دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35

موضوع: الان دقیقادرچه حالتی؟

  1. #11
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    انسانی
    نوشته ها
    58
    ارسال تشکر
    766
    دریافت تشکر: 344
    قدرت امتیاز دهی
    440
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    دارم به نوای خودم که ضبط کردم گوش میدم و تو حال خودمم
    در اتاق رو هم بستم که خودم باشم و خدای خودم

    امتحان هم دارم
    یه نمه هم زدم تو خط آواز
    البته از روی خوشی نه ، بلکه از روی تنهایی...
    ویرایش توسط *مهدی* : 11th January 2013 در ساعت 09:23 PM

  2. کاربرانی که از پست مفید *مهدی* سپاس کرده اند.


  3. #12
    همکار تالار نرم افزار
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    1,003
    ارسال تشکر
    2,633
    دریافت تشکر: 7,045
    قدرت امتیاز دهی
    29981
    Array
    "golbarg"'s: جدید56

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط *مهدی* نمایش پست ها
    دارم به نوای خودم که ضبط کردم گوش میدم و تو حال خودمم
    در اتاق رو هم بستم که خودم باشم و خدای خودم

    امتحان هم دارم
    یه نمه هم زدم تو خط آواز
    البته از روی خوشی نه از روی تنهایی...
    خوب نواتونم دراختیارمابذارید استفاده کنیم
    چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟

  4. کاربرانی که از پست مفید "golbarg" سپاس کرده اند.


  5. #13
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    انسانی
    نوشته ها
    58
    ارسال تشکر
    766
    دریافت تشکر: 344
    قدرت امتیاز دهی
    440
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط golbarg00 نمایش پست ها
    خوب نواتونم دراختیارمابذارید استفاده کنیم
    خواهش می کنم
    باشه آپلود کنم حتما


    لازمه این جمله ام رو درست کنم چون دیدم منظورم رو درست نرسونده:

    البته از روی خوشی نه ، بلکه از روی تنهایی...

  6. کاربرانی که از پست مفید *مهدی* سپاس کرده اند.


  7. #14
    همکار تالار نرم افزار
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    1,003
    ارسال تشکر
    2,633
    دریافت تشکر: 7,045
    قدرت امتیاز دهی
    29981
    Array
    "golbarg"'s: جدید56

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط *مهدی* نمایش پست ها
    خواهش می کنم
    باشه آپلود کنم حتما


    لازمه این جمله ام رو درست کنم چون دیدم منظورم رو درست نرسونده:

    البته از روی خوشی نه ، بلکه از روی تنهایی...
    پس بی صبرانه منتظریم.بدم بعضی وقتاادم توتنهایی دلش خوشتر پس فرق نداره
    چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟

  8. 2 کاربر از پست مفید "golbarg" سپاس کرده اند .


  9. #15
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    انسانی
    نوشته ها
    58
    ارسال تشکر
    766
    دریافت تشکر: 344
    قدرت امتیاز دهی
    440
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط golbarg00 نمایش پست ها
    پس بی صبرانه منتظریم.بدم بعضی وقتاادم توتنهایی دلش خوشتر پس فرق نداره
    ممنونم از لطفت

    این هم لینک دانلود

    ممنون میشم نظرت رو بدونم.. پس تا آخرش گوش کن

  10. #16
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29857
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    از بی حوصلگی نمیدونم باید چکار کنم
    بد کلافه ام
    بفرمایید پرتقال خونی
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  11. #17
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    .......
    نوشته ها
    104
    ارسال تشکر
    1,619
    دریافت تشکر: 486
    قدرت امتیاز دهی
    1960
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    یه 4 تا 5 روز شده دلم می خواد یه چیز سفت (فولادی) پیدا کنم سرمو بکوبم بهش..
    جفنگ ترین جمله ای که این چند روزه شنیدم این بوده: اگه من اسم شرکتم رو بهت بدم فردا مخترع اصلی با ما همکاری نکنه، میره از من شکایت میکنه اون وقت پلیس اینترپل میاد منو میگیره میندازه زندان...
    بماند جریان چیه... خلاصه اینکه این چند روز درگیر اینم که باید سرم خودم و بکوبم به دیوار که با این مدیرعامل خل منگل قبول همکاری کردم یا اینکه سر اونو بکوبم به دیوار بلکه آدم بشه...
    خوب فکر میکنم میبینم اونو که نمیتونم (40 سالشه، اگه هم سن بودم باهاش یا اون هم سن من بود تا الان کفن پوشش کرده بودم)... دردسرتون ندم، ما رفتیم یه دیوار پیدا کنیم با سر بریم توش

  12. 2 کاربر از پست مفید right.kimber سپاس کرده اند .


  13. #18
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    .......
    نوشته ها
    104
    ارسال تشکر
    1,619
    دریافت تشکر: 486
    قدرت امتیاز دهی
    1960
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    الان به دوتا چیز فکر میکنم:
    اول اینکه دارم سعی میکنم تعادل بین گذشته، حال و آینده رو برقرار کنم. حالا یعنی چی؟ یعنی اینکه نباید تو گذشته یا آینده زندگی کرد (در اینصورت حال رو از دست میدم که بعد از مدتی، حال من میشه گذشته من و اگر حال من بشه گذشته من، در واقع مثل این میمونه که شده گذشته، گذشته من (2 تا گذشته تکراری، متوجه شدین منظورم چیه؟) اینجوری خیلی بد میشه، یعنی خیلی خیلی بد میشه، اسیر گذشته میشی) ... اصلش اینه که از گذشته درس بگیرم، در حال زندگی کنم (واقعیت الان رو قبول کنم) برای آینده و هدفم تلاش کنم... نتیجش میشه که حال آینده من میشه اون حالی که دنبالش هستم...

    حالا دومین چیزی که دارم بهش فکر میکنم: من به این نتیجه رسیدم که نباید چیزای دور و برم رو از خودم دور کنم، قبلا فکر میکردم اگر بخوام پیشرفت کنم باید قید چیز هایی رو که دارم بزنم و برای بهتر از اون تلاش کنم... اما الان متوجه شدم که این فرضیه اینجوری کامل میشه: باید قید چیزهایی که دارم (شامل افراد) رو بزنم اما با کمک اونا برای بهتر بودن تلاش کنم...

  14. کاربرانی که از پست مفید right.kimber سپاس کرده اند.


  15. #19
    همکار تالار نرم افزار
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    1,003
    ارسال تشکر
    2,633
    دریافت تشکر: 7,045
    قدرت امتیاز دهی
    29981
    Array
    "golbarg"'s: جدید56

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط right.kimber نمایش پست ها
    الان به دوتا چیز فکر میکنم:
    اول اینکه دارم سعی میکنم تعادل بین گذشته، حال و آینده رو برقرار کنم. حالا یعنی چی؟ یعنی اینکه نباید تو گذشته یا آینده زندگی کرد (در اینصورت حال رو از دست میدم که بعد از مدتی، حال من میشه گذشته من و اگر حال من بشه گذشته من، در واقع مثل این میمونه که شده گذشته، گذشته من (2 تا گذشته تکراری، متوجه شدین منظورم چیه؟) اینجوری خیلی بد میشه، یعنی خیلی خیلی بد میشه، اسیر گذشته میشی) ... اصلش اینه که از گذشته درس بگیرم، در حال زندگی کنم (واقعیت الان رو قبول کنم) برای آینده و هدفم تلاش کنم... نتیجش میشه که حال آینده من میشه اون حالی که دنبالش هستم...

    حالا دومین چیزی که دارم بهش فکر میکنم: من به این نتیجه رسیدم که نباید چیزای دور و برم رو از خودم دور کنم، قبلا فکر میکردم اگر بخوام پیشرفت کنم باید قید چیز هایی رو که دارم بزنم و برای بهتر از اون تلاش کنم... اما الان متوجه شدم که این فرضیه اینجوری کامل میشه: باید قید چیزهایی که دارم (شامل افراد) رو بزنم اما با کمک اونا برای بهتر بودن تلاش کنم...
    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم

    - - - به روز رسانی شده - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط right.kimber نمایش پست ها
    الان به دوتا چیز فکر میکنم:
    اول اینکه دارم سعی میکنم تعادل بین گذشته، حال و آینده رو برقرار کنم. حالا یعنی چی؟ یعنی اینکه نباید تو گذشته یا آینده زندگی کرد (در اینصورت حال رو از دست میدم که بعد از مدتی، حال من میشه گذشته من و اگر حال من بشه گذشته من، در واقع مثل این میمونه که شده گذشته، گذشته من (2 تا گذشته تکراری، متوجه شدین منظورم چیه؟) اینجوری خیلی بد میشه، یعنی خیلی خیلی بد میشه، اسیر گذشته میشی) ... اصلش اینه که از گذشته درس بگیرم، در حال زندگی کنم (واقعیت الان رو قبول کنم) برای آینده و هدفم تلاش کنم... نتیجش میشه که حال آینده من میشه اون حالی که دنبالش هستم...

    حالا دومین چیزی که دارم بهش فکر میکنم: من به این نتیجه رسیدم که نباید چیزای دور و برم رو از خودم دور کنم، قبلا فکر میکردم اگر بخوام پیشرفت کنم باید قید چیز هایی رو که دارم بزنم و برای بهتر از اون تلاش کنم... اما الان متوجه شدم که این فرضیه اینجوری کامل میشه: باید قید چیزهایی که دارم (شامل افراد) رو بزنم اما با کمک اونا برای بهتر بودن تلاش کنم...
    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم
    چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟

  16. #20
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    .......
    نوشته ها
    104
    ارسال تشکر
    1,619
    دریافت تشکر: 486
    قدرت امتیاز دهی
    1960
    Array

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط golbarg00 نمایش پست ها
    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم

    - - - به روز رسانی شده - - -


    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم
    دوست من، اون اولی که در مورد دیوار و این چیزا نوشتم برای حالتی بود که از دست یکی خیلی عصبی بودم (بخاطر جملات عجیبی که میگفت) چند روز قبل بود...
    اما اینی که دیشب نوشتم (شما نقل قول کردی) یکسری تفکرات من بود که داشتم اصلاح میکردم... دقت کردی بعضیا همیشه رویا پردازی میکنن یا در حسرت گذشته هستن؟ این تعادل نیست...
    درست اینه که واقعیت حال رو قبول داشته باشی، برای هدفت به آینده تلاش کنی (از گذشته هم درس بگیری)...
    اون بخش دومش هم میشه راضی نبودن به داشته های الان... اگر به اونچیزی که الان داری راضی باشی دیگه تلاش برای بهتر بودن نمیکنی... باید از داشته های الانت برای پیشرفتت (رسیدن به چیزهای بهتر) تلاش کنی...
    خیلی سادست فقط من از بس درگیر کارام بودم و هستم، تا حدودی فراموش کرده بودم...

    - - - به روز رسانی شده - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط golbarg00 نمایش پست ها
    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم

    - - - به روز رسانی شده - - -


    من اصلا نفهمیدم چی نوشتی؟یبارسرخودتو زدی دیوار یبارسراونو.بدالانم گذشته اینده.چراخودتوانفد درگیرکردی؟
    من اوضام ازتوبدترولی سعی میکنم فراموش کنم
    دوست من، اون اولی که در مورد دیوار و این چیزا نوشتم برای حالتی بود که از دست یکی خیلی عصبی بودم (بخاطر جملات عجیبی که میگفت) چند روز قبل بود...
    اما اینی که دیشب نوشتم (شما نقل قول کردی) یکسری تفکرات من بود که داشتم اصلاح میکردم... دقت کردی بعضیا همیشه رویا پردازی میکنن یا در حسرت گذشته هستن؟ این تعادل نیست...
    درست اینه که واقعیت حال رو قبول داشته باشی، برای هدفت به آینده تلاش کنی (از گذشته هم درس بگیری)...
    اون بخش دومش هم میشه راضی نبودن به داشته های الان... اگر به اونچیزی که الان داری راضی باشی دیگه تلاش برای بهتر بودن نمیکنی... باید از داشته های الانت برای پیشرفتت (رسیدن به چیزهای بهتر) تلاش کنی...
    خیلی سادست فقط من از بس درگیر کارام بودم و هستم، تا حدودی فراموش کرده بودم...

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قهوه ای شدن به چه قیمتی؟!
    توسط داداشی در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st August 2012, 01:26 PM
  2. ازاعضای اینجا چه چیزی یاد گرفتی؟
    توسط بلدرچین در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 28th January 2012, 10:43 PM
  3. آیا تو خوشبختی؟
    توسط s@ba در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 07:21 PM
  4. ازدواج به روش مدرن یا سنتی؟
    توسط میهن در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 06:05 PM
  5. قهر یا آشتی؟
    توسط AvAstiN در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th May 2009, 08:18 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •