دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 45 از 90 نخستنخست ... 353637383940414243444546474849505152535455 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 441 تا 450 , از مجموع 898

موضوع: ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

  1. #441
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    تقدیر عشق
    تقدیر بود که آخر، از تو جدا بیفتم یه گوشه بی تحمل من بی صدا بیفتم
    نفس نفس من از تو می خوندم عاشقانه
    تو باغ سبز امید با تو زدم جوانه
    من با تو خو گرفتم به این همه قشنگی
    هر لحظه طرحی تازه،سیاه،سفید و رنگی
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  2. #442
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    کسی را که دوست داری دوستت ندارد...کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداری...اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آئین زندگانی به هم نمی رسند و این رنج است...زندگی
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  3. #443
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید...
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  4. #444
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    چند روز به کریسمس مانده بود که به مغازه رفتم تا برای دخترم هدیه ای برای شب سال نو
    بخرم مشغول خرید بودم که پسرکی را دیدم که عروسکی را در آغوش گرفت و ملتمسانه به
    خانمی که همراهش بود نگاه کرد و گفت: عمه جان….....اما حرفش تمام نشده بود که زن با
    بی حوصلگی جواب داد:جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد ! زن این را گفت و سپس به قسمت
    دیگر فروشگاه رفت به آرامی از پسرک پرسیدم: عروسک را برای کی می خواهی بخری؟ با بغض
    گفت: برای خواهرم،می خواهم این عروسک را بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد.
    پرسیدم: مگر خواهرت کجاست؟ پسرک جواب داد خواهرم رفته پیش خدا،بابا میگه مامان هم قراره
    بزودی بره پیش خدا پسر ادامه داد: من به پدرم گفتم که از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه
    منتظر بماند.بعد عکس خودش را به من نشان داد و گفت: این عکسم را هم به مامان می دهم تا آنجا
    فراموشم نکند، من مامان را خیلی دوست دارم ولی پدرم می گوید که خواهرم آنجا تنهاست و غصه
    می خورد. پسر سرش را پایین انداخت و دوباره موهای عروسک را نوازش کرد...
    طوری که پسر متوجه نشود، دست به جیبم بردم و یک مشت اسکناس بیرون آوردم.
    از او پرسیدم: می خواهی یک بار دیگر پولهایت را بشماریم، شاید کافی باشد!
    او با بی میلی پول هایش را به من داد و گفت: فکر نمی کنم چند بار عمه آنها را شمرد ولی هنوز خیلی
    کم است. من شروع به شمردن پولهایش کردم. بعد به او گفتم: این پولها که خیلی زیاد است،حتما
    می توانی عروسک را بخری ! پسر با شادی گفت: آه خدایا متشکرم که دعای مرا شنیدی!
    بعد رو به من کرد وگفت: دلم می خواهد برای مادرم هم یک گل رز سفید بخرم،چون مامان گل رز خیلی
    دوست دارد، آیا با این پول که خدا برایم فرستاده می توانم گل هم بخرم؟
    اشک از چشمانم سرازیر شد،بدون اینکه به او نگاه کنم، گفتم:بله عزیزم، می توانی هر چقدر که دوست
    داری برای مادرت گل بخری.چند دقیقه بعد عمه اش بر گشت و من زود از پسر دور شدم و در شلوغی
    جمعیت خودم را پنهان کردم. فکر آن پسر حتی یک لحظه هم از ذهنم دور نمی شد .
    ناگهان یاد خبری افتادم که هفته ی پیش در روزنامه خوانده بودم : کامیونی با یک مادر و دختر تصادف کرد
    دختر در جا کشته شده و حال مادر او هم بسیار وخیم است .فردای آن روز به بیمارستان رفتم تا خبری
    به دست آورم . پرستار بخش خبر ناگواری به من داد : زن جوان دیشب از دنیا رفت .
    اصلانمی دانستم آیا این حادثه به پسر مربوط می شود یا نه ، حس عجیبی داشتم . بی هیچ دلیلی
    به کلیسا رفتم . در مجلس ترحیم کلیسا ، تابوتی گذاشته بودند که رویش یک عروسک بود
    و یک شاخه گل رز سفید...
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  5. #445
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    696
    ارسال تشکر
    6,407
    دریافت تشکر: 4,742
    قدرت امتیاز دهی
    536
    Array
    golden3's: جدید103

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

    طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

    کاش معشوقه ز عاشق طلب جان می کرد

    تا که بر هر بی سر و پایی نشود یار کسی




    سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد!
    از زخم تیشه خسته نباش که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست.


  6. کاربرانی که از پست مفید golden3 سپاس کرده اند.


  7. #446
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    خدایا ! دلم باز امشب گرفته
    بیا تا کمی با تو صحبت کنم
    بیا تا دل کوچکم را
    خدایا فقط با تو قسمت کنم
    ***
    خدایا ! بیا پشت آن پنجره
    که وا می شود رو به سوی دلم
    بیا،پرده ها را کناری بزن
    که نورت بتابد به روی دلم
    ***
    خدایا! کمک کن به من
    نردبانی بسازم
    و با آن بیایم به شهر فرشته
    همان شهر دوری که بر سردر آن
    کسی اسم رمز شما را نوشته
    ***
    خدایا! کمک کن
    که پروانه شعر من جان بگیرد
    کمی هم به فکر دلم باش
    مبادا بمیرد
    ***
    خدایا! دلم را
    که هر شب نفس می کشد در هوایت
    اگرچه شکسته
    شبی می فرستم برایت
    ویرایش توسط طلیعه طلا : 18th November 2011 در ساعت 12:27 PM
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  8. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  9. #447
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    بگین بباره باروندلم هواشو کرده بگین تموم شدم من بگین که بر نگرده بهش بگین شکستم بهش بگین برید منه اون به من رسیدو نه من به اون رسیدم بریم به زیر بارون خراب و درب و داغون از آدما فراری از عاشقا گریزون بذار کسی نبینه غروره گریه هامو بذار کسی نفهمه غم تو خنده هامو یه داغ سخته سختم یه باغ بی درختم نفرین بگین به عمرمسیاهه روز بختم تنم داره می لرزه تو این هوای برزخ گاهی نداشتن دل به داشتنش می ارزه
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  10. #448
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    يادته يه روزي بهم گفتي:هر وقت خواستي گريه کني برو زيرِ بارون که نکنه نامردي اشک هاتو ببينه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نيومد چي؟؟؟ گفتي: اگه چشم هاي قشنگ تو بباره آسمون گريه ش ميگيره گفتم: يه خواهش دارم ؛ وقتي آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار گفتي: باشه... حالا امروز من دارم گريه ميکنم اما آسمون نمي باره و تو هم اون دور دورا ايستادي و داري بهم مي خندي
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  11. #449
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    دلم براي تنهايي ميسوزد چرا هيچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهي کرده که

    تنها شده جرم تنهايي چيست که هيچکس او را نميخواهد ديشب تنهايي از اتاقم

    گذشت دنبالش دويدم ولي او رفته بود.تنهاي تنها نيمه شب او را مرده کنار حوض

    خانه پيدا کردم از گريه چشمانش قرمز بود برايش گريستم آخر او از تنهايي مرده بود

    تنهايي مردو من تنها تر شدم
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

  12. #450
    یار همراه
    نوشته ها
    2,180
    ارسال تشکر
    4,649
    دریافت تشکر: 6,043
    قدرت امتیاز دهی
    7690
    Array

    پیش فرض پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄

    کاش عشقها مثل رفاقت دست و چشم بودن

    اگه دست زخمی می شد چشم واسش اشک می ریخت

    اگر هم چشم اشک می ریخت دست اشکاشو پاک می کرد
    یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون

صفحه 45 از 90 نخستنخست ... 353637383940414243444546474849505152535455 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: آموزش کلي ميکرو کنترلر ها
    توسط BEN HOR در انجمن مقالات برق
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th April 2011, 05:12 PM
  2. آلرژی های چشمی
    توسط Admin در انجمن بیماریهای چشم
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 7th March 2011, 05:32 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 08:48 AM
  4. گوجه فرنگی سبزی باغی
    توسط nafise sadeghi در انجمن سبزی کاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th May 2009, 12:36 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •