عجب آب و هوای گرمی داشــــــــــــــــــــــ ــــت
نمی دونم این تهرانی ها با لایه ی اوزون چه کردند که این همه نازک شدهانگار واقعا فرابنفش می خورد رو صورتم
چشمای من و که آفتاب سوزونده اساسی ، الان دیدم سرخِ سرخ هست
همه از روز ملاقات گفتن من از قبلش و بعدش بگم ، دست داداشم درد نکنه شب اول که نذاشتم تو راه بخوابه، شب دوم هم حسابی تو خرجش انداختم و حیف شد دیگه از خستگی تو راه گرفتم خوابیدم ، نشد نذارم بخوابه
اما قرار ملاقات ...
خیلی عادی بودالبته شاید به علت گرمازدگی من باشه که عالی رو عادی دیدم ...
مثل همه ی قرار های قبل که تعریفش رو شنیدیم چندین جعبه شیرینی بود ، ولی انصافا یادتون باشه سر ملاقات بعدی حتما یکی یه میوه ای ببرید ... تو اون هوای تهران میوه بهترین ماده ی خوردنی هست
سر این سری هم اگه گوجه سبز های نمکیِ باستانشناس عزیز نبود من در شرف مرگ بودم از گرمای هوا ...
ولی انصافا همه ی دنیا یه طرف تبریــــــــــز یه طرف![]()






.gif)
انگار واقعا فرابنفش می خورد رو صورتم
چشمای من و که آفتاب سوزونده اساسی ، الان دیدم سرخِ سرخ هست .gif)
، شب دوم هم حسابی تو خرجش انداختم و حیف شد دیگه از خستگی تو راه گرفتم خوابیدم ، نشد نذارم بخوابه .gif)

.gif)




علاقه مندی ها (Bookmarks)