ديدگاه هاي تربيتي سعدي


سعدي
؛ حکيمي است فرزانه ، عارفي است وارسته ، نويسنده اي است مردمي و شاعري در حد اعلاي فصاحت و بلاغت که آثار وي چه منظوم و چه منثور در برگيرنده ي انديشه هاي والاي تربيتي اين انديشمند توانا و عارف روشن ضمير و معلم اخلاق است . آشنايي سعدي با فرهنگ و معارف اسلامي جلوه اي خاص به آثار گران سنگ وي بخشيده است . او به عنوان يک فيلسوف ارزشمند به بررسي اخلاق و نقش آن در مناسبات انساني و اجتماعي مي پردازد . گاه اين شاعر بزرگ چون يک جامعه شناس ژرف انديش به تحليل و توصيف رفتارهاي اجتماعي انسان مي پردازد . بخش عمده ي مباحث تربيتي اين اديب فرزانه ي اخلاق تشکيل مي دهد در اين مبحث وي تنها يک موعظه کننده يا توصيه گر نيست بلکه سعي دارد که مفاهيم زيباي اخلاقي را با تکيه بر قدرت عقلاني و معنوي انسان ها مورد ارزيابي قرار دهد و راه را براي ساختن انسان هاي نمونه و جامعه ي ايده آل فراهم سازد .




سعدي در بيان بعضي از مسايل تربيتي چون تأثير عوامل ارثي و محيط در رفتار فرد ، نقش تنبيه و تشويق در تغيير رفتار دانش آموز از وظايف معلمان و رسالت انديشمندان و دانايان جامعه در تحکيم ارزش هاي انساني و معنوي بسيار موشکافانه و دقيق برخورد مي نمايد . علاوه بر تأثير محيط و وراثت در پرورش انسان ها به عوامل ديگر چون تفاوت هاي فردي ، تمايلات و خواسته ها و نيازهاي افراد و تجربيات گذشته را نيز مؤثر مي داند .




در تربيت اخلاقي ، شناخت خير از شر ، درک ميزان هاي اخلاقي و انتخاب اصول صحيح تربيتي و رعايت موازين انساني و اخلاقي در زندگي روزمره سعدي جايگاه بسيار مهم و اساسي دارد يعني کار مربي اين است که به فرد کمک کند تا خود به تدريج خوب و بد را تشخيص دهد ، با موازين اخلاقي آشنا گردد ، ميزان هاي اساسي را انتخاب کند و عملاً رفتارهاي خويش را با اين موازين هماهنگ سازد و به مرحله ي تکامل روحي و معنوي نائل شود .
هدف اساسي تعليم و تربيت اين است که انسان آن گونه تربيت شود و رشد کند که بتواند خويشتن را کنترل و اداره نمايد . تقويت جنبه هاي عقلاني شخصيت انسان ، اساس و پايه و هدف تربيت را تشکيل مي دهد .





رشد عاطفي ، اخلاقي ، اجتماعي و حتي تربيت ديني به طور گسترده و همگاني در سايه ي جنبه ي عقلاني شخصيت شکل مي گيرد . خداوند براي هدايت انسان ها دو حجت براي انسان قرار داده است ، حجت ظاهر که همان انبيا و هدايت ايشان و حجت باطن که همان عقل با قدرت تشخيص آدمي است .




سعدي در آثار گران سنگ خويش بر پرورش روحي و رواني افراد و نقش عقل در تکامل آدمي بسيار تأکيد دارد که در اين مبحث به مواردي از آن اشاره مي کنيم :





الف : محيط ؛ تعليم و تربيت

سعدي درباره ي محيط و آثار آن در رفتار انساني در موارد مختلف به اين موضوع اشاره مي کند . در شعر زير ، اثر محيط را بر روي فرد به زيبايي ترسيم مي کند و آن را به باغچه اي تشبيه مي کند که از گِل ، گُل خوشبوي مي سازد .

گِلي خوش بوي در حمام روزي

رسيد از دست محبوبي به دستم

بدو گفتم که مشکي يا عبيري

که از بوي دلاويز تو مستم

بگفتا من گِلي ناچيز بودم

وليکن مدتي با گُل نشستم

کمال هم نشين در من اثر کرد

و گر نه من همان خاکم که هستم


در اين زمينه نيز بايد با حديث نبوي « کل مولودٍ يُولد علي الفطرة اِنَّ ابواهُ يُهبدّانه و يُنصرّ انه و يُمجسانه » هم توجه داشت سعدي اعتقاد دارد که محيط سالم و متناسب مي تواند باعث تغيير هويت افراد شود و آن چه که بي ارزش و پست است در اثر محيط ، عزيز و شايسته گردد .





جامه ي کعبه را که مي بوسند

او نه از کرم پيله نامي شد

با عزيزي نشست روزي چند

لاجرم هم چنو گرامي شد







سعدي



يادآور مي شود چنان چه انسان هاي پاک و وارسته با افراد پليد و ناشايست همراه و هم نشين شوند ، ممکن است تحت تأثير رفتار زشت و ناپسند آنان قرار گيرد و از حالت فرشتگي به حالت ديوانگي و شيطاني تبديل گردد و فاسد شود .

گر نشيند فرشته اي با ديو

وحشت آموزد و خيانت و ريو

از بدان نيکويي نياموزي

نکند گرگ پوستين دوزي




خلاصه ي کلام اين که اگر انسان با پاکان و نيک سيرتان هماره شود در رفتار وي تأثير خواهد داشت . انسان هاي پاک دل در محيط فاسد و انسان شرور و مفسد در محيط سالم ، تغيير سيرت مي دهند و تحت تأثير تربيتي محيط و جامعه ي خويش قرار مي گيرند ، اين محيط تربيتي است که انسان هر گونه که بخواهد پرورش مي يابد






« با بدان يار گشت همسر لوط خاندان نبوتش گم شد»
يا :
« پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد»
«سگ اصحاب کهف روزي چند پي نيکان گرفت و مردم شد »




ب : وراثت و تعليم تربيت ؛


سعدي نقش وراثت و استعداد هاي خدادادي و فطرتي را در تربيت بسيار مهم دانسته که جنس ناقابل را غير تربيت مي داند؛




چون بود اصل گوهري قابل

تربيت را در او اثر باشد

هيچ صيقل نکو نداند کرد

آهني را که بد گُهر باشد

سگ به درياي هفتگانه بشوي

که چو تر شد پليدتر باشد

خر عيسي گرش به مکه برند

چون بيايد هنوز خر باشد




سعدي کساني را که تربيت اوليه ي نامناسب داشته اند و در برابر تعليم و تربيت جديد استقامت و پايداري مي کنند و به هيچ وجه حاضر به اصلاح رفتارهاي خويش نيستند ، به شدت آنان را سرزنش مي کند و با استفاده از تشبيهات زيبا ، به بررسي تاثير استعداد ذاتي و گوهر وجودي مي پردازد و مي گويد :





پرتو نيکان نگيرد هر که بنيادش بد است

تربيت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است

عاقبت گرگ زاده ، گرگ شود

گر چه با آدمي بزرگ شود







سعدي به عنوان يک معلم برجسته و نمونه ي اخلاق که هدف وي تربيت انساني آراسته به صفات نيک اخلاق و خصايل برجسته ي انساني و کمالات معنوي است ، فرزنداني را که محيط در آنان تاثير ندارد يا در برابر مناسب و شايسته مقاومت مي کنند و بي تربيت و ناهموار و نامتعادل هستند ، نکوهش مي کند و آنان را از مارگزنده بدتر مي داند .

زنان باردار اي مرد هشيار

اگر وقت ولادت مار زايند

از آن بهتر به نزديک خردمند

که فرزندان ناهموار زايند



بر اين اساس آيا سعدي محيط گراست يا توارث گرا ؟ حقيقت اين است که سعدي انساني متفکر و داراي کلامي نافذ است . بيشتر حکايات و گفته هاي وي به صورت مناظره يا مکالمه دوطرفه است . بنابراين وقتي که به طرفداري از محيط سخن مي گويد ، در حقيقت نقش شخص مخالف با وراثت را بازي مي کند و آن گاه که از توارث و استعداد هاي ذاتي انسان بحث مي کند ، نقش شخص مخالف با محيط را بازي مي کند . هنرمندي سعدي در امر تعليم و تربيت اين است که انسان بايد همواره تعصب را کنار بگذارد و در اين گونه مسايل به عنوان شخص سوم وارد عمل شود . مسايل را با ديد نقادانه و تيز بيني بشکافد و از اين موضوع نتيجه تربيتي مورد نظر را کسب نمايد .


سعدي براي شخص تربيت شونده بسيار نقش اساسي قائل است وي عقيده ندارد که انسان را هر طور که بخواهيم مي توانيم تربيت کنيم بلکه تأکيد دارد چنان چه متربي مقاومت کند و شخصيت وي قبلا به طور نامطلوبي شکل گرفته باشد ، در آن صورت ايجاد تغييرات در رفتار هاي وي بسيار مشکل خواهد بود مگر اين که زمينه ي اصلاح در وي وجود داشته باشد و گرنه در شوره زار هرگز لاله نمي رويد .
اين شاعر بزرگ قطعاً تأثير محيط را در امر تعليم و تربيت مهم مي داند و آن را به رسميت مي شناسد و گرنه چه لزومي داشت که سال هاي طولاني از عمر خويش را در سير آفاق و مسافرت به اقصا نقاط جهان سپري کند . سعدي به ما سفارش مي کند آناني که تربيت پذيرند و داراي زمينه هاي لازم براي تربيت هستند بايد مورد توجه قرار گيرند و گر نه کساني که همه چيز را به سخره مي گيرند و کبر و خود خواهي وجود آنان را فرا گرفته است و رفتارشان غير قابل تغيير مي باشد ، بيهوده نبايد زحمت کشيد و اوقات را صرف آنان کرد .

شمشير نيک از آن بد چون کند کسي

نا کس به تربيت نشود اي حکيم کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نيست

در باغ لاله رويد و در شوره زار خس


زمين شوره سنلبل برنيارد

در او تخم و عمل ضايع مگردان

نکويي با بدان کردن چنان است

که بد کردن به جاي نيک مردان


آري لازمه ي اثر پذيري در محيط مناسب و جديد اين است که زمينه ي عيني و ذهني قبلي هم فراهم شود .





آهني را که موريانه بخورد

نتوان برد از او به صيقل رنگ

با سيه دل چه سود گفتن وعظ

نرود ميخ آهنين در سنگ


پس براي تربيت درست انسان مي بايست استعداد ذاتي و دروني با محيط اجتماعي هماهنگ و هم سو شوند و در تربيت شونده انگيزه اي ايجاد کند تا تعليم و تربيت در وي مؤثر باشد .





چو کنعان را طبيعت بي هنر بود

پيمبر زادگي ، قدرش نيفزود

هنر بنما اگر داري نه گوهر

گل از خارست و ابراهيم از آذر





در جاي ديگر مي گويد : « جوهر اگر در خلاب افتد ، هم چنان نفيس است و غبار اگر به فلک رود همان خسيس . استعداد بي تربيت دريغ است و تربيت نامساعد ضايع . خاکستر نسب عالي دارد که آتش جوهر علوي است و ليکن چون به نفس خود هنري ندارد با خاک برابر است و قيمت شکر نه از ني است که آن خاصيت وي است ».




پس در امر تعليم و تربيت به استعداد هاي ذاتي افراد هم بايد توجه کرد و نبايد هرگز انسان ها را بر اساس قالبي خاص تربيت نمود چرا که اثر تعليم و تربيت نسبي است و موانع و مشکلات مي توانند کوشش ما را بيهوده و بي ارزش جلوه کند . پس در مسايل آموزش و پرورش بايد حدود تأثير پذيري تربيت شونده نيز مد نظر قرار گيرد .





همه ي فيلسوفان يونان و روم

ندانند کرد انگبين از زقوم

ز وحشي نيايد که مردم شود

به سعي اندر و تربيت گم شود

توان پاک کردن ز زنگ آينه

وليکن نشايد ز سنگ آينه

به کوشش نرويد گل از شاخ بيد

نه زنگي به گرمابه گردد سپيد

چو رد مي نگردد خدنگ قضا

سپر نيست مر بنده را جز رضا




ج : تجربه و تعليم و تربيت :


سعدي ، تجربه را در مفاهيم گوناگون به کار برده است ؛

1. تجربه ، پختگي در تعليم و تربيت ؛

تجربه در اين ديدگاه تخصص در کارهاي تئوري و عملي است و هر چه انسان اطلاعاتش بيشتر و توانايي او در به کارگيري معلومات تخصصي قوي تر باشد موقعيت او در تعليم و تربيت بيشتر خواهد بود . پس معلم بايد مسايل و مشکلات را لمس کند تا بتواند بر اساس تجربيات و واقعيات موجود ره گشاي مسايل باشد .

تندرستان را نباشد درد ريش

جز به هم دردي نگويم درد خويش

تا تو را حالي نباشد نسبت مکن

او نمک بر دست و من بر عضوِ ريش





از ديدگاه شيخ اجل ؛ تجربه و تخصص و مهارت او زمه ي موفقيت عقلايي است .




« اميد عافيت آن گه بود موافق عقل که نبض را به طبيعت شناس بنمايي »
پس مراجعه به نادانت جرم است و به کارگيري نا آزمودگان نشانه ي خفت و خواري است






ندهد هوشمند روشن راي

به فرومايه کارهاي خطير

بوريا باف اگر چه بافنده است

نبرندش به کارگاه حرير




2. تجربه ، تمرين و آزمايش عملي ؛

سعدي علمي که به محک آزمايش در آيد را موثر مي داند و براي علم بدون تجربه و آزمايش ارزشي قائل نيست .
« به معني توان کرد دعوي درست دم بي قدم تکيه گاهي است سست »
از نظر سعدي آموختن علم بدون عمل و تجربه عملي بي ارزش است
« دو کس رنج بيهوده بردند و سعي بي فايده کردند ، يکي آن که اندوخت و نخورد ، ديگري آن که آموخت و نکرد »

علم چندان که بيشتر خواني

چون عمل در تونيست ناداني

نه محقق بود نه دانشمند

چارپايي بر او کتابي چند



3. تجربه به مفهوم و سابقه ذهني و علايق متعلم ؛


سعدي معتقد است که در امر تعليم و تربيت بايد از تجربه هاي بايد از تجربه هاي قبلي و ذهني متکلم و شنونده جهت آموزش مطالب جديد بهره برد ، به گونه اي مسايل مطرح گردد که انگيزه و علاقه را در وجود فراگيرنده افزايش دهد که با تجربيات قبلي متعلم نيز ارتباط داشته باشد .

حکايت بر مزاج مستمع گوي

اگر خواهي که دارد با تو ميلي

هر آن عاقل که با مجنون نشيند

نبايد کردنش جز ذکر ليلي


پس آموزش شنونده چنان چه قدرت درک و سابقه ي ذهني و تجربه لازم براي فهم مطالب و سخنان معلم را نداشته باشد . کلام معلم در او اثري نخواهد داشت و در نتيجه معلم فقط خود را خسته کرده است .





فهم سخن چو نکند مستمع

قوت طبع از متکلّم مجوي

فُسحت ميدان ارادت بيار

تا بزند مرد سخن گوي ، گوي


د: زمان و تعليم و تربيت ؛


دوران مختلف زندگي و تاثير پذيري در تعليم و تربيت گفته ديگري است که در آثار سعدي به ويژه گلستان نمايان است

1. دوران کودکي :

اين دوران ، زمان نقش پذيري و تربيت است . اگر در کودکي تربيت به شيوه پسنديده صورت نگيرد ، اصلاح آن رفتارها و جبران آن در دوره ي بزرگ سالي دشوار يا غير ممکن خواهد بود .

هر که در خُرديش ادب نکنند

در بزرگي فلاح از او برخاست

چوب تر را چنان که خواهي پيچ

نشود خشک جز به آتش راست




اثرات تربيتي معلم براي کودک و زحمات وي در بزرگي نمايان مي گردد دوره ي کودکي سرمايه گذاري براي ساخت آينده اي درخشان خواهد بود




نداني که سعدي مراد از چه يافت

نه هامون نوشت و نه دريا شکافت

به خُردي بخورد از بزرگان قفا


خدا داداش اندر بزرگي صفا

هر آن کس که گردن به فرمان نهد

بسي بر نيايد که فرمان دهد

هر آن طفل کو جور آموزگار

نبيند ، جفا بيند از روزگار

پسر را نکو دار و راحت رسان

که چشمش نماند به دست کسان





2. دوران جواني ؛


از ديدگاه سعدي ، دوران جواني ، دوران عشق و شور ، قدرتمندي و لذت است . دوران کم تجربگي ، غلبه بر احساسات و عواطف و تجربه در مشکلات عاطفي و اجتماعي است .
« جوان اگر چه قوي يال و پيل تن باشد




به جنگ دشمن از هول بگسلد پيوند »
در دوره جواني مسايل تربيتي به با احساسات و تمايلات و خواسته هاي جوانان بايد تناسب داشته باشد و اگر جوانان مطلبي را دوست داشته باشند آن را بهتر مي آموزند.
«يکي پيش شوريده حالي نبشت که دوزخ تمنا کني يا بهشت؟
بگفتا مپرس از من اين ماجرا پسنديدم آنچ او پسندد مرا»

3 : دوران پيري ؛

از نظر سعدي اين دوره، دوران پختگي و تجربه است. ضعف و ناتواني جسمي از يک طرف و قدرت تجربه و تدبير از سوي ديگر در آدمي نمودار مي شود؛ اما در اين دوره شور و حال جواني از دست رفته است.

طرب نوجوان ز پيري مجوي

که دگر نايد آب رفته به جوي

زرع را چون رسيد وقت درو

نخرامد چنان که سبزه ي نو



پير، آينده نگر و دورانديش و با تجربه و پخته است و سرشار از آگاهي ها و درک مسايل روزگار.
در حکايتي سعدي چنين مي گويد: « روزي به غرور جواني سخت رانده بودم و شبانگاه به پاي کريوه اي سست مانده، پيرمردي ضعيف از پس کاروان همي آمد و گفت: چه نشيني که نه جاي خفتن است. گفتم چون روم که نه پاي رفتن است. گفت: اين نشنيده اي که صاحب صاحب دلان گفته اند: رفتن و نشستن به که دويدن و گسستن .»




اي که مشتاق منزلي بشتاب

پند من کار بند و صبر آموز

اسب تازي دو تک رود به شتاب

واشتر آهسته مي رود شب و روز


در بوستان مي گويد:


« زتدبير پير کهن بر مگرد که آزموده بود سال خورد »
البته در امر تعليم و تربيت گاه مطالب بايد با تندي و گاه به نرمي بيان شود.





وقتي به لطف گوي و مدارا و مردمي

باشد که در کمند قبول آوري دلي

وقتي به قهر گوي که صد کوزه ي نبات

گه گه چنان به کار نيايد که حنظلي


در بيان ارائه مطالب بايد تازگي و نوگرايي باشد تا در شنونده تأثير لازم را بگذارد موجب خستگي و بي توجهي گيرنده و شنونده نشود.
سخن گرچه دل بند و شيرين بود

سزاوار تصديق و تحسين بود

چو يک بار گفتي مگو باز پس

که حلوا چو يک بار خوردند بس



نتيجه گيري ؛


سعدي هماهنگي بين وراثت و محيط را مؤثر در تعليم و تربيت مي داند . وي نه محيط گراي مطلق و نه توارث گراي مطلق نيست بلکه اين امور را نسبي مي داند و براي آن حد و مرزي قايل است . وي اعتقاد دارد در امر تعليم و تربيت عواملي چون جوهره و هويت افراد ، تجربه ، زمان ، خواسته ها و تمايلات ، توجه ، موقعيت ها و ... تأثير فراوان دارد و تا زمينه هاي روحي و رواني در افراد فراهم نگردد ، تعليم و تربيت عملاًَ صورت نخواهد گرفت .

منابع و مآخذ:
1. گلستان سعدي ؛ تصحيح محمد علي فروغي ، انتشارات امير کبير، چاپ اول ، تهران ، بي تا.
2. بوستان سعدي ؛ تصحيح محمد علي فروغي ، انتشارات پارسا ، چاپ اول ، تهران ، بي تا .
3. تعليم و تربيت اسلامي ؛ علي شريعتمداري ، انتشارات نهضت زنان مسلمان ، چاپ ششم ، تهران ، 1359.
4. ذکر جميل سعدي (3-1) ؛ کميسيون ملي يونسکو- ايران ، وزارت فرهنگ ، سازمان چاپ و انتشارات و ارشاد اسلامي ، چاپ سوم ، تهران ، 1369.
نويسنده : علي محمد سلطان محمدي