مريز ابروي سرازير ما را
به ما باز ده نان و انجير ما را
خدايا اگر دستبند تجمل نميبست دست كمانگير ما را
كسي تا قيامت نميكرد پيدا از ان گوشه ي كهكشان تير ما را
ولي خسته بوديم و ياران همدل به ناني خريدند شمشير ما را
ولي خسته بوديم و مي برد طوفان تمام شكوه اساطير ما را
طلا را كه مس كرد ديگر ندانم
چه خاصيتي بود اكسير ما را![]()





.gif)
.gif)

پاسخ با نقل قول



اره باید چشم ها راباید شست جوردیگر باید دید

فاصله فاجعه است ومن امروزب این فاجعه نفرین کردم.ک چراجای تودرخانه چشمم خالیست؟ک چرادیدن ماممکن نیست؟چراحاصل این دوستی فقط فاصله است…







علاقه مندی ها (Bookmarks)