دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29

موضوع: داستان غم انگیز ( عروسی)

  1. #11
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    کلی ناراحت شدم.........
    اما با پاسخ آقا محسن آزماینده خنده م گرفت..جالب بود...
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  2. کاربرانی که از پست مفید پت سپاس کرده اند.


  3. #12
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    انسانیت
    نوشته ها
    1,872
    ارسال تشکر
    9,863
    دریافت تشکر: 9,333
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    محسن آزماینده's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پت نمایش پست ها
    کلی ناراحت شدم.........
    اما با پاسخ آقا محسن آزماینده خنده م گرفت..جالب بود...



    مگه من جک گفتم؟؟؟؟

  4. کاربرانی که از پست مفید محسن آزماینده سپاس کرده اند.


  5. #13
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    الکترونیک و فیزیک هسته ای
    نوشته ها
    3,290
    ارسال تشکر
    4,930
    دریافت تشکر: 13,220
    قدرت امتیاز دهی
    12295
    Array
    عرفان سلیم زاده's: خجالت

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    به راستی عشق عقل رو از کار می انداره
    نباید ازشون ناراحت بشیم چون اونها دیگه مجنون بودن.
    امیدوارم خدا تو اخرت بهشون گیر نده چون خودکشی گناه بزرگیه

  6. کاربرانی که از پست مفید عرفان سلیم زاده سپاس کرده اند.


  7. #14
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    باستان شناسي
    نوشته ها
    5,041
    ارسال تشکر
    7,753
    دریافت تشکر: 30,245
    قدرت امتیاز دهی
    891
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)


    دوستان این داستان از نظر من

    نمودار زندگی ادم های بی اراده و ضعیف النفس رو هست که در جای جای و خط به خط داستان دیده میشد !

    این داستان ناقص هست و جزییات اصلی ماجرا درش نیست

    برای همین باعث میشه همه دوستان از دید کاملا عاطفی و احساسی بهش نگاه کنن

    و اگر کسی تایید نکنه داستان رو سنگدل خطاب بشه !

    ولی نه واقعا بزرگترین گناه خدا ...کشتن روح و جسمت ....در مقابل اطاعت از نفس و هوس ها چقدر ارزشمنده !

    اگر از داستان نتیجه بگیریم

    همه کسانی که به اهدافشون در زندگی نرسیدند روزی صد بار خودکشی میکردند ....

    و اینجاست که صبر و صبوری و اراده و مقاوت در مقابل تقدیر و قسمت دیده میشه

    و اینجاست که ادما محک میخورن که قوی هستن یا ضعیف و کم اراده ....

    پس نیاز هست گاهی خودمون رو محک بزنیم که ایا ادم نیاز فقط به منطق داره یا فقط باید عاطفی باشه !

    عواطف تغییر پذیرن و هر دم به هر سمتی میتونن تغییر جهت بدن ولی وقتی منطقی باشی مسیر درست میری و در کنار عاطفه خودت را هم حفظ کردید !

    ای کاش به جای رفتار خودخواهانه دو جوان رفتار سرتاسر منطقی انها رو میدیدم ...منطق در کنار عاطفه !

    خودکشی ...
    ضعیف ترین و اولین کاری هست که ادم های ضعیف النفس بهش روی میاوردند و خدا برای آنان عذاب بس بزرگ در انتظار نگاه خواهد داشت !


    هرگز زانو نخواهم زد،حتی اگر سقف آسمان کوتاهتر از قامتم باشد.

    "
    کوروش بزرگ"


  8. 5 کاربر از پست مفید باستان شناس سپاس کرده اند .


  9. #15
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن آزماینده نمایش پست ها


    مگه من جک گفتم؟؟؟؟

    نه جک نگفتید اما از طرز فکرت خنده م گرفت
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  10. کاربرانی که از پست مفید پت سپاس کرده اند.


  11. #16
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    انسانیت
    نوشته ها
    1,872
    ارسال تشکر
    9,863
    دریافت تشکر: 9,333
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    محسن آزماینده's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پت نمایش پست ها
    نه جک نگفتید اما از طرز فکرت خنده م گرفت
    میشه بیشتر توضیح بدین؟؟؟؟

  12. #17
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط باستان شناس نمایش پست ها

    دوستان این داستان از نظر من

    نمودار زندگی ادم های بی اراده و ضعیف النفس رو هست که در جای جای و خط به خط داستان دیده میشد !

    این داستان ناقص هست و جزییات اصلی ماجرا درش نیست

    برای همین باعث میشه همه دوستان از دید کاملا عاطفی و احساسی بهش نگاه کنن

    و اگر کسی تایید نکنه داستان رو سنگدل خطاب بشه !

    ولی نه واقعا بزرگترین گناه خدا ...کشتن روح و جسمت ....در مقابل اطاعت از نفس و هوس ها چقدر ارزشمنده !

    اگر از داستان نتیجه بگیریم

    همه کسانی که به اهدافشون در زندگی نرسیدند روزی صد بار خودکشی میکردند ....

    و اینجاست که صبر و صبوری و اراده و مقاوت در مقابل تقدیر و قسمت دیده میشه

    و اینجاست که ادما محک میخورن که قوی هستن یا ضعیف و کم اراده ....

    پس نیاز هست گاهی خودمون رو محک بزنیم که ایا ادم نیاز فقط به منطق داره یا فقط باید عاطفی باشه !

    عواطف تغییر پذیرن و هر دم به هر سمتی میتونن تغییر جهت بدن ولی وقتی منطقی باشی مسیر درست میری و در کنار عاطفه خودت را هم حفظ کردید !

    ای کاش به جای رفتار خودخواهانه دو جوان رفتار سرتاسر منطقی انها رو میدیدم ...منطق در کنار عاطفه !

    خودکشی ...
    ضعیف ترین و اولین کاری هست که ادم های ضعیف النفس بهش روی میاوردند و خدا برای آنان عذاب بس بزرگ در انتظار نگاه خواهد داشت !



    کاملا قبول دارم حرفتو ....
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  13. کاربرانی که از پست مفید پت سپاس کرده اند.


  14. #18
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    186
    ارسال تشکر
    2,417
    دریافت تشکر: 1,038
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن آزماینده نمایش پست ها
    میشه بیشتر توضیح بدین؟؟؟؟
    "بهترین کار به نظر من اینه که از رابطه های قبل از ازدواج جلوگیری کرد و روزی 3 بار به گفت : ((من سنگ دل هستم )) تا احیانا اگر کسی را دیدین عاشق نشوید"

    اینکه میگی قلبتو روی عشقای قبل ازدواج میبندی
    داداش من...عشق اگه
    بخواد بیاد از منو شما اجازه نمیخواد...میاد بدون اینکه تو بخوای...
    و باید از خداتم باشه که خدا تورو لایق بدونه و مهرتو رو توی دل یکی قرار بده.......
    دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
    مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...


  15. 2 کاربر از پست مفید پت سپاس کرده اند .


  16. #19
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    انسانیت
    نوشته ها
    1,872
    ارسال تشکر
    9,863
    دریافت تشکر: 9,333
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    محسن آزماینده's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط پت نمایش پست ها
    "بهترین کار به نظر من اینه که از رابطه های قبل از ازدواج جلوگیری کرد و روزی 3 بار به گفت : ((من سنگ دل هستم )) تا احیانا اگر کسی را دیدین عاشق نشوید"

    اینکه میگی قلبتو روی عشقای قبل ازدواج میبندی
    داداش من...عشق اگه
    بخواد بیاد از منو شما اجازه نمیخواد...میاد بدون اینکه تو بخوای...
    و باید از خداتم باشه که خدا تورو لایق بدونه و مهرتو رو توی دل یکی قرار بده.......
    عشق چطوری میاد؟؟؟

    اینکه آدم عاشق بشه دست خودشه

    یک مثال ساده

    2 یا 3 شب قبل از خواب به یکی یا یک چیزی فکر کنی ،شب چهارم خوابت نمیبره و گمان میکنی که عاشق شدی

    همین

  17. 3 کاربر از پست مفید محسن آزماینده سپاس کرده اند .


  18. #20
    همکار تالار شیمی عمومی
    رشته تحصیلی
    ♥♥♥♥
    نوشته ها
    757
    ارسال تشکر
    5,978
    دریافت تشکر: 4,121
    قدرت امتیاز دهی
    9174
    Array
    1=1+1's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : داستان غم انگیز ( عروسی)

    نقل قول نوشته اصلی توسط محسن آزماینده نمایش پست ها
    عشق چطوری میاد؟؟؟اینکه آدم عاشق بشه دست خودشهیک مثال ساده2 یا 3 شب قبل از خواب به یکی یا یک چیزی فکر کنی ،شب چهارم خوابت نمیبره و گمان میکنی که عاشق شدیهمین
    اشتباه فکر میکنیولی به همین طرز فکر ادامه بده خیلی خوبهاین بار اشتباه فکر کردنت خیلی بهت کمک میکنه
    ویرایش توسط 1=1+1 : 20th April 2012 در ساعت 04:13 PM

  19. کاربرانی که از پست مفید 1=1+1 سپاس کرده اند.


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه داستان روایت کنیم؟
    توسط MR_Jentelman در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd November 2010, 08:36 AM
  2. مجموعه داستان "توپ بازي"
    توسط AreZoO در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th November 2010, 03:50 PM
  3. افغانستان، در فراز و فرود زمان
    توسط MR_Jentelman در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 16th September 2010, 04:25 PM
  4. معرفی: مروري بر مجموعه داستان گداها هميشه با ما هستند اثر توبياس وولف
    توسط *میترا* در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th October 2009, 10:50 AM
  5. معرفی: آنتو‌ن پاولوويچ چخوف
    توسط diamonds55 در انجمن مشاهیر ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st January 2009, 04:45 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •