دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 6 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 95

موضوع: آداب تعليم و تعلم در اسلام

  1. #51
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    اگر قسم و سوگند كسى مربوط به نفى عمل غير باشد بايد سوگندش به صورت نفى علم ، يعنى به عنوان عدم اطلاع بر انجام آن كار صورت گرفته و بايد به همان صورت تلقى گردد. البته براى اين قاعده ، مورد استثنائى وجود دارد و آن اين است : كسى كه عليه او ادعا شده است كه برده و يا حيوان او بر غير، صدمه و جنايتى وارد ساخته است ، بر طبق نظر بعضى از فقهاء، سوگند قطعى او بر نفى جنايت از برده يا حيوانش ، ممضى و معتبر است .
    براى مولى در ذمه برده ، در ابتداء امر، هيچگونه امر مالى ثابت نمى شود؛ چون برده ، مالك چيزى نمى گردد. مگر در مواردى كه برده ، عبدقن و خالص نباشد، يعنى مكاتب مطلق يا مشروط و يا مدبر باشد.
    و بالاخره بايد معلم ، امثال اينگونه قواعد فقهى را (ضمن درسهاى فقهى ) به ميان آورد.
    او بايد پاره اى از قواعد مضبوط و يا ضوابط مورد احتياج در علم اصول فقه را براى شاگردان توضيح دهد، از قبيل ترتيب ادله استنباط احكام - كه اين ادله به ترتيب ، عبارتند از كتاب (قرآن )، سنت ، اجماع و نوعى از قياس (275) . و بايد استصحاب و انواع قياسها و درجات آنها و حدود و تعريفات اصطلاحاتى را - كه بيان آنها در اثناء تدريس ، در خور بحث و متناسب با آن مى باشد - بيان كند.
    علاوه بر همه اين مطالب ، لازم است پاره اى از نامهاى اصحاب معروف پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و مشاهير تابعين و علماء معروف و شرح حال و تاريخ (تولد و) وفات آن ها را ياد كند.
    درباره ضبط اسماء مشكل و انساب متشابه اينگونه رجال ، و يا مختلف و مؤ تلف و امثال آنها، توضيحات لازم را ذكر كند.
    پاره اى از واژه هاى لغوى و عرفى و اصطلاحى را - كه در علم مورد تدريس ، غالبا تكرار مى گردد، به منظور ضبط مشكلات مربوط به لغت و اصطلاح - تشريح نمايد، مثلا بگويد: مفتوح ، يا مضموم ، يا مكسور، يا مشدد و يا مختلف است . و بالاخره نظائر اينگونه مطالب را به شاگردان يادآور شود.
    تمام اين توضيحات را تدريجا و گام به گام براى شاگردان بازگو كرده تا در طى مرور ايام ، خير و بركات عظيمى ، نصيب آنها گردد.
    12- تشويق شاگردان به اشتغالات علمى و تحريص بر تكرار دروس و آزمايش هوش و استعداد آنها
    معلم بايد شاگردان را به اشتغالات علمى در تمام اوقات تشويق كرده و اعاده و تكرار محفوظات را در اوقات مناسب ، از آنها درخواست كند. و راجع به مسائل مهم و مباحثى كه براى آنها بيان كرده است ، پرسش هائى را مطرح سازد.
    اگر ملاحظه كرد كه شاگردى ، مسائل و مباحث مذكور را از بر كرده و آنها را دقيقا به خاطر سپرده است از او احترام و تجليل به عمل آورد، (و علنا در حضور ديگران ) - در صورتيكه بيم عجب و غرور و تباهى حال و مزاج روحى او در ميان نباشد - او را مورد ستايش و تقدير قرار دهد، و مراتب پيشرفت او را تواءم با تقدير و احترام به همگان اعلام كند.
    و اگر احساس كرد كه شاگرد و دانشجوئى در حفظ كردن درس و دقت در مباحث و مسائل مربوط به آن ، كوتاهى ورزيده ، او را در نهان و دور از نظر ديگران ، هشدار داده و نسبت به او سختگيرى نموده و توبيخش نمايد. و چنانچه مصلحت چنين شاگردى ايجاب كند كه علنا و در حضور ديگران ، وى را به خاطر سهل انگارى ، مورد سخت گيرى و ملامت قرار دهد - و اين كار را با توجه به مصلحت خود شاگرد انجام دهد - اشكالى بر آن مترتب نيست ؛ زيرا معلم و استاد، همچون طبيب و پزشك مى باشد كه مى داند دارو را در چه جائى بكار برد، جائى كه مورد نياز است و آن دارو در آنجا سودمند مى افتد.
    13- طرح مسائل دقيق و پرسش كردن از شاگردان و آزمايش هوش
    بايد معلم ، نتايج سودمند مسائل دقيق و نكات پيچيده و ناآشنا را براى ياران و شاگردان خود مطرح سازد، و از آنها درخواست پاسخ نمايد. و با طرح اين فوائد و نتايج مسائل و نكات مذكور، قدرت درك آنها را بيازمايد تا در ضمن آن ، فضل و معلومات افراد و شاگردان برجسته نيز نمودار گردد.
    طرح مسائل دقيق ، اين فائده را دارا است كه از رهگذر آن ، شاگردان با اين مسائل سر و كار پيدا كرده و به دقت و باريك انديشى درباره آنها خوى گيرند.
    معلم نبايد نسبت به شاگردى كه در فهم نتايج مسائل دقيق ، دچار اشتباه و لغزش مى گردد سختگيرى كند، و او را مورد سرزنش قرار دهد. مگر در موارديكه - از ديدگاه معلم ، مصلحت شاگرد، چنين توبيخ و سختگيرى را اقتضاء كند.
    از ابن عمر روايت شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) براى آزمايش هوش اصحاب و يارانش به آنها فرمود: بعضى از درختان طورى است كه دچار برگ ريزى نمى شود - و چنان درختى نمودار شخصيت يك مسلمان است . سپس به يارانش فرمود: به من بگوئيد اين چه درختى است ؟ ذهن ياران رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) متوجه درختهاى بيابانى شد، لذا از آنها نام بردند، ولى به خاطر من رسيد كه درخت موردنظر، بايد درخت خرما باشد؛ لكن از بازگو كردن تفطن ذهنى خود، احساس حياء و شرم مى نمودم . اصحاب و ياران پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) عرض كردند: بفرمائيد اين درخت چيست ؟ فرمود: درخت خرما است . پدر ابن عمر به فرزندش گفت : اگر پاسخ پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) را زودتر بازگو مى كردى در نظر من از چنين و چنان بهتر بود. (چنانكه در اين حديث ملاحظه مى كنيد، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در برابر عجز اصحاب در پاسخ به سؤ ال ، هيچگونه عكس العمل سرزنش آميزى از خود نشان نداد؛ بلكه با گشاده روئى ، خود به پاسخ اقدام فرمود و ضمنا هوش آنها را نيز آزمايش كرد).
    همچنين معلم ، اگر از توضيح و گزارش درس خود فارغ گشت ، طرح مسائل مربوط به همان درس و تكرار مشكلات آن ، هيچگونه ضررى ندارد؛ چون از اين طريق مى تواند نيروى درك و ميزان حفظ و ضبط شاگردان را درباره توضيحات خود، آزمايش كند. اگر ملاحظه كرد شاگردى ، توضيحات او را درست درك كرده و غالبا به پرسشهاى او، پاسخهاى صحيحى را عرضه مى كند بايد از او تشكر و قدردانى نمايد. و اگر ملاحظه كرد كه شاگردى ديگر، مطلب را كاملا درك نكرده است ، با آميزه لطف به اعاده توضيحات خويش بپردازد.
    شايسته است كه استاد و معلم ، دانشجويان را موظف سازد كه درس را به صورت دسته جمعى برگزار كنند؛ زيرا انعقاد مجلس درس به صورت جمعى ، متضمن فوائد و نتايج مطلوبى است كه درسهاى انفرادى ، فاقد آنست . و نيز بايد به آنها دستور دهد پس از تمام شدن درس ، توضيحات و تقريرات او را ميان خود تكرار كنند تا بدينوسيله گزارش ها و بيان او در اذهان آنان راسخ و پايدار بماند.
    14- احترام به شخصيت شاگرد و اعتراف به اهميت افكار او
    بايد معلم در بحث و گفتگو و مذاكره با شاگردانش ، منصف باشد. اگر از شاگردى ، گفتارى مفيد و سودمند شنيد به اهميت و ارزش و سودمند بودن آن اعتراف نمايد، اگر چه آن شاگرد، فردى كم سن و سال باشد؛ زيرا انصاف و اعتراف به اهميت افكار صحيح ديگران ، از بركات علم و دانش به شمار مى آيد.
    يكى از پيشينيان گفته است : (بركت و فزونى علم ، و آئين و راه و رسم دانش ، انصاف و عدالت است . اگر كسى منصف نباشد و در طريق تعليم و تعلم ، راه انصاف را در پيش نگيرد نمى تواند مطلبى را بفهماند و نه مى تواند مطلبى را بفهمد). بنابراين بايد معلم در بحث و گفتگو و ايراد سخنان خويش ، همبستگى خود را با انصاف ، حفظ كند و به سؤ ال و پرسش بجا و بمورد شاگرد - هر چند هم كه كم سن و سال باشد - منصفانه گوش فرادهد، و از شنيدن سؤ ال او اظهار تكبر و استنكاف ننمايد؛ زيرا ممكن است با مضايقه از شنيدن سؤ ال او، شاگردش از فائده و بهره سودمند مربوط به سؤ ال ، محروم گردد.
    معلم نبايد به هيچيك از شاگردان - به خاطر كثرت تحصيل و پيشرفت فزاينده و چشمگير و يا به خاطر مزيت استعداد آنان بر افراد فاميل و وابسته به خود از قبيل فرزند و برادرش - رشك و حسد ورزد؛ چون رشك بردن بر ديگران ، حرام و ممنوع است تا چه رسد به رشك و حسد بردن بر شاگردانى كه به منزله فرزندان معلم مى باشند، شاگردانى كه از ناحيه فضل و برترى آنها، فراوانترين حظ و نصيب به معلمشان عايد مى گردد؛ چون معلم ، مربى و پرورشكار شاگرد است و خداوند متعال به خاطر اينكه اين معلم ، شاگردان را تعليم مى دهد - تا به عنوان فارغ التحصيلان ، در جامعه خدمت كنند - پاداش عظيمى براى او در نظر گرفته ، و در دنيا نيز از دعاى مداوم و ستايش جالب توجه اين شاگردان و جامعه برخوردار مى گردد.
    ما تا كنون نديده و نشنيده ايم كه هيچيك از اساتيد، فرزند خود را بر شاگردان و دانشجويان ديگر، ترجيح داده باشد، و يا در صورت ترجيح ، موفق و كامياب بوده باشد؛ بلكه بايد گفت كه همه امور و پيشرفت و موفقيت در آنها در يد قدرت الهى قرار دارد. علم و دانش نتيجه تفضل خداوندى است كه بر طبق اراده و مشيت حكيمانه خود، آنرا در اختيار بندگان صالح خويش قرار ميدهد. و خداوند است كه داراى فضل و رحمت عظيم و شكوهمند مى باشد.
    15- رعايت مساوات در التفات و محبت به شاگردان
    معلم نبايد در اظهار محبت و توجه و التفات به شاگردان - در صورتى كه از لحاظ سن و فضيلت و ديندارى ، تقريبا با هم برابر هستند - تبعيض و تفاوتى را معمول داشته و بدان تظاهر نمايد؛ زيرا اظهار تبعيض و عدم رعايت مساوات در محبت و توجه به آنها - با وجود تساوى آنها از يكديگر مى گردد.
    لكن اگر بعضى از شاگردان از لحاظ طرز تحصيل و سعى و كوشش و حسن ادب و نزاكت ، بر ديگران مزيت داشته باشند؛ چنانچه معلم از آنها احترام خاصى به عمل آورد، و اين احترام را اظهار نمايد، و آنانرا از لحاظ محبت و تفقد، بر ديگران ترجيح دهد، و ضمنا يادآور گردد كه علت احترام زياد و تقدير ويژه او، به خاطر همين مزايا و موجبات است ، در اين صورت ، اظهار تبعيض و تفاوت ميان شاگردان مانعى ندارد و مى تواند توجه و التفات ويژه اى را درباره آنها مبذول دارد؛ زيرا تقدير و احترام به شاگردان كوشا و با نزاكت ، عامل مؤ ثرى در ايجاد تحرك و شادابى آنها بوده ، و انگيزه مفيدى است كه آنان و نيز سائر شاگردان را وادار مى سازد تا در اتصاف به چنين صفات مطلوب و امتيازآفرين ، سعى و كوشش نمايند. (يعنى تقدير و تشويق از شاگردان كوشا و وظيفه شناس و مؤ دب ، حس وظيفه شناسى و ادب و نزاكت و جد و جهد در تحصيل را در ديگران ، بيدار ساخته ، و نيز خود افرادى كه مورد تقدير و احترام قرار مى گيرند با تحرك و شادابى و قدرت فزونترى در اداء وظائف و تكاليف درسى و اخلاقى كوشش خواهند كرد).
    (درباره تشويق و آثار آن در پيشبرد هدف تعليم و تربيت در جلد اول و دوم كتاب (اسلام و تعليم و تربيت ) و نيز درباره رعايت مساوات ميان كودكان و شاگردان ، در همين اين كتاب به طور مفصل ، مطالبى را بازگو كرديم (276) ).

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. #52
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    16- رعايت نوبت شاگردان زياد در شروع به تدريس
    اگر شاگردان براى درس ، به معلم مراجعه كنند و كثرت متقاضيان و مراجعان درس در حدى باشد كه به استاد هجوم آورند (بطوريكه پاسخ مثبت براى شروع به درس همه آنها ميسر نباشد). بايد تعليم شاگردانى را بر ديگران مقدم دارد كه قبلا نوبت گرفته اند. و به ترتيب نوبت گيرى آنها، درسشان را بر ديگران مقدم بدارد. و براى هر يك از اين گروههاى مقدم ، بيش از يك درس را - جز با احراز رضايت ديگران - جلو نيندازد و بدان آغاز نكند.
    در صورتى كه درسها - بر حسب اتفاق همه شاگردان - مربوط به يك كتاب باشد (و چنين گونه تدريس را (تقسيم ) مى نامند)، معلم مى تواند در هر روزى به درس يكى از آنها آغاز نمايد. (يعنى مثلا روز اول را به درس عده اى ، و روز دوم را به درس عده اى ديگر، و همينگونه روزهاى هفته را نوبت به نوبت به آغاز كردن درس هر يك از آنها اختصاص دهد. و در نوبتهاى بعدى به ترتيب ، همان درسهاى مقدم را به تاءخير اندازد. و بدينسان كار تدريس خويش را ادامه دهد تا همه - به نوبت - از درس نوبت اول برخوردار گردند)؛ زيرا درسى كه مقدم تر از درسهاى ديگر آغاز مى شود، در طى آن درس براى تقرير و توضيح آن ، نشاطى براى معلم و نيز شاگردان وجود دارد كه معلم ممكن است در درسهاى بعدى فاقد چنان نشاط و خرمى باشد. ولى اگر معلم احساس كند كه با ادامه درس و شروع درس بعدى دچار ملال خاطر نمى گردد و عليرغم شروع درس بعدى ، نشاط و شوق و ذوق او بر سر جا مى ماند مى تواند نوبت تدريس خود را بر حسب ترتيب كتاب ، تنظيم كند. مثلا درس عبادات (امثال طهارت ، صلوة ، صوم ...) را بر درس معاملات (امثال اجاره ، رهن ، مزارعه ...) و بدينسان دروس ‍ ديگر را از لحاظ نوبت جلو اندازد.
    و اگر معذلك ، صلاح در آن ببيند كه فرد سابق تر را - يعنى كسى را كه قبلا نوبت گرفت - از لحاظ شروع به درس مقدم دارد تا در نتيجه ، فردى را كه ديرتر نوبت گرفته است - به تقدم و پيشتازى در اخذ نوبت تحريص و تشويق كند، چنين كارى نيكو و شايسته مى باشد.
    معلم بايد (در رعايت نوبت شاگردان ، دقيق باشد و) براى هيچ شاگردى در نوبت درس ديگران ، تدريس نكند. و نوبت آنها را به تاءخير نيندازد. مگر آنگونه مصالحى كه قبلا آنها را بازگو كرديم ، چنين تاءخيرى را اقتضاء نمايد.
    اگر گروهى از شاگردان ، با طيب خاطر و رضامندى ، نوبت خود را در اختيار گروهى ديگر قرار دهند، اشغال و تاءخير نوبت آنها مانعى نخواهد داشت .
    اگر چند گروه از شاگردان با هم و همزمان به استاد روى آورند و در شروع به درس ، دچار درگيرى و اختلاف نظر شوند، معلم مى تواند با استفاده از قرعه ، درس هر يك از اين گروهها را آغاز كند. البته بايد در اين مورد، شرائطى را رعايت كرد. به خواست خداوند متعال در سومين بخش (نوع سوم ) به طور مفصل و گسترده ، اين شرايط و بيان خود مساءله ، مورد بحث و گفتگو قرار خواهد گرفت .
    17- رعايت امتياز استعداد و تفاوتهاى هوش شاگردان
    وقتى معلم احساس كرد كه شاگردى ، راه و روشى را در تحصيل خود پيش گرفته است كه فوق توانائى و حال و استعداد، و بالاتر از شرائط و مقتضيات شخصى او است ، و به همين علت ، بيم و وحشتى در معلم پديد آيد كه ممكن است شاگرد نسبت به درس و تحصيل ، دچار ضجرت خاطر و دلزدگى و نفرت گردد، بايد او را به رفق و مداراى با خويشتن توصيه و سفارش كند، و سخن پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) را براى او بازگو نمايد كه فرمود:
    (آنكه به علت افراط در بار كشيدن و راندن مركوبش ، از قافله و كاروان فرو مى ماند. و از آن جدا مى گردد، نه مسافتى را طى مى كند و نه پشت و كمرى توانمند را براى خود و مركوب خويش نگاه مى دارد).(277) (بلكه خود و مركوبش ، از كارافتاده و به مقصد هم نمى رسند).
    معلم بايد امثال اينگونه گفتارهاى سنجيده و پندآموز را به گوش او برساند تا وى را وادارد كه درنگ و صبر و رفق و مدارا و ميانه روى و اعتدال در سعى و كوشش را نصب العين خويش قرار دهد.
    و بدينسان اگر معلم احساس كرد كه شاگرد با كوششهاى فرساينده خويش ، دچار ملال خاطر و دلتنگى و خستگى روحى گشته ، و يا مقدمه و زمينه چنين حالاتى در او نمودار شده است ، بايد به او دستور استراحت دهد، و امر كند كه از اشتغالات علمى خود بكاهد، و از آموختن علم و يا خواندن كتابى كه قدرت درك آنرا ندارد، و يا سن او در خور آنها نيست ، و يا هوش و استعداد او در فهم آن علم و يا آن كتاب ، نارسا است ، جلوگيرى كند.
    لزوم آزمايش هوش و استعداد و ذوق شاگردان به منظور اشتغال به كتاب يا فن خاص :
    اگر شاگرد و دانشجو، با معلم خود در مورد خواندن فن و يا كتابى مشورت كند - دانشجوئى كه حال او بر معلم از لحاظ شعاع كاربرد فهم و استعداد و حافظه اش روشن نيست - نبايد (بدون مطالعه ) دستورى در اين مورد صادر نمايد، مگر آنگاه كه ذهن و هوش او را بيازمايد، و از حالاتش از نظر استعداد و حافظه ، آگاهى كافى بدست آورد.
    چنانچه معلم احساس كرد شاگردى كه در صدد مشورت با او برآمده است واجد توانائى است و تاءخير در امر او روا نيست ، موظف است چنين شاگردى را به يك كتاب ساده و آسان - كه درباره همان علم و فن مطلوب ، نگارش يافته است - منتقل و راهبرى كند.
    اگر معلم از طريق آزمايش استعداد و هوش شاگرد، به اين نتيجه رسيد كه داراى قدرت درك كافى ، و ذهن شايسته اى هست بايد او را از كتاب آسان به كتاب ديگرى كه در خور ذهن و هوش و استعداد او است منتقل سازد، (يعنى در صورتيكه آمادگى ذهنى و علمى شاگرد را احراز كرد بايد به او اجازه ارتقاء به مقام بالاترى را - از لحاظ نوع كتاب و علوم و فنون ديگر، - بدهد). چنانچه پس از آزمايش هوش و استعداد شاگرد، متوجه شد كه آمادگى و شايستگى لازم براى انتقال از كتاب آسان به كتاب پيچيده را ندارد بايد او را به ادامه همان كتاب ساده و فن آسان وادارد، و اجازه ندهد به علم و كتاب پيچيده اى سرگرم شود. (تا آنگاه كه استعداد و آمادگى كافى بدست آورد و سپس به كتاب استدلالى و پيچيده ترى ارتقاء و انتقال يابد)؛ زيرا آنگاه دانشجوى لايق و شايسته اى كه به خواندن كتاب بالاتر و پيچيده و استدلالى - كه در خور آن است - ارتقاء مى يابد، و احساس مى كند كه شايستگى و آمادگى ذهنى او منشاء اين ارتقاء و انتقال بوده است ، اين انتقال و جابجائى خوش آيند، موجب ازدياد انبساط خاطر و فزايندگى نشاط و شادابى و تحرك او در تحصيل خواهد گشت . در حاليكه عكس ‍ آن ، يعنى ركود و توقف او در همان كتاب يا انتقال يك دانشجوى لايق از كتاب اصولى و استدلالى به كتاب ساده و آسان ، باعث دلسردى و فروكش شدن شادابى و تحرك تحصيلى او خواهد گشت . (بنابراين به خاطر ايجاد تحرك و ازدياد نشاط و شادابى دانشجو، لازم است در صورت داشتن لياقت ، اين انتقال و ارتقاء از ساده به مشكل و از آسان به پيچيده - با اشاره و دستور معلم - انجام گيرد).
    معلم نبايد به دانشجو اجازه دهد كه در دو فن و يا بيشتر - البته در صورتى كه قدرت ضبط و آموختن همگى آنها را دارا نباشد - خود را سرگرم تحصيل سازد. او بايد درسهائى را كه از لحاظ اهميت در درجه نخست قرار دارند بر ساير دروسى كه در درجه دوم اهميت قرار دارند مقدم دارد. و ما ان شاء الله در بحثهاى آتيه با تفصيل بيشترى راجع به اين موضوع گفتگو مى كنيم .
    بارى ، اگر معلم از طريق آزمون و امتحان استعداد شاگرد، يقين پيدا كرد و يا قويا احتمال داد كه او در علم و فن خاصى - كه سرگرم تحصيل در آن است - موفقيتى به دست نمى آورد، و به پيشرفتى در آن نائل نمى گردد، بايد به او دستور دهد كه آن علم و فن را ترك گفته و به فن ديگرى اشتغال ورزد، فن ديگرى كه به پيروزى و موفقيت شاگرد در آن فن مى توان اميدوار بود.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  3. #53
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    18- عدم تقبيح علومى كه معلم در آن تخصص ندارد
    اگر استاد و معلم ، فقط عهده دار تدريس و يا متخصص در علوم و فنون خاصى باشد نبايد ساير علوم و دانشهائى را كه آنها را تدريس نمى كند از نظر دانشجو تقبيح و تحقير كرده و آنها را زشت و بى ارزش جلوه دهد. چنانچه اين نوع تحقير و خرده گيرى غالبا از ناحيه معلمان بى سواد و كم فضل و نادان به چشم مى خورد؛ زيرا انسان نسبت به چيزى - كه درباره آن بينش و آگاهى ندارد و از آن در بى خبرى بسر مى برد - احساس نفرت و كينه و عداوت مى نمايد (و طبق فرمايش اميرالمؤ منين على (عليه السلام ): (( (الناس اعداء ما جهلوا) (278) ، يعنى مردم ، دشمن نادانسته هاى خويش هستند).
    مثلا معلمان علوم ادب عربى و يا علوم عقلى ، معمولا علم فقه را تقبيح و تحقير مى كنند. و معلمان فقه ، علم حديث و تفسير را ناچيز و كوچك مى شمارند و امثال آنها؛ (ولى يك معلم عالم و خردمند - ولو آنكه متخصص در هر فنى باشد و اختصاصا آنرا تدريس كند - حق تحقير علوم و دانشهاى ديگر را ندارد)؛ بلكه بايد معلم ، راه گشاى دانشجو براى آموزش علوم و دانشهاى ديگر باشد، (علوم و دانشهائى كه خود درباره آنها تخصص و كارائى ندارد و يا آنها را تدريس نمى كند؛ ولى موظف است اين دانشها را ارج نهاده و در صورت نياز دانشجو به چنين دانشها، او را به معلمان متخصص در آنها راهنمائى كند).
    چنانچه معلم ملاحظه نمود كه مقام و مرتبت دانش و علمى كه در آن مهارت دارد و آنرا به شاگردان تدريس مى كند، از مقام و مرتبت دانشهاى ديگرى كه ديگران عهده دار تدريس آنها هستند متاءخر است ، شاگرد را به معلمانى رهنمون گردد كه در آن علوم بنيادى از مهارت و كارائى برخوردارند و سرگرم تدريس ‍ آن ها مى باشند؛ زيرا اينگونه ارشاد و راهنمائى يكى از وظائف ضرورى است كه بايد همه مسلمين را به سوى آن راهبرى كرده و نسبت به آنها خيرخواهى نمود، و بدينوسيله از دين و دانش پاسدارى كرد.
    اينگونه دلسوزيها و راهبريهاى معلم - اگر به منظور حفظ مصالح شاگردان - اعمال گردد، كاملترين نمودار وظيفه شناسى معلم نسبت به حرفه و پيشه تعليم و تربيت و عامل به ثمر رسيدن قوى و ملكات شايسته در شاگردان مى باشد؛ (چون چنين ارشادها، استعداد شاگردان را در فراگيرى علوم و دانشهاى متناسب ، شكوفا مى سازد).
    19- ارشاد شاگردان به معلمان شايسته
    يكى از وظائف بسيار مهم و اساسى معلم نسبت به شاگردان ، اين است كه اگر شاگرد و يا شاگردانى كه نزد او درس مى خوانند، نزد استاد ديگرى نيز سرگرم تحصيل گردند، رنجيده خاطر و آزرده نشود؛ چرا، كه او بايد در اين زمينه فقط مصالح شاگردان را در نظر گيرد، (و منافع و مصالح شاگردان را به هيچوجه ، قربانى اغراض شخصى و حفظ حيثيت خويش نكند).
    اكثر معلمان و اساتيد كم ظرفيت و نادان - به خاطر اشتغال شاگردان آنها نزد معلم و استاد ديگر - دچار تاءثر و رنجيدگى خاطر مى شوند. بايد گفت كه اين تنگ نظرى ، يكى از مصيبتها و آسيبهاى دردناكى است كه گريبانگير معلمان نادان و نابخرد مى گردد. و نيز اين تنگ نظرى و آزردگى خاطر براى معلمانى پيش ‍ مى آيد كه به علت كودنى و نفهمى و فساد نيت و فرومايگى همت ، در مسير اداء وظيفه تعليم ، فاقد هدف الهى هستند.
    اين وضع و حالات پريشانگر كه در عده اى از معلمان نادان ديده مى شود، يكى از روشن ترين دليل گويا و رسائى است كه نشان مى دهد آنان در اداء وظيفه و رسالت تعليم ، رضاى پروردگار و پاداش گرانقدر و ارزشمند اخروى را در مد نظر نگرفته اند؛ (بلكه هدف آنان در تعليم و تربيت ، عبارت از تاءمين حيثيت فزونتر در ديدگاه مردم بوده و مى خواهند از راه تعليم ، حس جاه طلبى خويش را هر چه بهتر ارضاء كنند).
    معلم بايد بداند كه در اداء وظيفه و رسالت تعليم و تربيت عده اى از بندگان خدا، خود نيز از بندگان ماءمور و فرمانبردار او است . اگر خداوندگار و پروردگارش ، بنده ديگرى را ماءمور به اداء اين وظيفه سازد نبايد خشمگين و آزرده خاطر شود؛ زيرا سپردن اين ماءموريت به دست افراد ديگر، چيزى از حيثيت و آبروى او را در نزد سرور و خداوندگارش نمى كاهد؛ بلكه اين پيش آمد، بر قدر و رفعت مقام او نزد خداوند متعال مى افزايد. و آنگاه كه خداوند متعال مى بيند كه امر و فرمان و خواسته او به دست اين معلم و يا اشخاص ديگرى مورد طاعت و امتثال قرار گرفته است ، (مراتب رضا و خوشنودى او فراهم مى گردد).
    پس به حكم وظيفه قطعى ، اگر معلم در دانشجو - از لحاظ نشاط و تحرك و استعداد و كوشش - احساس آمادگى كرد كه او با داشتن چنين آمادگى مى تواند درسهاى متعددى را تحصيل كند، و خود معلم در تاءمين اين هدف ، توانائى كافى ندارد بايد نخست او را به معلمى ديگر ارشاد كند تا درسهاى ديگر او را به وى تدريس نمايد، و آن درسها را بر او بخواند. اينگونه ارشاد و راهنمائى ، مقتضاى طبع وظيفه شناسى و كمال دلسوزى و نمايانگر وجود حس رعايت امانت در هر معلم متعهد و مسئول مى باشد.
    اين قضيه براى خود من (مؤ لف ) با يكى از اساتيد مصرى من اتفاق افتاد (كه خداى به وى پاداش نيكو دهاد)، (يعنى اين استاد مصرى - چون براى تدريس ‍ دروس متعدد من ، توانائى و مجال كافى ، و يا توانائى لازم علمى نداشت مرا به استادان ديگرى رهنمون ساخت ).
    بطور كلى ارشاد به استاد ديگر، و يا آنگاه كه دانشجويان خودبخود به استادى ديگر مراجعه مى نمايند در صورتى بجا و به مورد مى باشد كه آن استاد از هر نظر، واجد شايستگى لازم براى تدريس علم مورد نظر دانشجو باشد. ولى اگر فاقد صلاحيت و اطلاعات كافى علمى باشد و دانشجو نيز از اين كمبود و فقدان مهارت علمى آن استاد واقف نباشد و يا آن استاد، مردى فاسق يا بدعتگزار، و يا از لحاظ علمى ، پرلغزش و يا فاقد شرايط ديگر در امر تعليم باشد، به گونه اى كه ممكن است در دانشجويان حالات و ملكات زشت و پست و فرومايه اى به وجود آورد و شخصيت انسانى آنانرا دچار انحطاط سازد - ملكاتى كه فراورده هاى علمى بر آن ترجيح ندارد و مهمتر از آن نيست - در چنين شرايطى تحصيل نكردن نزد آنها بهتر به نظر رسد. آرى بايد معلم ، دانشجويان خود را از شيفتگى و فريفتگى به چنين استادى ، سخت بر حذر دارد. البته بايد منظور او نيز در اين تحذير، از يك هدف صحيح انسانى و موفقيت آفرين برخوردار باشد؛ چون خداوند متعال افراد تباهكار و فاقد حسن نيت را از افراد صحيح العمل و واجد حسن نيت ، كاملا بازشناخته و مى شناساند، و به تفاوت شخصيت اين دو گروه آگاه است .
    20- آماده ساختن و معرفى معلمان لايق براى جامعه
    اگر دانشجو به حد كمال (نسبى ) در علم و دانش دست يافت ، و شايستگى استقلال را براى تصدى مقام تعليم احراز كرد، و از فراگرفتن علم و دانش (بطور كلى ) فارغ و بى نياز گرديد، بايد معلم به ترتيب و سامان بخشيدن كار و حرفه او - به اين منظور كه او نيز به نوبه خود اقدام به تعليم علم براى ديگران بنمايد - قيام كند، و او را در محافل و مجالس بستايد، و از وى تقدير و تجليل به عمل آورد، و مردم را به تحصيل علم و فراگرفتن آن از نزد او، تحريض و تشويق و توصيه نمايد؛ زيرا در صورتى كه اين شاگرد، خودبخود منصب تعليم را - بدون تاءييد و ارشاد استاد شناخته شده به عهده گيرد - ممكن است عده اى از شايستگى چنين شاگرد فارغ التحصيل ، بى اطلاع بمانند. و به علت همين بى اطلاعى ، با او انس و پيوندى برقرار نسازند، و به مهارت و كارآئى علمى او اعتماد نكنند.
    بنابراين وظيفه استاد اين است كه با شرح و بسط كافى ، جامعه را به حال و مقام علمى او آگاه ساخته و مقدار معلومات و مايه هاى علمى و پايه هاى تقوى و پارسائى و عدالت و امثال اينگونه مزايا را كه در او سراغ دارد به مردم اعلام كند، مزايائى كه نظر شاگردان علاقه مند به تحصيل را به سوى او جلب مى نمايد؛ و در نتيجه با احساس علاقه و اشتياق بدو، روى مى آورند.
    اين نوع معرفى ، يعنى شناساندن افراد كارآمد به جامعه ، عامل بسيار مهم و مؤ ثرى براى سازمان يافتن علم و دانش ، و زمينه اى پرارزش براى صلاح حال جامعه و معلمان و شاگردان مى باشد. (شاگردى كه مى خواهد منصب تعليم و تربيت ديگران را به عهده گيرد بايد از پشتوانه تاءييد استادى خوشنانم برخوردار باشد، و بايد شخصيت علمى و لياقت اخلاقى و كارآئى او در مقام به تعليم و تربيت ديگران ، به وسيله استاد وى تصويب و تاءييد گردد).
    اگر استاد احساس كند كه شاگرد فارغ التحصيل مى خواهد راءسا منصب و مقام معلمى را - بدون نظرخواهى از او - اشغال كند و به امر تدريس دست يازد - در حاليكه استاد ميداند كه مقام وى از لحاظ شغل و حرفه تعليم ، قاصر و نارسا است ، و بالاخره براى اقدام به تعليم ، نيازمند به فراگرفتن علم و ادامه تحصيل و نتيجة محتاج به تعلم و تحصيل و زمينه سازيهاى ديگر است - بايد اشتغال به تعليم را در نظر او تقبيح نموده و در خلوت و دور از نظر ديگران به شدت ، عمل او را ناپسند معرفى كرده و از كار او جلوگيرى كند. اگر نهى و تقبيح نهانى استاد در او مؤ ثر نيفتاد علنا و در حضور ديگران - البته با قصد و هدف صحيح - اقدام او را نكوهش نمايد، تا سرانجام وادارش سازد كه به تحصيلات خود ادامه داده و آمادگى كافى براى اقدام به تعليم و تربيت ديگران را به دست آورد.
    بايد يادآور شد كه منشاء همه اين تكاليف - (يعنى اينكه استاد در صورت شايستگى شاگرد، موظف به معرفى او است ، و در صورت عدم شايستگى ، موظف به ممانعت او در اقدام به تعليم مى باشد) - اين است كه استاد و معلم نسبت به شاگرد، به منزله طبيب و پزشك نسبت به بيمار است . استاد بايد از هر وقت و فرصتى - براى شناسائى دقيق بيمارى و مرضى كه به اصلاح و درمان و مداوا نيازمند است و نيز به منظور آگاهى از كيفيت درمانى كه در خور همان بيمارى است - استفاده كند و آنرا تحت مداقه و بررسى قرار دهد.
    استاد و معلم بافراست و هوشمند، موارد دقيق و جزئى اين گونه انحرافها و بيماريها و طرز درمان آنها را درست مى شناسد، مواردى كه نمى توان آنها را تحت يك قاعده و ضابطه كلى ، يكجا ارائه داد. ولى معلم باهوش ، همه اين موارد و طرق درمان آنها را با مهارت ، بازيافته و به تدارك آنها اقدام مى كند، (و عليرغم فقدان ضابطه كلى ، شناسائى آنها براى معلم هوشمند آسان مى باشد).
    چون براى هر مورد و مقامى ، سخن و مقالى شايسته و گفتارى درخور است . و براى هر نوع بيمارى ، دارو و راه درمان مؤ ثرى وجود دارد كه معلم و پزشك زيرك و باهوش ، آنرا كاملا مى شناسند.
    بخش سوم : آداب و وظائف ويژه معلم در امر تدريس و جلسه درس
    (مباحث اين بخش ، ضمن سى امر مورد بررسى قرار مى گيرد):
    1- آراستن و پيراستن ظاهر به منظور تجليل از مقام علم و دانش
    بايد معلم با آمادگى كامل و ساز و برگ و زمينه هائى كه نمايانگر وقار و هيبت از نظر لباس و هيئت او مى باشد، و با جامه و بدنى پاكيزه وارد جلسه درس شود، و جامه خويش را از پارچه سفيد انتخاب و تهيه كند؛ زيرا جامه سفيد بهترين و نيكوترين و زيباترين لباس و تن پوش انسان در آداب اسلامى است .
    به لباس فاخر و گرانبها اهميت ندهد؛ بلكه او بايد جامه اى در بر كند كه موجب وقار و متانت بوده ، و دلهاى ناظران را بدو جلب نمايد. چنانكه احاديث و نصوصى درباره لباس پيشوايان محافل و مجالسى ، از قبيل اعياد و مجامع مربوط به اقامه نماز جمعه و جماعت و امثال آنها به ما رسيده است (كه همه آنها حاكى از آن است كه بايد اعضاء برجسته هر مجمع و مجلسى ، لباسى را انتخاب كنند كه وقارآفرين بوده و قلوب مردم را جلب نمايد. و حتى همه مردم در تمام فرصتهائى كه در ميان اجتماع بسر مى بردند بايد از چنان لباسهائى استفاده كنند).
    مرحوم كلينى در الكافى ، ضمن كتاب (الزى ) و التجمل (279) (آداب آرايش و پيرايش در اسلام )، اخبار و احاديث صحيح و معتبرى در اين زمينه آورده است كه نمى توان چيزى بر آن افزود. منتهى ، بحث از همه آداب تجمل و آراستن و پيراستن ظاهر - آنگونه كه در كتاب (الكافى ) بطور مفصل ياد شده است - خارج از موضوع رساله و كتاب ما مى باشد.
    به هر حال ، بايد منظور معلم از پيراستن و آراستن ظاهر، عبارت از تجليل و بزرگداشت علم و دانش و ارج نهادن به شريعت مقدس اسلام باشد.
    او بايد به هنگام ورود به جلسه درس ، خود را خوشبو ساخته و موى صورت خود را شانه زده و خويشتن را از هر گونه عيب و زشتى و آثار زننده و اشمئزازآور بپيرايد.
    يكى از بزرگان سلف - آنگاه كه مردم براى شنيدن و فراگرفتن حديث به محضر او مى آمدند - غسل مى كرد و سراپاى اندام خويش را شستشو مى داد. و پس ‍ از آنكه بدن خود را معطر و خوشبو مى ساخت جامه اى نو در بر مى كرد و بالاپوش و عبا را بر سر مى نهاد، و سپس بر كرسى و جايگاه تدريس جلوس مى نمود. و همواره ، عود و ماده معطرى را تبخير مى كرد (و فضاى جلسه درس را خوشبو نگاه مى داشت ) تا آنگاه كه از گفتن حديث ، فارغ مى گشت . و مى گفت :
    (من سخت علاقه مندم كه حديث رسول گرامى (صلى الله عليه و آله ) را ارج نهاده و پاسدار شكوه و عظمت آن باشم ) (280) .
    2- دعاء و حفظ همبستگى معلم با خدا در حين شروع به انجام وظيفه
    آنگاه كه معلم مى خواهد به قصد تدريس از خانه خود بيرون آيد، بايد دعائى كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است ، بر دل و زبان جارى سازد، و بگويد:
    (( اللهم انى اعوذ بك ان اضل او اضل ، او ازل او ازل ، او اظلم او اظلم ، او اجهل او يجهل على ، عز جارك ، و تقدست اسماؤ ك ، و جل ثناوك ، و لا اله غيرك ) )) (281)
    خدايا به تو پناه مى برم كه مبادا گمراه گردانم و يا گمراه گردم ، بلغزانم و يا بلغزم ، ستم كنم يا ستم ببينم ، ديگران را به نادانى كشانم و يا خود دچار آن گردم . خدايا آنكه سر به جوار و همسايگى تو نهاد، سرفراز است . و نامهاى تو مقدس ، و ستايش تو، بس عظيم و شكوهمند مى باشد، و جز تو، كسى شايسته عبادت و بندگى نيست .
    سپس بگويد:
    (( (بسم الله ، حسبى الله ، توكلت على الله ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، اللهم ثبت جنانى و ادر الحق على لسانى ) )) (282)
    به نام خدا، خدائى كه حوائج مرا كفايت مى كند و مرا بسنده است . خويشتن را بدو مى سپارم ، همه نيروها و جنبش ها تحت يد قدرت خدائى است كه والا و بزرگ مى باشد. بار خدايا قلبم را پايدار و استوار نگاهدار، و حق را فراوان بر زبانم جارى ساز.
    معلم بايد - از آن لحظه اى كه پا از خانه بيرون مى نهد و در جهت رفتن به جلسه درس ، گام برميدارد - ذكر و ياد خدا را استمرار دهد، و وابستگى خويش را با او حفظ نمايد تا آنگاه كه وارد جلسه درس گردد. و بالاخره خداى را در اين مدت فراموش نكرده و همواره از او براى توفيق خويش مدد جويد.
    3- ادامه و استمرار اين همبستگى با خدا براى توفيق در درس
    آنگاه كه معلم وارد مجلس درس مى گردد، بايد سلام و درود خود را نثار حاضران نمايد.اگر جلسه درس در مسجد و پرستشگاه مسلمين دائر گردد شايسته استقبل از شروع به درس ، دو ركعت نماز (تحيت تهنيت و درود بر مسجد) را اقامه كند. وچنانچه اين جلسه در خارج از محيط مسجد منعقد گردد، دو ركعت نماز شكر و سپاس الهى رااقامه نمايد، بدين اميد كه او را موفق داشته و اهليت و شايستگى تدريس را بدو مرحمتفرمايد. و يا مى تواند دو ركعت نماز حاجت بجاى آورد تا خداوندمتعال گامهاى علمى او را استوار نگاهداشته و او را موفق و مؤ يد نموده و از لغزش حفظفرمايد.
    معلم مى تواند در جلسات درسى كه در خارج مسجد تشكيل مى گردد دو ركعت نماز مطلق را - بدون قيد نماز شكر و يا نماز حاجت - بجاى آورد (يعنى لازم نيست كه حتما نماز او تحت عنوان و وجه خاصى اداء شود؛ بلكه مى تواند عارى از هرگونه قيد و وجهى ، دو ركعت نماز را تطوعا و براى خدا اقامه كند؛ زيرا نماز بهترين نهاد و محبوبترين قانونى است كه شريعت اسلام آنرا وضع و تشريع كرده است )(283) .
    اما مساءله مستحب بودن دو ركعت نماز به خاطر دروس (كه بتوان آنرا (صلوة الدرس ) ناميد) تاكنون از نظر روايات و احاديث به ثبوت نرسيده است ؛ اگرچه برخى از علماء و فقهاء، چنين نمازى را مستحب دانسته اند.
    بايد معلم پس از دو ركعت نماز - با هر عنوان ، و يا عارى از هر عنوان -، از خداوند متعال ، توفيق و يارى خويش را درخواست نموده و از او بخواهد كه وى را از خطاء و لغزش و اشتباه مصون دارد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. #54
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    4- جلوس آميخته با وقار و نزاكت و ادب
    معلم بايد با آرامش و تواءم با وقار و متانت و تواضع و فروتنى و خشوع و نرمى ، و افتاده و سر به زير، در جلسه درس بنشيند (و جلوس خود را با طرزى خوش آيند تنظيم نمايد، يعنى ) دو زانو و به همان صورتى كه در نماز، مستحب است جلوس كند (كه پشت پاى چپ روى كف پاى راست قرار گيرد). چهارزانو و يا بر نشيمن خود - در حاليكه ساق و ران خود را بالا نگاهداشته و آنها را با دو دست در بغل گرفته است ننشيند. و در صورت امكان و اختيار از هر نوع نشستى كه زننده و مكروه و ناخوش آيند است بپرهيزد (بديهى است كه معلم در صورت عدم امكان و يا عدم اختيار، موظف به رعايت اين آئينها در طرز خود نمى باشد؛ لذا) او بدون داشتن عذر موجه نبايد يك يا هر دو پاى خود را دراز كند، به پشت و يا پهلو و مانند آن تكيه نمايد، و رويهمرفته بايد در طرز جلوس خود، ادب و نزاكت را رعايت كند.
    رعايت تمام اين آداب و آئينهاى مربوط به طرز جلوس ، منحصرا به هنگام تدريس ، ضرورى و لازم است . اما در مواقعى كه مجلس درس از رسميت خارج شد و كار تدريس ، پايان گرفت ، هر نوع جلوس و نشستن ، بلامانع است ؛ زيرا شاگردان و دانشجويان به منزله فرزند او هستند؛ (و او مى تواند با حالتى طبيعى و خارج از تكلف و هر طور كه استراحت او اقتضاء مى كند جلوس نمايد. منظور از رعايت اين آداب در جلسه درس ، ارج نهادن و تجليل از مقام دين و آئين ، و قدردانى از علم و دانش مى باشد. و در غير اينصورت يعنى موقعى كه درس به پايان رسيد، رعايت اين آداب ، ضرورتى ندارد).
    5 - تعيين و تنظيم جهت و سمت جلوس معلم در جلسه درس
    برخى از علماء را اعتقاد بر آنست كه شايسته است معلم رو به قبله ، جلوس كند؛ زيرا نشستن در برابر قبله ، شريفترين و بهترين نوع نشستنها است . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
    (( (خيرالمجالس ما استقبل بها) )) (284)
    بهترين نشستنها، نشست هائى است كه رو به قبله مى باشد.
    ولى مى توان گفت : اگر معلم پشت به قبله جلوس كند محتملا كار مستحبى را انجام داده است ؛ زيرا در چنين وضعى قهرا (افراد زيادى كه عبارت از همان ) شاگردان و دانشجويان او (مى باشند) در برابر قبله قرار خواهند گرفت ، و همينگونه ساير مستمعين ديگر نيز از اين فضيلت و مزيت برخوردار مى گردند.
    همين حكم درباره قاضى (و افراد شاكى كه در محكمه او حضور مى يابند) نيز جارى است (كه قاضى پشت به قبله ، و شاكيان در برابر آن قرار گيرند). اين طرز جلوس در مورد قاضى و شاكيان ، از مزيت فزونترى برخوردار است ؛ چون متداعيين و يا شاكيان در برابر قبله و مركز و كانون توجه مسلمين قرار گرفته و با تمام وجود، خويشتن را در برابر خدا مى يابند. و اين كار به منزله نوعى تشديد و سختگيرى به شمار ميرود كه شاكيان در برابر قبله و مقابل پايگاه الهى ، از هر گونه سخن بيهوده و نادرستى ، بر حذر باشند، و آنگاه كه سوگند ياد مى كنند، خداى را ناظر بر اعمال خويش ببينند.
    ناگفته نماند كه در اين باره ، نص و حديث خاصى وارد نشده است (كه معلم و شاگردانش در چه جهتى جلوس كنند؛ ولى قهرا توجه به مصالح و دورانديشى ، اقتضاء مى نمايد كه معلم و شاگردان در جهاتى كه ياد شده است جهت جلوس خود را تنظيم كنند).
    6- پالايش قصد و هدف
    معلم بايد قبل از آغاز به تدريس و حتى هنگام خروج از خانه خويش ، قصد و نيت و هدف خود را درست تنظيم نمايد؛ به اينصورت كه نيت او بايد عبارت از تعليم و نشر علم و ترويج مطالب سودمند دينى و تبليغ احكام مذهبى باشد، احكامى كه به عنوان امانت ، بدو سپرده شده و ماءمور و موظف است كه آنها را براى ديگران تبيين و گزارش نمايد.
    و نيز هدف و نيت او بايد چنين باشد كه از طريق تدريس و مذاكره ، بر مراتب علمى خود بيفزايد، و حق و حقيقت را ظاهر و آشكار سازد. و از اين رهگذر از سوى افكار و آراء نادرست و باطل ، به سوى حق و واقعيت ، بازگردد. و در جمع شاگردان و دانشجويان از خداى خويش ياد نموده ، و با دعاى خود و شاگردانش ، براى علماء پيشين و دانشمندان صالح و شايسته اى كه درگذشته اند، طلب مغفرت كرده و مقامات رفيعى را براى آنها آرزو نمايند.
    رويهمرفته بايد خويشتن را با هر نوع قصد و هدف مطلوبى كه به نظر او مى رسد، (و قلبش را متوجه خداوند مى گرداند) مجهز ساخته (و از حس جهت يابى صحيح انسانى و الهى بهره مند باشد). مقاصد و هدفهاى والا را در خود احضار و زنده كند، و بر تراكم اين اهداف پسنديده فزونى بخشد تا حجم پاداش او در روز قيامت فزاينده تر گردد؛ زيرا اهميت و ارزش اعمال هر كسى بر اساس اهداف و نيتهاى او استوار است . (و هر چند كه نيت و اراده انسان ، والاتر و پاكيزه تر باشد، ثواب و پاداش او ارجمندتر و شكوهمندتر خواهد بود).
    منظور از نيت چنين نيست كه با زبان بگويد: من اين كار را به خاطر فلان هدف انجام مى دهم ، و عبارات و واژه ها و الفاظ خاصى براى تحقق نيت خود به زبان آورد؛ بلكه منظور از نيت ، عبارت از برانگيختن دل و تحكيم اراده بر انجام دادن كار مخصوصى مى باشد كه بايد صرفا به خاطر تقرب به خداوند و امتثال از اوامر او انجام گيرد.
    حتى اگر با زبان و الفاظ، بازى كند و بگويد: من اين كار را به خاطر خدا انجام ميدهم - با توجه به اينكه خداوند متعال به آنچه در قلب و درون او مى گذرد آگاهى دارد و مى داند كه چنين شخصى فاقد هدف الهى است ، و ميخواهد صرفا در محافل و مجالس ، نمود كند و نامور و مشهور شود، و بر اقران و امثال و رقيبان ، متفوق و سربلند گردد - چنين كسى را بايد نيرنگ باز و فريب كار خواند كه مى خواهد به خيال خود، خدا و خلق را فريب دهد.
    آرى ، او رياكارى است كه خداوند متعال به فساد نيت و پليدى و آلودگى راز و قصد او آگاه و مطلع است . او به علت آلودگى به چنين مقاصد و اهداف معصيت بار - با وجود داشتن ظاهرى حق به جانب و فريبا، و پارساجامگى و تظاهر به عبادت و بندگى - مستحق كيفر و شكنجه الهى مى باشد.
    خداوند متعال در ظل مراحم و فضل و كرم خويش ، اعمال ما را اصلاح فرموده ، ما را در گفتارمان استوار نگاه دارد. و از بركات منت و احسان خود، باطن و اهداف و مقاصد ما را از هر گونه شوائب دنيوى ، پاك و پاكيزه سازد.
    7- حفظ وقار و متانت در جلسه درس
    معلم بايد - در صورت امكان - جايگاه خود را در يك سمت و يك جهت مستقر ساخته و از پس و پيش رفتن با نشيمن ، و جابجا شدن ، و تكانهاى شديد خوددارى كند و دستها را از حركات بيهوده و بهم پيوستن و در هم فرو بردن ، و در صورت عدم احتياج ، چشمها را از نگاههاى پريشان حفظ كند. و از كثرت مزاح و شوخى و خنده هاى زياده از حد، پرهيز كند؛ زيرا اينگونه كارها از هيبت معلم مى كاهد و حرمت و شكوه او را در معرض سقوط قرار مى دهد، و احتشام او را از ميان برمى دارد، و سرفرازى و عزت او را از دلها بيرون مى كند.
    مزاح و شوخى اگر اندك باشد (و بر سبيل ندرت و به منظور تجديد نشاط و شادابى شاگردان و زدودن و ستردن فرسودگى خاطر آنها انجام گيرد)، كارى است ستوده و پسنديده ؛ چنانكه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) و راهبران و ائمه پس از او - كه راه را بازيافته اند - گاهى براى ايجاد انس ميان همنشينانشان و الفت قلوب آنها، مزاح و شوخى مى كردند. خنديدن نيز تا همين مقدار با مزاح نزديك است و مى توان براى تجديد نشاط اهل مجلس از آن استفاده كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آنگاه كه مى خنديد دندانهاى سپسين و كناره او نمايان مى گشت ، لكن صدا به قهقهه بلند نمى كرد. اعتدال در خنديدن را مى توان به (تبسم و لبخند) تعبير نمود كه شايسته است خنده آدمى از آن حد تجاوز نكند.
    (جدى بودن معلم و حفظ وقار او مانع از اين نيست كه پاكدل و خوش زبان باشد، و با شاگردان خود مطابق مقتضيات ، مزاح نمايد. و اين حالت براى معلم ، زشت نيست ؛ بلكه با رعايت اندازه ، مطلوب و پسنديده است . برخى از دانشمندان روحيه مزاح را يكى از صفات ضرورى معلم برشمرده اند؛ زيرا معلم ، با مزاح هاى جسته و گريخته خود، مى تواند بر بسيارى از مشكلات روزمره فائق گردد. و به مدد بهره گيرى از حوادث كوچك و سرورانگيز و پى آمدهائى - كه از ناحيه برخى شاگردان بروز مى كند - حالت نشاط را در محيط كار خود برانگيزد كه خود و شاگردان را از تنگناى برخى حالات غم انگيز برهاند، و نشاطى در خود و شاگردانش براى درس ايجاد كند. اما همانطور كه شهيد ثانى يادآور شد: نبايد مزاح را داءب و عادت خود قرار داده و از حد معتدل آن ، تجاوز كند؛ زيرا اگر مزاح از حد خود تجاوز نمايد باعث جراءت و جسارت شاگردان نسبت به معلم گشته و احترام او را در معرض خطر قرار مى دهد. و درس او منجر به هرج و مرج شده و اداره و اداره جلسه درس و تعليم شاگردان براى او دشوار ميگردد).
    8 - طرز توجه و نگاه معلم به شاگردان بايد حساب شده باشد
    معلم بايد براى نشستن خود، جايگاهى را انتخاب كند كه چهره او براى همه حاضران مجلس درس او، نمايان بوده و همه شاگردان و حاضران بتوانند او را ببينند. و او هم به نوبه خود بتواند نگاه و التفات ويژه خود را - در صورت نياز و گفتگوى با آنها - بدآنها معطوف ساخته و سيما و چهره آنها را مشاهده كند.
    او بايد نگاه خود را عادلانه ميان همه شاگردان ، توزيع نموده ، و همه را با نظر و نگاه خود محفوظ گرداند. و آنگاه كه با شاگردى گفتگو مى كند و يا يك شاگرد، پرسشى با استاد در ميان مى گذارد، و يا آنكه سرگرم بحث و مناقشه با او است ، بايد بيش از ديگران به او بنگرد و نگاه ويژه خود را بدو معطوف سازد و بدو روى نمايد؛ اگر چه اينگونه شاگرد، كم سن و سال يا از لحاظ علمى و جهات ديگر در سطح پائين باشد؛ زيرا تخصيص و منحصرساختن التفات و توجه به افراد مترفع ، و متشخص ، و محدود ساختن نگاه به افراد مشهور، شيوه جباران و رياكاران است .
    شاگردى كه نزد استاد به قرائت و خواندن مشغول است به منزله شاگردى است كه با استاد به گفتگو نشسته و با او بحث مى كند. لذا بايد التفات و نگاه ويژه خود را - در مورد مطالبى كه به درس او مربوط است - بدو معطوف نمايد (و براى او چهره بگشايد و به سخنانش گوش فرا دهد). استاد بايد از بذل نگاه و التفات و خطاب به ديگران - بر حسب حال و سؤ ال آنها دريغ و مضايقه نكند.
    9- احترام ويژه به شاگردان بافضيلت و قدردانى از مزاياى آنها
    بايد معلم - بيش از آنچه درباره توده مردم ، اخلاق و رفتار خوش آيندى را به كار مى دارد - نسبت به همنشينان و شاگردان خويش ، رفتار خوشى را در پيش ‍ گيرد. و شاگردانى را كه از لحاظ سنى ، يا علمى ، يا لياقت و شايستگى ، و يا شرافت روحى و امثال آنها، بر ديگران امتياز و برترى دارند، مورد توقير و احترام قرار داده و جايگاهشان را در جلسه درس - به همان اندازه كه آنان را در پيش رو قرار داشتن ، مقدم مى دارد - برفرازد، و جايگاه آبرومندى را براى آنان در نظر گيرد. و نسبت به سايرين نيز اظهار لطف و محبت نموده و با سلام و درود گرم و صميمانه و چهره اى گشاده و سيمائى شاداب و قيافه اى متبسم و خندان ، مراتب احترام خويش را ابراز كرده ، و به منظور گرامى داشت مقدم آنها، از جاى برخيزد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  5. #55
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    اگرچه در بعضى اخبار و احاديث در مساءله احترام به شاگرد، ايهامى به چشم مى خورد؛ به اين معنى كه از مضمون اين اخبار چنين استفاده مى شود كه اگر رفتار معلم ، نمايانگر احترام به شاگرد باشد، اين رفتار به عنوان عملى مكروه و ناستوده به شمار مى آيد. ولى على رغم چنين ايهام ، اگر طرز برخورد معلم با شاگردان ، حاكى از احترام به آنها باشد، به هيچوجه مكروه و ناخوش آيند نيست .
    بايد يادآور گرديم كه تحقيق و بررسى اينگونه اخبار و كيفيت توجيه آنها - به صورتى كه با مساءله احترام معلم به شاگردان ، اصطكاكى پيدا نكند - از حوصله اين كتاب ، بيرون است . (و بايد اين موضوع در جاى خود يعنى علم الحديث ، غوررسى و تحقيق شود).
    (هر انسانى علاقه دارد نزد ديگران محترم و محبوب باشد. بنابراين ، وظيفه هر فرد انسانى ، نشان دادن حسن خلق و محبت و احترام به ديگران است . ولى معلم بيش از ديگران موظف به اين امر نسبت به شاگردان مى باشد. بهترين صفات اخلاقى معلم اين است كه نسبت به كودكان و شاگردان ، عاطفه و محبت نشان دهد؛ چون به ويژه ، كودك ، و عموما شاگردان ، به توجه و اعمال دلنشين اخلاقى معلم و محبت او، شديدا نيازمند هستند. براى آنكه شاگرد بتواند با معلم ، انس پيدا كند و بدو اعتماد نمايد، بايد از محبت و توجه او اشباع شود. وقتى شاگرد از معلم ، توجه و محبت و احترام مشاهده نكرد و معلم نسبت به او توهين را روا داشت ، از معلم و استفاده از او بيزار ميگردد.
    فرق ميان توجه معلم و ديگران از اينجا سرچشمه مى گيرد كه مخصوصا كودك وقتى از خانه و يا كودكستان و يا مكتب خانه به مدرسه منتقل ميشود ملاحظه مى كند كه تمايل و علاقه او به معلم ، مقابله نمى شود. يعنى اين تمايل ، يك طرفه بوده ، و از طرف ديگر يعنى از ناحيه مربى ، علاقه اى به او ابراز نمى گردد و تبادلى در اين محبت انجام نمى گيرد؛ در حاليكه پدر و مادر يا مربى ، با او در منزل ، و يا با او در كودكستان و يا مكتب خانه ، با رفق و نرمى و محبت رفتار مى كردند. لذا ممكن است احيانا اين تصور در او به وجود آيد كه معلم مدرسه ، به او جفا مى كند.
    روانشناسان در تقسيم نيازمنديهاى كودكان و خردسالان ، آراء و نظريات گوناگونى اظهار كرده اند. ولى به طور مسلم همگى معتقدند كه يكى از نيازمنديهاى قطعى كودك و شاگرد، آن است كه مورد محبت ديگران و معلم قرار گيرد تا معلم يا ديگران بتوانند اعتماد و علاقه او را نسبت به خود و درس خويش جلب كرده ، و حس طاعت و محبت را در او بيدار سازند.
    شهيد ثانى ميگويد: بايد معلم به اين نياز روانى شاگرد، عنايت داشته باشد. و بخصوص هر چه بيشتر، احترام و محبت خود را متوجه شاگردان برجسته مجلس ‍ درس خود نمايد؛ چون آنها از او انتظار بيشترى دارند. و اگر معلم به اين حاجت روانى شاگرد آشنائى داشته باشد و آنرا مورد توجه قرار دهد، مى تواند آنرا در مسير خوبى رهبرى كرده و از آن براى امر آموزش بهره بردارى نمايد:
    درس معلم ار بود زمزمه محبتى
    جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاى را)
    10- تلاوت قرآن و خواندن دعاء قبل از تدريس
    معلم بايد قبل از شروع به بحث و كاوش علمى و تدريس - به عنوان تبرك و تيمن - چند آيه اى از قرآن كريم را قرائت كرده ، و پس از آن براى خود و حاضران جلسه درس و ساير مسلمين دعاء كند، و از شر شيطان مطرود از رحمت پروردگار، به خدا پناه برد. مثلا بگويد: (( (استعيذ (- يا - اعوذ) بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم ) )) . و نام خداى را (با ذكر: (( (بسم الله الرحمن الرحيم ) )) ) بر دل و زبان جارى سازد، و خداى را (با جمله : (( (الحمد لله رب العالمين ) )) سپاس گويد، و بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و خاندان و يارانش سلام و درود فرستد، (يعنى به عنوان مثال بگويد: (( (والصلوة والسلام على نبيه و آله و اصحابه ) ). سپس در حق علماء و صلحاى درگذشته و پيشين ، به ويژه استادان و پدر و مادر خود و حاضران ، دعا كند. اگر جلسه درس در مدرسه و امثال آن برگزار مى شود در حق واقف آن مكان نيز، دعاء نمايد.
    اگرچه سند روائى و حديث خاصى در اين باره به ما نرسيده است ؛ ولى در اينگونه دعاها خير و بركت عظيمى وجود دارد، و موقعيت خاص جلسه درس ، مورد و محل مناسبى براى اجابت دعاء مى باشد. دعاء در چنين مجالس و محافل علمى ، شيوه دانشمندان سلف و سيره علماء پيشين است ، شيوه و سيره اى كه بايد از آن پيروى كرد. آنان ، دعاء و نيايش به درگاه الهى را - قبل از آغاز به درس و مذاكره - مستحب مى دانستند، و به آن علاقه و دلبستگى داشتند.
    بعضى از دانشمندان ، دعاى زير را از جمله دعاهائى مى دانستند كه بايد قبل از تدريس خوانده شود، و مضمون آن ، چنين است :
    (( (اللهم انى اعوذ بك ان اضل او اضل ، و ازل او ازل ، و اظلم او اظلم ، و اجهل او يجهل على (285) . اللهم انفعنى بما علمتنى ، و علمنى ما ينفعنى ، و زدنى علما. و الحمدلله على كل حال . اللهم انى اعوذ بك من علم لاينفع ، و من قلب لايخشع ، و من نفس لاتشبع و من دعاء لايسمع ) )) (286) .
    خدايا به تو پناه مى برم از اينكه گمراه كنم و يا گمراه گردم ، بلغزانم و يا بلغزم ، ستم كنم و يا ستم بينم ، به نادانى كشانم و يا خود دچار آن گردم . بار خدايا مرا با علمى كه به من آموختى سودمند گردان ، و مرا به علمى رهنمون ساز كه مرا سودمند افتد، خدايا بر مراتب علم و آگاهى من بيفزا. سپاس حقيقى در تمام حالات از آن خداوند متعال است . بار خدايا به تو پناه مى برم از علمى كه سودمند نيفتد، و از قلبى كه خشوع و نرمى و انعطاف در برابر حق ، بدان راه نيابد، و از هوسى كه سير و اشباع نگردد، و از دعائى كه اجابت نشود.
    يكى از دانشمندان ، سوره (الاعلى ) را - براى تلاوت قرآن ، قبل از شروع به درس - انتخاب مى نمود و چنين مى انديشيد كه واژه ها و تعابير موجود در اين سوره ، از قبيل : (( (الاعلى ، قدر فهدى ، سنقرئك فلاتنسى ، فذكر ان نفعت الذكرى ، صحف ابراهيم و موسى ) )) داراى تناسب و تجانس خاصى با بحث و مذاكرات علمى است . و مى توان مضامين اين سوره را - از آنجهت كه با مساءله درس و بحث و نام اعلاى خداوند متعال و هدايت و ارشاد و تذكر و قرائت و صحيفه نبشتار، كاملا متناسب مى باشد - به فال نيك گرفته و بدان تاءسى جست .
    و نيز روايت شده است اگر كسى با گروهى بسر برد و بخواهد دعائى بخواند، بايد دعاى زير از آن جمله باشد:
    (( اللهم اقسم لنا من خشيتك ما يحول بيننا و بين معصيتك ، و من طاعتك ما تبلغنا به جنتك ، و من اليقين ما يهون به علينا مصائب الدنيا. اللهم متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا(287) ما احييتنا، و اجعلها الوارث منا، و اجعل ثارنا على من ظلمنا، و انصرنا على من عادانا، و لاتجعل مصيبتنا فى ديننا. و لاتجعل دنيانا اكبر همنا و لا مبلغ علمنا. و لاتسلط علينا من لايرحمنا)(288) (برحمتك يا ارحم الراحمين ) )) .
    بار خدايا آن بخش از خشيت و ترس خود را نصيب ما گردان كه ميان ما و ميان نافرمانى ما نسبت به فرمان تو، سد و مانعى ايجاد كند. و از اطاعت و امتثال از اوامر خود، حظ و بهره اى را براى ما منظور كن كه ما را به بهشت تو و نيكبختى جاويد برساند. و سهم ما را از يقين به خودت به گونه اى به ما عطاء كن كه از رهگذر آن ، مصائب و حوادث ناگوار دنيا از ديدگاه ما آسان و ناچيز و هموار گردد. بار خدايا ما را به وسيله حس شنوائى و بينائى و نيروى ما - مادامى كه ما را زنده نگاه ميدارى - برخوردار فرما، و همان را ارث ما ده ، يعنى تا هنگام مرگ اين نيروها را از ما مگير و آنها را براى ما پايدار نگاه دار. خون ما را به زيان ستمگران و متجاوزان به ما، قرار ده و انتقام ما را از آنها برگير. ما را بر دشمنانمان يارى ده . مصيبت و گرفتارى هاى ما را در دين و آئين ما قرار نده . دنيا را به عنوان مركز اساسى هدف اهتمام و كوشش و مقصد نهائى علم و دانش مقرر نفرما، كسانى كه به ما رحم نمى كنند بر ما مسلط و چيره مگردان .
    11- استفاده از بهترين قواعد و روش تدريس و تفهيم
    بايد معلم در تدريس خود، راه و روشى را جستجو و انتخاب كند كه از رهگذر آن ، درس وى با آسانترين وجه ، قابل فهم گردد. او بايد حتى الامكان از خوشترين و دلچسب ترين واژه ها و تعابير، تواءم با بيانى آرام و بليغ و روشن و روشنگر، - به منظور تفهيم شاگردان - استفاده كند.
    مطالبى را كه از نظر زيرسازى و اهميت ، در درجه اول قرار دارد بر ساير مطالب ، مقدم داشته ، و مطالب روبنائى را در پى مسائل زيربنائى ايراد كند. در ترتيب مقدمات و زمينه سازى مطالب ، تنظيم مسائل بنيادى را براى تحقيق و بررسى موضوع بحث ، رعايت كند. آنگاه كه بايد جمله و عبارتى را قطع و وقف نمايد، اندكى سكوت كند. و آنگاه كه جمله ها با هم پيوند و ارتباط دارند پيوستگى كلام و سخن خود را رعايت نمايد.
    در صورتى كه همه حاضران جلسه درس و يا برخى از آنها نيازمند به تكرار مشكلات مربوط به محتوى و يا الفاظ و تعابير درس بودند استاد از تكرار توضيح مربوط به آن دريغ نورزد؛ بلكه بايد گزارش آنها را اعاده نمايد.
    و آنگاه كه بسط و توضيح مساءله اى را به پايان رساند، اندكى سكوت و درنگ كند تا اگر كسى ايراد و سخنى بر آن مطلب داشت آنرا در ميان گذارد.
    اگر معلم چنين پيش بينى كند كه نمى تواند پاسخ يك شبهه دينى را - پس از ايراد آن - در ضمن يك جلسه بيان كند، بايد از طرح آن شبهه دينى و پاسخ آنرا جمعا در يك جلسه بازگو نمايد، و يا اساسا مجموع ايراد شبهه و پاسخ آنرا به جلسات ديگر موكول سازد. بخصوص اگر درس او در جمع حاضرانى - متشكل از شاگردان خاص وى و توده مردم عادى - منعقد شود، و كسى يا كسانى در درس او حضور بهم رسانند كه احتمالا دوباره به جلسه درس او نيايند، و در چنين درسى ، شبهه اى ايراد شود و بلاجواب بماند، و حل و پاسخ آن به جلسات ديگر موكول گردد، بديهى است كه در چنين شرائطى آن شبهه در مغز و دل آنها جايگزين مى گردد (و به عنوان يك اصل پذيرفته شده دينى تلقى مى شود). و احيانا هرگز موفق نمى گردد كه پاسخ اين شبهه را بشنود. قهرا ايراد اينگونه شبهات كه بلاجواب مى ماند، زمينه اى براى آشوب روحى و فتنه باطنى و فساد و بدكردارى او مى شود (و افكار پريشان و انديشه هاى نابسامان و كردارهاى نادرست دينى را در او به ارمغان مى آور).
    12- رعايت ترتب منطقى علوم و دانشها در امر تدريس
    در صورتى كه معلم با درسهاى متعددى مواجه باشد (و خود را در برابر متقاضيانى ببيند كه خواهان تدريس علوم متنوعى هستند) بايد علم و دانشى را پيش از هر درس ديگرى تدريس كند كه واجد شرافت فزونترى نسبت به ساير علوم مى باشد. و بالاخره بايد ارزشمندترين علم را در نوبت نخست تدريس قرار دهد. به اين معنى كه به ترتيب : اصول دين ، تفسير، حديث ، فقه ، نحو، معانى بيان و بر همين قياس ، ساير علوم را بر حسب مرتبه و مقام و نياز به آنها - از لحاظ تقدم و تاءخر - با ترتيب مناسب و بر حسب احتياج شاگردان تدريس كند.
    ما در بحثهاى آينده - طى باب ويژه اى - مطالبى را بازگو خواهيم كرد كه ضمن آن ، مراتب و درجات اهميت اين علوم و دانش ها روشن خواهد شد

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. #56
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    13- رعايت اعتدال و اقتصاد در بيان و توضيح مطالب
    معلم نبايد مدت جلسه درس خود را آن اندازه طولانى سازد، و آنچنان در شرح و بسط مطالب پرگوئى كند كه موجب ملال و فرسايش خاطر شاگردان و يا مانع فهم و ضبط و به خاطر سپردن درس گردد؛ زيرا هدف از تدريس اين است كه شاگردان ؛ بيان استاد را درك نموده و آنرا به خاطر بسپارند. و چون به علت اطاله سخن ، ذهن شاگردان ، خسته و فرسوده گردد، هدف و مقصد - كه عبارت از فهم و ضبط است - از ميان مى رود.
    معلم نبايد درس خود را آنچنان كوتاه و محدود برگزار كند كه موجب نقص قسمتى از بيان و تقرير و توضيح ، و يا مخل به ضبط و درك شاگردان گردد؛ زيرا در اين صورت نيز نقض غرض لازم مى آيد، و مقصود و هدف از تدريس از دست مى رود.
    معلم بايد در امر طولانى ساختن درس و يا محدود نمودن و فشرده گوئى ، مصلحت و شرائط و اوضاع حاضران و شاگردان را از لحاظ بهره گيرى در نظر گيرد. اگر شاگردان او داراى آن مقدار آمادگى باشند كه استاد، مطلب را طولانى سازد و تمام شقوق و شاخه هاى متنوع آنرا بازگو نمايد، اطاله سخن و طولانى ساختن جلسه درس بلامانع خواهد بود. (در غير اينصورت بايد بر حسب شرائط و مقتضيات روحى و علمى شاگردان خويش ، وقت را از نظر اطاله سخن و يا عدم آن تنظيم كند).
    14- مصونيت معلم از عوارض مخل مزاجى و روحى
    آنگاه كه معلم دست اندر كار تدريس مى گردد بايد از عوارضى كه آرامش او را از ميان مى برد و يا فكر او را دچار تشويش و اضطراب مى سازد، كاملا مصون باشد. و در چنين شرائطى اساسا تدريس نكند. اين عوارض عبارتند از: بيمارى ، گرسنگى ، تشنگى ، محصور بودن از لحاظ پيشاب و پساب ، خوشحالى مفرط، اندوه ، خشم ، بيحالى ، پينكى و چرت زدگى ، پريشانحالى ، احساس سرما و گرماى رنج آور.
    اينگونه عوارض ، باعث مى شوند كه معلم نتواند - آنطور كه شايد و بايد - بحث و بيان خود را كاملا تفهيم كند، و هدف مطلوب خود را اداء نمايد. و يا موجب مى گردد كه احيانا راءى و فتواى نادرستى را - بطور ناخودآگاه - ابراز كند. (لذا بايد معلم در عين تندرستى ، و در يك شرائط سالم روحى ، و در وضعى طبيعى و عادى ، به تدريس اشتغال ورزد تا افكار و آراء صحيحى را در اختيار علاقمندان قرار دهد).

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  7. #57
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    15- توجه به فضاى جلسه درس - يا - جلسه درس و اهميت هواى آزاد
    بايد فضاى جلسه درس ، از هر گونه عوامل آزاردهنده و انگيزه هاى سرگرم كننده حاضران ، از قبيل : دود، گرد و غبار، سر و صداى زياد كه مخل آرامش است ، تابش سوزنده آفتاب ، و امثال آنها از عواملى كه فكر را به خود مشغول مى سازند و مانع از اداء وظيفه مطلوب مى گردند، مصون باشد.
    بايد جلسه درس در عين وسعت ، از هر انگيزه اى كه فكر و انديشه آدمى را به خود سرگرم مى كند و روان انسان را دچار تشتت و پريشانى مى سازد، كاملا محفوظ باشد تا در ظل چنين فضائى گسترده و عارى از عوامل سرگرم كننده ، غرض مطلوب و هدف نهائى تدريس تاءمين گردد.
    16- رعايت مصالح شاگردان و مصالح اهم در تقديم و تاءخير وقت تدريس
    بايد معلم - در صورتى كه ضرورتى مهم و مشقتى فزون از حد در ميان نباشد، در تقديم و يا تاءخير حضور خود در جلسه درس - در طى ساعات روز - مصالح جماعت شاگردان را مراعات كند. يكى از انواع ضرورت (كه معلم احيانا ناگزير از تاءمين آن مى گردد) اشتغال به مطالعه و تصنيف و تاءليف در اوقات و فرصتهاى مناسب مى باشد.
    ولى بايد توجه داشت كه مطالعه و تصنيف - آنگاه بر مصالح جمعى شاگردان مقدم است - كه از لحاظ اهميت ، بر كار تدريس رجحان داشته باشد، (و در غير اينصورت بايد معلم - از لحاظ تعيين وقت حضور براى تدريس - مصالح و منافع جماعت شاگردان را بر مصالح مربوط به مطالعه و تاءليف ترجيح دهد).
    17- رعايت تناسب صدا با محيط درس
    معلم نبايد صداى خود را بيش از اندازه نياز حاضران ، بلند كند. و نبايد صدايش را آنقدر آهسته و كوتاه سازد كه احيانا براى برخى از حاضران ، درست مسموع نگردد، به گونه اى كه نتوانند كاملا محتواى سخن او را درك نمايند. از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است كه فرمود: (خداوند متعال ، صداى آهسته و كوتاه را دوست مى دارد، و از صداى بلند و فريادگونه خشمگين و بيزار است ) (289)
    بهتر اين است كه بگوئيم : صداى معلم ، نبايد از فضاى جلسه درس به بيرون از محيط درس سرايت كند و در عين حال بايد براى حاضران نيز رسا باشد. اگر در ميان جمع شاگردان ، شخصى كه دچار ثقل سامعه و ضعف حس شنوائى است حضور يابد، چنانچه معلم صداى خود را آن اندازه رسا سازد كه او نيز بشنود، هيچ مانعى ندارد؛ بلكه در اين زمينه روايتى هست كه در كتب حديث به چشم مى خورد، و حاكى از آن مى باشد كه چنين كارى داراى فضيلت است (290) .
    18- حزم و احتياط براى حفظ نظم و پاسدارى از آرامش ، و پيشگيرى از مراء وجدال در جلسه درس بايد معلم ، جلسه درس خود را از همهمه و سر و صدا و غوغا صيانت نمايد؛ چون لغزش و غلط و خطاء و اشتباه از زير بانگ و خروش و غوغا، سر برمى آورد. او بايد جلسه درس خود را از سر و صداى بلند شاگردان و سوء ادب آنها در مذاكرات علمى ، و تشتت و اختلاف جهات بحث ، و نيز انحراف مسير مساءله مورد بحث ، به موضوعات و جاهاى ديگر - پيش از تكميل آن مساءله - حفظ نمايد. اگر از سوى يكى از شاگردان ، زمينه هاى انحراف از مسير مساءله را مشاهده كند (و ببيند كه او مطالبى را بازگو مى نمايد كه با آن مساءله بيگانگى دارد) با آميزه لطف و محبت - پيش از آنكه سخن انحراف آميز او در ميان جمع حاضران منتشر گردد، و هيجانى در آنها به وجود آورد - از انحراف او جلوگيرى كند. او بايد به همه حاضران ، نكات و حقايقى را يادآور گردد كه نمايانگر قبح و زشتى انحراف مذكور است . و به آنها گوشزد كند كه چون مقصود و هدف نهائى بحث و مذاكره علمى آنست كه دلها و قلوب در جهت اظهار و پديدار ساختن حق ، با هم همبستگى يابد و در سايه آن ، ثمرات و فوائدى عائد همگان گردد و ميان آنان ، صدق و صفاء و نرمش و مدارا حكومت كند و از يكديگر - متقابلا - استفاده نمايند.
    بايد معلم پس از تذكر و هشدار مذكور، رواياتى را - كه در نكوهش ستيز و جدال و مناقشه و رقابت بيجا و كينه توزى وارد شده است - بر آنان بخواند، كه به ويژه در اين روايات ، ستيزه جوئى و كينه توزى علماء و دانشمندان و اشخاصى كه داراى سمت علمى هستند و بر اريكه علم نشانده شده اند، سخت نكوهش و مذمت شده است .
    معلم بايد به شاگردان يادآور گردد كه جدال و ستيزه جوئى در مذاكرات علمى ، سرانجام از دشمنى و كينه سر برمى آورد كه عواقب سوء آن عبارت از پريشانى فكر و خاطر، و از دست دادن حس دينى و ايمانى است .
    و نيز بايد گوشزد نمايد كه لازم است اجتماع و گردهم آئى شاگردان ، خالصانه و پاكيزه از هر گونه غرض ورزى ، و رويهمرفته فقط به خاطر خدا باشد تا فائده دنيوى و سعادت و نيكبختى در آخرت را براى آنها بارور سازد.
    19- ايجاد انضباط و حس مسئوليت اخلاقى در شاگردان
    اگر معلم ملاحظه كرد كه يكى از شاگردان در بحث و گفتگو، از حد و مرز موضوع و يا موازين اخلاقى ، پا فراتر مى نهد، و يا از خود، سرسختى و كينه توزى و بى انضباطى و سوء ادب نشان مى دهد، و يا پس از اثبات و ظهور حق و حقيقت ، منصفانه داورى نمى كند، و يا بى جهت بانگ مى زند و فرياد سرمى دهد، و يا به حاضران و غائبان جسارت و اسائه ادب مى كند، و يا نسبت به كسى كه لايق تر از او است در نشست ، تفوق و برترى مى جويد، و يا در جلسه درس به خواب مى رود، و يا در حين درس با ديگران صحبت مى كند، و يا مى خندد، و يا يكى از حاضران را به استهزاء مى گيرد، و بالاخره مرتكب عملى مى گردد كه دور از نزاكت و انضباط مربوط به جلسه درس مى باشد، و رفتارش به هيچوجه در خور يك محصل و دانشجو نيست ، بايد معلم شديدا از اين گونه اعمال نابخردانه او ممانعت به عمل آورد.
    درباره اعمال و رفتار خوب و بد، و كردار روا و نارواى شاگرد، قريبا بحث مفصل و مشروحى را در پيش داريم .
    اين نوع بحث - (كه در ضمن گفتگوى از وظائف معلم در امر تدريس و جلسه درس به ميان آمده است ) - با بحثى كه مربوط به جلوگيرى از اخلاق ناستوده شاگردان بوده ، و ما قبلا از آن ياد كرديم ، تفاوت دارد؛ زيرا گفتگوى ما در اينجا به وظائف معلم در جلسه درس ارتباط دارد؛ ولى بحث گذشته ، مربوط به وظائف معلم و شاگرد نسبت به خودشان بوده است . اگرچه مى توان اين دو بحث را در هم ادغام نمود؛ ولى اهتمام و عنايت به شاءن و ارزش اين وظيفه ، چنين اقتضاء مى كرد كه بهتر بود در اينجا نيز مستقلا و به خصوص ، مورد بحث قرار گيرد.
    20- رفق و مدارا در مورد كيفيت پاسخ به پرسشهاى شاگردان
    بايد همواره معلم با شاگردان ، مدارا و همراهى كرده ، و رفق و نرمى با آنها را از دست نداده ، و به پرسشهاى آنها گوش فرادهد. اگر ملاحظه كرد كه شاگردى - با وجود اينكه معنى و مقصود مطلب را درك كرده ؛ ولى به علت حجب و حياء و قصور و نارسائى معلومات و نقص بيان نمى تواند اشكال و ايراد خود را تقرير كند، و بيان او در تعبير از مقصودش نارسا به نظر مى آيد بايد معلم - كه مقصود او را درك نموده است -، نخست منظور او را بيان كرده و سپس وجه اشكال و ايرادش را بازگو نمايد، و پاسخ لازم را به ميزان اطلاعات خويش توضيح دهد.
    اگر معلم متوجه شد كه مطلب و منظور او از بحث ، بر شاگرد، مشتبه شده و به همين جهت به آن مطلب اشكال مى كند، بايد از شاگرد، راجع به موارد و شقوق احتمالى موضوع سخن او - كه احتمالا ممكن است آنها را اراده كرده باشد - پرسش نمايد و به او بگويد: آيا مى خواستى چنين چيزى را بيان كنى ؟ اگر جواب او مثبت بود و گفت : هدف من نيز همين بوده است ، بايد معلم پاسخ آنرا بيان كند. و اگر بگويد كه من چنين منظورى نداشتم ، محتملات ديگر را بازگو كند، (و تا آن مقدار به پرسشهاى خود از شاگرد درباره اين محتملات ادامه دهد تا سرانجام به هدف و مقصود او برسد و پاسخ لازم را براى او بيان نمايد).
    اگر شاگرد از يك مطلب ركيك و زننده اى سؤ ال نمود، معلم نبايد او را تحقير و استهزاء كند؛ زيرا هر معلمى ناگزير است به هرگونه پرسش (معصومانه و بى غرض )، پاسخ دهد؛ چون جز اين ، چاره اى نيست . و به طور قهرى ، احيانا ممكن است مطالب ركيكى مورد پرسش قرار گيرد. بجا است به او يادآور گردد كه همه انسانها بدينسان پرس و جو مى كردند تا سرانجام در راه تحصيل علم و فهم مسائل علمى ، گام نهادند و در نتيجه ، موفق و كامياب شدند. (يعنى تمام اشخاصى كه توانستند از دانش و بينش علمى بهره مند گردند، اين موفقيت را در سايه سؤ ال و پرسش ، به دست آوردند كه احيانا بدون غرض ، سؤ الاتى را مطرح مى ساختند كه زننده و ركيك به نظر مى رسيد).
    21- محبت و التفات معلم و گشاده روئى او نسبت به شاگرد تازه وارد
    اگر شخص تازه واردى در جلسه درس شركت كند، بايد معلم به او اظهار محبت كرده و با انبساط و گشاده روئى از او استقبال نمايد تا بدينوسيله موجبات نشاط و شرح صدر او را فراهم آورد؛ چون هر شخصى غريب و تازه وارد - به ويژه در حضور علماء و دانشمندان - دچار دهشت و هيبت زدگى مى گردد (كه بايد معلم از طريق اظهار محبت و گشاده روئى ، اين ترس و هيبت زدگى را از دل او بيرون كند).
    و نيز چون اين فرد تازه وارد و غريب ، احساس غربت و بيگانگى مى كند، نبايد معلم با نگاه هاى تعجب آلود و آزاردهنده ، بدو چشم دوخته و نگاهش را فزون از حد، در او متمركز سازد؛ زيرا اينگونه نگاه ها او را دچار شرم و خجلت مى سازد. و با وجود اينكه ممكن است داراى اهليت و شايستگى براى تحصيل باشد، شرم و حياء وى ، مانع سؤ ال و پرسش علمى و شركت او در بحث و مذاكره گرديده ، (و موجب محروميت از علم مى شود).
    22- وظيفه معلم ، همزمان با ورود عالم و دانشمند به جلسه درس
    اگر فرد عالم و فاضلى به جلسه درس روى آورد، و استاد هم همزمان با ورود او، سرگرم شروع به تدريس مساءله اى باشد، (بايد براى تجليل از وى ) از ادامه بحث در آن مساءله خوددارى كرده و درنگ نمايد. اگر ورود اين شخص تازه وارد، همزمان با ادامه بحث در آن مساءله ، اتفاق افتد (يعنى آن عالم و يا شخص ‍ غريب در اثناء بحث از مساءله اى ، وارد جلسه شود) بايد معلم ، مساءله بازگو شده و يا مقصود و خلاصه و فشرده اى از آنرا براى تازه وارد تكرار و اعاده كند. و اگر همزمان با تتمه و پايان گرفتن درس ، وارد مجلس بحث و مذاكره گردد، و نيز هنوز جماعت حاضران ، از جاى برنخاسته و متفرق نشدند، بايد تتمه گفتگوى خود را رها كرده ، وارد بحث ديگرى گردد، و موضوع بحث را تغيير دهد تا آنگاه كه اين عالم و دانشمند تازه وارد، جلوس كند. پس از آنكه نشست ، مطالب گفته شده را اعاده كند و يا تتمه بحث و مذاكره خود را تكميل نمايد.
    اجراء چنين وظيفه اخلاقى براى اين است كه دانشمند تازه وارد - در حين جلوس خود - با قيام و متفرق شدن حاضران ، مواجه نگردد. و در نتيجه ، دچار خجلت و شرمندگى نشود.
    23- اعتراف به عجز و ناتوانى در مسائلى كه بدآنها احاطه ندارد
    يكى از مهمترين وظائف معلم اين است : وقتى از او درباره موضوعى سوال كردند كه بدان احاطه و آگاهى ندارد، و يا آنكه در ضمن تدريس به مساءله اى برخورد كند كه فاقد اطلاع و آگاهى در آن مساءله باشد، بايد به عجز خود اعتراف نموده و بگويد: از آن اطلاعى ندارم ، يا بايد بگويد: درباره آن تحقيق نكرده ام و به طور كامل از آن آگاهى ندارم ، و يا آنكه صريحا بگويد: نمى دانم ، يا بگويد: بايد درباره آن تجديدنظر كنم . و بالاخره از اعتراف به عجز و ناتوانى در اينگونه موارد استنكاف ننمايد. يكى از نشانه هاى دانش انسان عالم و دانشمند اين است : درباره مسائلى كه از آن آگاهى درستى ندارد، بگويد: نمى دانم ، و خدا بدان عالم تر است .
    على (عليه السلام ) فرمود: (وقتى از شما راجع به چيزى سؤ ال كردند كه علم و آگاهى درباره آن نداريد، راه فرار و گريز را در پيش گيريد. عرض كردند: اين فرار و گريز چگونه است ؟ فرمود: بگوئيد: خدا بهتر مى داند(291) ).

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. #58
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: (آنچه را مى دانيد به زبان آوريد، و درباره مطالبى كه از آنها آگاهى نداريد بگوئيد: خدا داناتر است . همانا فردى ، آيه اى از قرآن را بيرون مى كشد و يا در آن دچار شتابزدگى مى شود، (و آنرا نسنجيده و طبق دلخواه خود معنى مى كند، و به عنوان دليلى بر مدعاى باطل خويش وانمود مى سازد)، از اينرو به فاصله اى دورتر از ميان آسمان و زمين ، دچار سقوط گشته و سرنگون شود(292) ).
    از زرارة بن اعين روايت شده است كه گفت : از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم حق خداوند بر بندگانش چيست ؟ فرمود: آنچه مى دانيد به مردم بگوئيد، و درباره چيزهائى كه نمى دانيد سكوت و توقف و درنگ نمائيد(293) ).
    امام صادق (عليه السلام ) فرمود: (خداوند متعال ، بندگان خويش را به دو آيه از كتاب آسمانى ، و دو نشانه قرآنى ، هشدار داده و آنها را سرزنش فرموده است :
    1- درباره مطالبى كه علم آگاهى و اطلاع درباره آنها ندارند، سخنى نگويند.
    2- و نيز مطالبى را - كه راجع به آنها، فاقد علم و آگاهى صحيح هستند - مردود نسازند.
    خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
    (( (الم يؤ خذ عليهم ميثاق الكتاب ان لايقولوا على الله الا الحق )(294) )) .
    آيا با آنها در كتاب آسمانى پيمان گرفته نشد كه درباره خداوند جز حق ، سخنى ديگر نگويند و بر او دروغ نبندند.
    و يا فرمود:
    (( (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياءتهم تاءويله )(295) )) .
    بلكه حقايقى را تكذيب كردند كه از نظر علم و آگاهى بدان احاطه ندارند، آنهم در حاليكه هنوز از تاءويل و توجيه و ارجاع به واقعيت آن ، چيزى در اختيار آنان قرار نگرفته و دليلى به دست آنان نرسيده است (296) .
    ابن عباس مى گفت : عالم و دانشمند (راجع به حقايقى كه از آن علم و آگاهى كاف ندارد،بى اطلاعى خود را اعلام نكند، و) (لاادرى نمى دانم ) را ترك نمايد، و از گفتن آن امتناعورزد، مراكز حيات و كشتن گاههاى او آسيب ببيند، يعنى موجبات نابودى و رسوائى اوفراهم مى گردد(297) .
    عبدالله بن مسعود مى گفت : اگر از هر يك از شما راجع به چيزى كه نمى داند، و درباره آن علم و آگاهى ندارد، پرسشى كردند بايد بگويد: نمى دانم ؛ زيرا نمى دانم ، يعنى اعلام به عدم آگاهى در مسائلى كه انسان بدآنها احاطه ندارد، يك سوم علم و دانش و دانائى انسان به حساب مى آيد.
    يكى از دانشمندان برجسته گفته است : (لاادرى ثلث العلم ) يعنى جمله (نمى دانم ) - در پاسخ به مسائلى كه بدآنها آگاهى ندارد - يك سوم آگاهى و علم انسان محسوب مى گردد؛ (چون چنين فردى ، گرفتار مصيبت جهل مركب نيست ، و حداقل مى داند كه نمى داند. برخلاف كسانى كه اسير حالت جهل مركب مى باشند و نمى دانند كه نمى دانند، و تصور مى كنند كه مى دانند). يكى از فضلاء مى گويد: شايسته است كه عالم و دانشمند، (لاادرى ) را براى ياران خويش به ميراث گذارد، به اين معنى : همواره در مسائلى كه درباره آنها علم ندارد اين جمله را با شهامت بر زبان آورده ، و آنقدر (لاادرى ) بگويد تا ياران او با اين جمله ، ماءنوس و معتاد شده و گفتن آن براى آنها آسان گردد، (و پس از درگذشت استاد، اين عبارت او را به عنوان ميراثى از وى در اختيار داشته باشند)، و در موارد لازم و به هنگام نياز، آنرا بكار بندند.
    دانشمند ديگرى مى گويد: بايد (لاادرى ) را بياموزى ؛ زيرا اگر شهامت گفتن(لاادرى ) را در خود فراهم آورى و آنرا در مورد مناسب بر زبان جارى سازى ، اينتوفيق نصيب تو مى گردد كه ديگران ، ترا عالم و آگاه سازند، تا سرانجام بتوانىبدانى و به جاى (لاادرى نمى دانم ) جمله (ادرى = مى دانم ) را به حق بر زبانجارى سازى . اگر تو در عين فقدان احاطه علمى ، جمله (ادرى ) را بر زبان آورى ،چنان ترا تحت فشار سؤ ال و پرسش قرار مى دهند تا آنگاه كه بناچار جمله (لاادرى )را (پس از رسوايى ) بر زبان جارى سازى ، و به عدم دانائى خويش اعتراف كنى و بهجائى برسى كه ندانى .
    بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه يك عالم و استاد (درباره موضوعات و مسائلى كه اطلاع علمى از آنها ندارد) لازم است بگويد: نمى دانم . اين اعتراف علاوه بر آنكه از مقام و موقعيت علمى او نمى كاهد، بر والائى و احترام او مى افزايد، و شكوه و عظمت شخصيت او را در دلهاى مردم ، فزاينده تر مى سازد. اين رفعت و عظمت مقام ، نتيجه تفضل الهى نسبت به كسى است كه به خاطر پاى بند بودن او به حق و حقيقت ، آنچنان مورد لطف و مرحمت پروردگار قرار مى گيرد كه به علت اعتراف به عجز و نادانى خود - به جاى آنكه از نظر مقام ، پست و فرومايه گردد - از شكوه و عظمت خوش آيندى در دلهاى مردم و از ديدگاه آنها برخوردار مى شود.
    اعتراف به عجز و نارسائى علمى در موارد لازم و مناسب ، نمودار عظمت مقام و حس تقوى و كمال معرفت و بينش يكفرد عالم و دانشمند است . جهل و عدم آگاهى درباره مسائل معدود و مطالب انگشت شمار، به مقام و موقعيت علمى و معرفت يكفرد دانشمند، لطمه اى وارد نمى سازد. بايد اينگونه اعترافها را صرفا دليل بر تقواى او دانست ؛ چنانكه نمايانگر آنست كه چنين عالم و دانشمند در آراء و فتواهاى خود، گزافه گوئى نمى كند. و نيز حاكى از آنست كه خود مطلب و مساءله ، از مسائل مشكل و پيچيده مى باشد.
    آن كسى كه از گفتن (لاادرى ) و اعتراف به عجز و نارسائى علمى خود امتناع مى ورزد، به خاطر اين است كه از لحاظ علمى ، فردى كم مايه و نيز فاقد تقوى و پارسائى و ديانت است ؛ زيرا او مى ترسد به علت قصور و نارسائى علمى ، از ديدگاه توده مردم سقوط كرده و از چشم آنها بيفتد. اين نوع تصور و خيال ، خود، نوعى از جهالت و نادانى ديگرى است (كه بايد آنرا بر حجم نادانيها و كمبودهاى علمى او افزود)؛ چون با پاسخ دادن به سؤ الى - كه درباره آن اطلاع كافى ندارد - خويشتن را به گناهى بزرگ ، رجعت داده و در آن غوطه ور گشته و در ورطه سقوط، گرفتار مى شود. پاسخ او در چنين حالتى نه تنها بر روى قصور علمى او سرپوش نمى گذارد؛ بلكه او با چنين اقدام نابخردانه خود، مردم را به قصور علمى خود، واقف و مطلع مى سازد. و آنها از اين رهگذر به نارسائى علمى او راهنمائى مى شوند. خداوند نيز به خاطر جراءت و جسارت و بى باكى او در اظهار نظرهاى نادرست در امر دين ، چنان وضعى را در مورد او پديدار مى سازد كه از ديدگاه مردم ، به عنوان فردى فاقد سرمايه علمى معرفى مى شود.
    اين نكته در حديث قدسى نيز تاءييد شده است ، آنجا كه مى گويد:
    (( (من افسد جوانيه افسد الله برانيه ) )) (298)
    هر كه قلب و درون خويش را تباه سازد، خداوند، ظاهر و برونش را به تباهى و فساد مى كشاند.
    با وجود اينكه اين دانشمند كم مايه مى بيند كه اهل تحقيق و پژوهش و شخصيتهاى كارآمد، اكثر اوقات ، سخن از (لاادرى ) به ميان مى آورند، و غالبا اين كلام را بر زبان مى رانند، اين عالم و دانشمند بى نوا حاضر نيست كه چنين جمله اى را هرگز بر زبان آورد. او بايد بفهمد كه اينگونه دانشمندان حقيقت گرا و ژرف نگر - به خاطر ديندارى و تقوى - از گزافه گوئيها در پاسخ به پرسشهاى ديگران ، امتناع مى ورزند. و عالمى اين چنين بايد دريابد كه به خاطر جهل و نادانى و قلت تقوى و ديندارى است كه از گزافه گوئى در پاسخ به ديگران ابائى ندارد. ولى بر خلاف خواسته اش در همان چاه خمول و گمنامى ، و شهرت به كم مايگى ، سقوط مى كند كه اتفاقا مى خواست از راه گزافه گوئى و خودخواهى ، دچار سقوط در آن نگردد. و چون گرفتار فساد نيت و آلودگى درون مى باشد از لحاظ شهرت علمى ، دچار سرنوشتى مى گردد كه به سختى از آن گريزان بوده است . (اين گونه عالمان كم مايه ، سرانجام به عنوان افرادى بى مايه و فاقد بينش ‍ علمى و دينى ، در ميان مردم ، نامور و رسوا مى گردند).
    پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: (اگر كسى با چيزى اظهار بى نيازى كند كه به او داده نشده است ، مانند كسى است كه دو لباس دروغين و فريبا را در بر مى كند) (299) .
    خداوند متعال - ضمن بازگو كردن داستان موسى و خضر (عليهماالسلام ) - به علماء و دانشمندان ، هشدار ظريفى داده و به آنان ادب آموخته است . آنگاه كه خداوند از موسى (عليه السلام ) پرسيد: آيا كسى عالم تر و آگاه تر از تو در جهان وجود دارد؟ موسى - به جاى اينكه علم و آگاهى را به خدا ارجاع دهد، و از خدا بپرسد كه او كيست ؟ و يا بگويد: خدايا تو خود بهتر مى دانى - چيزى در پاسخ نگفت و سكوت كرد. (و گويا حاضر نبود بگويد: ممكن است در جهان ، كسى عالم تر از او هم وجود داشته باشد!). لذا خداوند متعال به او فرمان داد تا در محضر خضر، شاگردى نمايد و نزد او درس بخواند.
    خداى متعال داستان تلمذ و شاگردى كردن موسى در نزد خضر را ضمن آياتى چند، بيان فرموده كه اين آيات ، نمايانگر منتهاى خاكسارى و اظهار فروتنى موسى در برابر خضر، و حاكى از شكوه و عظمت خضر مى باشد.
    ان شاء الله در بحثهاى آينده ، شمه اى از نكات عبرت آميز اين داستان پندآموز را ياد خواهيم كرد.
    24- تذكر لغزش و اشتباه ، قبل از پايان يافتن درس
    اگر معلم به طور ناگهانى متوجه بيان يا پاسخ صحيحى گردد، بايد هر چه زودتر - پيش از آنكه شاگردان و حاضران ، متفرق شوند - آن بيان و پاسخ صحيح را تذكر دهد. و به آنان بفهماند كه قبلا در توضيح و يا پاسخ مطلب ، دچار اشتباه گشته و سخن نادرستى را ابراز كرده بود. نبايد شرم و حياء و خودخواهى و امثال آن ، مانع چنين پيشگيرى و تدارك اشتباهات او شود. هواى نفس (و تمايلاتى كه از جاه طلبى ريشه مى گيرد) نبايد او را وادارد كه اين پيشگيرى را به تاءخير انداخته و جبران اشتباه و لغزش خود را به فرصتها و جلسات ديگرى موكول سازد؛ زيرا تاءخير در جبران لغزشها، نتيجه خدعه و نيرنگهاى نفسانى و بازده سوء كارهاى غلطانداز ابليس مطرود از رحمت الهى است .
    اگر يك استاد در جبران لغزشها و تدارك اشتباهات خويش ، تاءخير و تعويق و مسامحه را - به علت خودخواهى - روا دارد، به جهات ديگرى متعددى ، زيانهاى عظيمى را به بار خواهد آورد:
    1- اشتباه و لغزش استاد در مغز و دل دانشجويان ، جايگير شده و پايدار مى ماند.
    2- با چنين تعويق و سهل انگارى ، ناگزير، شرح و بيان مطلب ، از موقع و زمان ضرورى خود به تاءخير مى افتد. و به اصطلاح (تاءخير بيان از وقت حاجت )، لازم مى آيد.
    3- اگر استاد، همزمان با ادامه تدريس ، به جبران اشتباهات خويش در همان جلسه تدريس ، اقدام نكند و آنرا به جلسات ديگر موكول سازد، اين بيم وجود دارد كه برخى از حاضران جلسه درس ، در جلسات ديگر شركت نكنند. نتيجه چنين تاءخيرى آنست كه مبانى غلط و اشتباهات علمى در ذهن آنان ؛ استقرار و استمرار يافته و به صورت يك مطلب صحيح علمى در ميان افكار و آراء آنها جاى خويش را باز كرده ، و اين درك غلط و نادرست تا ابد در ذهن آنها باقى بماند.
    4- استاد به خاطر تاءخير بيان و تدارك اشتباه (و تداوم لغزش ) خويش ، مطيع شيطان خواهد شد، شيطانى كه به اشتباهات خود استمرار داده و در تداوم لغزشهاى خويش اصرار مى ورزيد. سرانجام ، چنين استادى با اينكار، شيطان را براى فريبائى به طمع مى اندازد تا دوباره به سراغ او بيايد. و همينطور اين اشتباه و طمع شيطان ادامه پيدا مى كند و استاد را به تداوم در اشتباه و تاءخير در جبران آن واميدارد.
    اگر استاد - فى المجلس - وظيفه خويش را در جبران اشتباهات ، اداء كند، در وجود و شخصيت شاگردان خويش ، ملكه و نيروى شايسته اى را فراهم مى آورد كه پى آمد آن ، خير و نيكى عظيمى خواهد بود. بايد دانست كه منشاء به ثمر رسيدن اين خبر و بركت ، همان استادى است كه اشتباه خود را اظهار كرده و به حق و حقيقت رجوع و بازگشت نموده است .
    بنابراين ، چنين استاد متواضع و باشهامت كه از بازگوكردن خطاء خود و اعتراف به اشتباه خويش دريغ نمى ورزد، از پاداش دوچندانى برخوردار مى شود يعنى علاوه بر اجر و پاداشى كه در زير سايه انجام وظيفه ، نصيت شاگردان خود ساخته و با آنها در اين پاداش شريك است از رهگذر اعتراف به حق ، بر حجم پاداش خويش مى افزايد. آرى چنين استادانى به خاطر رجوع و بازگشت به حق ، تحرك و فعاليتهايشان ، سرشار از غنائم ، و تجارت آنها لبريز از سود و تواءم با خير و بركت خواهد بود. و بر خلاف تصور و انتظار افراد نادان و توهم نابخردان سبك مغز، مقام آنان را خداوند رفيع مى گرداند. و چون حق و حقيقت را نصب العين خود قرار داده اند - در سايه تفضل او - در نظر مردم و نيز در آخرت داراى شخصيت و موقعيت ارزشمند، و آبرو و احترام خواهند بود.
    25- اعلام به پايان يافتن درس
    معلم بايد به هنگام پايان يافتن درس و يا آنگاه كه ميخواهد درس را به پايان رساند، با بيان و گفتارى كه از پايان يافتن درس حكايت مى كند، ختم جلسه درس ‍ را اعلام كند. البته اين اعلام در صورتى است كه شاگرد، متوجه پايان يافتن درس نگردد. معمولا پيشينيان براى اعلام ختم جلسه درس ، مى گفتند (والله اعلم : و خدا بهتر مى داند).
    بعضى از علماء مى گفته اند: براى اعلام ختم جلسه ، بايد سخنى را ايراد كند كه بدانوسيله ديگران ، تمام شدن سخن را درك كنند. مثلا بگويد: (سخن ما در اينجا به پايان رسيد) و يا بگويد: درس ما در اينجا به پايان مى رسد و بقيه مطالب را - ان شاء الله - در جلسه ديگر بيان خواهيم كرد. و امثال اينگونه سخنها كه پايان يافتن درس را به حاضران اعلام مى كند. و نيز آنگاه كه جمله (( (والله اعلم ) )) را بر زبان جارى مى سازد بايد بر اساس ياد خدا باشد و به معنى و محتواى آن ، توجه و التفات كافى مبذول دارد.
    بسيار بجا و شايسته است كه معلم ، هر درسى را نيز با (( (بسم الله الرحمن الرحيم ) )) افتتاح كند تا در آغاز و پايان كار خويش به ياد خدا باشد. و لذا اگر صرفا ذكر و ياد خدا را نمودار پايان كار خويش قرار دهد (ولى آغاز كارش را با آميزه ياد خداوند صفاء ندهد) ذكر و ياد او خالصانه پايان نخواهد گرفت و بالاخره كار او پاك و پاكيزه از شوائب و بگونه اى خالصانه براى خدا به شمار نخواهد رفت .
    26- بايد درسها با نصايح اخلاقى پايان گيرد
    معلم بايد در خاتمه درس خود، نكات ظريف اخلاقى و حكمت ها و اندرزها و مطالبى را كه قلب و اندرون انسان را تصفيه و پالايش مى كند به شاگردان القاء نمايد تا شاگردان خالصانه و همراه با خشوع و انعطاف درونى ، و تواضع و خلوص نيت و صفاى باطن ، از جلسه درس بپراكنند؛ زيرا بحث صرف و مذاكره علمى خشك ، و عارى از مسائل عاطفى و اخلاقى ، نيروئى را در دل ها به هم مى رساند كه گاهى از قساوت و سخت دلى سر برمى آورد. (لذا او بايد با القاء مطالب سودمند در هر لحظه و زمانى محرك دانشجو باشد تا به علم و دانش با آميزه اخلاص ، روى آورده و او را به منظور استكمال معنويش تحت مراقبت گيرد و ميدانيم هيچ انگيزه اى بهتر و شايسته تر از نصايح اخلاقى معلم آنهم به هنگام فراغ از درس نيست .
    لزوم القاء نكات اخلاقى و تذكر پند و اندرز به شاگردان ، در صورتى شايسته است كه دروس ديگرى - كه بايد بلافاصله پس از آن ، تدريس گردد - در پيش ‍ نباشد، دروسى كه ممكن است تدريس آنها در درجه اول اهميت نسبت به القاء نصايح اخلاقى باشد. در چنين وضعى بايد - بر حسب اوضاع و احوال و اقتضاء شرايط - مساءله القاء نصايح اخلاقى را پس از انجام گرفتن دروس ضرورى ديگر؛ برگزار نمايد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  9. #59
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    27- ختم جلسه درس با دعاء
    بايد معلم ، مجلس درس را - همان گونه كه با دعاء آغاز كرد - با دعاء نيز پايان دهد؛ بلكه دعاء به هنگام پايان گرفتن درس ، شايسته تر، و به منظور اجابت و وصول به هدف ، نزديك تر است ؛ چون شاگردان (به خاطر اينكه در يك فضاى علمى به سر مى بردند، و از چنين جوى استنشاق كردند) زير پوشش رحمت الهى قرار گرفته و براى دريافت پاداش الهى ، آمادگى و ويژگى يافته اند.
    بايد دعاى معلم و شاگرد، شامل حال پيشوايان دينى و علماء در گذشته بوده ، و همه جامعه هاى اسلامى و تمامى مسلمين را در بر گيرد. معلم و شاگرد بايد داراى خلوص نيت بوده و تمام رفتار خود را به خاطر خدا و در جهتى قرار دهند كه به خدا منتهى گردد تا اعمال و رفتار آنان ، شايسته جلب مراتب رضاى پروردگار باشد.
    در حديث آمده است كه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) مجلس خويش را با دعاء به پايان مى برد. و در اين باره حديثى (مسلسل ) وجود دارد كه مشهور است . و نشان ميدهد كه آن حضرت ، جلسه خود را با دعاء، ختم مى فرمود. متن حديث اين است : رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آنگاه كه از گفتگوى با ياران خود فراغت مى يافت و مى خواست از جاى برخيزد، مى فرمود:
    (( (اللهم اغفرلنا ما اخطاءنا و ما تعمدنا و ما اسررنا و ما انت اعلم به منا. انت المقدم و انت المؤ خر، لا اله الا انت ) ))
    خدايا از ما در گذر نسبت به گناهانى كه اشتباها مرتكب شديم و يا عمدا و از روى قصد دچار آنها گشتيم ، و از خلافهائى كه در نهان انجام داديم ، و بالاخره از هر گناهى - كه تو نسبت به آنها از ما عالم تر و آگاه تر مى باشى - درگذر. خدايا تو پيش مى اندازى و توئى كه تاءخير ايجاد مى كنى ، جز تو هيچ معبودى شايسته پرستش و در خور بندگى نيست .
    28- درنگ نمودن در جلسه درس پس از پايان گرفتن آن
    بايد معلم پس از برخاستن حاضران ، اندكى در جايگاه خود درنگ نمايد؛ زيرا در اين كار، براى معلم و شاگردان و حاضران ، فوائد و نتايج سودمند و آداب و آئين هائى به ثمر مى رسد كه همه آنها به معلم و شاگرد عائد مى گردد:
    1- اگر در خاطر يكى از شاگردان ، تتمه و بقايائى از پرسشى ، ناگفته مانده باشد بتواند آنرا در اين فرصت كوتاه و در پايان درس ، با استاد در ميان گذارد؛ لذا بهتر است استاد، ديرتر از جاى خود برخيزد.
    2- ممكن است براى يكى از شاگردان ، حاجت و نياز و مطلبى مانده باشد كه از بازگو كردن آن - پيش از فراغ استاد از درس - خوددارى كرده باشد، بايد معلم درنگ نمايد تا نياز و مطلب خود را براى او باز كند.
    3- در چنين صورتى معلم به وسيله درنگ در جلسه درس - به هنگام خروج از محل درس - براى شاگردان ، ايجاد مزاحمت نكرده و موجبات ناراحتى و تكلف را براى آنها فراهم نمى آورد. و نيز اگر معلم پيش از شاگرد از محل درس خارج شود، بانگ و سر و صداى كفش مشايعين و شاگردان - كه پشت سر استاد حركت مى كنند - ممكن است حالتى دگرگونه در او به وجود آورد كه خود آفتى عظيم و خطرناك (از لحاظ ايجاد عجب و غرور) به شمار مى رود.
    4- اگر معلم داراى مركب و وسيله نقليه باشد، در جمع شاگردان بر آن سوار نمى شود. و امثال آن (از فوائد ديگرى كه قهرا با درنگ نمودن معلم در جايگاه خويش ، عائد او و شاگردانش مى گردد).
    29- تعيين مهتر و رئيس براى شاگردان
    لازم است معلم ، فردى هوشمند و زيرك را (به عنوان مهتر و سرپرست )، از ميان شاگردان تعيين كند كه حاضران و واردان را سر جاى مناسب با شئون و مقام آنان نشانده و به طرز نشستن آن ها سر و سامانى بدهد، خوابيده را بيدار، غافل را هشيار سازد، و به آنان امر و نهى كرده و كارهاى شايسته و ناشايست را به آنان گوشزد نموده ، و آنها را به شنيدن درس و گوش فرا دادن به آن و تمركز فكر نسبت به سخنان استاد و سكوت و آرامش وادارد.
    بايد معلم ، يك رئيس و سرپرست (و خليفه ) ديگرى را نيز براى شاگردان تعيين نمايد تا او مسائل مبهم و پيچيده درس را براى شاگردانى كه استاد را كاملا درك نكرده اند بيان كند. و همان درس را براى شاگردانى كه خواهان تكرار آن مى باشند اعاده نمايد. و بالاخره او بايد مرجع و پناهگاه براى عده اى باشد كه آنان در پرسش از خود استاد، احساس شرم و حياء مى نمودند و هم اكنون بايد بدو مراجعه كنند.
    تعيين مبصر و خليفه براى جلسه درس ، موجب صرفه جوئى و صيانت فرصت و وقت گرانبهاى معلم ، و وسيله اى براى حفظ و نگاهبانى مصالح و منافع شاگرد مى باشد.
    30- دعاء به هنگام برخاستن از جلسه درس
    آنگاه كه معلم از جاى خود برمى خيزد، اين دعاء را بخواند:
    (( (سبحانك اللهم و بحمدك . اشهد ان لا اله الا انت ، استغفرك و اتوب اليك ، (300) سبحان ربك رب العزة عما يصفون ، و سلام على المرسلين ، و الحمد لله رب العالمين ) ))
    خدايا ترا تقديس و ستايش مى كنم ، گواهى مى دهم كه جز تو، معبودى دگر نيست . از تو آمرزش مى جويم و به تو بازمى گردم . پروردگارى را تقديس مى كنم كه خداوندگار و صاحب عزت و سرفرازى است ، و تو از آنچه درباره ات مى گويند و وصفت مى كنند، منزهى . درود بر فرستادگانش . ستايش مطلق و حمد واقعى از آن خدائى است كه پروردگار جهانيان است .
    گويند: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) به هنگام برخاستن از مجلس خويش ، چنين دعائى را مى خواند.
    در بعضى از روايات آمده است كه سه آيه (( (سبحان ربك رب العزة عما يصفون ، و سلام على المرسلين ، و الحمد لله رب العالمين ) )) - كه در طى همين دعاء آمده است - كفاره مجلس درس و جلسه مذاكره و گفتگو مى باشد. و همان گونه كه هنگام برخاستن از جلسه درس ، تلاوت اين سه آيه براى عالم و دانشمند، مستحب است براى هر كسى هم كه از مكانى برمى خيزد، خواندن آن ها مستحب و مطلوب است ؛ ولى درباره عالم و معلم در مجلس درس ، خواندن اين سه آيه ، مستحب مؤ كد مى باشد.
    نوع سوم : آداب و وظائف ويژه شاگرد
    بخش اول : آداب و وظائف شاگرد نسبت به خود
    اين آداب و وظائف ضمن (هشت امر) مورد بحث قرار مى گيرد:
    1- تصفيه و پالايش دل از آلودگى ها
    بايد دانشجو قصد و نيت خود را تصحيح نموده و قلبش را از هر گونه آلودگى و نيات پليد و فرومايه ، تصفيه و تطهير كند تا براى پذيرش علم و حفظ و استمرار آن ، شايستگى و آمادگى يابد.
    در مباحث گذشته از عوامل تصفيه و تطهير باطن و پالايش دل ، سخن گفتيم . لكن در اينجا نيز همان مطلب را اعاده و تكرار مى كنيم تا دانشجو را هشدارى باشد، و دقيقا متوجه شود كه تصحيح نيت و تصفيه باطن ، از اسباب و زمينه هاى كسب علم و تحصيل دانش مى باشد. و سخن ما در اين مبحث مربوط به بررسى علل و اسباب فوائد و مصالح اخروى اين موضوع مى باشد.
    يكى از فضلاء مى گويد: پاكسازى دل براى تحصيل علم و دانش ، همانند پاكسازى زمين براى كشت و زرع مى باشد. بنابراين ، بذر علم و دانش در دل انسان - بدون تطهير و پاكسازى آن - رشد نمى كند و خير و بركت آن رو به فزونى نمى گذارد. چنانكه كشت و زرع در زمين بائر - كه از خس و خاشاك و سنگ ، پاكسازى نشده است - رشد و نمو مطلوب خود را بازنمى يابد و بركاتى از آن عائد انسان نمى گردد.
    پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: (در جسد آدمى پاره گوشتى است كه اگر سالم و صالح باشد تمام اندام انسان ، سالم خواهد بود. و اگر همان پاره گوشت رو به تباهى و بيمارى گذارد، تمام بدن به بيمارى و تباهى گرفتار مى شود.
    بدانيد آن پاره گوشت ، عبارت از قلب و دل آدمى است ) (301) .
    سهل بن عبدالله مى گويد: (اگر قلب به پليدى هائى آلوده باشد كه خداوند متعال آن ها را ناخوش مى دارد، وارد شدن نور و روشنائى بر چنين قلبى ، حرام و ممنوع خواهد بود).(302)
    على بن حشرم گفت : از سوء حافظه خويش نزد وكيع (بن جراح )(303) ، گله و درددل مى كردم . وكيع به من گفت : براى تقويت حافظه خود از سبك كردن بار گناه و معصيت خويش مدد گير، (يعنى اگر مى خواهى نيروى حافظه تو پرتوان گردد گناه خود را تقليل ده ).
    يكى از شعراء، همين گفتار را در دو بيت زير به رشته نظم درآورده است :
    (( شكوت الى وكيع سوء حفظى
    فارشدنى الى ترك المعاصى
    و قال اعلم بان العلم فضل
    و فضل الله لا يؤ تاه عاصى ))
    نزد وكيع از سوء حافظه خويش ، گله و شكايت بردم . او مرا به ترك گناهان (به منظور تقويت حافظه ) ارشاد و راهنمائى كرد.
    و گفت : بايد بدانى كه علم ، رشحه اى از تفضل و بركات پروردگار است . و فضل الهى در اختيار گناهكار قرار نمى گيرد.
    2- فرصت هاى زندگانى را بايد غنيمت شمرد
    شاگرد و دانشجو بايد فرصتهاى خوب زندگانى را غنيمت شمرده و در دوران آسودگى خيال و آسايش خاطر و نشاط و شادابى و جوانى و قدرت بدنى و بيدارى و هشيارى ذهن و سلامت حواس و عدم تراكم اشتغالات و فقدان عارضه هاى مختلف زندگانى ، به تحصيل علم پرداخته و فرصت هاى خوب اين دوره ها را از دست ندهد. بخصوص بايد - پيش از آن كه حائز مقام و منصبى والا گردد و قبل از آنكه به علم و فضل مشهور و نامبردار شود - در اغتنام فرصت هاى دوران جوانى و برنائى و نيرومندى ، براى تحصيل علم و اندوختن دانش ، ساعى و كوشا باشد؛ زيرا به محض آنكه انسان داراى مقام و منزلتى در جامعه شد و به علم و دانش نامور گرديد، نه تنها اين امر ميان اين شخص و درك كمالات معنوى و علمى او، بزرگترين مانع و فاصله را ايجاد مى كند؛ بلكه چنين وضعى ، عامل پرتوان و انگيزه اى نيرومند و كامل خواهد بود كه نقصان و ركود علمى و اختلال را در چنين فردى به بار مى آورد.
    يكى از بزرگان مى گويد: پيش از آنكه در ميان جامعه و از ديدگاه توده مردم ، از رياست و سرورى و بزرگوارى و جاه و مقام برخوردار شويد به كسب علم و تحصيل دانش و فراگرفتن بينش دينى قيام كنيد؛ زيرا اگر در چنين فرصتى به اندوختن ذخائر علمى برنخيزيد، و در اين اثناء در ميان جامعه سربلند و فرازمند شويد از كسب علم بيزار مى گرديد، و يا به خاطر مقام و موقعيت خود، از تحصيل علم ، احساس شرم و حياء خواهيد كرد و در نتيجه علم و دانش را از دست مى نهيد.
    دانشمند ديگرى مى گويد: پيش از آن كه صاحب رياست و مديريت شويد، براى دانش اندوزى و كسب بصيرت دينى بكوشيد؛ زيرا به محض آن كه به رياست و مقام سرپرستى رسيديد تمام طرق و راه هاى علم آموزى در برابر شما مسدود گشته و راهى فراسوى كسب بينش دينى براى خويش نمى يابيد.
    در حديث آمده است : مثل و قضيه كسى كه در دوران خردسالى به دانش آموختن مى پردازد (ثبات و پايدارى محفوظاتش ) همانند نقش نشاندن بر سنگ مى باشد (كه اين نقش ، پايدار مى ماند). و آن كه در بزرگسالى به علم آموزى و تحصيل دانش قيام مى كند همانند كسى است كه بر روى آب ، مطالبى را نقش و نگار مى نمايد. (بديهى است كه اين نقش و نگار حتى براى يك لحظه نيز پايدار نخواهد ماند).
    از ابن عباس روايت كرده اند كه مى گفت : علم و دانش ، منحصرا نصيب افرادى خواهد گشت كه جوان و شاداب بوده (و در چنين دوره اى پوياى علم و دانش ‍ باشند). خداوند متعال به همين نكته در قرآن كريم ، هشدار داده و فرموده است :
    (( (و آتيناه الحكم صبيا) )) (304)

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. #60
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : آداب تعليم و تعلم در اسلام

    ما يحيى (عليه السلام ) را در كودكى (و دوران نشاط و شادابى )، از حكمت و بينش و استوارمندى و داورى درست ، بهره مند ساختيم .
    البته ضرورت تحصيل علم در خردسالى و آثار مطلوب آن - كه عبارت از ثبات و پايدارى معلومات مى باشد - از آن جهت است كه غالبا معلومات و محفوظات انسان در چنين دوره اى ، در ذهن انسان ، راسخ و پايدار مى ماند. ولى نبايد از اين مساءله چنين نتيجه گرفت كه بايد بزرگسالان را از آموختن علم ، منصرف ساخت ؛ (چون مسلما اين نتيجه گيرى ، تصورى باطل و بى اساس است )؛ زيرا فضل الهى و مرحمت پروردگار، بسيار گسترده ، و كرم او سخت فزاينده ، وجود و بخشش او همواره در حال فيضان و بارش ، و ابواب رحمت و مهر و موهبت هاى او فراسوى همه بندگانش - در هر سن و سالى - گشوده و باز است .
    اگر كسى داراى قابليت و آمادگى باشد مى تواند مشمول احسان و مرحمت كامل الهى قرار گرفته و هدف مطلوب او فراهم آيد. (سن و كميت عمر انسان ، براى ايجاد قابليت ، دخالت كلى ندارد).
    پروردگار متعال مى فرمايد:
    (( (واتقوالله و يعلمكم الله ) )) (305)
    خداى را پرهيزكار باشيد كه او علم را در اختيار شما قرار مى دهد و آن را به شما مى آموزد.
    و درباره موسى (عليه السلام ) فرموده است :
    (( (و لما بلغ اشده و استوى ، آتيناه حكماء و علما) )) (306)
    آنگاه كه قدرت و نيروى او به كمال رسيد و قوايش اعتدال يافت (و پا به سن گذاشت ) علم و حكمت را به او اعطاء نموديم .
    و نيز خداوند متعال در قرآن كريم از زبان موسى (عليه السلام ) چنين حكايت مى كند:
    (( (ففررت منكم لما خفتكم فوهب لى ربى حكما) )) (307)
    (در بزرگسالى ) - آنگاه كه از شما بيمناك بودم - از پيش شما گريختم ، و پروردگار من پس از آن ، حكمت و دانش را به من موهبت فرمود.
    (اين آيات و ساير آيات ديگر به ما مى فهماند كه صغر و خردسالى - با وجود اين كه براى ثبات و پايدارى معلومات ، بسيار مؤ ثر مى باشد - علت تامه موفقيت در تحصيل علم نيست . آرى انسان مى تواند در بزرگسالى تحصيلات خود را آغاز كند و در سايه كوشش و مجاهدت هاى بى دريغ ، به مقامات والاى علمى نائل گردد).
    گروهى از دانشمندان سلف ، تحصيلات خود را همزمان با بزرگسالى آغاز كردند و سرگرم دانش آموختن گرديدند و در كسب بينش دينى ، مجاهدت كردند تا سرانجام به صورت اساطين و شخصيت هاى برجسته دينى و علمى درآمدند. از ميان همين دانشمندان ، فضلائى برخاستند كه در فقه و ساير علوم ديگر، آثارى گرانبها و مؤ لفاتى ارزشمند تاءليف كرده و از خود به جاى گذاشتند.
    هر فرد عاقل و خردمندى بايد دوران عمر خويش را غنيمت شمرده و از ضايع ساختن دوران پرنشاط جوانى پيش گيرى كرده و در صدد حفظ و نگاهبانى و بهره بردارى از اين دوره آكنده و سرشار از شادابى و تحرك برآيد؛ زيرا باقيمانده عمر انسان (بقدرى گرانبها است ) كه نمى توان آن را ارزيابى كرد و بهائى براى آن تعيين نمود.
    شاعرى مى گويد:
    (( بقية العمر عندى ما لها ثمن
    و ما مضى غير محمود من الزمن
    يستدرك المرء فيها ما افات ويح
    يى ما امات و يمحو السوء بالحسن ))
    از ديدگاه من ، نمى توان براى بازمانده عمر انسان ، قيمت و بهائى تعيين كرد. آن مقدار كه گذشت ، زمان خوش و پسنديده اى نبود. انسان در بازپس مانده عمر خويش مى تواند آنچه را كه از دست داده جبران و تدارك كند، و وقت كشى هاى خود را دوباره احياء نمايد، و بدى را در سايه خوبى و كارهاى نيك ، محو و نابود نموده و زشتى ها را به زيبائى ها مبدل سازد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

صفحه 6 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا ژاپن به توسعه تكنولوژي دست يافته است
    توسط *مینا* در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 10th January 2013, 08:58 PM
  2. بيماري درختان ميوه
    توسط nafise sadeghi در انجمن بیماریهای گیاهی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 7th June 2011, 12:28 AM
  3. مقاله: روشهاي بهينه سازي
    توسط sarina_ در انجمن سایر موضوعات مهندسی عمران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th October 2010, 03:05 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2010, 10:51 AM
  5. اخبار تلفن همراه و شرکت های آنها
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: 15th August 2010, 10:22 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •