در پایان قرن بیستم تولید انعطافپذیر جای خود را به تولید انبوه داده است.
در عصر کنونی با تغییر شیوههای تولید، چهره زندگی دگوگون خواهد شد.
تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطه بین قیمت، تعداد، کیفیت و سود برقرار میگردد که با تفکرات گذشته متفاوت است.
گفته میشود مشکل کمبود زمین یکی از دلایل شکلگیری سیستم تولید انعطافپذیر است.
توانایی خلق مزیت نسبی و رقابتی در محیط پویا و پرتحول صنعت امروزی یک ارزش است.
تولید انعطافپذیر سیاست نسبتاً جدیدی است که توسط شرکتهای موفق برای توسعه و افزایش رقابت بهکار گرفته میشود.
بااستفاده از تولید انعطافپذیر میتوان انواع محصولات متناسب با نیاز مشتری را تولید کرد.
کارگران تنها زمانی به تولید انعطافپذیر پاسخ میدهند که نوعی حس تعهد دوجانبه موجود باشد.
این نکته قابل انکار نیست که در هیچ قرنی حجم تغییرات و سرعت تحول در تمام زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و هنری بهشدت این قرن نبوده است.
در واقع میتوان گفت قرن 20 قرنی است گسترده بین دوانقلاب، انقلابی در آغاز قرن و انقلابی در پایان آن.
انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایانگرفتن تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور تولید انعطافپذیر و خاتمهیافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در عصری جدید به سرمیبرد، عصری که در آن دگرگونی شیوههای تولید محصولات و ساختههای بشر چهره زندگی را یکسره دگرگون خواهد کرد.
هنری فورد و آلفرداسلون مدیر جنرالموتورز معتقدند تولیدات صنعتی راه را برای ورود به عصر تولید انبوه هموار ساخت و آی جی تویودا و تاای چیاو هنو در شرکت تویوتا پیشگام تولید انعطافپذیر شدند.
این مقاله بهدنبال آن است که بیان کند تولید انعطافپذیر و کارکرد آن چیست و چگونه میتوان آن را به تمام گوشه و کنار جهان برد، بهگونهای که همگان از آن منتفع شوند. تولید انعطافپذیر چیست؟ شاید بهترین راه برای تبیین این سیستم مقایسه آن با تولید دستی و تولید انبوه است.
یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطافپذیر استفاده میکند تا دقیقاً آنچه را که مشتری میخواهد بسازد. در مجموع مشخصات تولید دستی از این قرار است:
وجود نیروی کاری که در طراحی، ماشین کاری و اندازهکردن مهارت داشته باشد؛
وجود سازماندهی غیرمتمرکز؛
به کارگیری ماشینآلات چند منظوره؛
حجم بسیار پایین تولید.
تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان استفاده میکند اما این محصولات توسط کارگران نیمه ماهر و ماهر ساخته میشود. این محصولات در حجم بسیار تولید میشود. در این سیستم تولیدگر به منظور افزایش کارایی و کاهش قیمت از ایجاد هرنوع نوآوری جلوگیری میکند و این امر به دلیل وجود روشهای کاری یکسان، محیط کاری را برای کارکنان ملالآور و فاقد روح میگرداند.
در مقابل تولید انعطافپذیر مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب میکند. بنابراین تولیدگر انعطافپذیر برای تولید محصولات بسیار متنوع، افرادی را از همه سطوح سازمانی و با مهارتهای مختلف گردآورده و بهصورت گروهی به کار میگیرد، و نیز از ماشینآلاتی استفاده میکند که هم به طور فزاینده خودکار هستند و هم بسیار انعطاف پذیر. در تولید انعطاف پذیر در مقایسه با تولید انبوه، همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار میدهند. یعنی نیروی انسانی موجود، فضای لازم برای تولید، سرمایهای که صرف ابزارآلات میشود. نیروی مهندسی لازم برای به وجودآوردن محصول جدید و زمان مورد نیاز برای ساخت محصول جدید، همه و همه را به مراتب تقلیل میدهد. همچنین میزان موجودی مورد نیاز به مقدار قابل ملاحظه ای کمتر میشود.
اساساً تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطهای بین قیمت، تعداد، کیفیت، سود برقرار میگردد، که با تفکرات گذشته متفاوت است. طبق نظر مدیران سنتی رابطه زیر بین سود، مقدار قیمت و هزینه وجود دارد:
R سود، P قیمت ،C هزینه ،Q تعداد
R = Q (P-C)
بهنظر مدیران، تعداد محصولات فروخته شده، قیمت فروش و هزینه سه عاملی هستند که بهطور مستقل میتوان آنها را کنترل کرد. در سیستم تولید انبوه، مدیران میخواستند با بالابردن حجم تولید، هزینهها را کاهش دهند. روش تولید انعطافپذیر، تفکر دیگری است؛ برخلاف تفکر تولید انبوه که محصول با کیفیت را گرانتر میداند، تولید انعطافپذیر بر این اساس کار میکنند که محصول با کیفیت، لزوماً با هزینههای بالا تولید نمیشود.
در یک تحقیق کلارک و فوجی موتو در مورد شیوه های تولید انبوه و انعطاف پذیر به چهار تفاوت اصلی بین این دو شیوه تولید رسیدند. این چهار تفاوت عبارتند از: 1 - تفاوت در شیوه رهبری 2 - کار گروهی 3 - ارتباط با دیگران 4 - تکوین همزمان.
در این چهار مورد است که اعمال شیوههای انعطافپذیر بهکار سرعت میبخشد و از میزان نیروی کار میکاهد.
O رهبری: تولیدکنندگان انعطافپذیر بدون استثنا از نوعی رهبری به نام شوسا(SHUSA) که تویوتا پیشگام آن بود، استفاده میکنند. شوسا بهمعنی کارفرما است. او رهبر گروهی است که وظیفهاش طراحی و مهندسی محصول جدید و آماده کردن برای تولید است. در بهترین شرکتها مقام شوسا دارای قدرت بسیاری است و چه بسا این مقام بیشترین انگیزه را ایجاد میکند و کارمندان در پی موقعیتی هستند که آنها را به این مقام نزدیک کند.
O کار گروهی: با بررسی دومین عنصر توسط کلارک و فوجی موتو، یعنی گروه کاری منسجم، مشکل رهبری آشکارتر شد. چنانکه گفته شد، شوسا گروه کوچکی را برای اجرای پروژه تکوین محصول، گرد میآورد. اعضای این گروه همه از بخشهای اجرایی شرکت هستند، نظیر بخشهای ارزیابی بازار، طراحی محصول، طراحی صنعتی، تکنولوژی پیشرفته، طراحی تفصیلی، مهندسی تولید و عملیات کارخانه، البته افراد گروه پیوند خود را با بخشهای اجرایی مربوطه حفظ میکنند. ولی در طول برنامه آنها مشخصاً تحت فرمان شوسا هستند. اینکه آنها چگونه در گروه عمل کنند، امری که قضاوتش با شوسا است، انتصاب بعدی آنها را تعیین میکند که ممکن است در گروه تکوین دیگری باشد.
O ارتباط با یکدیگر: مسئله دانش مشترک اعضای سازمان را با مشخصه دیگری از تولید انعطافپذیر یعنی ارتباط با یکدیگر آشنا میکند. در این سازمانها اعضای گروه رسماً متعهد میشوند که دقیقاً کاری را انجام دهند که همه اعضای گروه بر سر آن به توافق رسیدهاند.
O تکوین همزمان: با توجه به سه مورد قبلی، بهعلت تماس مستقیم و رو در رویی افراد با یکدیگر، مراحل کار بهطور همزمان و به موازات همدیگر انجام میگیرد مثلاً در شرکتهای خودرو که استراتژی انعطافپذیر را اعمال میکنند تولید قالب را همزمان با طراحی آغاز میکنند و...
در پی تحقیق دیگری که توسط رابرت و تامپسون انجام گرفته است، آنها بر این اعتقاد هستند که اولین گام برای تبدیلشدن به سازمان انعطافپذیر شناسایی اتلاف است. از دید تایچی دراوهنو پایهگذار روشJIT ، اتلاف چیزی است که باعث ایجاد ارزش در محصول یا خدمت نمیشود. ارزش چیزی است که به یک مشتری آگاه انگیزه میدهد تا برای محصول پول بپردازد. بدینترتیب هر چیزی که در فرایند وجود دارد و جلو ایجاد محصول کامل با زمان تحویل مناسب را میگیرد. اتلاف محسوب میشود.
در استراتژی تولید انعطافپذیر با شناسایی عوامل اتلاف، مجموعهای از اهداف بدون اتلاف را شناسایی کرده و برای دستیابی به آنها برنامهریزی میشود. این عوامل عبارتند از:
َ مشتریگرایی (نارضایتی مشتری صفر)؛
َ رهبری (ناهماهنگی صفر)؛
َ سازماندهی انعطافپذیر (کاغذ بازی صفر)؛
َ مشارکت (نارضایتی صفر)؛
َ معماری اطلاعات (اطلاعات بیفایده صفر)؛
َ فرهنگ بهبود (خلاقیت از دسترفته صفر)؛
َ تولید انعطافپذیر (کارهای بدون ارزش افزوده صفر)؛
َ مدیریت تجهیزات انعطافپذیر (خرابی و نقص صفر)؛
َ مهندسی انعطافپذیر (فرصت از دست رفته صفر).
در نهایت استفاده از نمودار رادار میتواند وضعیت سازمانی را ازلحاظ دوری یا نزدیکی نسبت به هدف اصلی، یعنی سیستم انعطافپذیر بازگو کند. در مقیاس موردنظر، عدد 5 بدترین وضعیت (حالت تولید انبوه) را نشان میدهد. نهایتاً وقتی به هدف اصلی نزدیک میشود که چندضلعی در سطح یک قرار گیرد.
اساساً پیشگام تولید انعطافپذیر شرکت تویوتا در ژاپن است. بنابهگفته نویسنده کتاب «ماشینی که جهان را دگرگون کرد.» شرکت تویوتا به یک سیستم تولیدی نیاز داشت که موجودی اقلام فراوان نداشته باشد. در سال 1950 تولید سالانه تویوتا بهمیزان 2هزار و 685 دستگاه خودرو بود. این در حالی بود که شرکت فورد تنها در یک کارخانهاش هرروز تعداد 7 هزار دستگاه خودرو تولید میکرد.
برای افزایش میزان تولید در شرکت تویوتا، فرایند تولید به یک دگرگونی ژرف نیاز داشت. این دگرگونی از طریق شتابان کردن آهنگ تولید ایجاد نشد. بلکه باتوجه به مجموعهای از اقدامات فنی محقق گردید. زیرا برای ژاپنیها امکان ایجاد کارخانههای گسترده و پهناور وجود نداشت. چرا که آنها با مشکل کمبود زمین روبرو بودند و شاید این یکی از دلایل شکلگیری سیستم تولید انعطافپذیر بود. این حقیقت را تای چی او کانو سرمهندس تویوتا در سال 1950 هنگام بازدیدش از کارخانه فورد واقع در دیترویت عیان کرد. اما این مهندس زیرک ژاپنی بهخوبی آگاه بود که با بهبود فرایند تولید آنها قادرند از گستردگی واحدهای تولید تا حد چشمگیری جلوگیری کنند. در این مورد نویسنده کتاب «ماشینی که جهان را دگرگون کرد» اعتقاد دارد، حتی در دهه 90 نیز کارخانههای خودروسازی شیوههای سنتی تولید انبوه را بهکار میگیرند. بنابراین 20 درصد از فضا و وسعت کارخانه و 25 درصد از نیروی کار صرف شده بهعلت غلط بودن شیوههای تولید بههدر میرود.
دکتر سلیمان ایران زاده
علاقه مندی ها (Bookmarks)