دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: ✿ای وای مادرم!✿

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    Smile ✿ای وای مادرم!✿

    زیباترین شعری که از مادر می‌شناسم!


    ای وای مادرم!
    آهسته باز از بغل پله ها گذشت
    در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود
    اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
    او مرده است و باز پرستار حال ماست

    در زندگی ما همه جا وول می خورد
    هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست
    در ختم خویش هم به سر كار خویش بود
    بیچاره مادرم

    هر روز می گذشت از این زیر پله ها
    آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
    امروز هم گذشت
    در باز و بسته شد
    با پشت خم از این بغل كوچه می رود
    چادر نماز فلفلی انداخته به سر
    كفش چروك خورده و جوراب وصله دار
    او فكر بچه هاست
    هرجا شده هویج هم امروز می خرد
    بیچاره پیرزن، همه برف است كوچه ها

    او از میان كلفت و نوكر ز شهر خویش
    آمد به جستجوی من و سرنوشت من
    آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد
    آمد كه پیت نفت گرفته به زیر بال
    هر شب در آید از در یك خانه فقیر
    روشن كند چراغ یكی عشق نیمه جان

    او را گذشته ای است، سزاوار احترام :
    تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر
    در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
    هر صحن و هر سراچه یكی دادگستری است
    اینجا به داد ناله مظلوم می رسند
    اینجا كفیل خرج موكل بود وكیل
    مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
    در باز و سفره پهن
    بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند
    یك زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
    او مادر من است

    انصاف می دهم كه پدر رادمرد بود
    با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
    روزی كه مرد، روزی یكسال خود نداشت
    اما قطارهای پر از زاد آخرت
    وز پی هنوز قافله های دعای خیر
    این مادر از چنان پدری یادگار بود

    تنها نه مادر من و درماندگان خیل
    او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود
    خاموش شد دریغ

    نه، او نمرده، میشنوم من صدای او
    با بچه ها هنوز سر و كله می زند
    ناهید، لال شو
    بیژن، برو كنار
    كفگیر بی صدا
    دارد برای ناخوش خود آش می پزد

    او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت
    اقوامش آمدند پی سر سلامتی
    یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود
    بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند
    لطف شما زیاد
    اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
    این حرفها برای تو مادر نمی شود.

    پس این كه بود؟
    دیشب لحاف رد شده بر روی من كشید
    لیوان آب از بغل من كنار زد،
    در نصفه های شب.
    یك خواب سهمناك و پریدم به حال تب
    نزدیك های صبح
    او زیر پای من اینجا نشسته بود
    آهسته با خدا،‌
    راز و نیاز داشت
    نه، او نمرده است.

    نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز
    او زنده است در غم و شعر و خیال من
    میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
    كانون مهر و ماه مگر می شود خموش
    آن شیرزن بمیرد؟ او شهریار زاد
    هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق

    او با ترانه های محلی كه می سرود
    با قصه های دلكش و زیبا كه یاد داشت
    از عهد گاهواره كه بندش كشید و بست
    اعصاب من بساز و نوا كوك كرده بود
    او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده كاشت
    وانگه به اشك های خود آن كشته آب داد
    لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح
    وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
    تا ساختم برای خود از عشق عالمی

    او پنج سال كرد پرستاری مریض
    در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد
    اما پسر چه كرد برای تو؟ هیچ، هیچ
    تنها مریض خانه، به امید دیگران
    یك روز هم خبر: كه بیا او تمام كرد.

    در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود
    پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد
    صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه
    طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
    دریاچه هم به حال من از دور می گریست
    تنها طواف دور ضریح و یكی نماز
    یك اشك هم به سوره یاسین من چكید
    مادر به خاك رفت.

    آنشب پدر به خواب من آمد، صداش كرد
    او هم جواب داد
    یك دود هم گرفت به دور چراغ ماه
    معلوم شد كه مادره از دست رفتنی است
    اما پدر به غرفه باغی نشسته بود
    شاید كه جان او به جهان بلند برد
    آنجا كه زندگی،‌ ستم و درد و رنج نیست
    این هم پسر، كه بدرقه اش می كند به گور
    یك قطره اشك، مزد همه زخم های او
    اما خلاص می شود از سرنوشت من
    مادر بخواب، خوش
    منزل مباركت.

    آینده بود و قصه بی مادری من
    ناگاه ضجه ای كه بهم زد سكوت مرگ
    من می دویدم از وسط قبرها برون
    او بود و سر به ناله برآورده از مغاك
    خود را به ضعف از پی من باز می كشید
    دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه
    خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
    ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
    باز آن سفیدپوش و همان كوشش و تلاش
    چشمان نیمه باز:
    از من جدا مشو

    می آمدیم و كله من گیج و منگ بود
    انگار جیوه در دل من آب می كنند
    پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
    خاموش و خوفناك همه می گریختند
    می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من
    دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه
    وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد
    یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
    می آمد و به مغز من آهسته می خلید:
    تنها شدی پسر.

    باز آمدم به خانه چه حالی! نگفتنی
    دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض
    پیراهن پلید مرا باز شسته بود
    انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود:
    بردی مرا بخاك كردی و آمدی؟
    تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
    می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه
    اما خیال بود
    ای وای مادرم


    سروده استاد محمد حسین شهریار
    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...


  2. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    تاج از فرق فلک برداشتن ،

    جاودان آن تاج بر سرداشتن :

    در بهشت آرزو ره یافتن،

    هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

    روز در انواع نعمت ها و ناز،

    شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

    صبح از بام جهان چون آفتاب ،

    روی گیتی را منور داشتن ،

    شامگه چون ماه رویا آفرین،

    ناز بر افلاک اختر داشتن،

    چون صبا در مزرع سبز فلک،

    بال در بال کبوتر داشتن،

    حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

    شوکت و فر سکندر داشتن ،

    تا ابد در اوج قدرت زیستن،

    ملک هستی را مسخر داشتن،

    برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

    لذت یک لحظه "مادر" داشتن !

    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...


  3. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿


    آسمان
    را گفتم

    می توانی آیا

    بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه

    روح مادر گردی

    صاحب رفعت دیگر گردی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    کهکشان کم دارم

    نوریان کم دارم

    مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم



    خاک
    را پرسیدم

    می توانی آیا

    دل مادر گردی

    آسمانی شوی وخرمن اخترگردی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    بوستان کم دارم

    در دلم گنج نهان کم دارم







    این جهان را گفتم

    هستی کون ومکان را گفتم

    می توانی آیا

    لفظ مادر گردی

    همه ی رفعت را

    همه ی عزت را

    همه ی شوکت را

    بهر یک ثانیه بستر گردی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    آسمان کم دارم

    اختران کم دارم

    رفعت وشوکت وشان کم دارم

    عزت ونام ونشان کم دارم

    آنجهان راگفتم

    می توانی آیا

    لحظه یی دامن مادر باشی

    مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    باغ رنگین جنان کم دارم

    آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم



    روی کردم با بحر

    گفتم اورا آیا

    می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه

    پای تا سر همه مادر گردی

    عشق را موج شوی

    مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    بیکران بودن را

    بیکران کم دارم

    ناقص ومحدودم

    بهر این کار بزرگ

    قطره یی بیش نیم

    طاقت وتاب وتوان کم دارم



    صبحدم را گفتم

    می توانی آیا

    لب مادر گردی

    عسل وقند بریزد از تو

    لحظه ی حرف زدن

    جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی

    گفت نی نی هرگز

    گل لبخند که روید زلبان مادر

    به بهار دگری نتوان یافت

    دربهشت دگری نتوان جست

    من ازان آب حیات

    من ازان لذت جان

    که بود خنده ی اوچشمه ی آن

    من ازان محرومم

    خنده ی من خالیست

    زان سپیده که دمد از افق خنده ی او

    خنده ی او روح است

    خنده ی او جان است

    جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم

    روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم



    کردم از علم سوال

    می توانی آیا

    معنی مادر را

    بهر من شرح دهی

    گفت نی نی هرگز

    من برای این کار

    منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم

    قدرت شرح وبیان کم دارم



    درپی عشق شدم

    تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم

    دیدم او مادر بود

    دیدم او در دل عطر

    دیدم او در تن گل

    دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم

    دیدم او درپرش نبض سحر

    دیدم او درتپش قلب چمن

    دیدم او لحظه ی روئیدن باغ

    از دل سبزترین فصل بهار

    لحظه ی پر زدن پروانه

    در چمنزار دل انگیزترین زیبایی

    بلکه او درهمه ی زیبایی

    بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی

    همه جا پیدا بود

    همه جا پیدا بود
    ویرایش توسط *yas* : 18th May 2011 در ساعت 09:55 AM
    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...


  4. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    عـزيز و مـهربان ناياب iiمادر
    كـه بودم دربرت شاداب iiمادر

    نبودم،دادي جان ازهستي خويش
    بـخوردي ازغمم خوناب iiمادر

    نگشـتي لـحظهء غافل iiزحالم
    مـكيدم سـينه ات سيراب iiمادر

    نهادي بر زبانم حرف و iiگرديد
    زشـادي ديـده ات پرآب iiمادر

    بـبردي پا بـه پا دستم iiگرفتي
    شگفـتي چون گل گلاب iiمـادر

    نـخفتي يـكدمي از خاطر iiمن
    حرام كردي سرخود خواب iiمادر

    بـراي راحـت و خرسندي iiمن
    كـشيدي رنـج بي حساب iiمادر

    بسي روزها رسيدم ديربه iiخانه
    نـشستي در كـنار بـاب iiمادر


    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  5. 10 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


  6. #5
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    4,093
    ارسال تشکر
    13,668
    دریافت تشکر: 24,625
    قدرت امتیاز دهی
    299
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    مادر! مرا ببخش .

    فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

    مادر! حلال كن كه سرا پا نامت است

    با چشم اشكبار، ز پيشم چو ميروي

    سر تا بپاي من

    غرق ملامت است.

    ***

    هر لحظه در برابر من اشك ريختي

    از چشم پر ملال تو خواندم شكايتي

    بيچاره من، كه به همه ي اشكهاي تو

    هرگز نداشت راه گناهم نهايتي

    ***

    تو گوهري كه در كف طفلي فتاده اي

    من، ساده لوح كودك گوهر نديده ام

    گاهي بسنگ جهل، گهر را شكسته ام

    گاهي بدست خشم بخاكش كشيده ام

    ***

    مادر! مرا ببخش.

    صد بار از خطاي پسر اشك ريختي

    اما لبت به شكوه ي من آشنا نبود

    بودم در اين هراس كه نفرين كني ولي ــ

    كار تو از براي پسر جز دعا نبود.

    ***

    بعد از خدا ، خداي دل و جان من توئي

    من،بنده اي كه بار گنه مي كشم به دوش

    تو، آن فرشته اي كه زمهرت سرشته اند

    چشم از گناهكاري فرزند خود بپوش.

    ***

    اي بس شبان تيره كه در انتظار من ـــ

    فانوس چشم خويش ــ به ره ، بر فروختي

    بس شامهاي تلخ كه من سوختم زه تب ـــ
    تو در كنار بستر من دست بر دعا ـــ


    بر ديدگان مات پسر ديده دوختي

    تا كاروان رنج مرا همرهي كني ـــ

    با چشم خواب سوز ـــ

    چون شمع دير پاي ـــ

    هر شب، گريستيئ ـــ

    تا صبح ، سو ختي.

    ***

    شبهاي بس دراز نخفتي كه با پسر ـــ

    خوابد به ناز بر اثر لاي لاي تو.

    رفتي به آستانه مرگ از براي من

    اي تن به مرگ داده، بميرم براي تو.

    ***

    اين قامت خميده ي در هم شكسته ات ـــ

    گوياي داستان ملال گذشته هاست

    رخسار رنگ رفته و چشمان خسته ات ـــ

    ويرانه اي ز كاخ جمال گذشته هاست.

    ***

    در چهره تو مهرو صفا موج مي زند

    اي شهره در وفا و صفا! مي پرستمت

    در هم شكسته چهره تو، معبد خداست

    اي بارگاه قدس خدا! مي پرستمت.

    ***

    مادر!من از كشاكش اين عمر رنج زاي ـــ

    بيمار خسته جان به پناه تو آمده ام

    دور از تو هر چه هست، سياهيست ، نور نيست

    من در پناه روي چو ماه تو آمده ام

    مادر ! مرا ببخش

    فرزند خشمگين و خطا كار خويش را

    مادر ،حلال كن كه سرا پا ندامت است

    با چشم اشكبار ز پيشم چو مي روي ـــ

    سر تا به پاي من ـــ
    غرق ملامت است

  7. 9 کاربر از پست مفید Rez@ee سپاس کرده اند .


  8. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    از تو که می‏گویم...
    چشم‏های مهربانت را رشک می‏برم و بر دستانت بوسه می‏زنم. از تو که می‏گویم، دهان دریاهای زمین، لبریز مروارید می‏شود.
    از تو که می‏گویم، شمارش معکوس ثانیه‏های رنج، آغاز می‏شود و زمستان‏های تشویش، بهار آرامش را مژده م یدهند.
    خدا تو را از ن فس‏های کوه تراشیده است که اینچنین صبور، به تحمل ناملایمات برخاسته‏ای.
    جانت، سپیده دمی بارانی است؛ شب‏های بلند پربهانه‏ام را. تو می‏آیی و بهشت، فرش راه پیامبرانه‏ات می‏شود.

    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  9. 6 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


  10. #7
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    چگونه سپاست بگویم؟
    گیسوان بلند عشق را شانه می‏زنی در هیاهوی بی‏عاطفه زمان.
    تو، منتشر شده‏ای در رگ‏های آبی ایثار و خون مترنم‏ات، حنجره بشریت را مادری می‏کند.
    شب‏های دراز رنجم را به بیداری می‏نشینی؛ پرطاقت و مهربان و روزهای خاکستری‏ام را وجب به وجب، خورشید می‏کاری.
    چگونه سپاست گویم؛ که وسعت شاعرانه‏ات را هیچ واژه‏ای توانا نیست؟
    قلب پرطنینت، موسیقی آبشاران بلند از خودگذشتگی است. ای خوب! تقویم‏ها، ستایش بزرگی‏ات را به شوی نشسته‏اند.


    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  11. 7 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


  12. #8
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    الهی بمانی!
    در جست‏وجوی نشانی‏ات، کوه‏های بسیار را فروریخته می‏بینم و دریاهای بی‏شمار را از سکه افتاده. کلید دروازه‏های روشن دور، در دستان تو است؛ آن‏گاه که بر اندیشه‏های نوباوه و جوان، جاده‏های بی‏تردید را لبخند می‏زنی.
    از دامن برکت خیز تو است که مردان آفتاب و زنان رود، سمت افق‏های آسمانی را پی می‏گیرند.
    خاطره‏ات، استوای مهربانی را در زمهریر فاصله‏ها، شعر می‏شود. آینده، دستان با کفایت تو را بر شانه‏های نونهال، به یاری می‏طلبد.
    باش تا تلاقی نگاه‏هامان، مزارع آفتابگردان را به بار بنشاند.


    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  13. 8 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


  14. #9
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    به یاد لالایی‏های تو
    تو روشنی روزهای آفتابی من هستی. من، ماهی کوچکی هستم که لحظه‏ای نمی‏توانم دور از دریای وجود تو زندگی کنم. دست‏های تو، امن‏ترین آشیانه بوسه‏های من‏اند. شانه‏هایت، بهترین تکیه‏گاه‏اند برای روزهای ابری چشمان من.
    عطر بودن توست که مرا زنده نگاه می‏دارد.
    لالایی تو برای کودکی‏ام، آوازهای داوود علیه‏السلام بود که در دامنه دشت‏های بهاری، پرنده‏های مشتاق خواندن را لال نگه می‏داشت.


    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  15. 8 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


  16. #10
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    505
    ارسال تشکر
    3,839
    دریافت تشکر: 3,956
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : ✿ای وای مادرم!✿

    با تو، همیشه آبی‏ام
    سیب‏های جهان، با لبخند تو شکوفه می‏کنند و ابرهای جهان، با بغض‏های تو گریان می‏شود.
    با بوی ایمان تو، همچون بابونه‏های وحشی، عطر نفس‏هایم فراگیر می‏شود.
    در سایه تو، به خورشید نزدیک‏تر می‏شوم و آسمان رویایم، آبی‏تر از تمام آسمان‏ها می‏شود.
    با تو، از هر پرنده‏ای به خداوند نزدیک‏تر خواهم شد.
    تمام درخت‏ها، به من غبطه می‏خورند، در کنار تو که جاری می‏شوم، چون رود.
    خدا تو را به تنهایی من ببخشد تا همیشه.


    كا ش مي گفتي چيست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست!!!!...

  17. 9 کاربر از پست مفید *yas* سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th April 2011, 03:42 PM
  2. انار بانو و پسرهایش
    توسط تووت فرنگی در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 23rd February 2011, 06:26 PM
  3. خبر: ترافیک ستاره ها در وگاس- سامسونگ در ces2011
    توسط Bad Sector در انجمن معرفی لپ تاپ
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 9th February 2011, 09:09 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •