راستی یادم رفت بگم که البته همه پاستیلا رو آقای کوهیار خوردند با آقا کامران
آبمیوه و دلسترها هم من و آقا هادی خوردیم ! آخرسری هم یه لیوان دادیم آقا کوهیار نوش جان کردند
دست آقا کامران و داداش عرفان درد نکنه بابت آبمیوه و چایی و نسکافه هایی که زحمت می کشیدن و برای ما می آوردن
دست پوران جون هم درد نکنه بابت آب ها
یه خورده از هر کدوم نوشیدنی هم که فکر کنید روی میز ریخته شد ! خیلی آبروداری کردیم کسی نفهمه البته با پوسترهایی که آقا مصطفی تهیه کرده بودند
آقا کامران و اقا کوهیار هم چند تا بادکنک بغل گوشمون ترکوندن که واقعاً حسابی پریدیم هوا ! گوشمون هم تیر کشید .
منم که خیلی مظلوم نشسته بودم و سربه راه بودن و ساکت ترینشون هم من بودم .
از مورچه صدا درمیومد از من نه !
علاقه مندی ها (Bookmarks)