دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 76

موضوع: اشعار طنز

  1. #21
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    اتل متل توتوله / این پسره سوسوله

    موهاش همیشه سیخه/ نگاش همیشه میخه

    چت میکنه همیشه/ بی مخ زدن؟نمیشه

    پول از خودش نداره/ باباش رو قال میذاره

    دی اند جیشو میپوشه/ میشینه بعد یه گوشه

    زنگ میزنه به دافش/ میبنده هی به نافش

    که من دوست میدارم/ تاج سرم میذارم

    صورت رو کردی میک آپ/ بیا بریم کافی شاپ

    تو کافی شاپ،می خنده/ همش خالی میبنده

    بهم میگن خدایی!/ چقدر بابا بلائی!

    همه رو من حریفم/ میذارم توی کیفم

    هزارتا داف فدامن/ منتظر یه نامن

    ولی تویی نگارم/ برات برنامه دارم

    اگه مشکل نداری/ میام به خواستگاری
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  2. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  3. #22
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    مردها كاين گريه در فقدان همسـر مي كنن
    دبعد مرگ همسـر خود، خاك بر سر مي كنند!
    خاك گورش را به كيسه، سوي منزل مي برند
    !دشت داغ سينه ي خود، لاله پرور مي كنند
    چون مجانين! خيره بر ديوار و بر در مي شوند
    خاك زير پاي خود، از گريه، هي! تر مي كنند
    روز و شب با عكس او، پيوسته صحبت مي كنن
    دديده را از خون دل، درياي احمر مي كنند!
    در ميان گريه هاشان، يك نظر! با قصد خير!
    !بر رخ ناهيد و مهسا و منور مي كنند
    !بعدٍ چندي كز وفات جانگداز! او گذشت
    بابت تسليّت خود! آن فكر ديگر مي كنند
    دلبري چون قرص ماه و خوشگل و كم سن و سا
    لجانشين بي بديل يار و همسـر مي كنند
    كج نينديشيد! فكر همسر ديگر ني اند
    !از براي بچه هاشان، فكر مادر مي كنند!
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  4. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  5. #23
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    الهی! به مردان در خانه ات
    با آن زن ذلیلان فرزانه ات
    به آنان که از بیخ و بن زی ذیند
    شب و روز با امر زن می زیند
    به آنانکه مرعوب مادر زنند
    ز اخلاق نیکوش دم میزنند
    به آن شیر مردان با پیشبند
    که در ظرف شستن به تاب و تبند
    به آنانکه در بچه داری تکند
    یلان عوض کردن پوشکند
    به آنانکه بی امر و اذن عیال
    نیاید در از جیبشان یک ریال
    به آنکه با ذوق و شوق تمام
    به مادر زن خود بگویند: مامان
    به آنانکه دارند با افتخار
    نشان ایزو...نه! (( زی ذی نه هزار ))
    به آنانکه دامن رفو میکنند
    ز بعد رفویش اتو میکنند
    به آنانکه درگیر سوزن نخند
    گرفتار پخت و پز مطبخند
    به آن قرمه سبزی پزان قدر
    به آن مادران به ظاهر پدر
    الهی! به آه دل زن ذلیل
    به اشک چشمان ممد سبیل(!)
    که ما را بر این عهد کن استوار!
    از این زن ذلیلی مکن بر کنار!
    به زی ذی جماعت نما لطف خاص
    نفرما از این یوغ ما را خلاص

    __________________
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  6. 4 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  7. #24
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    خانمی با همسرش گفت این چنین:
    کای وجودت مایه ی فخر زمین!


    ای که هستی همسری بس ایده آل!
    خواهشی دارم ... مکُن قال و مقال!


    هفت سین تازه ای خواهم ز تو
    غیر خرج عید و غیر از رختِ نو


    "سین" یک، سیّاره ای، نامش پراید
    تا برانم مثل برق و مثل باد


    "سین" دوم، سینه ریزی پُر نگین
    تا پَرَد هوش از سر عمّه شهین!


    "سین" سوم، یک سفر سوی فرنگ
    دیدن نادیده های رنگ رنگ


    "سین" چارم، ساعتی شیک و قشنگ
    تا که گویم هست سوغات فرنگ!


    "سین" پنجم، سمع دستورات من!
    تا ببالم من به خود، در انجمن!


    ...

    آنگه، آن بانو، کمی اندیشه کرد
    رندی و دوز و کلَک را پیشه کرد!


    گفت با ناز و کرشمه، آن عیال!
    من دو "سین" کم دارم، ای نیکو خصال!


    ...

    گفت شویش: من کنون یاری کنم
    با عیال خویش، همکاری کنم!


    "سین" ششم، سنگ قبری بهر من!
    تا ز من عبرت بگیرد مرد و زن!


    "سین" هفتم، سوره ی الحمد خوان...
    بعد مرگم، بَهر شوی بی زبان!

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  9. #25
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    يه روزي آقاي کلاغ ، به قول بعضيا زاغ
    رو دوچرخه پا مي‌زد ، رد شدش از دم باغ

    پاي يک درخت رسيد ، صداي خوبي شنيد
    نگاهي کرد به بالا ، صاحب صدا رو ديد

    يه قناري بود قشنگ ، بال و پر ، پر آب و رنگ
    وقتي جيک جيکو مي‌کرد ، آب مي‌کردش دل سنگ

    قلب زاغ تکوني خورد ، قناري عقلشو برد
    توي فکر قناري ، تا دو روز غذا نخورد

    روز سوم کلاغه ،‌رفتش پيش قناري
    گفتش عزيزم سلام ، اومدم خواستگاري!


    نگاهي کرد قناري ، بالا و پايين، راست و چپ
    پوزخندي زد به کلاغ ، گفتش که عجب! عجب

    منقار من قلمي ، منقار تو بيست وجب
    واسه جي زنت بشم؟ مغز من نکرده تب

    کلاغه دلش شيکست ، ولي ديد يه راهي هست
    براي سفر به شهر ، بار و بنديلش رو بست

    يه مدت از کلاغه ، هيچ کجا خبر نبود
    وقتي برگشت به خونه ، از نوکش اثر نبود

    داده بود عمل کنن ، منقار درازشو
    فکر کرد اين بار مر‌خره ، قناريه نازشو

    باز کلاغ دلش شيکست ، نگاه کرد به سر و دست
    آره خب، سياه بودش! اينجوري بوده و هست

    دوباره يه فکري کرد ، رنگ مو تهيه کرد
    خودشو از سر تا پا ، رفت و کردش زرد زرد

    رفتش و گفت: قناري! اومدم خواستگاري
    شدم عينهو خودت ، بگو که دوسم داري

    اخماي قناريه ، دوباره رفتش تو هم!
    کله‌مو نگاه بکن ، گيسوهام پر پيچ و خم

    موهاي روي سرت ، واي که هست خيلي کم
    فردا روزي تاس مي‌شي! زندگي‌مون ميشه غم

    کلاغ رفتش خونه نگاه کرد به آيينه
    نکنه خدا جونم ! سرنوشت من اينه؟!

    ولي نا اميد نشد ، رفت تو فکر کلاگيس
    گذاشت اونو رو سرش ، تفي کرد با دو تا ليس

    کلاه گيسه چسبيدش ، خيلي محکم و تميز
    روي کله‌ي کلاغ ، نمي‌خورد حتي ليز

    نگاه که خوب مي‌کنم ، مي‌بينم گردنتو
    يه جورايي درازه ، نمي‌شم من زن تو

    کلاغه رفتشو من ، نمي‌دونم چي جوري
    وقتي اومدش ولي ، گردنش بود اينجوري

    خجالت نمي‌کشي؟ واسه گوشتاي شيکم!؟
    دوست دارم شوهر من ، باشه پيمناست دست کم!

    ديگه از فردا کلاغ ، حسابي رفت تو رژيم
    مي‌کردش بدنسازي ، بارفيکس و دمبل و سيم

    بعدش هم مي‌رفت تو پارک ، مي‌دوييد راهاي دور
    آره اين کلاغ ما ،‌خيلي خيلي بود صبور

    واسه ريختن عرق ، مي‌کردش طناب‌بازي
    ولي از روند کار ، نبودش خيلي راضي

    پا شدي رفتش به شهر ، دنبال دکتر خوب
    دو هفته بستري شد ، که بشه يه تيکه چوب

    قرصاي جور و واجور ، رژيماي رنگارنگ
    تمرينهاي ورزشي ، لباساي کيپ تنگ

    آخرش اومد رو فرم ، هيکل و وزن کلاغ
    با هزار تا آرزو ، اومدش به سمت باغ

    وقتي از دور ميومد ، شنيدش صداي ساز
    تنبک و تنبور و دف ، شادي و رقص و آواز


    دل زاغه هري ريخت ! نکنه قناريه؟
    شايدم عروسي بازاي شکاريه!!

    ديدش اي واي قناري ، پوشيده رخت عروس
    يعني دامادش کيه؟ طاووسه يا که خروس؟

    هي کي هست لابد تو تيپ ، حرف اولو مي‌زنه!
    توي هيکل و صورت ،‌ صد برابر منه

    کلاغه رفتشو ديد ، شوهر قناري رو
    شوکه شد ، نمي‌دونست، چيز اصل کاري رو!

    مي‌دونين مشکل کار ، از همون اول چي بود؟
    کلاغه دوچرخه داشت ،‌صاحب bmw نبود

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  11. #26
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز


    در این دیار سربی ، یک استکان، هوا نیست
    درد و غم و مرض هست، یک جرعه ی دوا نیست


    معشوقه های این شهر بر چهره، ماسک دارند،
    احوال عاشقان نیز، چندی ست روبِرا نیست


    فرهاد آسم دارد ، خسرو، سیاه سرفه
    هیچ آدمی به فکرِ شیرین بینوا نیست


    "اطفال و سالمندان" در خانه ها اسیرند
    ویران شود هر آنجا ، غوغای بچه ها نیست


    تاوان دیدن تو ، سنگین تر از جریمه ست
    من زوجم و تو فردی ، این شهر جای ما نیست

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  12. 3 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  13. #27
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

    این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!



    مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

    گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !



    خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم

    قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !



    استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان

    دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !



    مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه

    به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !



    مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست

    خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !



    هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او

    چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود



    رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

    این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود



    توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

    خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!



    " مشروط الشعرا "

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  14. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  15. #28
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    اهل دانشگاهم
    روزگارم خوش نیست
    ژتونی دارم
    خرده پولی
    سر سوزن هوشی.
    دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
    هم چو من مشروط
    و اتاقی که در این نزدیکی است
    پشت آن کوه بلند.


    اهل دانشگاهم
    پیشه ام گپ زدن است
    گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
    می سپارم به شما
    تا به یک نمره ناقابل بیست كه در آن زندانیست
    دلتان زنده شود
    چه خیالی، چه خیالی
    خوب می دانم گپ زدن بیهودست
    دانشم کم عمق است
    خر زدن بیهودست.

    اهل دانشگاهم
    قبله ام آموزش
    جانمازم جزوه
    مُهرم میز
    عشق از پنجره ها می گیرم
    همه ذرات وجودم متبلور شده است.


    درسهایم را وقتی می خوانم
    که خروس می کشد خمیازه
    مرغ و ماهی خوابند.
    اوستاد از من پرسید
    چند نمره می خواهی از من؟
    من از او پرسیدم
    دل خوش سیری چند؟

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  16. 3 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  17. #29
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    خوب یادم هست
    مدرسه محفل آزادی بود.
    درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
    امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
    درس بی رنجش می خواندم.
    نمره بی خواهش می آوردم.
    تا معلم جوک می گفت همه غش می کردیم
    و کلاسم زیبا بود و معلم حوصله داشت.
    درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
    کم کمک دور شدم از آنجا
    بار خود را بستم.
    عاقبت رفتم دانشگاه
    به محیط خس آموزش
    و به دانشكده علم سرایت كردم
    رفتم از پله دانشکده بالا
    بارها افتادم.

    چیزها دیدم در دانشگاه
    من گدایی دیدم در آخر ترم
    در به در می گشت
    یک نمره قبولی می خواست

    من كسی را دیدم
    از داشتن یک نمره ده
    دم در پشتک می زد
    در دانشگاه اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
    دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
    اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
    اتوبوسی دیدم که کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
    دیدم
    سفر سبز چمن تا کوکو
    بارش اشک پس از نمره تک
    جنگ آموزش با دانشجو
    جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا
    جنگ نقلیه با جمعیت منتظران
    حمله درس به مُخ
    حذف یک واحد به فرماندهی رایانه
    فتح یک ترم به دست ترمیم،
    قتل یک نمره به دست استاد
    مثل یک لبخند در آخر ترم
    همه جا را دیدم.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  18. 3 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  19. #30
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : اشعار طنز

    اهل دانشگاهم!
    اما نیستم دانشجو.
    کارت من گمشده است.
    من به مشروط شدن نزدیکم
    آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران
    نبضشان را می گیرم
    هذیانهاشان را می فهمم
    من ندیدم هرگز یک نمره بیست
    من ندیدم که کسی ترم آخر باشد

    من در این دانشگاه چقدر مضطربم
    من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
    و به یک مدرک قناعت دارم.
    من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
    و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

    من در این دانشگاه
    در سراشیب كسالت هستم
    خوب می دانم استاد
    كی كوئیز می گیرد
    اتوبوس کی می آید
    خوب می دانم برگه حذف کجاست

    سایت و رایانه آن مال من است
    هر کجا هستم باشم
    تریا، نقلیه، دانشكده از آن من است
    چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها
    رختها را بکنیم
    پی ورزش برویم
    توپ در یک قدمی است
    و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!
    و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
    و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
    و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!
    و نترسیم از حذف
    و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
    و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
    و نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
    اگر بود چرا یخ زده بود
    كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
    كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
    كار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
    كار ما نیست جواب غلطی تحمیلی

    كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
    پی اصلاح خطاها برویم

    کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
    پیوسته شناور باشیم.

    بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
    كار ما شاید این است
    كه مدرک در دست
    فرم بی‌گاری یک شركت بی‌پیكر را
    پر بكنیم

    اهل دانشگاهم
    رشته ام علافی‌ست
    جیب‌هایم خالی ست
    پدری دارم
    حسرتش یک شب خواب!
    دوستانی همه از دم ناباب
    و خدایی كه مرا كرده جواب.
    خوب می‌فهمم سهم آینده ی من بی‌كاریست
    من نمی‌دانم كه چرا می‌گویند
    مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌كار
    وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!

    ((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))
    باید از آدم دانا ترسید!
    باید از قیمت دانش نالید!
    وبه آنها فهماند كه من اینجا فهم را فهمیدم
    من به گور پدر علم و هنر خندیدم!

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  20. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عکس های طنز و دیدنی
    توسط MoniSoft در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th June 2011, 10:26 AM
  2. طنز در آثار سعدی
    توسط ارغنون در انجمن طنز و فکاهی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th December 2010, 04:36 PM
  3. مقاله: سرچشمه های طنز در آثار یونسکو
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd October 2010, 11:27 AM
  4. مقاله: طنز در شاهنامه حکیم فردوسی
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st October 2010, 11:26 PM
  5. مقاله: نگاهی به اشعار طنز عمران صلاحی
    توسط AreZoO در انجمن طنز و فکاهی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th September 2010, 12:10 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •