دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 41 از 46 نخستنخست ... 31323334353637383940414243444546 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 401 تا 410 , از مجموع 453

موضوع: گزیده ای از اشعار عرفانی

  1. #401
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    سرمست بتی لطیف ساده
    در دست گرفته جام باده
    در مجلس بزم باده نوشان
    بسته کمر و قبا گشاده
    افتاده زمین به حضرت او
    گردونش به خدمت ایستاده
    خورشید و مهش ز خوبرویی
    سر بر خط بندگی نهاده
    خورشید که شاه آسمانست
    در عرصه حسن او پیاده
    وه وه که بزرگوار حوریست
    از روزن جنت اوفتاده
    لعلش چو عقیق گوهرآگین
    زلفش چو کمند تاب داده
    در گلشن بوستان رویش
    زنگی بچگان ز ماه زاده
    سعدی نرسد به یار هرگز
    کو شرمگنست و یار ساده
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  3. #402
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی
    یا به بستان به در حجره من بازآیی
    گلبن عیش من آن روز شکفتن گیرد
    که تو چون سرو خرامان به چمن بازآیی
    شمع من روز نیامد که شبم بفروزی
    جان من وقت نیامد که به تن بازآیی
    آب تلخست مدامم چو صراحی در حلق
    تا تو یک روز چو ساغر به دهن بازآیی
    کی به دیدار من ای مهرگسل برخیزی
    کی به گفتار من ای عهدشکن بازآیی
    مرغ سیر آمده‌ای از قفس صحبت و من
    دام زاری بنهم بو که به من بازآیی
    من خود آن بخت ندارم که به تو پیوندم
    نه تو آن لطف نداری که به من بازآیی
    سعدی آن دیو نباشد که به افسون برود
    هیچت افتد که چو مردم به سخن بازآیی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  5. #403
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
    دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
    ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد
    در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
    به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
    تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
    چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید
    مرا در رویت از حیرت فروبسته‌ست گویایی
    تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
    که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی
    تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی
    تو خواب آلوده‌ای بر چشم بیداران نبخشایی
    گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی
    مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
    دعایی گر نمی‌گویی به دشنامی عزیزم کن
    که گر تلخست شیرینست از آن لب هر چه فرمایی
    گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
    چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
    تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
    مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی
    قیامت می‌کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن
    مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  7. #404
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی
    کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی
    راست خواهی نه حلالست که پنهان دارند
    مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
    سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
    نتواند که کند دعوی همبالایی
    در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
    عیبت آنست که بر بنده نمی‌بخشایی
    به خدا بر تو که خون من بیچاره مریز
    که من آن قدر ندارم که تو دست آلایی
    بی رخت چشم ندارم که جهانی بینم
    به دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایی
    نه مرا حسرت جاست و نه اندیشه مال
    همه اسباب مهیاست تو در می‌بایی
    بر من از دست تو چندان که جفا می‌آید
    خوشتر و خوبتر اندر نظرم می‌آیی
    دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست
    چاره بعد از تو ندانیم بجز تنهایی
    ور به خواری ز در خویش برانی ما را
    همچنان شکر کنیمت که عزیز مایی
    من از این در به جفا روی نخواهم پیچید
    گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی
    چه کند داعی دولت که قبولش نکنند
    ما حریصیم به خدمت تو نمی‌فرمایی
    سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد
    به چنین زیور معنی که تو می‌آرایی
    باد نوروز که بوی گل و سنبل دارد
    لطف این باد ندارد که تو می‌پیمایی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  9. #405
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
    گواهی می‌دهد صورت بر اخلاقش به زیبایی
    نگارینا به هر تندی که می‌خواهی جوابم ده
    اگر تلخ اتفاق افتد به شیرینی بیندایی
    دگر چون ناشکیبایی ببینم صادقش خوانم
    که من در نفس خویش از تو نمی‌بینم شکیبایی
    از این پس عیب شیدایان نخواهم کرد و مسکینان
    که دانشمند از این صورت برآرد سر به شیدایی
    چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ
    فراموشم نه‌ای وقتی که دیگر وقت یاد آیی
    شبی خوش هر که می‌خواهد که با جانان به روز آرد
    بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
    بیار ای لعبت ساقی بگو ای کودک مطرب
    که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد یکتایی
    سخن پیدا بود سعدی که حدش تا کجا باشد
    زبان درکش که منظورت ندارد حد زیبایی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  10. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  11. #406
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
    عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
    دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
    باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
    ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
    ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
    آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
    که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
    پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
    تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
    حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
    این توانم که بیایم به محلت به گدایی
    عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
    همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
    روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
    در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
    گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
    چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
    شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
    تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
    سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
    که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
    خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
    نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  12. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  13. #407
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
    چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
    به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
    بزه کردی و نکردند مذنان ثوابی
    نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
    همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
    نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
    که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
    سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد
    که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
    دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
    مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
    نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
    تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
    دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
    عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
    برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
    که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  14. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  15. #408
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    که دست تشنه می‌گیرد به آبی
    خداوندان فضل آخر ثوابی
    توقع دارم از شیرین زبانت
    اگر تلخست و گر شیرین جوابی
    تو خود نایی و گر آیی بر من
    بدان ماند که گنجی در خرابی
    به چشمانت که گر زهرم فرستی
    چنان نوشم که شیرینتر شرابی
    اگر سروی به بالای تو باشد
    نباشد بر سر سرو آفتابی
    پری روی از نظر غایب نگردد
    اگر صد بار بربندد نقابی
    بدان تا یک نفس رویت ببینم
    شب و روز آرزومندم به خوابی
    امیدم هست اگر عطشان نمیرد
    که بازآید به جوی رفته آبی
    هلاک خویشتن می‌خواهد آن مور
    که خواهد پنجه کردن با عقابی
    شبی دانم که در زندان هجران
    سحرگاهم به گوش آید خطابی
    که سعدی چون فراق ما کشیدی
    نخواهی دید در دوزخ عذابی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  16. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  17. #409
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
    تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
    دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
    چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
    تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
    نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
    که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
    دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
    به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
    نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
    تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
    برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
    تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
    دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
    که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
    چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
    چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
    گله از فراق یاران و جفای روزگاران
    نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  18. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  19. #410
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : گزیده ای از اشعار عرفانی

    مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
    به زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
    قلم بر بی‌دلان گفتی نخواهم راند و هم راندی
    جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی
    بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی
    سگم خواندی و خشنودم جزاک الله کرم کردی
    چه لطفست این که فرمودی مگر سبق اللسان بودت
    چه حرفست این که آوردی مگر سهوالقلم کردی
    عنایت با من اولیتر که تأدیب جفا دیدم
    گل افشان بر سر من کن که خارم در قدم کردی
    غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای دل
    پس از چندین تحمل‌ها که زیر بار غم کردی
    شب غم‌های سعدی را مگر هنگام روز آمد
    که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  20. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


صفحه 41 از 46 نخستنخست ... 31323334353637383940414243444546 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. Apple iPhone 3GS نسل سوم از یک اتفاق
    توسط Bad Sector در انجمن Apple
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 11th April 2011, 08:43 PM
  2. بحث: متافيزيك
    توسط galaxy در انجمن فیزیک
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: 23rd February 2011, 06:48 AM
  3. معرفی: مقایسه سه نیمه حرفه ای DSLR: قسمت دوم Canon EOS 550D
    توسط Bad Sector در انجمن معرفی تجهیزات عکاسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd February 2011, 04:10 PM
  4. Maestro Ezio Returns | Assassin's Creed: Brotherhood Preview
    توسط PiXiE در انجمن نقد و بررسی بازی های کامپیوتری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th October 2010, 08:36 PM
  5. استراتژی شما برای مدیریت دانش چیست؟
    توسط ریپورتر در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th October 2010, 09:35 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •