سه نقطه هاي تو گاهي هزار واژه ومن
هنوز در تب يك نقطه از لبت بي تاب


هميشه معني صد اضطراب ... من، بي تو
هميشه ديدن بي پرده ی شما در خواب


چه عاشقانه ی پوچي! تو خوب مي داني
ميان اين همه رويا ، فقط تويي كمياب


و من چه خسته تو را چون سراب مي جويم
چه فصل خالي و تلخي ست سهم من زين خواب!
...






كجاست آنكه ز من آتشي بگيراند
بسازد از تن من قطعه قطعه هاي مذاب

و يا حضور تو را قصّه قصّه ، فصل به فصل...
بخواند از تو غزل هاي نابِ بي پاياب

...

خدا کند که غزلهای آخرم باشد
خدا کند که شوم در غمت خراب،خراب

چه روزگار غریبی ست نازنین، آری
نه حرف مانده برایم ، نه عشق های مجاب

بیا... تمام کن این انتظار را در من
بدون شرح و سه نقطه ... پر از حکایت ناب
...





یکی نبود و یکی بود و او نبود ... و من
هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب