یک کهکشان شکوفه گیلاس
نقشی کشیده بود برآن نیلگون پرند
شعری نوشته بود بر آن آبی بلند
کـــــــاربر فــــعال
یک کهکشان شکوفه گیلاس
نقشی کشیده بود برآن نیلگون پرند
شعری نوشته بود بر آن آبی بلند
کاربر فعال سایت
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
کـــــــاربر فــــعال
مادر بزرگ مادربزرگ بکو کجایی
مادربزرگ مادربزرگ پیش خدایی
دوست آشنا
کـــــــاربر فــــعال
مجنون که به عشق نامور شد
معیار محبت بشر شد
دوست آشنا
کاربر فعال سایت
درین سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند
کـــــــاربر فــــعال
در هوای سحرم حال وهوای دگر است
هرچه دارم همه از حال وهوای سحر است
کاربر فعال سایت
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
کـــــــاربر فــــعال
در مکتب محبت او حرف عشق را
تادرس پاک سوختن آموختم درست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)