» می گوید: «همیشه بوده و همیشه هست، به وجود نمی آید و از بین نمی رود، چیزی که همیشه بوده و همیشه خواهد بود. می بینی؟ این همان تعریف انرژی است منتها با واژه های متفاوت. بنابراین اگر تا حالا فکر می کرده ای که فقط یک تکه گوشت یا یک جسم مادی هستی که به این طرف و آن طرف حرکت می کنی، در فکرت تجدید نظر کن. تو یک موجود غیرمادی هستی! تو یک توده انرژی هستی که در یک میدان انرژی وسیع تر در حال حرکت و جنبشی."«« توضیح این نکته در اینجا ضروری است که آموزه های دین اسلام به ما یاد داده است، که ذات مقدس پروردگار ماده نیست، یعنی فراتر است، همچنین ما می دانیم که ذات خداوند متعال قابل شناخت با عقل ما نیست چون عقل ما خود آفریده خداوند است. ما فقط می توانیم اوصاف خداوند را به اندازه ی درک خود بشناسیم و از آن بهره مند شویم. پس نمی توان خداوند را با انرژی مقایسه کرد، انرژی نیز خود توسط خداوند خلق شده است!»» (مدیران سایت)


    دکتر جان هگلین:
    "مکانیک کوانتوم و کیهان شناسی کوانتومی این موضوع را تأیید می کنند که جهان اساساً از فکر به وجود می آید و همه چیزهای دور و برمان از فکر ساخته شده اند! منشأ دنیا نهایتاً ماهستیم و وقتی نیروی درونی مان را مستقیماً از راه تجربه درک کنیم، میتوانیم نفوذ و قدرت مان را به کار بیاندازیم و به دستاوردهای بیشتر و بیشتری برسیم، هر چیزی را خلق کنیم و هر چیزی را از طریق آگاهی درونی مان، که در واقع همان آگاهی جهانی است که دنیا را به حرکت در آورده است، بفهمیم. بنابراین بسته به اینکه چطور از این نیرو استفاده می کنیم، مثبت یا منفی، سلامتی جسم و شرایط محیط دور و برمان شکل می گیرد. در واقع ما آفریننده ایم، نه تنها آفریننده سرنوشت خود، بلکه نهایتاً سازنده سرنوشت جهان هستیم. ما آفرینندگان دنیا هستیم. بنابراین واقعاً نیروی بشر هیچ محدودیتی ندارد. تنها موضوعی که وجود دارد این است که ما تا چه حد از مکانیزم های پیچیده درونی مان خبر داریم و از آنها استفاده می کنیم. در واقع تنها کاری که باید انجام دهیم این است که روی سطح فکرمان کار کنیم و آن را بالا ببریم."
    منظور این است که هر امکانی از قبل وجود داشته و دارد. همه از دانش ها، کشف ها و همه اختراع های آینده در این ذهن جهانی به عنوان امکان وجود دارند و منتظرند تا ذهن بشر آنها را بیرون بکشد. همه اختراعات و دستاوردهای طول تاریخ نیز، چه فرد مخترع از این موضوع خبر داشته یا خیر، از آن ذهن جهانی استخراج شده اند. چطور می شود از ذهن هستی چیزی را استخراج کرد؟ این کار از طریق آگاهی از این نیرو و استفاده از قوه تخیل فوق العاده ات امکان پذیر می شود. به دوروبرت نگاه کن و دنبال احتیاجات برآورده نشده انسان ها بگرد. تصور کن که مثلاً اگر فلان چیز ساخته شود، می تواند فلان کار را انجام دهد یا فلان احتیاج را بر طرف کند. دنبال نیازها بگرد و سپس در مورد چیزی که می تواند آن را برطرف یا برآورده کند فکر کن و آن را در ذهنت مجسم کن. لازم نیست حتماً این کشف یا اختراع را به طور موفقیت آمیزی به انتها برسانی. ذهن هستی یا هوش اعظم این امکان را در خودش دارد. تنها کاری که تو باید انجام دهی این است که ذهنت را روی نتیجه نهایی متمرکز کنی و برآورده شدن آن نیاز را تصور کنی، به این شکل آن را به دنیا خواهی آورد. اگر چیزی را بخواهی و رسیدن به آن را با تمام وجود احساس کنی و مطمئن باشی که به آن می رسی، حتماً آن رابه دست خواهی آورد. منبع پایان ناپذیری از ایده های جدید منتظر هستند تا از آنها بهره برداری کنی و آنها را به دنیا بیاوری. همه چیز در ضمیر توست."

    چارلز فیلمور :
    تنها و یگانه واقعیت موجود، ذهن بیکران الهی است.
    پس از هر منظری که به دنیا نگاه کنی، نتیجه یکی است. همه ما یک چیز هستیم. همه ما به هم متصل هستیم و همه ما جزئی از یک میدان وسیع انرژی یا یک ذهن اعظم، یک ضمیر و سرشت واحد یا یک منشأ آفرینش هستیم. اسمش را هرچه می خواهی بگذار ولی همه ما «یک» چیز هستیم. اکنون می فهمی چرا افکار بد و منفی ات درباره دیگران به خودت برمی گردد و فقط به خودت ضرر می زند. همه ما یکی هستیم! اگر در مورد همه احساسات منفی که وجود دارند فکر کنی، می بینی همه آنها ناشی از ترس هستند. همه آنها از تفکر تفکیکی و جدا دیدن خودت از بقیه ناشی می شوند. به زندگی به عنوان یک مسابقه نگاه کردن نمونه ای از جدانگری و منفرد گرایی است. به مسابقه فکرکردن نشان دهنده وجود ذهنیتی است که به نوعی احساس کمبود می کند. یعنی فکر می کنی منابع محدودی در دنیا وجود دارند که برای همه کافی نیستند بنابراین برای به دست آوردن مقام مجبور هستی رقابت کنی و بجنگی. اگر رقابت کنی، هیچ وقت نمی توانی برنده شوی، حتی وقتی که فکر می کنی برده ای! طبق قانون جذب، وقتی رقابت می کنی آدم ها و شرایط زیادی راجذب می کنی که در هر قدم از زندگی ات با تو مسابقه می دهند و در نهایت تو خواهی باخت. همه ما یکی هستیم، بنابراین وقتی رقابت می کنی، در واقع بر علیه خودت مسابقه می دهی. تو باید فکر رقابت را از سرت خارج کنی و ذهنی خلاق و نو آور داشته باشی. فقط روی رویاهای خودت و تجسم های ذهنی خودت تمرکز کن و همه رقابت ها را از معادلات ذهنی ات بیرون بریز.
    استر هیکس:
    "ما گاهی اوقات درباره چیزی که آن را بدن عادی و جسم می نامیم گمراه می شویم. این بدن، فقط محل نگهداری روح توست و روح تو آنقدر بزرگ است که می تواند یک اتاق را پر کند. توزندگی جاوید هستی. تو خدایی هستی که به شکل بشر ظهور پیدا کرده و برای رسیدن به کمال آفریده شده است." مایکل برناردبکویت:
    "
    طبق آیات کتاب مقدس می توانیم بگوییم ما تصویر خدا هستیم و شبیه به او. می توانیم بگوییم ما راه دیگری هستیم که جهان هستی از طریق ما به توانایی های خودش پی می برد. می توانیم بگوییم ما سرزمینی بیکران از امکان های کشف نشده هستیم. همه اینها حقیقت دارند و درست هستند."

    آر.بکمینستر- فولر (1983-1895):
    نود و نه درصد از وجود تو نامرئی و لمس ناپذیر است.

    جیمز ری:
    "شاید تا الان چیزهای شگفت انگیزی را که لیاقت شان را داری در زندگی ات خلق کرده باشی و یا هنوز نکرده باشی. سؤالی که می خواهم درباره آن فکر کنی این است: «آیا چیزهایی که در زندگی ات به آنها رسیده ای همان چیزهایی هستند که می خواسته ای؟ و آیا آن چیزها ارزش و لیاقت تو را داشته اند؟» اگر لیاقت تو را نداشته اند، آیا وقت آن نرسیده که آنها را تغییر بدهی؟ چون تو می توانی این کار را انجام بدهی و توانایی لازم برای این کار را داری.»"
    جک کنفیلد:"خیلی ها از مردم فکر می کنند همیشه در زندگی قربانی شده اند و معمولاً هم شاهدشان گذشته شان است. مثلاً شاید مورد سوء استفاده والدین شان قرار گرفته باشند یا در خانواده ای ناهنجار بزرگ شده باشند. روانشناسان معتقدند 85% خانواده ها ناهنجارند. بنابراین می بینی که خیلی هم شرایطت خاص نبوده. پدر و مادر من الکلی بودند. پدرم از من سوء استفاده می کرد. پدر و مادرم وقتی 6 ساله بودم از هم جدا شدند... منظورم این است که همه آدم ها کم و بیش در چنین شرایطی بزرگ شده اند. سؤال اصلی این است: الآن انتخاب تو چیست؟ چون تو یا می توانی روی ناهنجاری های گذشته ات تمرکز کنی یا روی چیزی که می خواهی. وقتی آدم روی چیزی که می خواهد تمرکز کند. چیزهایی که نمی خواهد مدام کوچک و کوچک تر، و چیزهایی که می خواهد لحظه به لحظه بزرگ و بزرگ تر می شوند تا سر انجام همه چیزهایی که نمی خواهد ناپدید می شوند."
    پرنتیس مالفورد:
    کسی که ذهنش را روی قسمت تاریک زندگی متمرکز کرده است، کسی که بارها بد شانسی و بدبختی و سرخوردگی های گذشته اش را تکرار کرده است در واقع دارد برای وقوع این بد شانسی ها و سرخوردگی ها در آینده نیز دعا می کند. اگر تو هیچ چیز جزء بد بختی در آینده نبینی، داری برای وقوع آن دعا می کنی و مطمئناً به آن خواهی رسید.
    مایکل برناردبکویت:
    "
    زیبایی قانون جذب این است که می توانی از همین جایی که هستی شروع کنی، می توانی شروع به «درست فکرکردن» کنی و می توانی در درونت موسیقی هماهنگی و شادی خلق کنی و قانون جذب شروع به پاسخ دادن به آن می کند."
    دکتر جو وایتالی:"سعی کن از همین الآن باورهای جدیدی را در خودت پرورش بدهی. باورهایی مثل: «همیشه بیشتر از اندازه کافی نعمت در این جهان وجود داره» یا «من پیر نمی شم. بلکه دارم روز به روز جوون تر می شم». با استفاده از قانون جذب می توانیم همه چیز را همانطور که می خواهیم خلق کنیم."
    مایکل برناردبکویت:"می توانی خودت را ازدست الگوهای معیوب موروثي، باورها و محدودیت های غلط فرهنگی و اجتماعی خلاص کنی و یک بار برای همیشه ثابت کنی که قدرت درون تو از قدرت کل دنیا بیشتر است."
    خوب است هر وقت می گویی: «من...نیستم»، حواست به چیزی که می گویی باشد و در مورد آن فکر کنی چون داری آن ویژگی را خلق می کنی. همه این معلم ها روی قدرت و نیروی شگفت جمله «من...هستم» تأکید می کنند. وقتی می گویی «من...هستم» کلماتی
    که بین این دو کلمه می آیند با نیرویی فوق العاده آن وضعیت یا موقعیت را احضار می کنند. با گفتن این جمله تو آن وضعیت را با قطعیت و به عنوان یک واقعیت اعلام می کنی. بنابراین وقتی می گویی «من خسته ام» «یا من ورشکسته هستم» یا «من مریضم» یا «من همیشه دیر می کنم» یا «من چاقم» یا «من پیرم» غول چراغ جادو سریع می گوید: «چشم ارباب، امر شما اطاعت می شود». حالا که این نکته را می دانی، فکر نمی کنی خوب است از همین لحظه شروع کنی و از قدرت جادویی کلمات «من...هستم» به نفع خودت استفاده کنی؟ مثلاً این جمله ها برای شروع چطور است: «من در حال رسیدن به همه چیزهای خوب هستم. من شاد هستم. من سرشار از برکت و نعمت هستم. من سالم هستم. من سرشار از عشق هستم. من همیشه وقت شناس هستم. من جوانی جاودان هستم. من هر روز سرشار از انرژی هستم.
    چارلز هانل:هیچ کاری نیست که قانون جذب نتواند برای تو انجام دهد. جرأت داشته باش و به ایده آل هایتایمان داشته باش و خواسته ات را به عنوان واقعیتی که از پیش به وقوع پیوسته است در نظر بگیر.
    هنری فورد (1947- 1863) :
    چه فکر کنی که می توانی و چه فکر کنی که نمی توانی، در دو حالت حق با توست!
    مایکل برناردبکویت:
    "این توانایی هیچ حد و مرزی دارد؟ مطلقاً خیر. ما موجوداتی نا محدودیم. ما هیچ سقفی و نهایتی نداریم. قابلیت ها و استعدادها، نعمت ها و قدرتی که در تک تک افراد این گروه خاکی وجود دارند بی حد و مرز هستند."
    همه قدرت تو در این است که قدرتت با خبر باشی و بتوانی آن را در ضمیر خود آگاهت نگه داری. اما چطور می شود هوشیارتر شد؟ یک راه این است که یک لحظه توقف کنی و از خودت بپرسی: «الآن دارم به چه چیزی فکر کنم؟ الآن چه احساسی دارم؟» زمانی که از خودت سؤال می کنی، هوشیارتر هستی زیرا افکارت را در لحظه حال متمرکز کرده ای. مایکل برنارد بک ویت هشیاری نسبت به این نیرو را در این جمله خلاصه می کند: «یادت باشد که یادت نرود!» این کلمات ملودی هستند که در زندگی من مدام تکرار می شوند.
    چارلز هانل :
    راز واقعی قدرت این است که از قدرت آگاه باشی.

    واقعیت این است که در تمام طول زندگی ات، جهان هستی در حال پاسخ دادن به تو بوده است ولی تو تا هوشیار نباشی نمی توانی آنها را دریافت کنی. به همه چیزهای دور و برت توجه کن زیرا در هر لحظه از روز در حال دریافت پاسخ هایت هستی. روش های دریافت پاسخ نا محدود هستند. ممکن است این پاسخ به شکل تیتر روزنامه ای باشد که توجهت را به خوش جلب می کند یا شنیدن نا خواسته صحبت های یک نفر یا یک آهنگ در رادیو، یا یک علامت و نوشته روی کامیونی که رد می شود یا یک الهام ناگهانی. یادت نرود که هوشیار باشی و در زمان حال حضور داشته باشی.

    چارلز هانل :
    حقیقت محض این است که «من»، کامل و بی نقص است. من واقعی موجودی معنوی و آسمانی است و بنابر این هرگز نمی تواند عیب و نقص داشته باشد، هرگز نمی تواند دچار کمبود، حد و مرز یا بیماری باشد.


    نیل دونالد والش (نویسنده، سخنران بین المللی و پیام آور معنوی):
    "هیچ تخته سیاهی در آسمان وجود ندارد که خدا هدف و مأموریت تو را در زندگی روی آن نوشته باشد. هیچ تخته سیاهی در آسمان نیست که روی آن نوشته شده باشد «نیل دونالد
    والش، مرد خوش تیپی که در اویل قرن بیست و یکم زندگی می کرد، کسی که...» همه کاری که من باید انجام بدهم این نیست که بفهمم اینجا چه کار می کنم و چرا اینجا هستم، که آن تخته سیاه را پیدا کنم و ببینم خدا واقعاً برای من چه سرنوشتی رقم زده است. این تخته سیاه واقعاً وجود ندارد. بنابراین هدف تو همان چیزی است که می گویی. مأموریت تو همان مأموریتی است که خودت به خودت می دهی. زندگی تو دقیقاً همان چیزی خواهد شد که خودت آن رامی آفرینی."

    جک کنفیلد:
    "خیلی طول کشید که این را بفهمم! من با این طرز فکر بزرگ شده بودم که کار خاصی در این دنیا وجود دارد که قرار است من آن را انجام بدهم و اگر آن کار را نکنم، خدا از دست من ناراحت خواهد شد. وقتی واقعاً فهمیدم که نخستین هدف من لذت بردن از زندگی است، شروع به انجام کارهایی کردم که به من شادی و لذت می داد. تکیه گاه من این است: «اگر برایت لذت بخش نیست، انجام نده!»" نیل دونالدوالش:"لذت، عشق، آزادی، شادی و خنده. همه چیزی که وجود دارد همین ها ست. اگر از یک ساعت نشستن و مدیتیشن کردن لذت می بری، خوب آن را انجام بده. اگر از خوردن یک ساندویچ پر چرب استیک لذت می بری، حتماً این کاررا بکن!"
    جک کنفیلد:"وقتی دارم گربه ام را نوازش می کنم، لذت می برم. وقتی دارم در طبیعت قدم می زنم، لذت می برم، دلم می خواهد مدام در این وضعیت باقی بمانم و وقتی این کار را می کنم، تنها کافی است توجهم را روی چیزی که می خواهم متمرکز کنم و بعد آن خواسته ام تحقق پیدا می کند."
    دکتر جان هگلین:"شادی و خوشبختی درونی در واقع سوخت مورد نیاز برای رسیدن به موفقیت است."
    همین حالا شاد باش. همین حالا احساس خوبی داشته باش. تنها کاری که باید بکنی همین است. حتی اگر از خواندن این مطلب همین یک نکته را درک کنی، در واقع بزرگترین بخش راز را دریافت کرده ای.
    جان گری:
    "هر چیزی که حال تو را بهتر می کند حتماً باعث می شود چیزهای بهتر و بیشتری به زندگی ات جذب شوند.
    الآن درحال خواندن این کتاب هستی. این تو بودی که آن رابه زندگی ات جذب کردی و باز هم انتخاب با توست که، اگر احساس بهتری به تو می دهد، از آن استفاده کنی و آن را در زندگی ات به کار بگیری. اگر احساس خوبی از خواندنش نداری، همین الآن رهایش کن. چیزی را پیدا کن که احساس خوبی به تو می دهد، چیزی که به ضربان قلبت طنین بیشتری می دهد."
    جوزف کمبل:
    پیرو قلبت باش و آنگاه جهان، در ها را به رویت باز خواهد کرد، حتی جاهایی که قبلاً دیوار وجود داشت!
    دکتر جو وایتالی:"به خاطر همین است که من همیشه و در تمام طول روز این کار را انجام می دهم: پیروی کردن از اشتیاقم، از شور و هیجانم و از الهامات درونی ام." باب پراکتور:"از زندگی لذت ببر، چون زندگی پدیده خارق العاده و شگفت انگیزی است. زندگی یک سفر با شکوه است."
    دکتر جان هگلین:"من آینده ای سرشار از توانایی های نامحدود و امکان های بی پایان می بینم. به یاد داشته باشیم که ما فقط از 5% ظرفیت مغزمان استفاده می کنیم. استفاده از صد در صد ظرفیت و توانایی های بشر نتیجه تربیت درست است.
    حالا دنیایی را تصور کن که مردم از کل ظرفیت ذهنی و روحی شان استفاده می کنند. می توانیم هر جایی برویم. می توانیم هر کاری بکنیم. می توانیم هر چیزی را به دست بیاوریم."
    باب پراکتور:"خودت را با چیزهای خوبی که آرزو داری ببین. تمام کتاب های مذهبی همین را به ما
    می گویند، همه کتاب های معروف فلسفه، همه رهبران و تمام آموزگاران بزرگ تاریخ همین را می گویند. برگرد و کتاب های برجسته را مطالعه کن. خیلی از آنها در این کتاب به تو معرفی شده اند. همه این انسان ها به یک چیز پی برده اند. آنها راز را فهمیده اند. حالا نوبت توست تا آن را خوب درک کنی، هرچه بیشتر از آن استفاده کنی، آن را بهتر می فهمی. "
    راز درون خود توست. هرچه بیشتر از این نیروی درونی استفاده کنی آن را بیشتر به طرف خودت جذب می کنی. روزی می آید که دیگر لازم نیست تمرین یا تلاشی بکنی چون آن آرزو، تو خود قدرت خواهی بود، خود کمال، خود دانایی، خود هوش، خود عشق و خود لذت و خوشی خواهی بود.

    استر هیکس:
    "دلیل اینکه توانستی به این نقطه و به این لحظه از زندگی ات برسی فقط این است که چیزی دردرونت مدام تکرار می کند: «تو لیاقت شادی و خوشبختی را داری». تو به دنیا آمده ای که چیزی را به این دنیا اضافه کنی، یک چیز با ارزش. به دنیا آمده ای که هر روز بهتر و بزرگ تر از روز قبل باشی. هر کاری که تا به حال انجام داده ای، هر لحظه ای که تا به حال سپری کرده ای برای این بوده است که تو را برای لحظه حال آماده کند. حال تصور کن با چیزهایی که هم اکنون می دانی، از این به بعد چه کارهایی می توانی انجام بدهی. حالا تو می دانی که خودت آفریننده سرنوشت هستی. از این به بعد چه کارهای دیگری باید انجام بدهی؟ چقدر بیشتر باید روی خودت و خصوصیاتت کار کنی؟ به چند نفر از آدم های اطرافت، تنها با حضورت می توانی خوشبختی و برکت ببخشی؟ با لحظه هایت چه کار خواهی کرد؟ چطور لحظه ها را به کنترل خودت در می آوری؟ هیچ کس نمی تواند نقشی را که تو باید در زندگی بازی کنی ایفا کند. هیچ کس نمی تواند آهنگی را که تو باید بخواند. هیچ کس نمی تواند به جای تو داستانت را بنویسد. چیزی که هستی، کاری می کنی، از همین لحظه شروع می شود!"
    زمین به خاطر تو در مدارش می گردد. جزر و مد اقیانوس ها به خاطر توست. پرنده ها به خاطر تو آواز می خوانند. خورشید برای تو طلوع و غروب می کند. ستاره ها به خاطر تو می درخشند. هر چیز زیبایی که می بینی، هر چیز فوق العاده ای که در زندگی تجربه می کنی فقط به خاطر تو خلق شده است. نگاهی به دور و بر بینداز. هیچکدام از اینها بدون تو نمی توانستند وجود داشته باشند. مهم نیست قبلاً در مورد خودت چه فکری می کرده ای، مهم این است که الآن حقیقت خودت را می دانی. تو آفریننده و مسئول جهان هستی، تو وارث پادشاهی دنیا هستی. تو کمال زندگی هستی و تو اکنون راز را می دانی.
    دکتر رالف والدو امرسون :
    راز پاسخ همه چیزهایی است که تاکنون بوده، هست و خواهد بود.

    http://kiansite.com/thesecret.ir/life/life.htm



    ویرایش توسط Almas Parsi : 17th May 2013 در ساعت 07:05 PM

  2. 13 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  3. #2
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    صاحبنظران راز


    دیدگاه دکتر علیرضا آزمندیان:
    برای هر هدفی سه مرحله اتفاق می افتد:
    1. اندیشه «طلب»
    2. پاسخ کائنات
    3. پروسه جذب و خلق هدف
    سؤالی که درباره این فیلم مطرح است، این است که مگر می شود مثلا به یک دوچرخه فکر کرد تصویر آن را نقاشی کرد و بعد آن دوچرخه را در درب خانه به شما تحویل می دهند، نه این گونه نیست!
    در فیلم راز یک حلقه مفقوده وجود دارد، که آن را بیان می کنم.
    زمانی که شما اندیشه ای می کنید و به طور مثال می گویید، اتومبیلی می خواهم، در همین حال آن اتومبیل در کائنات خدا برای شما مارک (علامت) زده می شود و پاسخ کائنات به شما این است که "فرمانبردارم سرورم".
    حال مسئله ای که باقی می ماند این است که انسان بتواند با استفاده از قانونمندی های جهان هستی، پروسه جذب و خلق هدف را اجرا کند.
    برای این کار شما باید معادله زیر را حل کنید:
    باید پارامتر هایی به این معادله بدهید، باید به A و B و C و ... عدد بدهیم. تا مجموع طرف چپ معادله به طور مثال به 100 برسد تا x بدست آید.
    به عبارت دیگر اگر x را به عنوان خلق هر پدیده ای در دنیا قشنگ تو بدانیم، باید این طرف معادله اسباب و وسایل آماده شود تا پدیده مورد نظر شما خلق شود.
    اینک به معادله هستی توجه کنید:
    حال سخن اینست که این معادله را چگونه حل کنیم.
    وقتی شما اندیشه ای «طلب» می کنید، مطمئن باشید که آن طلب شما در کائنات وجود دارد و مال شماست پس با باوری قوی به سمت آن حر کت کنید.
    امام صادق (ع) می فرماید: وقتی چیزی را از خدا در خواست کردی، حاجت تو پشت در است.
    روند پروسه جذب و خلق هدف:
    1) سفارش به کائنات («اندیشه» یا «طلب»)
    2) تعامل با کائنات «فکر، احساس، روحیه، باور، انگیزه، تلاش و ...»
    «کائنات خود راه را نشان می دهد و اسباب و وسایل را فراهم می کند»
    3) مرحله دریافت
    حالا دیگر به آن بستگی دارد که چقدر آن را باور داری، چه روحیه ای داری، امیدواری یا نا امیدی، چه انگیزه ای داری و چقدر برای رسیدن به هدف تلاش می کنی، حال دوباره به معادله هستی نگاهی می اندازیم.
    حال شما با این کارهایی که گفته شده باید عدد را به 100 برسانید.
    (نکته جالب آن است که بعضی اوقات اندیشه آنقدر قوی است که به تنهایی عددی بالاتر از 100 می آورد، و باعث خلق هدف می شود)
    روحیه از اهمیت زیادی برخوردار است، روحیه طیف وسیعی را شامل می شود که بالاترین سطح آن امید و پایین ترین سطح آن یأس می باشد.
    لذا آنچه را که دانشمندان کشف کردند، از میان این پارامتر ها، پارامتر روحیه و احساس از اهمیت بالایی برخوردار است.
    یک نکته بسیار زیبا اینجا وجود دارد، شما می خواهید کاری را شروع کنید ولی نمی دانید چگونه، از کجا شروع کنید، منابع و سرمایه اش را ندارید. تکنولوژی و طرح اولیه آن را ندارید و ...
    اینجا قانون خداوند می گوید، اگر تو رسیدن به هدفت را باور کنی و با روحیه و احساسی عالی به آن بیندیشی؛ کائنات منابع و ... را به سمت تو می فرستد.
    از لحظه طلب تا لحظه دریافت، پدیده ای است به نام تعامل با کائنات خدا پس یک احساس عالی، یک راه حل، یک باور عالی، یک مسیر جدید و ... به همین گونه راه را به شما نشان می دهد.
    برای سرعت بخشیدن به فرآیند جذب، استفاده از قدرت احساسی انسان می باشد.
    هر چیزی را که دوست داشته باشی و با احساس به آن عشق بورزی، به زندگیت جذب خواهی کرد و در واقع احساس پشت اندیشه خیلی مهمتر از اندیشه است، چون بدون احساس، اندیشه قدرت کمی دارد.
    سیستم هدایت احساس:
    باید همواره در پروسه جذب خوشحال باشیم، عاشق باشیم و احساس خوبی داشته باشیم، اجازه نداریم مأیوس شویم، ناراحت شویم و ...
    خواست خدا:
    پارامتری که در فیلم راز به آن اشاره نشده بود و برای ما خیلی مهم است، پارامتر خواست خدا می باشد. دوباره به معادله ی هستی نگاهی می اندازیم.
    در این معادله پارامتر I را درخواست و عنایت خداوند می باشد. خداوند قانون را خلق کرده است، به طور مثال اگر اسید و باز را با هم ترکیب کنیم، حتماً آب و نمک می دهد، نمی توانیم بگوییم اگر خدا بخواهد می شود، اگر خدا نخواهد نمی شود چون خداوند قانونمندی ها را وضع کرده است و همان گونه عمل خواهد شد. پس تا زمانی که از خداوند نخواهید، خداوند نیز وارد دایره زندگیتان نمی شود به شما پیشنهاد می کنیم، پس از انتخاب هدفتان در پایان از خدا بخواهید اگر به صلاح من است، آن هدف را به مرحله ظهور برسان.
    پس از آن اگر در خلق هدف، آن هدف به صلاح شما باشد، خداوند (I) عددی مثبت را به معادله می افزاید تا به شما کمک کند تا به آن سریعتر برسید. ولی اگر هدف به ضرر شما باشد عددی منفی و بزرگ را قرار می دهد که هرچه تلاش هم کنید (و هرچه باقی کمیت ها بزرگ باشد) اثر نمی کند و شما به آن هدف نخواهید رسید، چون از خداوند کمک خواسته اید. و او نمی گذارد شما هیچ گاه ضرر و زیانی ببینید.
    به طور کلی این کار همان توکل به خداوند است.
    حال سؤال این است که از کجا متوجه شویم هدف به صلاح ما هست یا نه، ما می گوییم، شما برای رسیدن به هدف تلاش کنید و اگر خداوند آن هدف را از شما دور کند به خاطر تلاشی که کرده اید، هدفی عالی تر را جایگزین می کند.
    خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در بهتری
    پس بدان یا به هدف خودت می رسی و یا به هدفی بهتر، پس هیچ گاه مأیوس نشو، و برای رسیدن به هدفت تلاش کن.




    دیدگاه دکتر عیسی جلالی: خواننده و بیننده راز می خواهد چاره ای برای حل مشکلات و مسائل خود پیدا کند و با اطمینان و اعتماد به آرزو ها و اهدافش در زندگی برسد و کائنات را در خدمت خود در آورد.
    به نظر می آید افراد سرآمد و موفق با استفاده از قوانین هستی و هماهنگی با طبیعت به آرزو های خود رسیده اند. قابل مشاهده است که آنان با استفاده از قوانین هستی، فیزیک و علوم توانسته اند زندگی مطلوب خود را از کائنات بگیریند.
    شما هم می توانید به آرزوهایتان برسید، در صورتی که قوانین طبیعت را بشناسید و از آن ها اطاعت کنید. به نظر می آید برای عملی شدن موضوعات راز باید بیشتر از این ها، مطالعه کرد و زحمت کشید. به نظر من اجرای توصیه های راز و تداوم این کار مسئله اساسی راز است.
    ملت ما به خاطر بعضی عوامل، به طور بالقوه و بالفعل در خصوص موضوعات مطرح شده در کتاب و فیلم راز از نقاط قوت فراوانی برخوردار است و چه بسا بیش از خیلی از کشور ها سابقه افتخار آمیز آشنایی با آن و آمادگی برای پذیرشش را داشته باشد. این عوامل عبارتند از:
    - ادبیات غنی ما
    - دین اسلام
    - هوشمندی ایرانی
    - دانشمندان آشنا با دانش غربی
    - آشنایی با موضوعات راز از طریق منابع قبلی دیگر و آمادگی برای پذیرش آن ها
    برخی از مثال های راز در ادبیات غنی ما:
    گر در طلب گوهر کانی، کانی ور زنده به بوی وصل جانی، جانی
    القصه حدیث مطلق از من بشنو هر چیز که در جستن آنی، آنی
    (شیخ ابو سعید ابی الخیر)

    ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
    گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی
    (مولوی)

    ذره ذره کاندرین ارض و سماست جنس خود را هر یکی چون کهرباست
    (مولوی)

    در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده دل افسرده کند انجمنی را
    (قائم مقام فراهانی)

    چشمان خود را ببندید و در ذهن و قلب خود به خداوند توجه کنید؛ خدایی که رحمان و رحیم و مطلق دانایی و عشق و ستار العیوب است، طبق قانون جذب، جهان الهی به ما نزدیک می شود و ما الهی می شویم و قطره ما به اقیانوس (بیکران) می پیوندد. این بالا ترین سعادت و رستگاری انسان است.
    در فرهنگ ما به ما یاد داده اند که شنونده باید عاقل باشد. می توان اضافه کرد بیننده هم باید عاقل باشد، خواننده هم باید عاقل باشد. بنابر این برای خواندن و شنیدن و دیدن راز لازم است عاقل، متفکر و خردمند باشیم.
    آموزه های اسلامی در نهایت به ما توصیه کرده است که با عقل خود مشورت کنیم "(عقل رسول باطنی است)" بنابر این هنگام مطالعه و استفاده از هر چیزی، از جمله کتاب راز، شما را به مطابقت آن عقل و منطق و شرع و عرف توصیه می کنم. هر مطلبی از راز که می خوانیم بدانید نسبی است و در جغرافیای خود مطرح است. در غیر این صورت دچار خطای شناختی می شوید.
    اجرای توصیه های راز نیاز به مراقبه، نظم، تمرکز، تمرین، پیگیری و مطالعه مداوم دارد و موضوع به این سادگی هم نیست آن چنان که بزرگان تاریخ نیز بسیار سخت کوش بوده اند. تصور نشود که تنها با خواستن و بدون زحمت به نتیجه می رسد. (رفتن این اطلاعات در ناخود آگاه کمی مشکل است)
    انسان منفی نگر که به شناخت قدرت های بیکران خود در زمینه ی اخلاق و زندگی نپرداخته، متأسفانه به زندگی محدود خود عادت کرده و شرطی شده است. این عادت ها و شرطی شدگی ها آفت رستگاری و موفقیت اوست.
    تا زمانیکه روش هایی برای تغییر این عادت ها نداشته باشیم، نمی توانیم به اهداف راز برسیم در نتیجه دچار توهم و گمراهی می شویم.
    نکات کلیدی راز را می توان این گونه خلاصه کرد:
    راز اصلی، قانون جذب است، افکار مانند آهنربا شبیه خود را جذب می کنند، منفی، منفی را و مثبت، مثبت را. می دانیم که اندیشه تبدیل به نیروی مادی و انرژی می شود؛ خوب و بد، سالم و ناسالم، زیبا و زشت، اهورایی و اهریمنی و ...
    در راز بر اساس اصل علت و معلول، اندیشه را علت و امور دیگر را معلول فرض می کنند. در واقع ذهن علت و اوضاع و احوال معلول است. یکی از موضوعات مهم در راز این است که ما می توانیم بدبختی را به خوشبختی، تهدید ها را به فرصت ها، به قول ظریفی اگر "م" را از مشکلات برداریم تبدیل به شکلات می شود بسیار شیرین و خوشمزه!
    (به نظر دکتر جلالی تنها دانستن قضیه راز نمی تواند تأثیر چندانی در کیفیت زندگی ما داشته باشد و این قضیه باید تبدیل به تفکر مثبت شود و چون ذهن نا خود آگاه ما مسئول ایجاد افکار نا خود آگاه ماست، از این رو باید با تمرین و ممارست تفکر خود را کنترل کنیم، و یکی از راه های برنامه ریزی ضمیر ناخود آگاه استفاده از تکنیک های مدیریت ذهن است. برای کسب اطلاعات بیشتر به مقدمه راز "دکتر عیسی جلالی" مراجعه فرمایید.
    دکتر عیسی جلالی با تلخیص متن صحبت های دکتر عیسی جلالی در انتهای فیلم راز



    منبع : http://kiansite.com/thesecret.ir/sah...ali/jalali.htm
    ویرایش توسط Almas Parsi : 17th May 2013 در ساعت 07:32 PM

  4. 13 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  5. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بحران - پدافند غیرعامل
    نوشته ها
    1,192
    ارسال تشکر
    3,360
    دریافت تشکر: 4,666
    قدرت امتیاز دهی
    10718
    Array

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    ...
    ویرایش توسط محسن مهابادی زاده : 9th December 2014 در ساعت 01:01 PM
    چه حس قشنگیه در تاریکی های خطرناک این دنیا...با اطمینان خاطر و آرامش ،دستت در دستان خدا باشه...(محسن مهابادی زاده)




  6. 5 کاربر از پست مفید محسن مهابادی زاده سپاس کرده اند .


  7. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)


    معرفی کتاب:
    راز:
    تا به حال انتشارات و مترجمان متعددی اقدام به چاپ و ترجمه کتاب راز نموده اند ما از همه ی آنها تشکر می نماییم،
    سایت راز برای ارائه مطالب خود از ترجمه آقای اسماعیل حسینی استفاده می کند.


    نام کتاب راز
    نویسنده راندا برن
    مترجم اسماعیل حسینی
    انتشارات راشین
    شابک 978-964-7851-73-2

    اعتماد به نفس در 10 روز:
    این کتاب از سری کتابهای موفقیت نامحدود نوشته آقای سید مجتبی حورایی می باشد.
    اعتماد به نفس در 10 روز کتابی است برای همه کسانیکه مشتاقند در کمترین زمان اعتماد به نفس شان را بهبود بخشند.
    سایت راز مطالعه این کتاب را به همه دوستان پیشنهاد میکند، این کتاب راهکارهای عملی را در اختیار شما قرار میدهد و از مطرح کردن بحث های تئوری اجتناب میکند.
    این کتاب در 64 بخش کوتاه، 64 روش عملی برای بالا بردن اعتماد به نفس را بیان میکند.
    بهتر است بدانید این کتاب تا تا سال 88 به چاپ سی و هشتم رسیده است.
    امیدواریم با مطالعه این کتاب بتوانید با اعتماد به نفسی بلال به خواسته های خود در زندگی برسید.

    نام کتاب اعتماد به نفس در 10 روز
    نویسنده سید مجتبی حورایی
    انتشارات دکلمه گران
    شابک 964-91450-5-2


  8. 11 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  9. #5
    همکار تالار موبایل
    نوشته ها
    1,025
    ارسال تشکر
    8,185
    دریافت تشکر: 3,427
    قدرت امتیاز دهی
    25841
    Array

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    خلاصه کتاب اعتماد به نفس در 10 روز
    نویسنده: م. حورایی

    1- به خودتان عشق بورزید.
    شرط اساسی اعتماد به نفس خود شیفتگی است.
    و اساسی ترین مانع اعتماد به نفس، خود شکنی است.
    برای آینده اعتماد به نفس داشته باشید باید خود شیفته گردید. باید عاشق جسم و روح خود باشید و برای رسیدن به این خود شیفتگی باید شناخت و درک درستی از خویشتن خویش داشته باشید.
    برای خودشیفتگی همین بس که بدانید انسانید. اشرف مخلوقاتید، تجلی کائناتید. شاهکار خداوندید. بین این همه آفریده، جماد، نبات، جاندار و بیجان، شما شایستگی انسان بودن را پیدا کرده اید و برترین موهبت های الهی یعنی قدرت و اراده و اختیار و توانایی های ذهنی فوق العاده به شما داده شده است.
    شما در حقیقت برگزیده آفریدگان خدایید.
    شما بر تمام این جهان، تسلط دارید. شما قدرت خلاقیت و نوآوری داردی. شما قادرید دگرگون شوید و به شیوه ای کاملاً نوین به دنیا بنگرید.
    در حقیقت، مقدمه عشق به خود، عشق الهی است.
    وقتی از خود بیزاریم، از همه بیزاریم و وقتی به خود عشق می ورزیم، جهان نیز در چشم ما دوست داشتنی می آید.

    «تمرین»
    هم اکنون جلوی آینه بروید. خود را دوستدارانه نگاه کنید و از صمیم قلب به خود بگویید:
    تو را دوست دارم چون تو برتر از فرشته ها هستی.
    تو را دوست دارم چون تو برگزیده آفریده های خدا هستی.
    تو را دوست دارم چون تو تجلی کائنات هستی.
    تو را دوست دارم چون روح خدا در تو جاری است.
    تو شایسته ستایشی چون خداوند ستوده تو را آفریده است. تو را دوست دارم.
    هر روز حداقل یکبار این تمرین را جلوی آینه انجام دهید
    .
    2- از خود به خوبی یاد کنید.
    شما باید با خود صادق باشید.
    جنبه های منفی و جنبه های مثبت خود را توأماً در نظر بگیرید اما به جنبه های مثبت، توجه بیشتری داشته باشید تا با تکیه بر آن ها توان و انرژی بیشتری برای مقابله با جنبه های منفی پیدا کنید.
    تفکر مثبت، خود اساس هر موفقیت است.
    خیلی ها فکر می کنند تفکر مثبت یعنی ندیدن واقعیت ها و چشم بستن از بدی ها اما اینطور نیست.
    نگرش اول شما، باید یک نگرش عمومی باشد.
    نگرش بعدی، باید به نکات مثبت بیشتر توجه کنید.
    تمرین: برای خود یک آگهی تبلیغاتی تهیه کنید.
    تا به حال دقت کرده اید که برای تبلیغ هر چیزی،فقط بر نکات مثبت آن تأکید شود؟
    یک آگهی تبلیغاتی بسازید: 1- امتیازات و قابلیت های خود را بنویسید. 2- با زبان خود بنویسید و تعریف کنید. 3- با صدای بلند در خلوت هر روز بخوانید
    .
    3-خود راتشویق و ستایش کنید.
    به خاطر کوچکترین کار خوبی که انجام می دهید، خود را ستایش و تشویق کنید.
    چرا وقتی کار خوب و درستی انجام می دهید، برای خود کف نمی زنید؟ و به خود آفرین نمی گویید؟ انجام همین کارهای به ظاهر ساده که ممکن است در نظر شما بی معنی و بیهوده هم باشند، رشد اعتماد به نفس شما را تسریع می کند.
    هیچ کدام از کارهای مثبت خود را کوچک و بی اهمیت، تلقی نکیند.
    خداوند فرموده که به خوبی های ما، حتی اگر ذره ای باشد، پاداش می دهد و هرگز در سنت الهی، اجر نیکوکاران ضایع نمی شود.
    اگر توجه به کارهای نیکو و پاداش دادن به آن ها سنت خداست، ما هم که جانشین خدا در روی زمین هستیم، باید از این سنت پیروی کنیم.
    هیچ کدام از کارهای درست خود را بی پاداش نگذارید. حتی، به صورت تحسینی ذهنی و لبخندی ظاهری هم که شده، خود را تشویق نمایید.

    4-با جسم خود خوب رفتار کنید.

    اگر عاشق خود هستید و شیفته انسانیت خود گشته اید، باید به شکلی احساس خود را نسبت به خود نمایان سازید.
    چگونگی رفتار شما با جسم خودتان، بیش از هر چیز دیگری، میزان خود شیفتگی شما را نشان می دهد.
    اگر واقعاً خودتان را دوست داشته باشید، از هر آنچه که به جسم و تن شما آزار می رساند و به سلامت و تندرستی شما لطمه وارد می کند، دوری می جویید. از موهبت ها و نمعت های الهی در حد اعتدال و درست استفاده کنید. خدا هم ریاضت های افراطی را کاملاً نفی فرموده است.
    تمرین: امروز ( و از امروز به بعد) با جسم خود خوب رفتار کنید.

    5-سلامت باشید.

    اعتماد به نفس شما تا حد فراوانی به میزان سلامت جسم و روح شما بستگی دارد.
    شرط سلامتی، رهایی است. باید هر آنچه را که به شکلی فکر و ذهن شما را مشغول داشته است و احساسات و عواطف شما را درگیر خود نموده، رها کنید.
    برای سلامتی خود برنامه ای عالی تنظیم کنید و این تندرستی، جنبه فراگیر داشته باشد؛ سلامت جسم، سلامت روح، سلامت ذهن.
    در هر شرایطی به سلامتی و تندرستی خود، بیش از هر چیز توجه کنید.

    6-بیماری یعنی: نیاز به جلب توجه دیگران

    اعتماد به نفس در کسانی فوق العاده چشمگیر است که خودشا را خیلی خوب می پذیرند.
    یعنی در درون، خود را تأیید کنید. انسان بودن خود را پاس می دارند و از توانایی رشد و پیشرفت و خلاقیت و نواندیشی خود لذت می برند و از خود رضایت خاطر دارند.
    کسانی که اعتماد به نفس عالی دارند، در درون، شیفته هستند و به خوبی به نیازها، احساس ها و تندرستی خود توجه دارند.
    اما کسانی که خودشان نسبت به خود چنین محبت و توجهی ندارند؛ نیاز پیدا می کنند که این خلاء را از جانب شخص یا اشخاص دیگر پر کنند.
    شخصی که مورد تأیید خود باشد و به نیازهای جسمی و روحی خود توجه دارد، خیلی کم به بیماری مبتلا می شود. چنین شخصی حتی فکر بیماری شدن یعنی نیاز به جلب توجه دیگران هم در ذهنش راه پیدا نمی کند.
    اما فرقی نمی کند که بیماری ها واقعی باشند یا نه؛ در هر حال علت اصلی این رفتار نیاز به جلب توجه و محبت دیگران است. قبل از بیماری از خودتان مراقبت کنید. به خودتان عشق بورزید و به خود و نیازهای خود عمیقاً احترام بگذارید و توجه کنید.
    حتی در لحظات بیماری هم، خودتان از خودتان دلجویی کنید و برای خود، خیر و سلامتی دعا کنید.

    7- فداکاری بیش ازحد، عدم توجه به خود

    باید توجه داشت که ما زمانی می توانیم واقعاً انسان فداکار و مثمر ثمری برای دیگران باشیم، که «خود» باشیم.
    اگر شما می خواهید به دیگران روحیه بدهید و یا اعتماد به نفس آن ها را افزایش دهید، باید خودتان روحیه عالی داشته باشید و داشتن روحیه عالی، به « توجه به خود» نیاز دارد.
    اگر می خواهید کسی را راهنمایی کنید باید خودتان با توجه به نیازها و انگیزه های خود، همانطور باشید.
    فداکاری و مادران:
    مفهوم فداکاری، بیش از همه برای مادران بد جا افتاده است. مادران اغلب به نیازهای خود بی توجهند. سلامتی و استراحت خود را نادیده می گیرند و همه چیز را برای فرزندان خود، فدا می کنند.
    جالب آنکه فکر می کنند اگر اینگونه باشند مادر فداکارتر و بهتری هستند.
    مادری که نسبت به خود بی قید و بی توجه است و تمام دقت و انرژی خود را صرف بچه ها می کند، خیلی زود بیمار و بی روحیه و خسته می شود و در نتیجه زمانی می رسد که به جای فداکاری در حق بچه ها، آن ها را به زحمت و دردسر می اندازد یعنی عملاً طول عمر فداکاری خود را کاهش می دهد.
    شما با توجه به خود هم اعتماد به نفس را در خود افزایش می دهید و هم به فرزند خود خودباوری و خود اتکایی و توجه به خود را می آموزید.
    فداکاری برای دوستان و فداکاری در محیط کار، خدمت به دیگران و رفع نیازهای دیگران، امری پسندیده و بسیار شایان ستایش است اما به شرط آنکه به خود لطمه نزنید.
    فداکاری واقعی:
    فداکاری با مفهوم نادرست آن، نه تنها شما را از توجه به خود و نیازهای خود بازمی دارد، بلکه دیگران را هم به شما وابسته ساخته، خودباوری و خود اتکایی آن ها را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد.
    شما با فداکاری نادرست و بیش از حد خود، افرادی ضعیف النفس و ضربه پذیر را تربیت می کنید که مسلماً در جامعه دچار مشکل خواهند شد و این گناه شماست.
    حمایت بیش از حد از یک فرد نه تنها خود شکنی است بلکه در واقع، از بین بردن دیگران است. اگر می خواهید واقعاً و به مفهوم درست کلمه فداکار باشید، باید هم به نیازها و عواطف خود توجه کنید و هم به دیگران.
    تمرین:
    از خود مراقبت کنید که بیش از اندازه از دیگران حمایت نکنید.
    فداکاری را در حد اعتدال و به مفهوم درست آن انجام دهید. یادتان باشد؛ چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

    8- اعتماد به نفس، خودپرستی نیست

    گرایش خودپرستی این است که خدایا، نه اراده تو که اراده خودم کرده شود!! می خواهم عمرم را چنانکه دلم می خواهد، به انجام برسانم، بیگانه از تو و دیگران!
    شخصی که روح عالی اعتماد به نفس در اوست، به خود و دیگران عشق می ورزد چون خود و دیگران را نشانه هایی از آفریدگار می داند.
    «خود پرستان» عشق به دیگران را ندارند. به اینکه آفریده خدا هستند توجهی ندارند. اما صاحبان اعتماد به نفس سرشار از احترام و عشق و حمایت دیگران هستند.
    صاحبان اعتماد به نفس، خود شیفته هستند و به نیازها و عواطف و برنامه ها و هدف های خود توجه دارند. تنها و تنها به خاطر آن است که می خواهند باشند تا برای خود و دیگران مؤثرتر و مفیدتر باقی بمانند.
    برای خود و دیگران، توأماً ارزش قایل شوید. هم وقتی را برای رسیدن به خود و نیازهای خود در نظر بگیرید و هم وقتی را به دیگران اختصاص دهید و در هر زمان با عشق، به خود و دیگران خدمت کنید.

    9- به خود برسید

    به خود رسیدن یعنی داشتن اعتماد به نفس و توجه به خود.
    پیامبر ما همیشه با خود شانه و آینه و مسواک همراه داشت و از عطر استفاده می کرد. این ها همه یعنی توجه به خود و خودشیفتگی.
    به خود رسیدن به هیچ وجه نشانه لوس بودن و افاده ای بودن نیست.
    اگر چه خوب ظاهر شدن در جمع و اثر خود و مثبت گذاشتن روی دیگران خیلی عالی است. هدف اصلی و اولیه شما باید این باشد که به خود برسید تا احساس شایستگی کنید.
    تمرین:
    به خود برسید. هر چند وقت یکبار به یک آرایشگاه خوب بروید.کفش هایتان را برق بیندازید. لباس هایتان همیشه تمیز و اتو کرده باشد نه لزوماً گران قیمت. از عطر استفاده کنید. تا می توانید سر و وضع بهتری داشته باشید.
    به خاطر داشته باشید ظاره شما با شما و دیگران حرف می زند.
    خودتان را مشخص جلوه دهید. این کمک می کند برای خودتان ارزش بیشتری قائل شوید. شعار یک شرکت پوشاک آمریکایی این است:
    « خوب لباس بپوشید و الا برایتان گران تمام می شود.»

    10- احساس شایستگی کنید.

    به تعریفی، اعتماد به نفس، فقط احساس شایستگی نمودن است.
    این احساس ممکن نیست در ما به وجود بیاید مگر اینکه به موجودیت خود پی ببریم و توانایی های خود را بشناسیم.
    هیچ کس، هیچ کس را مطلقاً جانشین خود نمی کند مگر آنکه صفات و شایستگی های خودش هر چند خیلی کمتر، در او وجود داشته باشد.
    خداوند فرموده: « ما انسان را شبیه به خود آفریدیم»؛ بنابراین تمامی صفت های خداوندی هر چند نه به طور مطلق، در ما به ودیعه نهاده شده است.
    همان روزی که ما به سیمای انسان آفریده شدیم، در حقیقت، انسان و درجه شایستگی و لیاقت خود را دریافت نموده ایم.
    هر نعمتی که در این دنیا و هر موهبتی که می بینید برای شما آفریده شده است. این موضوع بارها و بارها در کتاب های آسمانی تأکید شده است.
    خیلی وقت ها احساس شایستگی یا عدم شایستگی، با کارهای آگاهانه و ناآگاهانه شما در طول روز، در ناخودآگاهتان ثبت می شود.
    از نعمت های الهی به شکل عالی و مرتب و آراسته استفاده کنید.

    11- از مواهب الهی لذت ببرید.

    خود را از موهبت های الهی محروم نکنید.
    محروم سازی از هوهبت، به ذهن القا می کند؛ تو شایسته بهره مندی از این موهبت نیستی. از تفریگاه ها، مکان های سرگرمی و ... حتماً استفاده کنید. به ویژه اگر به عالی بودن آن ها اطمینان دارید و تا کنون به دلیل یا بی دلیل خود را از آن ها محروم ساخته اید.
    هر محرومیتی که به درازا بکشد، عدم شایستگی را به ذهن القا می کند.
    بهره نبردن یعنی احساس عدم شایستگی و این احساس یعنی از بین بردن اعتماد به نفس.
    بدون احساس گناه از مواهب الهی لذت ببرید.

    12- احساس گناه: بزرگترین مانع

    شاید شما معتقدید که انتقاد شدید از خود زمینه بهتر شدن شماست.
    یکی از بزرگترین و در واقع دقیقاً بزرگترین مانع اعتماد به نفس شما، احساس گناه است. احساس گناه، اعتماد به نفس را در شما سرکوب و نابود می کند.
    احساس گناه یعنی: عدم تأیید خود و چه بسا یعنی: سرزنش خود.
    شایع ترین نوع احساس گناه این است که شما بر اساس نظام ارزشی و وجدان خود عمل کنید.
    یکی از موارد شایع احساس گناه، نبخشودن است. نبخشودن یعنی اینکه شما از رفتار گذشته خود یا یک فرد دیگر، کینه به دل داشته باشید.
    این نبخشودن ها نه تنها قدمی برای بهبود اوضاع نیست بلکه قدمی در جهت تخریب روحیه اعتماد به نفس شماست که مسلماً شرایط را دشواتر می کند.
    بهترین شیوه برای تغییر دادن خود و مسلط شدن بر شرایط، عشق ورزیدن به خویشتن است.
    تمرین بسیار مهم: کارت نظام ارزشی
    ارزش ها و باورهای درونی و قلبی خود را روی یک کارت بنویسید و این کارت را همراه خود داشته باشید. هر چند ساعت یکبار، بررسی کنید که عقلی و وجدانی عمل می کنید و رفتار گذشته خود را ببخشایید.



    13- خود را سرزنش نکنید.

    پیامد احساس گناه که نقش اصلی را در کشتن اعتماد به نفس بازی می کند سرزنش خود است.
    باید بدانید که برای جبران خطا، خصوصاً پس از ارتکاب آن روحیه عالی و بالایی لازم است و مسلماً سرزنش خود یک رفتار خود شکنانه است.
    هر اشتباهی که انجام داده اید به خود بگویید: آن را به هر شکلی که شود جبران می کنم به جز سرزنش خود.
    با خود برخوردی ملایم داشته باشید:
    وقتی اشتباهی مرتکب می شوید با خود برخوردی ملایم داشته باشید. اشتباه را یکبار به خود متذکر شوید و به آرامی درصدد جبران برآیید.
    سرزنش کردن خود، یک برخورد بسیار خشن و ناملایم است. حتی غصه خوردن، غذا نخوردن، اعتصاب غذا کردن، عصبانی شدن و .... از جمله برخوردهای خشن با خود می باشد.
    اگر کسی شما عمیقاً دوستش دارید در مورد شما اشتباهی بکند؛ هرگز با او با خشونت رفتار نکنید. پس حالا که دوستدار خود نیز هستید و به مرتبه خود شیفتگی رسیده اید، نباید به خود اجازه دهید که با خود تند برخورد کنید.
    دیگران را سرزنش نکنید:
    به صورت یک اصل کلی، همیشه انعکاس رفتار شما با دیگران همیشه به شما باز می گردد. به قولی، هر تابشی، بازتابشی را به دنبال دارد.
    اگر زیاد دیگران را سرزنش کنید به همین میزان هم مورد سرزنش دیگران واقع می شوید. اگر مدام از دیگران انتقاد کنید، دیگران هم فراوان از شما انتقاد می کنند.
    فراموش نکنید که جهان، بازتابی از خود ماست.
    اگر می خواهید اعتماد به نفس شما آسیب نبیند به اعتماد به نفس دیگران آسیب نرسانید. شما هرگز کسی را سرزنش نمی کنید چون می دانید که هم به شما و هم به دیگران لطمه وارد می کند.
    سرزنش ممنوع را اعلام کنید.
    14- بیان و ذهنیت مثبت داشته باشید.

    وقتی قرار است شما هر روز رشد کنید و شخصیتی متکامل تر و بهتر باشید نسبت به تصمی و آینده خود با بیان مثبت حرف بزنید.
    لزومی ندارد که شما برای غییر خود کنونیتان را تحقیر و سرزنش کنید.
    بیان گذشته منفی، احساس منفی را به دنبال دارد که این احساس منفی مانع از عملی شدن تصمیم شما می شود. اگر واقعاً میل دارید تغییر کنید و دگرگون شوید؛ از همین الان تصمیم بگیرید که در مورد اینکه قبلاً چگونه بوده اید و تا به امروز چگونه شخصیتی داشته اید و چرا چنین بوده اید مطلقا صحبت نکنید.
    زبان خود را از گفتن حرف های منفی در مورد خود نگهدارید. به جای آنکه با بیان منفی از خود حرف بزنید به خود بگویید: هر روز و شب شخصیت من از هر جهت بهتر و بهتر می شود و اعتماد به نفس من روزبروز بیشتر و بیشتر می شود.
    تصویر ذهنی خود را دگرگون کنید.
    مشکل در دیدن تصویر ذهنی:
    به کسانی که در دیدن تصویر ذهنی خود مشکل دارند پیشنهاد می کنم که روزانه 10 الی 20 دقیقه در زمان های مختلف در آینه به چهره خود بنگرید.
    یکی از شرایط پایداری یک تصویر در حافظه دقت است. ما معمولاً خیلی گذرا و آن هم گاه با ذهنیت منفی به چهره خود نگاه می کنیم.
    به خود برسید و بعد جلوی آینه بروید و به چهره پاکیزه و آراسته خود به دقت نگاه کنید. تبسمی کنید و سعی کنید با ذهنیت مثبت و تحسین کننده در این چهره نگاه کنید.
    می توانید گهگاه چشم را ببندید و تصویر را در ذهن ببینید و مجدداً به خود نگاه کنید.
    صرف نظر از تصاویر تخیلی که در ذهن ایجاد می کنید مطمئناً آنچه در عمل و واقعیت انجام یم دهید نیز در ذهن تصویر می شود.
    پس مراقب باشید (البته در نهایت آرامش و آسودگی و نه با ترس و اضطراب) که در واقعیت هم همیشه طوری عمل کنید که تصویر فردی متشخص و محترم در ذهن شما نقش ببندد.

    15- اصل نگهداری:

    اصل نگهداری زمینه ساز و شروع ایجاد هر ویژگی مثبت در خود است.
    اصل نگهداری، یعنی اجتناب از اندیشه منفی، بیان منفی و توجه به انتقادهای نا به جای دیگران و کارهای خود شکنانه.
    اصل نگهداری همانست که حضرت زرتشت فرمود: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
    بعضی وقت ها شما مفوهم مثبتی در ذهن خود دارید اما به شکلی منفی آن را بیان می کنید. مثلاً می گویید: من نباید خود را ببازم. من نباید دست و پایم راگم کنم و نمی کنم و ...
    باید این طور بیان شود: من باید به خودم متکی باشم. من باید با اقتدار عمل کنم و می کنم و ...

    16- غلبه بر ترس:

    یکی دیگر از موانع برزگ اعتماد به نفس، ترس است.
    بهترین و مؤثرترین راه غلبه بر ترس هم اقدام است.
    در روانشناسی ترس، گفته می شود به هر آنچه که از آن می ترسید، نزدیک شوید و در آن فرو روید. اگر از آب می ترسید تا خود را درون آن نیندازید فرو نمی ریزد.
    مواردی را که در آن از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستید در ذهن خود دقیقاً جستجود کنید و در جهت انجام ان سریعاً اقدام کنید. مشکل را ببینید و در همان مورد اقدام کنید.

    17- همیشه در جیب خود پول داشته باشید.

    جیب شما احساس داشتن اسکناس را دوست ندارد و اصلاً آن را درک نمی کند. او فقط حضور اسکناس را می فهمد و آن را دوست دارد. شما باید ذهنیتی توانگر داشته باشید. اما به شاهد هم نیاز دارید. گواه ذهنیت شما کیف پول شماست.
    البته اعتماد به نفس خود را مشروط و وابسته به وضع کیف پول خود نکنید.
    جیب توانگر اعتماد به نفس را افزایش می دهد و در عین حال شما را به تکاپو و فعالیت وامی دارد. نگویید اگر پول در جیبم باشد خرج می کنم. وقتی به خود اطمینان ندارید نمی توانید چیزی داشته باشید. همراه داشتن پول به شما احساس داشتن، عادت به همراه داشتن پول و اعتماد به نفس می بخشید که نتیجه آن تحرک و فعالیت است.
    با پول احساس راحتی کنید. خیلی از مردم با پول راحت نیستند و احساس ناراحتی نسبت به پول یا هر موهبت دیگر، عدم شایستگی را برای ذهن تداعی می کند. عادت کنید در خود احساس راحتی را گسترش دهید. مبلغ هنگفتی پول را در جیب خود بگذارید و در تمام روز از خود مراقبت کنید که احساس راحت تری نسبت به این پول داشته باشید. هر روز نسبت به آن راحت تر باشید.

    18- آنچه دارید یادآوری کنید.

    از آنجا که بودن و داشتن، همیشه به شکلی در رشد اعتماد به نفس مؤثر است. هر آنچه که نداشتن را به شما یادآوری کنید افت روحی و افت اعتماد به نفس شما را سبب می شود.
    در لحظه لحظه خود جستجو کنید و به اصرار آنچه را که دارید یادآوری کنید.
    در مسیر زندگی همیشه باید نگاهی به پایین و بالا بیندازید. به پایین تر از خود نگاه کنید و حتماً با آن ها معاشرت کنید تا متوجه شوید همین چیزهایی که برای شما عادی شده است موهبت هایی است که عده ای از آن ها محرومند این کار سبب می شود که ناخودآگاه توجه شما به داشته هایتان بیشتر شود.
    نگاهی هم به بالا بنیدازید. برای اینکه متوجه باشید می توان بالاتر از این و بهتر از این بود و انگیزه و میل به پیشرفت و رشد پیدا کنید.
    علت عدم یادآوری موفقیت ها هم همان علت عدم یادآوری داشته ها است.
    یکی دیگر از علت های عدم یادآوری موفقیت ها نسبت دادن آن ها به دیگران، به شانس و یا به اتفاق و حادثه است.
    قلم و کاغذ بردارید و هر آنچه را که دارید به یاد آورید و بنویسید. حتی کوچکترین موفقیت های خود را لحظه به لحظه به یادآورید و بنویسید.

    19- در پی کسب موفقیت باشید هرچند کوچک

    اگر هدف های بزرگی دارید و اعتماد به نفس ندارید این هدف های بزرگتان خطرناکند. برای کسی که خود را و توانایی خود را در عمل باور ندارد هدف های کوچک و موفقیت های سریع و کوتاه مدت بسیار بهتر است.
    هدف مقطعی و کوتاه مدت را که دستیابی به آن در ذهنتان آسان به نظر می آید انتخاب کنید و برای تحقق آن اقدام نمایید.
    هدف های کوچک و موفقیت های کوچک، اگرچه رضایت خاطر کامل شما را فراهم نمی کنند اما زمینه ساز موفقیت های بزرگتر و اعتماد به نفس بیشتر می شوند.
    حتی هدف های بزرگ خود را به چندین هدف کوچک تقسیم کنید و موحله به مرحله سعی کنید به این اهداف کوچک برسید تا نهایتاً هدف بزرگ شما عملی شود.
    این یعنی کشیدن نقشه برای رسیدن به یک هدف بزرگ.
    همین امروز و همین لحظه در راستای هدف های خود هدفی کوچک را انتخاب کنید و در پی کسب آن باشید.

    20- همیشه تبسمی بر لب داشته باشید.

    اولین نماد درونی اعتماد به نفس رضایت خاطر است.
    کسانی که اعتماد به نفس عالی دارند در درون خود با احساس توانایی ها و تا حدی به فعالیت درآمدن این توانایی ها احساس خوب و رضایت خاطر عمیقی دارند.
    نماد بیرونی و تظاهر خارجی این رضایت خاطر تبسمی است که شما بر لب دارید.
    نه تنها اعتماد به نفس شما، شما را به این رضایت درونی و تبسم بیرونی وامی دارد بلکه بهتر از آن تبسم خود به تنهایی رضایت خاطر و اعتماد به نفس را به شما القا می کند.
    از این پس به هیچ عنوان بدون تبسم از منزل خارج نشوید.
    از همه مهمتر اینکه در تنهایی نیز متبسم باشید.
    تبسم هم آرامش صورت و آرامش جسمی شما را سبب می شود و هم رضایت خاطر و اعتماد به نفس را در شما القا می کند.
    با تبسم، هم خود آرام می گیرید و اعتماد به نفس را در وجود خود گسترش می دهید و هم اینکه این ویژگی ها را در دیگران پرورش می دهید.
    پس تبسم و خندیدن را تمرین کنید.

    21- حالت بگیرید.

    در روان شناسی بحث جالبی به نام حالت ها و رفتارها وجود دارد.
    هر رفتار الزاماً حالتی خاص را می طلبد. شما برای جنگیدن، باید حالت جنگیدن و مبارزه را به خود بگیرید تا جنگاوری خوب باشید.
    حالت ها، رفتار ها را شکل می دهند.
    همان طور که هر رفتار حالت خاص خود را می طلبد هر حالب رفتار خاص خود را ایجاد می کند.
    حالت کسانی را به خود بگیرید که موفق، مصمم، پرتلاش و با اعتماد به نفس هستند.
    در کمال آرامش قدم ها را محکم بردارید. با چهره ای متبسم و رویی گشاده راه بروید.
    حالتی به خود بگیرید که گویی از زندگی خود کمال رضایت خاطر را دارید و هدفدار و جهت دار هستید.
    لخت و کشیده راه نروید. قوز نکنید. پاها را بر زمین نکشید. سر را بالا نگهدارید و به اشیاء بیش از اشخاص نگاه کنید.

    22- تنفس عمیق را تمرین کنید.

    اعتماد به نفس تا حد فوق العاده زیادی به احساس شما نسبت به خود و به میزان آرامش شما وابسته است.
    تمامی افراد افسرده و کم روحیه بدون استثناء تنفس سطحی دارند. میزان تبادل هوا در هر دم و بازدم بسیار بسیار کم است. آن ها فقط با بخش های فوقانی قفسه سینه خود تنفس می کنند. مسلماً هیچ فرد افسرده و کسل و بی روحیه ای نمی تواند از احساس عزت نفس و اعتماد به نفس برخودار باشد.
    یکی از راه های از بین بردن اضطراب، همین عادت کردن به تنفس عمیق است. اگر به افراد مشخص نگاه کنید که عنان اختیار خود را به خشم و خشونت نمی سپارند و حتی در بحرانی ترین شرایط بر عواطف و هیجان های منفی خود مسلط هستند می بینیم که تنفس عمیقی دارند.
    عادت کنید عمیق نفس بکشید و شکل آگاهانه تر و عمیق تری به تنفس خود بدهید.
    خوب بخوابید:
    خوب خوابیدن یعنی افزایش عیق تنفس هنگام خواب یعنی آرامش. یعنی شارژ عصبی و مغناطیسی ذهن و همه این ها یعنی انرژی دوباره. روحیه دوباره. ضربه پذیری کمتر و اعتماد به نفس بیشتر.


    23- بر خود مسلط باشید.

    اینکه شما احساس کنید بر خود مسلط هستید یک امر کاملاً ضروری است.
    تسلط بر خود جنبه های مختلفی دارد. مثلاً تسلط بر جسم و بدن.
    هر گونه کاهش انرژی که با عدم فعالیت و سستی شما ایجاد می شود و به ضعف روحی منجر می گردد و برای اعتماد به نفس، مخرب است.
    تسلط بر جسم، توانایی جسمی و روحی و تسلط بر عواطف و امیال را به ارمغان می آورد که به اعتماد به نفس منجر می شود.
    تسلط بر نفس:
    جنبه دیگر تسلط بر خود، تسلط بر امیال و غرایز است که نشان از قدرت اعتماد به نفس دارد.
    آن ها که از اراده و اعتماد به نفس برخوردار نیستند، به هر خواهش تنی، تن در می دهند و به هر خواهش نفس دل می سپارند.
    کسی که بر نفس خود تسلط دارد، به اطرافیانش ایمان و اعتقاد و اعتماد را القا می کند.

    24- ارتباط با خدا و نیروی توکل:

    به خدا توکل کنید.
    هر چه ارتباط شما با خدا یعنی آن نیروی عظیم و آن خرد لایتناهی و آن قدرت بی پایان بیشتر و بیشتر شود اعتماد به نفس بیشتری را در خود تجربه می کنید.
    هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر گردد ترس و اضطراتب بیشتری بر شما چیره می شود. ترس از شکست ، ترس از ورشکستگی، ترس از دشمنان، ترس از رقیبان ، ترس از مرگ.
    مرد عربی از پیامبر پرسید چه کنم تا از دشمن هیچ آسیبی به من نرسد؟ حضرت فرمود: به خدا توکل کن.
    در سایه توکل به خدا و ارتباط با او وقتی در راستای تلاش خود همه چیزا را به خدا می سپارید نیرویی معنوی و عظیم به شما دست می دهد.
    خداوند فوموده: ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم:
    اگر مرا یاری کنید، شما را یاری می کنم و قدم هایتان را استوار می گردانم.
    چه چیزی بهتر از آن که خدا خود ما را یاری کند؟
    وقتی شما خدا را پشتوانه خود احساس می کنید , اعتماد به نفس و آرامشی ژرف را تجربه می نمایید.
    یاری خدا یعنی بر اساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، احترام و احسان به والدین. یاری خدا در واقع همان یاری کردن به خود است.
    با خدا در ارتباط باشید و از عظیم ترین نیروی هستی در همه کار خود یاری بجویید.

    25- کمک به دیگران

    یک اقدام عملی برای افزایش اعتماد به نفس پس از توجه به خود کمک به دیگران است.
    در برنامه زندگی خود حتماً وقتی را به خانوادده اختصاص دهید و مسئولیت ها و وظایفی را تقبل کنید. بخشی را هم به دیگران به کسانی غیر از اعضای خانواده اختصاص دهید.
    کمک هایتان واقعی و مؤثر باشد. به جای اینکه به گرسنه ای ماهی بدهید تا شکمش را سیر کنید به او ماهیگیری یاد بدهید تا از این پس خودش بتواند خودش را سیر کند و به کمک شما احتیاجی نداشته باشد.
    کمک هایی که دیگران را به شما وابسته می کند. به هیچ وجه کمک نیستند و در حقیقت به نوعی ظلم و ستم هستند.

    26-خود را به دیگران وابسته نکنید.

    اعتماد به نفس با هر نوع وابستگی منافات دارد.
    وابستگی به یک شیء وابستگی به یک فرد وابستگی به هر چیز مخرب است.
    همه این ها همه موقعیت ها و تمام وضعیت ها وسایلی هستند برای استفاده و بهره برداری شما. برای رشد و پیشرفت شما.
    آرامش و خوشحالی و دیگر احساسات خود را به دیگران وابسته نکنید. نه به شخصی نه به محیطی و نه به چیزی دیگر. سهراب سپهری می گوید: سایبان آرامش ما ، ماییم.
    هیچ کس نمی تواند اسباب آرامش و رضایت خاطر شما را فراهم کند به جز شما.
    هیچ کس تحت هیچ شرایطی نمی تواند در شما آرامش خوشحالی و خرسندی بیافریند مگر خود شما.
    مراقب باشید، دوست داشتن و علاقه شما، ابتدا متوجه خود شما باشد و بعد متوجه دیگری گردد.
    و شما دیگری را همیشه به خاطر روح انسانی و رفتار او باید دوست بدارید تا این دوست داشتن روح انسانی را در هم نشکند.
    خود را تحت هیچ شرایطی به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکنید.

    27- خوشحالی یعنی در مورد خود احساس خوبی داشتن.

    احساس موفقیت، برای پرورش اعتماد هبه نفس بسیار مؤثر است اما از این مؤثرتر احساس رضایت خاطری است که شما از خود دارید.
    هر آنچه که سبب می شود خودتان یا دیگران را خوشحال ببینید، احساسی است که در آن لحظه نسبت به خود دارید.
    وقتی در موضوعی ناموفق می شوید شکست شما چندان مهم نیست مهم آن است که آن شکست را چگونه تلقی می کنید.
    اما اگر می خواهید از اعتماد به نفس سرشار برخودار شوید باید از هر گونه احساس عدم رضایت در مورد خود پرهیز کنید و بنابراین حتی در مواقع شکست نیز باید آن را به شیوه خوشایندش در نظر بگیرید.
    نسبت به جسم، روح، رفتار و زندگی خود احساس خوبی داشته باشید و آن را تقویت کنید.

    28- دگرگون شوید.

    یکی از مهمترین موانع تغییر ترس از بی ثبات جلوه نمودن است.
    شما تا به امروز شخصیتی داشته اید که دیگران شما را با آن می شناسند.
    شما دوست دارید این هویت خود را حفظ کنید حتی اگر منفی باشد.
    دیگران را محکوم نکنید خودتان به آن ها اجازه داده اید که اینگونه در مورد شما فکر کنند.
    وقتی به علت این طرز تفکر دیگران حاضر نیستید تغییر کنید به آن ها اجازه می دهید که از این پس هم در مورد شما فکر کنند.
    ولی تغییر کردن به هیچ وجه بی ثبات بودن را به اثبات نمی رساند. زندگی سراسر فرآیند تغییر و تحول است. کسی که تغییر نمی کند مرده است.
    شما باید آن ها را عادت دهید که شخصیت مثبت و مستقل شما را بپذیرند و خود را تغییر دهند.
    این، مفهوم واقعی ثبات قدم و ثبات رأی است. اینکه شما برای بهتر بودن و بهتر شدن پافشاری و ابرام کنید و تحت تأثیر دیگران قرار نگیرید.
    از اینکه دیگران چه می گویند نگران نباشید.
    بی هیچ ترسی مسیر دگرگونی خود را بپیمایید.

    29- همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند.

    هر ایده نو و عقیده تازه ای مسلماً مخالفانی دارد. همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند.
    اساساً اینکه بخواهید دیگران با ما موافق باشیدن یعنی اینکه از اعتما به نفس لازم برخوردار نیستید.
    میل به موافقت دیگران یعنی میل به تأیید آن ها زمانی اتفاق می افتد که شما خود را باور نداشته باشید.
    آنتونی رابینز می گوید: ایده ها ی بزرگ همیشه ابتدا مورد تمسخر واقع می شوند بعد مخالفت و انتقاد روبرو می شوند. و بعد پذیرفته می شوند.
    البته نباید شما به امید تأیید آینده دیگران مخالفت های امروز آنان را تحمل کنید. این هم خود یعنی انتظار تأیید دیگران که ناشی از عدم اعتماد به نفس است.

    30- سعی نکنید همه را راضی نگهدارید.

    کسانی که می خواهند از آن ها راضی باشیند عملاً در تلاشند که خود نباشند. وقتی که خود نباشند باور خود هم نمی توانند باشند.
    کسی که می خواهد همه از او راضی باشند مجبور است در آن واحد ارزش ها باورها و سلیقه های مختلفی را بپذیرد چه وحشتناک!
    این آشفتگی ذهنی و درونی و صرف انرژی فراوان برای اهداف پراکنده متضاد یا متفاوت باعث می شود که شخص ناموفق گردد.
    این افراد، بیش از همه در خود شیفتگی ضعف دارند.
    هیچ وقت این نکته مهم را از یاد نبرید که تمامی انسان های موفق حتی فرستادگان خداوندی نسبت به مخالفین خود موافقین بسیار بسیار کمتری داشتند. دریغ از یک استثناء!
    تلاش برای جلب موافقت همه کاملاً بیهوده است و ضد اعتماد به نفس است زیرا همیشه به شک می انجامد.

    31- برای خود ارزش و احترام قائل باشید.

    اعتماد به نفس خیلی از شما به خاطر نظر و عقیده ای که دیگران نسبت به شما دارند به راحتی تغییر می کند.
    یعنی اگر دیگران به شما احترام نگذارند و برای شما ارزش قائل نشوند و به هر شکلی نسبت به شما بی احترامی کنند، احساس بدی به شما دست می دهد و اعتماد به نفس خو را از دست می دهید.
    اگر شما عصبی و ناراحت می شوید به سلامت روحی خود بی توجهید.
    اگر کارتان را به تأخیر می اندازید و برنامه شخصی دارید، به وقت و عمر خود بی توجهید.
    گر شما نسبت به خود بی قید و بی توجیهد و کوچکترین ارزش و احترامی برای خود قا ئل نیستید باید به یقین منتظر باشید که به شما بی توجهی و بی احترامی شود. سلامت جسمی و روحی شما به خطر بیفتد و آزار ببینید.
    برای خود احترام و ارزش فراوان قائل شوید و به نیازهای خود از جمله آرامش و استراحت توجه فراوان کنید.
    خود را ما خطاب نکنید:
    بیان نظرهای شخصی با واژه « ما» نوعی رفتار خود شکنانه است.
    یعنی: « من» به تنهایی که کسی نیستم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
    وقتی شخصی «من» خود را قبول ندارد و خود را به تنهایی یک تن کامل نمی پندارد، برای آنکه احساس کند پشتوانه ای دارد و دیگران هم او را قبول دارند، از واژه «ما» استفاده می کند.
    تکرار واژه ما بجای واژه من اتکای به نفس و خود باوری را کاهش می دهد. چنین فردی در شرایط مختلف اجتماعی برای انجام اهداف خود به دنبال پشتوانه ما و من های دیگر می گردد تا ما از قدرت اجرایی لازم برخوردار شود.
    همچنین از فعل جمع هم برای بیان کارهایی که خود انجام داده اید، استفاده نکنید. من خود را کامل احساس کنید. توانمند و مقتدر!
    اگر نظر خاصی دارید، آن را با جرأت و شهامت بیان کنید از جانب شخص خودتان بگویید: من معتقدم به دنبال آن می توانید نظر دیگران را که موافق نظر شماست. بیان کنید. اما مراقب باشید که بیان نوری نظر دیگران، دلیل بر عدم تأیید خود نباشد. وقتی نظر خود را می گویید به تکاپو نیفتید که عقیده دیگری را هم سریعاً بیان کنید تا «من» شما تقویت شود.
    عقاید خودتان را فقط از جانب خودتان بگویید.

    32- از بحث کردن جداً اجتناب کنید.

    بحث نکنید!
    بحث کردن به هر شکل و فرمی که باشد ارزش و اعتبار شخصیتی شما را می کاهد.
    بحث و جدول, هیچوقت نتیجه نمی دهد. رو به جلو نمی رود.
    در بحث، هیچ کس شنونده خوبی نیست؛ هر دو طرف نسبت به هم بی توجهند. هر یک از دو طرف، تنها به این توجه دارند که حقانیت خود را ثابت کند.
    در بحث،به ارزش های فکری و باورهای شخص، بی توجهی می شود؛ هر کس می خواهد دیگری را بکوبد و اگر یکی به اندازه کافی نتواند اینکار را بکند؛ آنچه را که به موضوع مربوط نیست؛ می کوبد تا دلش خنک شود!
    بحث، همیشه خشونت و تنفر را به دنبال دارد نه پیشرفت و اصلاح را.
    یک ذهنیت مثبت، هیچ وقت، بحث کردن را پیشه خود نمی کند! این هم یکی دیگر از مواردی است که در اصل نگهداری باید رعایت کنید.
    بحث کردن یک رفتار خودشکنانه است. سرکوبی اعتماد به نفس به دست خود و به یکی از بدترین شکل های ممکن.

    33 - به دیگران عشق بورزید.

    عشق ورزیدن به دیگران، پس از عشق ورزیدن به خود، دومین موشک اعتماد به نفس شماست.
    اعتماد به نفس را در خود توسعه دهید. تمامی انسان های کره زمین را دوست داشته باشید.
    حضرت مسیح (ع) می فرماید: دشمنت را دوست بدار!
    شما به راحتی می توانید کسانی را که انسان های خوب و مثبتی هستند؛ دوست داشته باشید و حتی نسبت به آنان سرشار از عشق شوید.
    مهم این است که انسان ها را در بدو امر، تنها و تنها به خاطر انسان بودنشان دوست داشته باشیم نه با توجه به رفتارشان.
    اگر به آنچه که در این هستی است، به عنوان یک آفریده الهی نگاه کنید و در هر چیز، نشانی از خدا بیابید، همه چیز و همه کس را دوست خواهید داشت.

    34- همه را ببخشید.

    روح خود را آزاد کنید:
    آن ها که از اعتماد سرشارند؛ روح بزرگ و غنی و آزاد دارند.
    هرگونه وابستگی ذهنی و جسمی و روحی به کوچک شدن انسان می انجامد.
    همانقدر مشتاق و علاقه مند به اهداف خود باشید و برای رسیدن به آن ها تلاش کنید که آمادگی رها کردنشان را دارید.
    یکی از مهمترین چیزهایی که وابستگی ذهنی و عاطفی ایجاد می کند و مانع غنی شدن و آزادی روح می شود؛ نبخشودن دیگران است.
    هر کسی و به هر شکلی به شما بدی کرده؛ او را نبخشایید. به جای آنکه با کینه به آزار روح خود و بی توجهی نسبت به خود مشغول شوید و نهال اعتماد به نفس خود را بخشکانید؛ او را ببخشایید و رها کنید و حتی در او دعای خیر و طلب هدایت کنید تا روح شما بزرگ و غنی شود.
    خود را نیز ببخشایید:
    اگر کار اشتباهی انجام داده اید، یا گناهی مرتکب شده اید؛ نگویید؛ خود را به خاطر این کار هرگز نمی بخشایم.
    نبخشودن خود یعنی همچنان در گناه و اشتباه باقی ماندن.
    نبخشودن خود یعنی صدها بار آن اشتباه را در ذهن تکرار کردن و صدها بار احساس گناه را در ذهن، تشدید نمودن.
    تشدید احساس گناه یعنی کشتن خود به دست خود به فجیع ترین شکل ممکن!
    به جای اینطور مجازات کردن خود، سعی کنید گذشته خود را با روحی آزاد که تنها با بخشودن به دست می آورید، جبران کنید.
    رفتار شما جدا از شماست:
    همیشه متوجه باشید که مرزی میان شما و رفتار شما وجود دارد.
    انسان، بالفطره خوب است و پاک. روح الهی در او در جریان است. حالا اگر اشتباهی کرد و رفتار بدی از او سر زد؛ نباید خودش را نفی کند.
    خداوند خودش فرموده که اگر کسی واقعاً از اشتباهی پشیمان گشته، به درگاه او توبه کند؛ بخشوده می شود. حتی در احادیث آمده است که کسی که توبه کامل کرده باشد یعنی درصدد جبران گناهش برآمده باشد؛ مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.
    بخشودن را بیاموزید. خودتان و دیگران را ببخشایید و روح خود را رها کنید.
    برای رهایی از احساس گناه، روی کاغذ بارها بنویسید:
    خود را بخشودم. رها شدم. خود را کاملاً بخشودم.
    چقدر رها و آزاد هستم. سبک شدم. خداوند مرا می بخشاید.

    35- کسی را تحقیر نکنید.

    تحقیر کردن دیگران به هر شکل، در مفهوم کلی تر آن، یعنی تحقیر یک انسان. و تحقیر یک انسان یعنی این خاطره ذهنی پایدار که انسان ها خیلی وقت ها کوچک و حقیر و قابل سرزنش هستند.
    تحقیر دیگران نیز مانند هر بیان و احساس دیگر شما، بازتابی به سوی شما دارد.
    این موضوع را به خاطر بسپارید که حقیرترین افراد کسی است که به تحقیر دیگران می پردازد. تحقیر کردن، نوعی بی احترامی است و بی احترامی نوعی خود شکنی.
    به جای اینکه به توجه و کشف جنبه های منفی و به قول خود مسخره و تحقیر آمیز دیگران بپردازید؛ به کشف جنبه های مثبت آن ها را مشغول شوید.
    یادتان باشد تحقیر دیگران، یعنی تحقیر خود.
    خودتان را تحقیر نکنید:
    تحقیر خود چند جنبه دارد:
    وقتی شما محرومیت های خود را به یاد می آورید به نوعی خود را تحقیر می کنید. این عمل، چنان افت روحی شما را سبب می شود که نقاط قوت خود را فراموش می نمایید و یا آن ها را چندان هم نقطه قوت تلقی نمی کنید.
    فکر کردن در مورد آنچه ندارید، رفتار خودشکنانه است. اگر مشا دقیقاً به اطراف خود نگاه کنید، هر کسی عیبی دارد.
    وقتی شما خود را با بالاتر از خود مقایسه می کنید؛ باز هم به نوعی خود را تحقیرمی کنید.
    پیش از این گفته بود که برای پرورش اعتماد به نفس خود نگاهی به پایین و نگاهی به بالا بیفکنید. به پایین تر از خود نگاه کنید تا بدانید که چه دارید و چه هستید و شکرگزار باشید و به بالاتر از خود نگاه کنید تا پیشرفت نمایید.
    آنچه که در این نگاه، بد و مضر و مخرب است اعتماد به نفس است، مقایسه ای است که به سرکوبی خود می انجامد. یعنی شما کسی را بالاتر از خود ببینید و خود را کمتر از او حس کنید.
    در تعارفات کلامی خود را تحقیر نکنید:
    خواهش می کنم، اختیار دارید، نظر لطف شماست، شما لطف دارید، خجالتم ندهید، چشم های شما قشنگند و ... این ها همه گفتارهای خودشکنانه است.
    چرا وقتی ویژگی مثبتی را در مشا تحسین می کنند؛ به هزار تکاپو می افتید که آن را نفی کنید و خود را به هر آب و آتشی می زنید که نادرستی آن را اثبات کنید؟
    در یک کلام، فقط بگویید متشکرم.
    تعارفات کلامی را با متشکرم پذیرا باشید.
    «متشکر» اگر واقعاً از دل برآید: به موشک اعتماد به نفس شما پرشی دیدنی می دهد.
    متشکرم، خودپرستی نیست. دیگران هم، هرگز اینطور فکر نمی کنند.
    وقتی از شما تعریف می کنند؛ این پا و آن پا نشوید، آرام بگیرید و به نرمی و با لبخند تشکر کنید.
    اصل نگهداری، یادتان نرود.

    36- برای قدرتمند شدن یکدیگر را تحسین کنید.

    با تحسین هر ویژگی مثبت در دیگران، روح خود را غنی ساخته اید.
    اگر می خواهید در روابط خود، قدرتمند باشید و همیشه اقتدار لازم را داشته باشید؛ جستجوگرانه ویژگی های مثبت دیگران را جستجو کنید و آن ها را تحسین نمایید. این کار شما, هم توجه شما را به نکات مثبت دیگران افزایش می دهد و هم شما را از توجه به جنبه های منفی آن ها باز می دارد.
    تحسین نکات مثبت دیگران، د رآ« ها تأثیر خوبی می گذارد و دیگران را تشویق به تکرار آن رفتار خوب می کند.
    توجه به نکات مثبت و تحسین آن ها، منحصر به افرادی است که روح آزاد و بزرگ دارند؛ به شرط آنکه: دیگران را بیش از حد ستایش نکنید. بله باید دیگران و خصوصاً رفتار خوب دیگران را ستایش و تشویق و تحسین کرد؛ اما باید صادق و راستگو باشید.
    از ویژگی مثبت اشخاص، فقط آنچه که دارند به شما دروغ می گویند یا مبالغه می کنند و نمی توانند تحسین آن ها را با تشکری واقعی، جذب خود سازید.
    دلیل دوم: فرد مقابل، تا حدی به احساس و در تعارف غیر واقعی شما پی ببرد و در نتیجه روحیه شما تحت تأثیر قرار می گیرد.
    دلیل سوم: با ستایش بیش از حد دیگران، خود را در حالت منفی یا پایینتر بودن قرار می دهید که بالطبع نتیجه ای جز احساس خود کم بینی نمی کنید الگوی خوبی می گیرید و تشویق و انگیزه پیشرفت پیدا می کنید.
    دیگران را در حد خود، ستایش و تحسین کنید و نه بیشتر.
    مراقب باشید که ستایش شما جنبه تحقیر خود را نداشته باشد. هنگام تحسین، خود را با فرد مقابل، مقایسه نکنید.
    تملق نکنید:
    تملق و چاپلوسی، یا همان ستایش بیش از حد صفتی استکه شخص یا صلاً از آن برخوردار نیست و یا اینکه کمتر از آن را دارد. در هر دو صورت، این موضوع یعنی: دروغ گفتن شما به خود و دیگران، که هم خود متوجه آن می شوید و هم دیگران.
    چاپلوسی کردن و تملق گفتن یعنی: دست و پا زدن. خود را به آب و آتش انداختن برای خوشحال کردن و راضی نگهداشتن دیگری با بزرگ جلوه دادن او.
    شاید هم یکی از هدف های چاپلوسی این باشد: چهار تا بگویم، دو تا می شنوم!
    تملق گفتن، به طور غیر مستقیم، تمایل شخص را به تملق شنیدن و مورد ستایش و تحسین واقع شدن. نشان می دهد. شما باید همیشه به دیگران احترام بگذارید و آن ها را به خاطر صفات خود و ویژگی های مثبتی دارند: ستایش و تشویق کنید ولی فقط در حد و اندازه و نه بیشتر.

    37- از خوبی دیگران، قدردانی و تشکر کنید.

    قدردانی و تشکر از دیگارن، شکلی دیگر از تشکر از خود است.
    وقتی که شما از خوبی دیگران، قدردانی و تشکر می کنید، هم شخص فهمیده و متشخص و محترمی معرفی می شوید و هم احساس خوبی پیدا می کنید.
    انعکاس رفتار تشکرآمیز و سپاسگزارانه شما مطمئناً به صورت رفتار محترمانه طرف مقابل، به شخص شما باز می گردد.
    تشکر از خوبی دیگران، ذهن شما را متوجه آن کار خوب می کند و ضمیر ناخودآگاه شما را متوجه اینکه هر کار خوبی شایسته قدردانی و ستایش است.
    این تفکر پرانرژی و مثبت روی یک کار خوب، این خصلت را در شما توسعه می دهد.
    تفکر، روی هر ویژگی سبب خوب و خلق آن می شود.
    روحیه سپاسگزاری را در خود توسعه دهید.

    38- در همه حال شکرگزار باشید.

    کوچکترین احساس توانایی و کوچکترین اقدام شما، نوعی اعتماد به نفس است که حد آن نسبت به احساس و اقدام شما متفاوت است.
    همین احساس و اقدام محدود عملاً یک نوع خود باوری است.
    برای پرورش همه استعدادی، یکی از راه ها؛ پذیرش، توجه و بیان آن استعداد است.
    شکرگزاری از هر خصلت و ویژگی مثبتی، هم نوعی توجه است و هم نوعی پذیرش و تکرار.
    از خصلت های مثبت خود شکرگزاری کنید تا با این تلقین و توجه و پذیرش آن خصلت در شما گسترش یابد.
    خدا هم در قرآن فرموده: لئن شکرتم لازیدنکم: نعمت ها را شکر و سپاس گویید تا آن ها را در شما زیاد کنم.
    به خاطر اعتماد به نفسی که دارید، خدا را شکر کنید.
    شکرگزاری از یک نعمت، ممکن است به شکل های زیر باشد:
    سپاس مستقیم از خدا: بگویید خدایا شکر که چنین اعتماد به نفسی به من دادی.
    گفتگو از آنچه که دارید: از اعتماد به نفس خود حرف بزنید.
    استفاده از موهبت ها: عملاً اعتماد به نفس را به جریان بیندازید.
    کمک به دیگران: به دیگران کمک کنید از اعتماد به نفس برخوردار باشند.

    39- درباره اعتماد به نفس فکر کنید.

    گفتم که تفکر، باعث جذب و خلق می شود.
    اصولاً فکر شما دارای خاصیت جذب مغناطیسی است. شما در مورد هر چیز که فکر کنید، تابش های ذهنی شما با خاصیت جذب مغناطیسی، به دنبال جذب و خلق آن ذهنیت است. به شرط آن که این ارتعاش و تابش در شما تداوم یابد.
    برای پرورش اعتماد به نفس، هر صبح و شب و حتی هر وقت که در طول روز، فرصت یافتید، بدان فکر کنید.
    تفکر شما جذب و خلق شما را سبب می شود و شما کم کم این ویژگی مثبت را در خود می بینید.
    برای از بین بردن عادت های بد، مناسب ترین راه، فکر کردن به عادت های خوب مقابل آن عادت ها است.
    تنها و تنها به مفهوم اعتماد به نفس فکر کنید.

    40- تکرار و تلقین را جدی بگیرید.

    هیچ چیز به اندازه تکرار و تلقین و عبارت های تأکیدی مؤثر، نمی تواند ضمیر ناخودآگاه شما را تحت تأثیر قرار دهد.
    انرژی یک عبارت تأکیدی تا حدی است که به یکباره نیروهای خفته و پنهان شخصی را بیدار می کند.
    هر واژه، انرژی خاص خود را دارد و تأثیر پذیری افراد مختلف از یک انرژی واحد، متفاوت است.
    عبارت های تأکیدی، انرژی بیشتری دارند.
    برای خود عبارت های تأکیدی تهیه کنید. و با صدای بلند یا در درون خود هر روز و شب بخوانید.

    41- در فرهنگ لغات خود شکست را تجربه معنی کنید.

    شکست. اشتباه. خطا. ناکامی
    این ها واژه هایی است که از آن سخت در هراسید.
    سعی دارید که احتمالاً شکست نخورید یا مرتکب اشتباه نشوید.
    و همین، مانع اقدام شما می شود.
    اگر هم اقدام کنید و نتیجه ندهد آن را حذف شود بزرگترین شکست، مهلکترین ضربه و خطایی جبران ناپذیر می نامید.
    آنچه که شما آن را شکست می نامید، زمینه و لازمه ایجاد اعتماد به نفس است. هر اقدامی که شما انجام می دهید یا نتیجه می دهد یا نتیجه نمی دهد.
    شرط اینکه شکست های شما تجربه های عالی شما باشند و باعث رشد و پرورش اعتماد به نفس تان گردند، آن است که در این اوقات، سؤالات مثبت و مؤثری از خود بکنید.
    در هر حالت (مثبت و منفی): موفقیت
    تکرار موفقیت یعنی : اعتماد به نفس
    دشواری ها کم دوامند اما افراد موفق دوام می آورند.

    42-مسئولیت پذیر باشید.

    مسئولیت پذیری، در راستای هدف، ایجاد حس توانمندی است.
    وقتی مسئولیتی به گردن می گیرید و عواقب آن را از ابتدا تا انتها بر عهده می گیرید عملاً توانایی و خودباوری خود را به خود و اطرافیان تأکید می کنید.
    بیکاری، عدم مسئولیت پذیری و گرفتن حالت انفعالی به خود، عملاً شما را در اقدام محدود می کند.
    مسئولیت اموری را بپذیرید که مطمئن هستید توانایی انجام درست و عالی آن را دارید. این، در صورتی است که دیگران به شما مسئولیتی را واگذار می کنند.
    اما در صورتی که موضوع، شخصی است و ضرر همگانی به دنبال ندارد، مسئولیت بیشتر و بالاتری را در نظر بگیرید؛ حتی اگر احتمال می دهید که نتیجه مطلوب نگیرید.
    مسئولیت پذیری یعنی خودباوری و احساس توانمندی.
    این حس را مدام به خود تأکید کنید، هر صبح.

    43- عذر تراشی نکنید.

    ساده ترین راه برای تغییر نکردن و اجتناب از دگرگونی، بهانه آوردن است.
    اعتماد به نفس یک صفت تحسین برانگیز است و ما و اطرافیان ما، همیشه کسانی را که از اعتماد به نفس سرشاری برخوردارند، تحسین می کنیم.
    تحسین، فقط برای ویژگی هایی است که شخص، با همت و تلاش فراوان، آن را در خود ایجاد کرده است و پرورش داده است.
    عذر تراشی های متداول:
    1- از سلامت کامل برخوردار نیستم. 2- زیاد باهوش نیستم. 3- خیلی پیر یا خیلی جوانم. 4- آخر در مورد من فرق می کند. 5- بدشانسی ولم نمی کند.
    اگر عذر تراشی شما عدم سلامتی کامل است:
    درباره بیماری خود صحبت نکنید. نگران سلامتی خود نباشید. خوشحال باشید که تا همین حالا سالم هستید.
    اگر عذر شما، هوش شماست؛ هوش خود را دست کم نگیرید. درباره هوش دیگران اغراق نکنید.
    اگر عذر شما، سن شماست؛ نسبت به سن خود خوش بین باشید. از فرصت های خود به خوبی استفاده کنید. اگر پیر هستید، به آنچه باقی مانده فکر کنید و فرصت آینده خود را به انجام کارهایی که واقعاً می خواهید اختصاص دهید.
    اگر عذر شما، موارد 4 و 5 است؛ وقتی که هر چیز، حتی رطوبت هوا علتی دارد؛ خوش شانسی و بدشانسی یعنی چه؟ علت را جستجو کنید و درصدد رفع مانع برآیید.

    44- در تصمیم های خود، تأخیرنیفکنید.

    هر چه سرعت شما در تصمیم گیری بیشتر باشد؛ به سود خودتان تمام می شود.
    برای آنکه تصمیم گیری شما سرعت پیدا کند، باید از نظم فکری برخوردار باشید.
    نظم فکری یعنی اینکه بدانید ارزش ها و باورهای عمیق و درونی شما چیست و این ارزش ها هر یک چه اولویتی در ذهن شما دارند و تحلیل شما از هر یک از این ارزش ها چیست؟
    برخوردار شدن از نظم فکری، به صورت وقت احتیاج دارد.
    وقتی شما ارزش های فکری خود را سازمان و نظم نمی دهید و اولویت ها را (هر چند کلی) مشخص نمی سازید، عملاً همه انتخاب ها در یک سطح قرار می گیرد و شما می دانید که قرار گرفتن در چنین وضعیتی چقدر ناخوشایند است.
    کارت نظام ارزشی خود را که همراه دارید؟
    با داشتن این کارت مواردی که به ذهن شما می رسید، در راستای کدام ارزش فکری شماست. و بعد آن کاری را انجام دهید که در راستای ارزش فکری برتر شماست.
    به تصمیم های خود پایبند باشید. برای رسیدن به این هدف به دنبال هر تصمیمی فوراً و بدون معطلی اقدام کنید.
    کاری در جهت تصمیم خود انجام دهید. مهم نقطه شروع است. بعد به راحتی ادامه دهید.

    45 - کتاب های الهام بخش بخوانید.

    کتاب های الهام بخش در حقیقت، اندیشه و احساس نویسندگان موفقی است که همیشه در پیش شما حضور دارند مطالعه کتاب های الهام بخش، شبیه ملاقات و معاشرت با افراد موفق است.
    وقتی شما با آدم های موفق نشست و برخواست می کنید حس اعتماد به نفس در شما به وجود می آید گویی که این حس کاملاً مسری است و ایده های ذهنی و احساسات قلبی آن ها به شدت در شما تأثیر می گزارد.
    وجود هر کس در هاله ای از انرژی قرار دارد. این انرژی ها که بیشتر منشأ ذهنی دارند؛ اطراف هر شخص را فرا گرفته اند. انرژی های ذهنی بسته به نوع اندیشه ای که شخص، در سر می پروراند. فرکانس های متفاوت دارد.
    فرکانس های ذهنی شما در روابط و برخوردهای شما دایماً روی یکدیگر اثر می گذارند.
    مطالعه کتاب های الهام بخش و تأثیر گذار مثبت نیز تابش های ذهنی نویسنده را به شما انتقال می دهند.

    46- رهبر باشید.

    کارها را تفویض و تقسیم کنید.
    کسانی که از اعتماد به نفس سرشار برخوردار هستند, نه تها مسئولیت پذیرند و به مسئولیت های خود به خوبی عمل می کنند بلکه اداره مسئولیت های دیگران را نیز به عهده می گیرند.
    رهبری یک گروه، و تفویض و تقسیم اختیارات به تعداد افراد بر اساس توانمندی آن هاست.
    رهبران، نظارت بر مسئولیت دیگران را نیز بر عهده می گیرند اما به هیچ عنوان مسئولیت دیگران را بر دوش نمی کشند.
    رهبر ، فقط و فقط وظیفه خود را انجام می دهد و بر دیگران، ناظر است.
    رهبر فداکار نیست و وظیفه دیگری را به خاطر پیشرفت مجموعه انجام نمی دهد. (به مفهوم غلط آن)
    رهبر نه تنها بیش از دیگران کار نمی کند بلکه حتی مسئولیت کمتری را می پذیرد تا بیشتر بتواند فکر کند و هماهنگی به وجود بیاورد.
    در زندگی خود ابتدا یک سرباز لایق و شایسته و بعد یک رهبر شایسته و سزاوار باشید.

    47- مانند آدم های متشخص عمل کنید.

    برای رشد و پیشرفت در هر زمینه ای خصوصاً عادات و اخلاق نیک مانند اعتماد به نفس، شما باید یک الگوی ذهنی و عینی داشته باشید.
    یک فرم خوب از کسی که اعتماد به نفس دارد در ذهن خود داشته باشید و شخص یا اشخاصی را که به صورت عینی و واقعی از اعتماد به نفس برخوردارند، پیش رو.
    اعتماد به نفس، موضوعی است که تا حد فوق العاده زیادی وابسته به شخصیت است. هر چه منش شما مثبت تر، سالمتر، آراسته تر، ساده تر و محترم تر باشد؛ اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند.
    فراموش نکنید که مدل سازی شما نباید با سختی و فشار و ناراحتی همراه باشد. در کمال آسودگی و با اشتیاق فراوان عمل کنید.

    48- لباس خودو فرزند خود را تغییر دهید.

    لباسی که شما بر تن دارید شاید منش واقعی شما را نشان ندهد اما پاکیزگی و آراستگی آن، مطمناً شایستگی شما را نمایان می سازد.
    شما لباستان را آن طور که فکر می کنید شایسته شماست انتخاب می کنید و می پوشید.
    نه تنها شخصیت و منش شما نوع لباس پوشیدن شما را تعیین می کند بلکه مهتر از آن نوع لباس پوشیدن شما، شخصیت و منش شما را معرفی می نماید.
    یادتان باشد سادگی همیشه متانت منش شما را تداعی می کند.
    بچه های شخصیت خود را از شخصیتی که شما به آن ها می دهید می گیرند و این زمینه اعتماد به نفس یا عدم اعتماد به نفس آن ها می شوند.
    بچه خودتان را از دریچه دیگران ببینید و او را آراسته سازید.

    49- به دیگران احترام بگذارید.

    احترام به دیگران همانند تحسین نکات مثبت به سوی شما باز می گردد.
    به دیگران احترام بگذارید.
    به آرمان ها، به نیازها، به احساس ها و به منش آن ها احترام بگذارید.
    به ویژه این احترام وقتی ضروری است که است آرمان ها و نیازها و احساس ها و منش آن ها با شما سازگاری ندارد.
    مهم است که به آن ها که با شما تفاوت دارند، احترام بگذارند.
    همیشه پاسخ احترام، احترام است.
    اگر بخواهید بی احترامی را با احترام پاسخ دهید این خود شکنی است.
    بی احترامی، وقتی بی احترامی تلقی می شود که صریح و مشخص و کاملاً عینی و واضح ابراز گردد.
    وقتی دیگران را به نام خانوادگی صدا می کنید احساس خوبی پیدا می کنید و احترام متقابلی بین شما و آن ها ایجاد می شود.
    مهمترین عاملی هم که این احترام را برمی انگیزد احترام شما به خود و رفتار شما با خود است.
    همیشه رفتار شما با خودتان، رفتار دیگران با شما را مشخص می کند.
    البته احساس داشتن به تنهایی خدشه پذیر است و اعتماد به نفس ناشی از آن ناپایدار. مهم آن است که احساس توانستن هم داشته باشید.

    50- دوستان خود را تغییر دهید.

    برای هر تغییر و دگرگونی رهایی از حالات بد یا ایجاد خصلت های نیکو همچون اعتماد به نفس، باید تغییری در روابط شما پدید می آید.
    شما مجموعه دوستان خود هستید. هر یک از دوستان شما آیینه برخی از جنبه های منش شماست.
    تا شما دوستان خود را تغییر ندهید، نمی توانید دگرگون شوید.

    51-بازیچه نشوید.

    بازیچه شدن، شرایطی است که در آن شما نمی توانید بر اساس میل خود رفتار کنید و در نتیجه علی رغم میل خود رفتار کنید. این وضعیت را یا دیگران و یا خودتان ایجاد می کنید.
    وقتی شخص بازیچه به خود می آید، خود را خسته و فرسوده و عصبی می بیند و داد و هوارش بلند می شود که مردم چقدر پر رو و پر توقع هستند.
    شخصیت بازیچه، چون می خواهد قهرمان معرفی شود و منجی افسانه ای همه باشد، خود را طوری معرفی می کند که گویی همه چیز می داند، همه جا آشنا دارد، با هر کس ارتباط دارد و قابلیت های فراوانی دارد و ...
    بازیچه ها وقتی به خود می آیند، می بینند که دیگران در حال استثمار آن ها هستند. آن ها تازه می فهمند که چه اوقات گرانبهایی را که می توانستند صرف خود کنند بی توجه به خود سپری کرده اند.
    شما باید سعی کنید که بازیچه نشوید تا اعتماد به نفس شما مصون بماند.
    برای اینکار تنها یک راه حل دارید و آن اینکه، نه گفتن را تمرین کنید و قاطعانه نه بگویید.

    52- قاطعانه نه بگویید.

    راه حل این است و بس.
    در شرایط بازیچه شدن، باید قاطعانه پاسخ منفی بدهید.
    بازیچه شدن، یعنی بر خلاف وجدان و نیروی عقلانی خود عمل کردن که بعداً احساس گناه را در شما به وجود می آورد.
    بازیچه شدن، در دیگران نسبت به شما رفتار متوقعانه و عشقی ارباب و رعیتی ایجاد می کند.
    تمنا کردن شما را خفیف می کند و خوار می شوید. به هیچ عنوان از کسی چیزی، وضعیتی یا موقعیتی را با التماس نخواهید.

    53- نظر خود را اعلام کنید.

    وقتی شما نظر می دهید یعنی خود را دوست می دارید. خود را ارزشمند و لایق می دانید و به خود احترام می گذارید. در غیر این صورت ، از هر اظهار نظری اجتناب می کنید.

    54- احساسات خود را ابراز کنید.

    اگر از چیزی به شگفتی می آیید ، احساس خود را ابراز کنید.
    اگر از چیزی خوشحال می شوید ، احساس خود را ابراز کنید.
    این کار را نه لزوماً برای پرورش اعتماد به نفس بلکه همیشه با شهامت و جرأت انجام دهید.
    احساسات منفی و بد و خود شکنانه خود را البته به هیچ وجه بروز نمی دهید و نه تنها بروز نمی دهید بلکه به سرعت در صدد تغییر وضعیت و تغییر احساس خود برنمی آیید.

    55- انتظارات و خواسته های خود را به طور واضح بگویید.

    مبهم حرف نزنید. رئیسی که به کارمندانش می گوید: خوب کار کنید! نباید انتظار داشته باشد خواسته اش برآورده شود. او باید دقیقاً بگوید که خوب کار کردن یعنی چه و منظورت چیست.
    وقتی مبهم حرف می زنید؛ هم نتیجه نمی گیرید و هم در ذهن دیگران فردی با شخصیت مبهم و فاقد اعتماد به نفس می آیید.
    مواردی که باید هنگام مطرح کردن خواسته ها در نظر بگیرید:
    1- دقیقاً مشخص کنید که چه می خواهید؟
    2- از کسی درخواست کنید که می دانید می تواند به شما کمک کند به هر کسی نگویید و از هر کسی نخواهید.
    3- هنگام درخواست کردن، منافع و مصالح طرف مقابل را هم در نظر بگیرید.
    4- انتظار و خواسته شما، هدفداری ذهن و اعتقاد و قلبی شما را نشان می دهد.
    5- تا خواسته شما، تحقق نیافته، دست برندارید.
    6- مبهم حرف نزنید.
    7- مشخص حرف بزنید.
    8- غرغر نکنید: یا بگویید یا نگویید.
    غرغر کردن یعنی میل به گفتن، اما توأم با اضطراب و بیم.
    غر زدن یعنی معترضم اما جرأت گفتن ندارم.
    9- بلند تر و جدی تر محبت کنید.
    10- هنگام حرف زدن، بال بال نزنید.
    آرامش خیلی مهم است. آرامش یعنی اعتقاد به آنچه می گویید. یعنی رضایت خاطر از خود.

    56- در ردیف های جلو بنشینید.

    نشستن در ردیف های جلو ، تمرکز حواس و دقت را بیشتر می کند. هر چه عقب تر می نشینید؛ عامل حواس پرتی خود را افزایش می دهید.
    میل به موفقیت، پیامد احساس توانمند بودن است و به همین خاطر اثر چشمگیری در بهبود اعتماد به نفس شما دارد.

    57- به چشم های مخاطب خود به نرمی نگاه کنید.

    هنگام سخن گفتن به چشمان مخاطب خود نگاه کنید. هنگام شنیدن هم همین طور.
    البته این نگاه باید شرایطی داشته باشد.
    اول آنکه، قصد نگاه من با اعتماد به نفسم نباشد.
    دوم آنکه، جسورانه و گستاخانه نباشد.
    سوم آنکه، قصد و نیت خاصی نداشته باشد.
    نگاه باید نرم و ملایمت خاصی داشته باشد که نشان می دهد به مخاطب خود توجه دارید و از اینکه به او نگاه می کنید هراسی ندارید.

    58- سرعت راه رفتن خود را 25% افزایش دهید.

    کسانی که اعتماد به نفس ندارند، بسیار آرام و شل حرکت می کنند و تا حدی پای خدو را بر زمین می کشند که این کار برای جلب توجه دیگران است و از احساس ناتوانی و شکست خوردگی ناشی می شود.
    هنگام راه رفتن ، پا را از زمین بلند کنید و سرعت راه رفتن خود را تا 25% افزایش دهید.
    حواستان باشد که سرعت و فرم راه رفتنتان را برای افزایش اعتماد به نفس، برای خودتان، تغییر دهید نه برای اینکه مردم درباره شما حرف های قشنگ و خوب بزنند.

    59- فراوان گوش کنید، زیاد حرف نزنید.

    سکوت، خالی بودن از کلام است و دیگران را به تمامی شیفته شما می کند.
    آدمی باید چون گردباد باشد که در درون آرام است و در برون فعال.
    سکوت به جا و سخن گفتن به جا نشانه اعتماد به نفس است و سکوت نابجا و سخن گفتن بیهوده نشانه عدم اعتماد به نفس.

    60- تبریک و تسلیت بگویید: هدیه بدهید.

    تبریک و تسلیت گفتن، قدر دانی کردن و هدیه دادن ، همه انواعی از احترام گذاشتن به دیگران و در موقع احترام گذاشتن به خود محسوب می شود.
    در تبریک گفتن، برد نوشتاری، بسیار بسیار مؤثرتر است و در تسلیت گفتن، برد حضوری.

    61- هدیه را بپذیرید.

    هدیه را بگیرید. تشکر کنید و بپذیرید.
    هدیه دادن و هدیه گرفتن هر دو باعث ارتقای اعتماد به نفس می شود.
    وقتی هم هدیه ای را می پذیرید به شایستگی خود در ذهن خود مهر تأیید می زنید.
    هیچ وقت هدیه خود را کوچک و حقیر نپندارید و با شرمندگی و خجلت هدیه ندهید.
    فرصت هدیه دادن را از دست ندهید تا روحتان بزرگ و غنی شود.

    62- حمایت خانواداه را برانگیزید.

    احترام به خانواده ، حمایت خانواده را بر می انگیزاند و این حمایت و هواداری، بسیار در افزایش اعتماد به نفس مؤثر است. با احترام به خانواده هم ارزشمندی و لیاقت خود را نشان داده اید و هم ارزشمندی خانواده را سبب شده اید و هم احترام دیگران را نسبت به خانواده خود انگیخته اید و از همه این ها مهتر حمایت و توجه خانواده را جلب کرده اید که این حمایت و توجه منجر به افزایش اعتماد به نفس و قوت قلب شما می شود.

    63- برای اعتماد به نفس زمانبگیرید.

    اعتماد به نفس یک صفت اکتسابی است که قابل پرورش است.
    هر صفت قابل پرورش نیاز به زمانی برای پرورش دارد.
    یکباره از اعتماد به نفس برخوردار نمی شوید احتیاج به زمان و تمرین دارد.

    64- از خدا هدایت بطلبید.

    عامل بسیار مؤثر ارتباط با خداست.
    کسی که از خدا حمایت می طلبد پشتوانه بسیار عظیمی را احساس می کند.
    اعتقاد و هدایت از خدا توانایی شما را خداگونه می کند.
    با خدا در ارتباط باشید. به او توکل کنید. او از یاری بخواهید. هر روز صبح بگویید:
    امرز به خدا توکل می کنم و اداره عللی امور را به خدا می سپارم.
    برنامه ده روزه اعتماد به نفس
    1- هدف، از ابتدا در شما شعله ور باشد.
    2- خیلی هم نسوزید. آتش تند دوام ندارد. آتش باشید اما ملایم. همیشه باشید. تندی فراوان از تداوم جلوگیری می کند. افراطی نشوید.
    3- برنامه باید کم حجم و ملایم باشد.
    کم کم اجرا کنید.
    4- الهام بگیرید.
    الهام همان چیزی است که به شما انگیزه می دهد.
    5- اعلام نکنید.
    اعلام کردن یعنی آب روی آتش ریختن. یعنی فرو ریختن هیزم ها.
    6- اگر یک روز اجرا نکردیدکنار نروید.
    7- برنامه 10 روزه شما و هر برنامه دیگر زندگی را فقط باید شما طرح کنید.
    8- منتها, در این برنامه همه چیز گنجانده شود:
    نکات 64 درس و آنکه باید در برنامه ریزی در نظر بگیرید:
    1- ارتباط با خدا و حضور خدا در خود
    2- تلقین به نفس مراقبت از رفتارهای خودشکنانه
    3- برنامه خودشیفتگی
    4- کمک به دیگران
    بر اساس این 5 اولویت برنامه ریزی کنید و رفتار کنید و در هر کدام تنوع به خرج دهید.
    در برنامه خود شیفتگی، بیشتر در همه جا و همان کارهایی انجام دهید که معمولاً نادید می گرفتید یا انجام نمی دادید و یا مشکل داشتید.


    ویرایش توسط mahmoodmah : 17th May 2013 در ساعت 11:55 PM

  10. 7 کاربر از پست مفید mahmoodmah سپاس کرده اند .


  11. #6
    همکار تالار موبایل
    نوشته ها
    1,025
    ارسال تشکر
    8,185
    دریافت تشکر: 3,427
    قدرت امتیاز دهی
    25841
    Array

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)



    کتاب راز
    نوشته راندا برن پرفروشترین کتاب جهان می باشد که هزاران فرد در جهان با این کتاب استثنایی به موفقیتهای باورنکردنی رسیده اند. اما در این کتاب به قانون استفاده شده در کتاب راز و شیوه های کاربرد آن در زندگی انسان پرداخته شده است که می تواند برای علاقه مندان به کتاب راز و قانون جذب مفید و جالب باشد.


    نویسنده / مترجم : حسین وهابی
    دانلود رايگان كتاب
    زبان کتاب الكترونيك : فارسی حجم فایل كتاب : 2.5 مگابایت
    نوع فایل كتاب : PDF
    تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 138
    منبع ناشر كتاب : TakBook
    پسورد كتاب الكترونيك :
    www.takbook.com

    منبع
    ویرایش توسط mahmoodmah : 18th May 2013 در ساعت 12:14 AM

  12. 9 کاربر از پست مفید mahmoodmah سپاس کرده اند .


  13. #7
    دوست آشنا
    نوشته ها
    274
    ارسال تشکر
    2,943
    دریافت تشکر: 1,633
    قدرت امتیاز دهی
    4481
    Array
    آن شرلی's: سکوت

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    ممنون از مطلب مفیدتون اتفاقا من کتاب های راز و قانون جذب رو خوندم و توصیه میکنم شما هم این کتاب ها رو با اعتقاد بخونید...
    پشیمان نخواهید شد!
    سید علی لب تر کند , جان را فدایش میکنم!

  14. 3 کاربر از پست مفید آن شرلی سپاس کرده اند .


  15. #8
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahmoodmah نمایش پست ها


    کتاب راز
    نوشته راندا برن پرفروشترین کتاب جهان می باشد که هزاران فرد در جهان با این کتاب استثنایی به موفقیتهای باورنکردنی رسیده اند. اما در این کتاب به قانون استفاده شده در کتاب راز و شیوه های کاربرد آن در زندگی انسان پرداخته شده است که می تواند برای علاقه مندان به کتاب راز و قانون جذب مفید و جالب باشد.


    نویسنده / مترجم : حسین وهابی
    دانلود رايگان كتاب
    زبان کتاب الكترونيك : فارسی حجم فایل كتاب : 2.5 مگابایت
    نوع فایل كتاب : PDF
    تعداد صفحات كتاب الكترونيك : 138
    منبع ناشر كتاب : TakBook
    پسورد كتاب الكترونيك :
    www.takbook.com

    منبع



    دانلود نمیشه!!

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


  16. 2 کاربر از پست مفید بلدرچین سپاس کرده اند .


  17. #9
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    نقل قول نوشته اصلی توسط بلدرچین نمایش پست ها
    دانلود نمیشه!!
    با اجازه mahmoodmah عزیز
    فایل های پیوست شده
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  18. 4 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  19. #10
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : قوانین راز را بشناسیم(مطالعه فرمایید)

    نقل قول نوشته اصلی توسط مازرون نمایش پست ها
    با اجازه mahmoodmah عزیز
    سلام اقا محمد.دستت درد نکنه مرسی

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


  20. 3 کاربر از پست مفید بلدرچین سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 29th April 2013, 12:26 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd February 2013, 04:02 AM
  3. مقاله: 5 رادار مهم جماهییر شوروی را بیشتر بشناسیم
    توسط M@hdi42 در انجمن پدافند نیروی هوایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th January 2013, 09:33 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th April 2010, 08:15 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •