دیر هاست زان چشمان دلفریب
ندیده پویا حرف قلبش هیچ دم
دیر هاست زان چشمان دلفریب
ندیده پویا حرف قلبش هیچ دم
روی سنگ قبر شخصی نوشته شده بود:
در کودکی دوست داشتم دنیا را تغییر دهم
وقتی به جوانی رسیدم تصمیم گرفتم کشورم را تغییر دهم
وقتی به میانسالی رسیدم تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم
وقتی به پیری رسیدم تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر دهم
و حالا که نزدیک به مرگم فهمیدم که اگر از همان اول خودم را تغییر میدادم دنیا را هم میتوانستم تغییر دهم
متن خبر كه يك قلم بي تو سياه شد جهان
حاشيه رفتنم دگر نامه سياه كردنست
تا کی در انتظاری /دیگر نمی آید باز/فریاد ز بی وفایی/
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
در بزم تو اي شمع منم زار و اسير
در كشتن من هيچ نداري تقصير
با غير سخن كني كه از رشك بسوز
سويم نكني نگه كه از غصه بسوز
__________________
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
, گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
. بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم,
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندهي فراهم
تو را من چشم در راهم .
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید مـحـمـلها
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا جالا که افتادم ز پا حالا چرا؟
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی که راهبر شوی؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)