منحصر شد همه دار و ندارم به جنون // در چه ره حرج کنم این همه دارایی را
هرشبم جا به سر کوچه بی سامانیست // با چنین جا چه خورم غصه بی جایی را....
دوست جدید
منحصر شد همه دار و ندارم به جنون // در چه ره حرج کنم این همه دارایی را
هرشبم جا به سر کوچه بی سامانیست // با چنین جا چه خورم غصه بی جایی را....
دیدی آن ترک خطا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی زبامی که برخواست به مشکل نشیند....
- - - به روز رسانی شده - - -
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی زبامی که برخواست به مشکل نشیند....
دوست آشنا
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت/ عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
کاربر جدید
يادمان باشد اگر دور شديم از صداي نفس خاطره هاست كه چنين دلگرميم.
کاربر جدید
نسيم دانه را از دوش مورچه انداخت مورچه دوباره دانه را برداشت و به خدا گفت: گاهي يادم مي رود كه هستي!كاش هميشه نسيم بوزد...
کاربر حرفه ای
اینجا چه خبره ؟! مگه مشاعره نیست ؟!
بچه ها باید با حرف آخر شعر قبلی شعر بگید !
کاربر حرفه ای
در شادی روی تو گر قصۀ غم گویم
گر غم بخورد خونم،والله که سزاوارم
مگذرا که یاد مار طعم تلخ این حقیقت ببرد
این حقیقت است که از دل برودهرانکه از دیده رود
دوست آشنا
در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)