دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: تعرض کلامی به زنان در کشور ، 5 برابر اروپا

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #4
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    نرم افزار
    نوشته ها
    158
    ارسال تشکر
    336
    دریافت تشکر: 657
    قدرت امتیاز دهی
    38
    Array

    پیش فرض پاسخ : تعرض کلامی به زنان در کشور ، 5 برابر اروپا

    نقل قول نوشته اصلی توسط سونای نمایش پست ها
    آره واقعا بعضی ها دیگه شورشو در آوردن!!
    چند روز پیش یه دختر بنده خدا مامانش میره خرید، حالا ساعت چند بود 11 صبح!!
    یکی زنگ میزنه میپرسه توو این کوچه فلانی دارین ؟
    دختره : نه
    اون : مطمئنید؟ چند وقته ساکن اینجایید؟
    دختره: خیلی وقته
    اون:خب میشه پدر مادر برادر هر کسی که خونه هست رو صدا بزنید که من از اونا سوال کنم؟ شاید اونا بشناسن.
    دختره : کسی خونه نیست!! ( بعد از ماجرا باز دختره مقصر شناخته شد که چرا گفت کسی خونه نیست!! خب کف دست بو نکرده بود که طرف مزاحمه! با شخصیت!!!!!!!!!! به نظر میرسید!!!!!!!)
    اون میگه باشه و خداحافظی میکنه
    10 دقیقه بعد صدای کلید میاد و اینکه در داره به زحمت باز میشه
    دختره هم فکر میکنه مادرشه که واسه خرید دستش پره نمیتونه درو باز کنه ، بدو بدو میره کمک درو باز میکنه به خیالش واسه مامانش ...( الان که فکر میکنم آره دختره اشتباه کرد.. ولی خب فکرشو نمیکرد)
    یدفعه میبینه یکی دیگست ( یعنی همون که سوال پرسید) دختره جا میخوره و سریع خودشو میکشه پشت در و از لای در فقط نگاه میکنه
    اون : ماشینم جوش آورده میشه این بطری رو آب کنید؟
    دختره هم هزارتا آره نه آره نه تو دلش میگه و سعی میکنه هوشمندانه!!!!!!! قضیه رو حل کنه
    وانمود میکنه اتفاقی نیفتاده و میگه بله حتما . بطری رو میگیره و میخواد درو ببنده اما اون یکم فشار میاره که درو نبنده
    خلاصه دختره یجور که طرف شک نکنه بزور درو میبنده
    میره بالا دفترچه تلفن رو برمیداره شماره ی همسایه ها رو ندارن!! یعنی دوتاشونو دارن که اونا مسافرت هستن
    همسایه بقلی 2شبه خونه پسرش رفته
    یه خونه هم خالی شده
    یه خونه هم دانشجوها رفتن تعطیلات
    یدفعه به خودش میاد و میبینه توی کوچه تنهاست!!!!!!!!!!!!!
    باز صدای کش مکش با در میاد! اینم طبق معمولِ خیلی از دخترا میزنه زیر گریه بدو بدو فقط یه چادر بر میداره و آروم از پله ها میره پایین
    پابرهنه!!! که طرف صدای پای اینو نشنوه
    از در ِ پشتی( پارکینگ) که از یه بَـر ِ دیگه ی کوچه باز میشه ، از خونه ی خودش!!! فرار میکنه.
    ( ببین خیییییییییییییللللللللللل یییییییییییییی درده ها!!! تصورشم نمیشه کرد چه حالی داشت....آخه توو خونه ی خودت... )
    میرسه به تقاطعی که به اون کوچه راه داره ، باز هم اشتباه میکنه یه نیم نگاه میکنه ببینه طرف هست یا نه؟! اونم اینو میبینه شک میکنه آخه این با چادر به قولی کلی روی خودشو گرفته بود
    اما انقد که ترسیده بود و ... بازی در آورده بود که اون فهمید و دویید طرف ماشینش
    دختره هم پاشو تند کرد رفت و در یه خونه دیگه رو به مشت و لگد گرفت اما باز کسی نبود!! نمیدونم ملت 11 صبح! کجا میرن آخه!
    اون فرد هم با ماشین به این میرسه اینم دیگه بدو بدو از یه کوچه دیگه در میره ، پشتشو میبینه خبری نیس ! قدماشو آروم میکنه
    نزدیک سر کوچه بود که یهو اون با ماشین از روبروش درمیاد
    دیگه ماشین و میزاره و توو حدی که در ماشینو نمیبنده می دوئه طرف دختره( خیلی مردم آزار بود که داشت دختررو اینطور میترسوند..)
    دختره میبینه نه طرف خیلی بی کله و جدیه دوباره بر میگرده و با تمام وجود میدوئه طرف سوپر مارکت (دختره شانس آورد دونده بود)
    خلاصه خدا پدر مادر صاحب سوپر مارکت رو بیامرزه که باز بود
    دختره میره توو و فقط میتونه بگه آقای..بعدشم که میدونید.. انفجار..
    و آقای.. همش میگه: اِ ! چی شده؟ آخه چی شده؟ بگو چی شده؟ چرا گریه میکنی ؟ به من بگو؟ یه کلمه بگو؟ بعد میره بیرون سوپر مارکت کوچه رو نگاه میکنه
    دوباره میاد تو همون رگبار سوال ها رو تکرار میکنه دختره هم که نفسِش در نمیاد همونطور ادامه میده
    بعدِ یه ربع، آروم تر میشه و فقط میگه چیز خاصی نبود نمیدونم چرا از یکی ترسیدم!
    آقای .. تعجب میکنه !! و میگه خب بیا ببرمت خونه
    دختره هم باز یاد این میفته که طرف داشت میومد توو خونه . باز میزنه زیر گریه که من خونه نمیرم


    خلاصه از شدت ماجرا میکاهه!! و تعریف میکنه
    آقای .. شروع میکنه:
    اِ ! یعنی چی؟ تو چرا گفتی کسی خونه نیست؟ تو عقل نداری! چرا نپرسیدی درو باز کردی! چرا اصلاًبا بیگانه حرف زدی! دختره به این بزرگی همینو نمیدونی!! چرا یکی رو صدا نکردی و..و..و..
    دختره با اینکه واسه همه ی اینا جواب داشت اما ترجیح داد....
    اونقد تحت فشار بود.... که دیگه حوصله هیچ چی رو نداشت...
    و میدونست از این به بعد باید این سوالا رو به 10 نفر بعدی هم جواب بده

    هههههههههههههیییییییییییی ییی چی میشه کرد! همیشه ما مقصریم
    الان بیچاره دختره از سایه ی خودش میترسه از الان کلاساشو تفکیک کرده که فلان ساعتا رو که داداشش یا پدرش بیکارن، بره
    بقیه شو نره
    حتی با مادرشم میترسه بره بیرون...

    بچه بودیم خیلی بیشتر حواسمون بود با بیگانه حرف نزنیم....
    به بزرگی و کوچیکی مثل اینکه نیست! کلا نباید با بیگانه حرف زد.....
    واقعا ادم تا اینا رو لمس نکنه ( خدا بدور کنه از همه) نمیتونه درک کنه چقدر وحشتناکه و چقدر شب و روزو ازت میگیره...چقدر داغونت میکنه
    به سوالای کسی جواب ندید نمیدونم شاید واقعا سوال داشته باشن... نمیدونم..!!
    سلام دوست من چه با هیجان تعریف کردی ماجرا رو ای ول

  2. کاربرانی که از پست مفید atnhe27 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حکم اعدام دو چوپان به اتهام تعرض به یک‌ زن
    توسط S.A.H.A.N.D در انجمن اخبار حوادث
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 31st July 2012, 03:28 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th July 2010, 10:58 AM
  3. مقاله: تعارض سازماني: تعريف، مباني، انواع و مديريت تعارض
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 29th June 2010, 02:43 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th June 2010, 03:01 PM
  5. خبر: کاهش تعرفه رومینگ پیام کوتاه به حکم اتحادیه اروپا
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th September 2008, 04:16 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •