دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16

موضوع: گذشت زمان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    455
    ارسال تشکر
    3,661
    دریافت تشکر: 2,893
    قدرت امتیاز دهی
    1143
    Array

    پیش فرض گذشت زمان

    در روزگاران کهن پیرمرد روستا زاده ای بود که یک پسر و اسب داشت . روزی اسب پیر مرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند :عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد !

    روستا زاده پیر در جواب گفت : از کجا می دانید که از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟ و همسایه ها با تعجب گفتند : خب معلومه که این بد شانسیه ! هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگربه خانه برگشت .پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا می دانید که از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟
    فردای آن روز پسر پیر مرد حین سواری میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست . همسایه ها بار دیگر آمدند : عجب شانس بدی و کشاورز پیر گفت :
    از کجا می دانید که از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟
    وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خب معلومه که ازبدشانسی تو بوده , پیر مرد احمق کودن ! چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از ره رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین دور دستی با خود بردند.
    پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد. همسایه ها برای تبریک بار دیگر به خانه پیر مرد رفتند :
    (( عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد .)) و کشاورز پیر گفت : (( از کجا می دانید که ... ؟ ))

    نتیجه :

    همیشه گذشت زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادهایی را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشتیم به صلاح و خیرمان بوده و آن مشکلات , نعمت ها و فرصت هایی بوده که

    زندگی به ما اهدا کرده است : (( چه بسیار باشد در بدست آوردن و قبول چیزی اکراه دارید و حال آنکه به سود شماست و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید در حالیکه آن به ضررو زیان شماست ))
    غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •