دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25

موضوع: دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

  1. #21
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

    به تماشا سوگند
    و به آغاز كلام
    و به پرواز كبوتر از ذهن
    واژه اي در قفس است.
    ***
    حرفهايم، مثل يك تكه چمن روشن بود.
    من به آنان گفتم:
    آفتابي لب درگاه شمايت
    كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.
    ***
    و به آنان گفتم :
    سنگ آرايش كوهستان نيست
    همچناني كه فلز، زيوري نيست به اندام كلنگ.
    در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
    كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند.
    پي گوهر باشيد.
    لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد.
    ***
    و من آنان را، به صداي قدم پيك بشارت دادم
    و به نزديكي روز، و به افزايش رنگ.
    به طنين گل سرخ، پشت پرچين سخن هاي درشت.
    ***
    و به آنان گفتم:
    هر كه در حافظه چو ببيند باغي
    صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند.
    هر كه با مرغ هوا دوست شود
    خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود.
    آنكه نوراز سر انگشت زمان بر چيند
    مي گشايد گره پنجره ها را با آه.
    ***
    زير بيدي بوديم.
    برگي از شاخه بالاي سرم چيدم، گفتم:
    چشم را باز كنيد، آيتي بهتر از اين مي خواهيد؟
    مي شنيدم كه بهم مي گفتند:
    سحر ميداند، سحر!
    ***
    سر هر كوه رسولي ديدند
    ابر انكار به دوش آوردند.
    باد را نازل كرديم
    تا كلاه از سرشان بردارد.
    چشمشان پر داوودي بود،
    چشمشان را بستيم.
    دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش.
    جيبشان را پر عادت كرديم.
    خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  3. #22
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

    آه، در ايثار سطح ها چه شكوهي است!
    اي سرطان شريف عزلت!
    سطح من ارزاني تو باد!
    ***
    يك نفر آمد
    تا عضلات بهشت
    دست مرا امتداد داد.
    يك نفر آمد كه نور صبح مذاهب
    در وسط دگمه هاي پيراهنش بود.
    از علف خشك آيه هاي قديمي
    پنجره مي بافت.
    مثل پريروزهاي فكر، جوان بود.
    حنجره اش از صفات آبي سط ها
    پر شده بود.
    يك نفر آمد كتاب هاي مرا برد.
    روي سرم سقفي از تناسب گل ها كشيد.
    عصر مرا با دريچه هاي مكرر وسيع كرد.
    ميز مرا زير معنويت باران نهاد.
    بعد، نشستيم.
    حرف زديم از دقيقه هاي مشجر،
    از كلماتي كه زندگاني شان، در وسط آب مي گذشت.
    فرصت ما زير ابرهاي مناسب
    مثل تن گيج يك كبوتر ناگاه
    حجم خوشي داشت.
    ***
    نصفه شب بود، از تلاطم ميوه
    طرح درختان عجيب شد.
    رشته مرطوب خواب ما به هدر رفت.
    بعد
    دست در آغاز جسم آب تني كرد.
    بعد، در احشاي خيس نارون باغ
    صبح شد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  5. #23
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

    شب سرشاري بود.
    رود از پاي صنوبرها، تا فراترها مي رفت.
    دره مهتاب اندود، و چنان روشن كوه، كه خدا پيدا بود.
    ***
    در بلندي ها،‌ما.
    دورها گم، سطح ها شسته، و نگاه از همه شب نازك تر.
    دست هايت، ساقه سبز پيامي را مي داد به من
    و سفالينه انس، با نفس هايت آهسته ترك مي خورد
    و تپش هامان مي ريخت به سنگ.
    از شرابي ديرين، شن تابستان در رگ ها
    و لعاب مهتاب، روي رفتارت.
    تو شگرف، تورها، و برازنده خاك.
    ***
    فرصت سبز حيات،‌به هواي خنك كوهستان مي پيوست.
    سايه ها بر مي گشت.
    و هنوز، در سر راه نسيم،
    پونه هايي كه تكان مي خورد،
    جذبه هايي كه بهم مي يخت.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  7. #24
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

    ابري نيست
    بادي نيست
    مي نشينم لب حوض:
    گردش ماهي ها، روشني، من، گل، آب .
    پاكي خوشه زيست .
    ***
    مادرم ريحان مي چيند .
    نان و ريحان و پنير، آسماني بي ابر، اطلسي هايي تر.
    رستگاري نزديك : لاي گل هاي حياط .
    نور در كاسه مس، چه نوازش ها مي ريزد !
    نردبان از سر ديوار بلند، صبح را روي زمين مي آرد .
    پشت لبخندي پنهان هر چيز.
    روزني دارد ديوار زمان، كه از آن، چهره من پيداست .
    چيزهايي هست، كه نمي دانم .
    مي دانم، سبزه اي را بكنم خواهم مرد .
    مي روم بالا تااوج، من پر از بال و پرم .
    راه مي بينم در ظلمت، من پر از فانوسم .
    من پر از نورم و شن
    و پر از دارو درخت .
    ***
    پرم از راه، ازپل، از رود، از موج
    پرم از سايه برگي در آب :
    چه درونم تنهاست .

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  9. #25
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دیوان حجم سبز ار سهراب سپهری

    روزي
    خواهم آمد، و پيامي خواهم آورد.
    در رگ ها، نور خواهم ريخت.
    و صدا خواهم در داد: اي سبدهاتان پر خواب! سيب
    آوردم، سيب سرخ خورشيد.
    خواهم آمد، گل ياسي به گدا خواهم داد.
    زن زيباي جذامي را، گوشواري ديگر خواهم بخشيد.
    كور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
    دوره گردي خواهم شد، كوچه ها را خواهم گشت، جار
    خواهم زد: اي شبنم، شبنم،‌شبنم.
    رهگذر خواهد گفت: راستي را، شب تاريكي است،
    كهكشاني خواهم دادش.
    روي پل دختركي بي پاست، دب اكبر را بر گردن او
    خواهم آويخت.
    هر چه دشنام، از لب ها خواهم برچيد.
    هر چه ديوار، از جا خواهم بركند.
    رهزنان را خواهم گفت: كارواني آمد بارش لبخند!
    ابر را، پاره خواهم كرد.
    من گره خواهم زد، چشمان را با خورشيد، دل ها را با
    عشق ، سايه را با آب، شاخه ها را با باد.
    و بهم خواهم پيوست، خواب كودك را با زمزمه زنجره ها
    بادبادك ها، به هوا خواهم برد.
    گلدان ها، آب خواهم داد
    ***
    خواهم آمدپيش اسبان، گاوان، علف سبز نوازش
    خواهم ريخت
    ماديان تشنه، سطل شبنم را خواهم زد.
    خواهم آمد سر هر ديواري، ميخكي خواهم كاشت.
    پاي هر پنجره اي شعري خواهم خواند
    هر كلاغي را، كاجي خواهم داد.
    مار را خواهم گفت: چه شكوهي دارد غوك!
    آشتي خواهم داد
    آشنا خواهم كرد.
    راه خواهم رفت
    نور خواهم خورد.
    دوست خواهم داشت.



    http://www.iranactor.com/belles/sepehri/defult.htm

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فایل: فیلم گشتی رزمی تاخت از تیپ 65 نیروهای ویژه هوابرد (نوهد)
    توسط Karim1504 در انجمن سایر موضوعات نیروهای زمینی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 30th September 2011, 03:29 PM
  2. نطق تاريخی دکتر مصدق در دادگاه لاهه
    توسط majid71 در انجمن قاجار، پهلوی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th February 2011, 02:29 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th February 2011, 01:34 PM
  4. داستان: **** داستان های شاهنامه ***
    توسط AreZoO در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 116
    آخرين نوشته: 30th November 2010, 12:54 PM
  5. کارکرد دیوان عدالت اداری
    توسط Sookoot در انجمن حقوق عمومی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th July 2010, 09:22 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •