اصول اقتصاد
نكته هاي اصلي :
برآوردن خواسته هاي انساني سبب فعاليت اقتصادي مي شود . در هر لحظه از زمان انواع خواسته هاي انساني را مي توان برآورده ساخت ، ولي اقتصاددانان با اين نكته موافقند كه برآوردن تمام خواسته هاي انساني امكان پذير نيست.
خواسته هاي اوليه يا بنيادي چيزهايي هستند كه براي ادامه زندگي فيزيكي لازمند مانند : غذا ، هوا ، آب ، سرپناه و پوشاك . تمام چيزهاي ديگر ، خواسته هاي درجه دوم فرد را برآورده مي سازند و از ماهيت فرهنگي و اجتماعي وي ناشي مي شوند ، مانند : هنر ، موسيقي ، كتاب ، لوازم خانه و تسهيلات ارتباطي.
عبارت "كالا" به هر چيزي ( خارج از وجود انسان ) كه خواست انساني را برآورده مي سازد اطلاق مي شود.
كالاهاي اقتصادي در مقايسه با تقاضا براي آن كالاها نادر هستند ، و براي به دست آوردن آنها "زمان" و "تلاش" لازم است ، كالاهاي اقتصادي به طور طبيعي ، گاهي توسط و گاهي از تركيب هر دو به وجود مي آيند.
كالاهاي عمومي براي استفاده گروهي افراد اجتماع ساخته شده اند . كالاهاي خصوصي توسط افراد براي مصرف افراد توليد مي شوند.
كالاهاي ساخت انسان مي توانند به شكل چيزهاي مادي مانند : كلاه ، روزنامه ، تلسكوپ يا خدمات افرادي مانند : حقوقدانان ، دندان پزشكان ، كارمندان دفتري و خوانندگان باشد.
كالاها را مي توان بر حسب مصرفي كه براي آن ايجاد شده اند طبقه بندي نمود ؛ كالاهاي مصرفي براي برآورده ساختن مستقيم خواسته هاي مصرف كنندگان ايجاد مي شوند ( مانند : نان ، پوشاك و اتومبيل ) . كالاهاي توليدي يا سرمايه اي به كمك در توليد ساير كالاها اختصاص دارند ( مانند ابزار ، ماشين آلات و مواد اوليه كارخانه ها ) و بنابراين خواسته ها را به صورت غير مستقيم برآورده مي سازند.
ارزش استفاده اي يا ارزش مبادله اي يا هر دو ، جزيي از كالاهاي اقتصادي هستند . به عنوان مثال آب ارزش استفاده اي بالايي دارد ، ولي ارزش مبادله اي آن كم است. در حالي كه الماس عموماً ارزش مصرفي پايين ولي ارزش مبادله اي بالا دارد. قيمت ، معادل پولي ارزش مبادله اي است.
مطلوبيت به قدرت يك كالا در برآورده ساختن خواسته هاي انساني اطلاق مي شود. در ميان انواع مهم مطلوبيت مي توان مطلوبيت ظاهري ، مطلوبيت مكاني ، مطلوبيت زماني و مطلوبيت تملك را نام برد.
توليد ، خلق مطلوبيت است. تمام افرادي كه در به دست آوردن ، حمل ونقل ، تبديل ، انبار كردن و فروش مواد اوليه و كالاها دخالت دارند ، جزيي از جريان توليد هستند.
عوامل توليدي كه براي ايجاد كالاها و خدمات دست به دست يك ديگر مي دهند عبارتند از : زمين ( منابع طبيعي ) ، نيروي كار ( تلاش انساني ) ، سرمايع ( ابزار و تجهيزات ) و مديريت يا صاحب كار ( برنامه ريزي يا هدايت ) ، در اكثر موارد دولت ( قانون و نظم ) نيز يكي از عوامل توليد محسوب مي شود.
سرمايه گذاري عبارت است از كاربرد قسمتي از منابع توليدي اقتصاد در راه ايجاد كالاهاي سرمايه اي كه براي افزايش آتي در سطح توليد مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
پس انداز ( يا عدم مصرف در زمان حال ) براي هر اقتصادي لازم است تا آن اقتصاد بتواند منابع را براي سرمايه گذاري آماده نمايد.
درآمد پولي يعني كل مبلغي كه به يك فرد در ازاي نيروي كارش يا بابت استفاده از اموالش پرداخت مي شود. اين پرداخت ارتباطي به قدرت خريد آن شخص ندارد.
درآمد واقعي عبارت است از مقدار واقعي كالاها و خدماتي كه يك درآمد بخصوص مي تواند خريداري نمايد. ثروت ملي به كل منابع يك كشور اطلاق مي شود.
طبق قانون بازده نزولي ، همزمان با افزايش عوامل متغير به نسبت عوامل ثابت ، توليد ناشي از اين افزايش در نهايت رو به كاهش خواهد گذاشت.
اطلاعات اضافي
به وجود آوردن كالاها به منظور برآورده ساختن خواسته هاي انساني هزينه دارد. اين هزينه نه تنها به صورت مخارج پولي است ، بلكه به صورت فرصت هاي از دست رفته اي كه با چنين انتخاب هايي همراه مي شود ، نيز هست. اگر كشوري مي خواهد توليد شيرش را افزايش دهد ، ممكن است مجبور شود از توليد هواپيمايش كم كند. بنابراين ، در رفتار منطقي اقتصادي ، پيش فرض بر اين است كه مصرف كنندگان از روي منطق در راه گزينش عاقلانه از ميان كالاهاي موجود اقتصادي تلاش مي كنند تا بتوانند بيشترين رضايت را به دست آورند.
كالاهاي مجاني ( مثل هوا ) به ميزان فراوان و بدون تلاش و هزينه در دسترس قرار دارند . علم اقتصاد فقط به كالاهاي اقتصادي علاقه مند است.
تركيب عوامل توليدي كه در توليد كالاها به كار مي رود به عوامل زير بستگي دارد :
الف ) نوع كالايي كه بايد توليد شود ،
مثلاً توليد ماشين آلات سنگين محتاج به مقدار زياد سرمايه در مقايسه با زمين و نيروي كار است، در حالي كه توليد گندم به مقاديري قابل ملاحظه زمين در مقايسه با سرمايه و نيروي كار نياز دارد ؛
ب) قيمت هر يك از عوامل توليد ،
مثلاً در كشورهايي كه نيروي كار فراوان و ارزان است ، مقدار بيشتري از نيروي كار با مقدار معلومي زمين و سرمايه تركيب خواهد شد. در ايران به طور سنتي نيروي كار ارزان بوده است ، ولي پس از افزايش قيمت نفت در سال 1353 ، به دليل ندرت نيروي كار ، قيمت آن در مقايسه با بسياري از كشور هاي همسايه افزايش يافت به طوري كه در سالهاي 1355 و 1356 نيروي كار مهاجر در ايران فراوان شد .
يكي از مباحث اصلي اقتصاد كه عموماً قانون بازده نزولي ناميده مي شود ، وضعيتي را شرح مي دهد كه در آن مقادير فزاينده اي از يك يا چند عامل توليد به عاملي ثابت افزوده مي شود . در اين حالت به نقطه اي مي رسيم كه پس از آن نقطه ، افزايش سرمايه گذاري بازده نسبي كمتري به دست مي دهد. جدول زير اين اصل را تشريح مي كند . مقادير متغيري از نيروي كار و سرمايه ( كه عوامل متغير ناميده مي شوند ) به مقدار ثابتي زمين ( عامل ثابت ) افزوده مي شوند . تمام عواملي كه در جريان توليد به كار مي روند ، "داده" نام دارند و نتايج يا محصولات "ستانده" خوانده مي شوند.
مطلوبيت را مي توان به طرق زير به كالا افزود :
" مطلوبيت ظاهري " را سازنده كالا هنگامي كه چرم را به كفش و چوب را به صندلي تبديل مي نمايد ، به كالا مي افزايد.
" مطلوبيت مكاني " را كساني كه كالا را به مكاني كه از نظر مصرف كننده مناسب است منتقل مي نمايند ، به كالا اضافه مي كنند.
" مطلوبيت زماني " توسط افرادي كه كالا را تا زمان نياز انبار مي نمايند به كالا افزوده مي شود.
" مطلوبيت تملك " را خرده فروشي كه كالا را در اختيار مصرف كننده ي نهايي قرار مي هد ، به كالا مي بخشد.
بازده يا جايزه ي پرداختي را به هر يك از عوامل توليد ، به اين دليل كه جزيي از جريان توليد بوده اند ، مي توان چنين نوشت :
جايزه
____________
عامل توليد
____________
اجاره
دستمزد
بهره
سود
ماليات
زمين
نيروي كار
سرمايه
مديريت
دولت
جمعيت از نظر تعداد نفرات ، نوع و تركيب دروني آن يك جنبه ي بسيار مهم هر اقتصاد را تشكيل مي دهد. بخش عمده نيروي كار و همچنين مصرف كنندگان آنچه توليد مي شود ، از بين جمعيت هر منطقه بيرون مي آيند.
نظريه جمعيت مالتوس ( توماس رابرت مالتوس 1776 تا 1834 ) ، شرح عملكرد قانون بازده نزولي بود. مالتوس اعتقاد داشت جمعيت در صورتي كه تنظيم نشده باقي بماند ، به نرخي هندسي ( 1 ، 2 ، 4 ، 8 ، 16 ، 32 ) رشد مي نمايد ، در حالي كه عرضه مواد غذايي فقط به نرخ حسابي ( 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ) رشد مي كند. در نتيجه بيماري ، گرسنگي ، و مرگ افزايش مي يابد. اگر چه نظريه مالتوس بيش از حد ساده شده بود و تغييرات فني را كه منجر به بهبود توليد مواد غذايي مي شود پيش بيني نمي كرد ، ولي هنوز امروز در بسياري از نقاط جهان كه جمعيت به طور مداوم و خطرناك بر عرضه موجودي مواد غذايي فشار وارد مي آورد ، صادق است.
امروز اقتصاددانان و مقامات دولت ها به صورتي حياتي به مشكلات جمعيت علاقه نشان ميدهند و مي كوشند تا راه دستيابي به ميزان مطلوب جمعيت را در ارتباط با منابع ملت ها بيابند اين مطلوب زماني حاصل مي شود كه توليد واقعي سرانه به حداكثر مي رسد.
حفظ و نگاه داري منابع و استفاده درست و كارآمد از منابع انساني و طبيعي ، نيز جزيي از مشكلات بنيادي است كه اقتصاد براي بهبود سطح زندگي بايد حل كند . بيكاري عموماً به عنوان بزرگترين مشكل احتمالي داخلي شناخته شده است . وجود بي كاري به مقياس وسيع نشان دهنده وجود غير كارآمدترين روش بهره برداري و بالاترين ميزان اتلاف در منابع اقتصادي يك ملت است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)