این که بابام به خاطر کارش چن وقت یه بار خونه میومدمن همیشه منتظر
انقدر تو کوچه بازی میکردم که آخرش با برخورد جدی مامانم روبرو میشدم وبه زور خونه میرفتم![]()
عاشق پیرزنای همسایه بودم و هر روز یکیشونو میوردم خونه![]()
این که بابام به خاطر کارش چن وقت یه بار خونه میومدمن همیشه منتظر
انقدر تو کوچه بازی میکردم که آخرش با برخورد جدی مامانم روبرو میشدم وبه زور خونه میرفتم![]()
عاشق پیرزنای همسایه بودم و هر روز یکیشونو میوردم خونه![]()
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)