رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمه ی خاور مجو
رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمه ی خاور مجو
وقت اجلم ناله نه از رفتن جانست
از یار جدا میشوم این ناله از آن است
همیشه رفتن رسیدن نیست.ولی برای رسیدن باید رفت در بن بست هم راه آسمان باز است پس پرواز را بیاموزیم
![]()
تو بنشینى و از من صبر جویى
صبورى چون کنم بى دل نگویى
وه که با این عمرهای کوته بی*اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟
كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...
در به درتر از باد زيستم
در سرزميني كه گياهي در آن نميرويد
![]()
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
ای کاش عظمت در نگاه تو باشد, نه در چیزی که به آن می نگری...
محکم و استوار اقرار ميکنم
اين اعتراف من
با واژه های مهر
جمله های شوق
در موجی از غرور
اين اعتراف من :
من دوست دارمت
من دوست دارمت
من دوست دارمت
كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...
ترامن چشم درراهم
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وز آن دل خسته گانند راست اندوهی فرا هم
ترا من چشم در راهم
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)