چه ميكند اين تنهايي؟
اينكه آيا ما از تنهايي بيرون ميآييم يا نه، به برداشتي بستگي دارد كه خودمان از علت تنهاييمان داريم.
اگر علت تنهاييمان را اين بدانيم كه «من جذاب نيستم، شخصيت اجتماعي ندارم، دوستداشتني نيستم و...»، به سختي ميتوانيم از تنهايي عبور كنيم چون اين صفتهايي كه به خودمان نسبت ميدهيم، خيلي تغييرناپذيرند. اما اگر علت را اين بدانيم كه «من تنهايم چون كمرو هستم ولي ميتوانم آن را برطرف كنم» يا «به اندازه كافي براي روابط اجتماعيام وقت نگذاشتهام» و اين قبيل انگارهها، آنوقت ميتوانيم اميدوار باشيم كه از تنهايي بيرون بياييم.
در مقابل اين علتها كه علتهاي دروني تنهايي محسوب ميشوند، بعضيها معتقدند مشكل از ديگران است. در اين گروه هم اگر ما تنهاييمان را به علتهايي نسبت بدهيم كه به سختي تغيير ميكنند، تنهاييمان غيرقابل حل به نظر ميرسد؛ مثلا اينكه «مردم اساسا نميخواهند با من آشنا شوند، سر اطرافيانم خيلي شلوغ است و...».
اما اگر علتهاي بيروني تنهاييمان را انعطافپذيرتر بدانيم، راحتتر ميتوانيم از تنهايي بيرون بياييم؛ مثلا اينكه «من تنها هستم چون عضو هيچ گروهي نشدهام، من تنها هستم چون هرگز از ديگران نخواستهام كاري را با هم انجام بدهيم و...».
اولين قدم براي خروج از تنهايي، اين است كه علتهايي را كه در ذهنمان براي تنهايي قائليم، بشناسيم و تا جايي كه ممكن است آنها را به علل انعطافپذيرتري تغيير بدهيم.
قدم دوم، يادگيري مهارتهاي اجتماعي است. خيلي از افرادي كه احساس تنهايي ميكنند، در واقع بلد نيستند با ديگران رابطه برقرار كنند.
ياد گرفتن مهارتهايي مثل ابراز وجود (كه قبلا در همين صفحه دربارهاش نوشتهايم)، مهارت ارتباط با جنس مخالف و مهارت خوب گوش دادن و امثالهم ميتواند به ما كمك كند از تنهايي خودمان بيرون بياييم.
راجرز، يكي از مشهورترين روانشناسان انسانگرا، معتقد است كه ما اغلب خوب به ديگران گوش نميدهيم. ما اغلب وقتي ديگران حرف ميزنند، در اين فكر هستيم كه چه جوابي بهشان بدهيم و چگونه نظر خودمان را درباره صحبتشان ابراز كنيم. مثلا اگر كسي يك فيلم را بد ميداند، ما معمولا بد يا خوب بودن فيلم را از نظر خودمان ميگوييم. اما كسي كه خوب گوش ميدهد- در مقابل- احساسات و افكار دوستش را در مورد آن فيلم ميپرسد.
در واقع يك شنونده خوب 4 ويژگي دارد:
1 ـ انگيزه گوش دادن دارد؛ يعني مايل است حرفهاي ديگران را خوب گوش كند.
2 ـ به حرفهاي ديگران توجه ميكند و با تمام وجود به آنها گوش ميدهد. مثلا به موقع تماس چشمي برقرار ميكند.
3 ـ همدلي ميكند؛ يعني دوست دارد دقيقا بداند طرف مقابل چه احساسي دارد تا در احساسش شريك شود.
4 ـ مهارت دارد؛ يعني ميداند با افراد متفاوت و در موقعيتهاي مختلف چطور برخورد كند.
به هر حال، خيلي از مشكلات افرادي كه احساس تنهايي ميكنند، در ضعف اين مهارتهاي اجتماعي نهفته است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)