حرف شما کاملا متین-ولی تو همین قران که منم بهش اعتقاد دارم هر سوره رو با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده یعنی به نام خداوندی که مهربانترین و رحمانترین (این صفت عامه و به مسلمون وشیعه و...مربوط نمیشه)است.و در همین قران خدا خطاب به بنده هاش می گه من از حق خودم(شامل عبادت و نماز و...)می گذرم ولی از حق بنده هام نه.و خداوند خطاب به داوود نبی می گه اگه بنده هام از عشق من به خودشون خبر داشتن بند بند وجودشان از هم میگسیخت.(این جمله دقیق نیست و همونقدر که یادم اومد نوشتم).من فقط می گم افرادی مثل ادیسون به خاطر خدمتشون به بشر شاید بشه از خیلی از کم کاری هاش در مورد دینش گذشت البته بازم تاکید میکنم اینهاهمه نظرات شخصی منه و برای اینکه بتونم خدامو دوست داشته باشم اول باید مطمئن باشم که مثل ناظم مدرسه بالا سرم واینستاده که یکسره توبیخ وتنبیهم کنه.و در اخر فکر می کنم از حوصله ی این تایپیک بحث من خارج شده پس پیشاپیش از همه عذر می خوام.![]()
اکثر فیزیکدانان و دانشمندان پی به وجود خدا برده اند مثل انیشتین که وجود خدا رو از طریق علم ثابت کرده.... قرآن سند دیگری برای وجود خداست...وجود خود شما اثبات دیگری برای وجود خداست.... اگر خدا وجود نداره شما چطوری به وجود آمده اید این جهان را چه کسی خلق کرده؟....
عقاب همیشه تنهاست...اما لاشخورها همیشه با هم اند
فعالیتم رو در این سایت متوقف کردم... موفق باشید
البته که ما بندگان خدا هم باید جواب بدهیم که خدایی که می پرستیم عادل است یا نه .
و مجازات کسی به خاطر اینکه موفق نشده وجود خدا را اثبات کنه عادلانه است یا نه .
و خدای عادل می تواند ظالمانه رفتار کند یا نه ؟
کسی که خدا را قبول ندارد که به خصوصیات خدا کاری ندارد و این سئوالات را جواب نمی دهد .
پس جواب دادن به این سئوالات اتفاقا مخصوص خداپرستان است .
اصطلاحا این سئوال درون دینیست .
پرسا
ویرایش توسط porsa : 23rd May 2012 در ساعت 02:49 PM
اگه نظر شما اینه که بنده ی خدا هم باید جواب دهد باشه جواب میدهد.من زیاد بلد نیستم از کلمات بزرگ و ... استفاده کنم.همینقدر میدونم عقل سلیم میتواند وجود خدا را قبول داشته باشد.
نشانه به اندازه ی کافی وجود دارد.
تصور ذات خداوند برای ما که موجوداتی محدود و مادی هستیم، امری است محال و معرفت بشری نمی تواند به کُنه ذات پروردگار دست یابد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «همت ها هر اندازه دورپردازی کنند، او را نمی یابند و زیرک ها هر اندازه در ژرفای دریای اندیشه فروروند، به او نائل نمی گردند
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «تو آن خدایی هستی که در عقل ما نمی گنجی تا در معرض وزش اندیشه ها نقش پذیر کیفیات بشوی، و نه تحت کنترل فکر در می آیی تا محدود و قابل تغییر باشی
آن چه از سخنان معصومین علیهم السلام استفاده می شود، محدودیت قدرت سیر عقلانی بشر است، نه ناتوانی و ممنوعیت کامل عقل بشر. بنابراین گر چه خداوند را بطور کامل نمی توان شناخت، ولی اولا اصل وجودش را نمی توان انکار کرد، و ثانیا با استفاده از شناخت صفات او می توان به یک شناخت نسبی رسید و گفت: خداوند وجود مطلق، کمال مطلق، غنای مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق و بطور کلی ذاتی است که دارای تمام کمالات و فاقد هرشناخت هر یک از این راه ها، نیازمند شرح و توضیحات فراوان است
مراد از راه دل یا فطرت این است که انسان به سبب ساختمان خاص روحی خود، متمایل و خواهان خدا آفریده شده است. در انسان، خداجویی و خداخواهی و خدا پرستی نهاده شده است. همچنانکه غریزه جستجوی مادر در طبیعت کودک نهفته شده است
دانمشندان روان شناس و روان کاو، در قرون اخیر به این حقیقت پی برده اند و به آن اعتراف کرده اند. از جمله این دانشمندان می توان به دکتر الکسیس کارل ویلیام جیمز پاسکال و ... اشاره کرد
شرطبندی پاسکال، که نخستین صورت رسمی و سازمان یافته آن توسط بِلِز پاسکال، ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی ارائه شد؛ بیان میکند که هرچند وجود خدا اثباتنشده باشد، برای رسیدن به نتیجههای دلخواهتر، عاقلانهتر آن است که به وجود خدا اعتقاد داشته باشیم
مقصود پاسکال از این برهان، این نیست که وجود خداوند را مبرهن سازد، بلکه او درصدد است نشان دهد که صلاح شرطبند عاقل در این است که بر سر وجود خدا شرط ببندد
شرطبندی پاسکال از موضع ندانم گرایی بحث میکند، یعنی از موضع کسانی که نسبت به وجود خدا اطمینان ندارند. این برهان قصد دارد این افراد را قانع سازد که بهترین تصمیم برای آنان، باور به وجود خداست
برﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﺩﺭ ۸۷ ﺳﺎﻟﮕﯽ، ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﮔﺎﺭﺩﯾﻦ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺟﻨﺎﺏ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ، ﺷﻤﺎ ۸۷ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ؛ ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺘﯿﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ، ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ، ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ ﺧﺎﻧﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ: ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪﺭﺍﺳﻞ: ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﯿﭻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺎﻧﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ: ﭼﺮﺍ؟!
ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻻﯾﻞ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﯽ، ﯾﺎ ﺫﻫﻦ ﻣﺮﺍ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﺗﺮ ﻭ ﺯﻭﺩﺑﺎﻭﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ، ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺿﻌﻒ ﺩﻻﯾﻞ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ ﺩﯾﺮﺑﺎﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺫﻫﻦ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ، ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﻭ ﺯﻭﺩﺑﺎﻭﺭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻻﯾﻞ ــ ﻭﻟﻮ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ــ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ !
این اقایی که شما میگی مجبور نبود فقط دنبال اثبات فلاسفه باشه.اینکه چرا وجود خدارو قبول نمیکرد رو من نمیدونم اما اینو میدونم که برای کسی که اهل فکر هست دلیل وجود خدا هم فراوان هست.پس به نظر من کسی که نتوانست وجود خدا را بپذیرد لایق مجازات است
سه راه کلی و براهین مختلفی در باب اثبات وجود خدا ذکر شده است:1. راه روانی یا فطری یا راه دل؛2. راه علمی و شبه فلسفی؛3. راه فلسفین
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و حركت كشتیها در دریا بهسود مردم و بارانی كه از آسمانها نازل میشود آنگاه زمینهای مرده را احیا میكند و انواع جنبندگان كه در روی زمین پراكندهاند و چرخش بادها و ابرهایی كه در میان آسمانها و زمین بهكار گرفته شدهاند نشانههایی است برای قوم خردمند.
این مثالی بود از برهان نظم از قران کریم.
آیا یقین کسی برای کس دیگری می تواند حجت باشد ؟
پرسنده باش
اگر اون شخص یقین کننده من باشم نه چون من در علم ,بی سوادم.اما اگر شخص یقین کننده شخص معتبری باشد و اشخاص معتبر دیگری هم آن را تایید کنند بله یقین شخصی میتواند حجتی برای فرد دیگری باشد.
وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۙ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
چرا به خدا ایمان نیاورید در حالی که رسول (او) شما را میخواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، و از شما پیمان گرفته است (پیمانی از طریق فطرت و خِرد)، اگر آماده ایمانآوردنید
من چون نظر شخصیم رو گفتم انتظار ندارم برای شما حجت باشد اما خودم را لایق مجازات میدانم اگر به خدا ایمان نیاورم.
آیا باور کردن امری اختیاریست ؟
آیا چنین است که شما اراده کنید که باور کنید ؟
تلقین چیست ؟
ویرایش توسط porsa : 24th May 2012 در ساعت 03:11 PM
پرسنده باش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)