دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 10 از 52 نخستنخست 1234567891011121314151617181920 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 513

موضوع: عشق ممنوع

  1. #91
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    عید که آمد
    فکری برای آسمان تو خواهم کرد
    یادم باشد
    روزهای آخر اسفند
    دستمال خیسی روی ستاره‌های خیست بکشم
    و گلدانی
    کنار ماهت بگذارم

    زندگی
    همیشه که اینجور پیچ و تاب نخواهد داشت
    بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی
    بایستی
    کنار پنجره
    و با درخت و باغچه
    صحبت کنی

    پنهان نمی‌کنم
    که پیش از این سطرها
    دوستت دارم را می خواسته‌ام بنویسم

    حالا کمی صبر کن
    بهار که آمد
    فکری برای تو
    و سطرهای پنهان خودم خواهم کرد ! ...

    حافظ موسوی

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. #92
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    عشق پر شرار

    عشق مرا در نگاهت تیره و تار مكن ، ای مهربان
    نور چشمانت را برایم خاموش مكن، ای مهربان

    من سوخته ام از این شرار عشق، تو مرا دریاب

    خرقه پوش از این باران عشق شدم ،تو مرا دریاب

    قفل سنگین قلبت را برایم باز كن، ای نازنین

    شعر سپید عشقت را برایم آغاز كن، ای نازنین

    می خواهم تو را، در این لحظه های سخت با من باش
    می گذارم نام تو را، در این سینه ی سبز با من باش

    تو آن ستاره ی درخشان در سینه ی عاشق منی ، میدانی
    تو آن زورق غریب اندیشه ی ذهن عاشق منی، میدانی

    می گریزم از افسون دبده ی پر مهرت، ای جانان من
    می شتابم به سوی ان قلب خفته ومهربانت، ای جانان من....
    مردم طعنه ها زدند و گفتند از این عشق پر شرار من
    زآن آتشی فكندند در این قلب بی قرار و بی ریای من

    بهر فریب آنان نام تو را هرگز بر زبان نیاوردم دگر
    می ترسم از این فریب جانسوز كه من تو را نیابم دگر

    می روم تا ساحل آرام عشق یابم تو را، شیرین جان

    می سرایم لحظه های عاشقی خوانم تو را،شیرین جان

    میروم بی شك در این راه تو را می بویم ای دلدار من
    غم هجران تو را همراه خود می سازم ای دلدار من

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  3. #93
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    برد با کیست؟

    سرو می نازید و می بالید سخت:
    «از من آیا هست زیبا تر درخت؟
    برد با من نیست آیا ؟
    من پرند نوبهاری بی خزانم در براست!»

    گل، به او خندید و گفت:
    «از تو زیباتر منم ، کز رنگ و بوی تاج نازم بر سراست!»

    چهره نرگس به خودخواهی شکفت،
    چشم بر یاران خام اندیش ، گفت:
    «دست تان خالی است در آنجا که من ، دامنم سرشار از گنج زر است!»

    ارغوان آتشین رخسار گفت:
    «برد با همتای روی دلبر است!»
    لاله ها مستانه رقصیدند،
    یعنی :«غافلید!

    در جهانی اینچنین ناپایدار،
    برد با آنکس که چون ما سرخوشان ، تا نفس دارد به دست ساغر است!»

    پای دیواری ، درون یک اجاق،
    کنده ای می سوخت ، در آن سوی باغ،
    باغبان پیر را با شعله ها
    رمز و رازی بود ، سرجنباند و گفت:
    « برد با خاکستر است»

    ..... برد با او بود یا نه،
    روز دیگر بامداد،
    توده خاکستری را
    هر طرف می برد باد!!

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. #94
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    به دیدارم بیا هر شب،

    در این تنهائی تنها و تاریک ِ خدا مانند،

    دلم تنگ است.

    بیا ای روشن،ای روشن تر از لبخند.

    شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها.

    دلم تنگ است.

    بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه،

    در این ایوان سرپوشیده،وین تالاب مالامال،

    دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها.

    و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی.

    بیا،ای همگناهِ من در این برزخ.

    بهشتم نیز و هم دوزخ.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  5. #95
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    یادته پروانه صفت چشم به چشم میدوختیم
    مثل شمع و پروانه پای هم میسوختیم
    اون روزا رفاقتمون خیلی ساده بود
    حسادت دوستات به تو خیلی ضایع بود
    می خوای پیشت من همین حالا برگردم!
    بدونه من الان خیلی ها تو رو ترک کردن
    به تو حسودی میکردن چون با من بودی
    همیشه اون موقع ها دوسم داشتی چون پیشم بودی
    یادته اون موقع ها عاشقم نبودی؟
    واسه دوستی با من لایقم نبودی
    پیش رفیقات گفتی میپوچینمش به زودی
    گفتم باشه برو! از این کار نمیبری سودی

    من تنها شدم!
    دیگه به تو چه
    خودم میدونم چی کار کنم تا از نو شه!
    الان میخوای پیشم باشی
    زودتر برو
    حالا که معروفم فقط میگی میخوام تو رو؟
    اون موقع ها بچه بودیم حالیمون نبود
    عشق و عشقبازی تو بازیمون نبود
    انگار نه انگار که با هم دوست بودیم
    همدیگرو دوست داشتیم و دوست هم بودیم
    شب و روز به من فکر میکردی
    میدونم که الان میخوای پیشم برگردی
    ولی اینو فهمیدم که چقدر خر بودم
    البته اون موقع ها خیلی بچه تر بودم
    تو رفتی من هستم
    دیگه دستتو پس نده تو دستم
    من هستم
    چشمامو واسه ی گریه بستم من
    اما دفتر زندگی رو نبستم
    من رفتم تا بگم بهت
    گوش کن!

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. #96
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع


    مست و هشیار
    محتســـب مســـتی به ره دیــــد و گریبــانش گرفـــت

    مست گفت:ای دوست،این پیراهن است افسار نیست
    گفت:مســـتی،زان سـبب افتـان و خــــیزان می روی
    گفت:جــــرم راه رفتـــن نیســت،ره هــــموار نیســت
    گفت:مــی بایــــد تــــو را تا خانـــه ی قاضــی بــــرم
    گفت:رو صبح آی،قاضــی نیمه شـــب بیـــدار نیسـت
    گفت:نزدیــک اســت والی را ســـرای،آن جا شـــویم
    گفت:والـــی از کـــجا در خانـــه ی خمــــار نیســـت؟
    گفت:تا داروغـــه را گوییـــــم،در مســـجد بخـــــواب
    گفت:مســـجد خوابـــگاه مــــــردم بدکـــــار نیســــت

    گفت:دینــــاری بـــــده پنهــــان و خود را وارهــــان
    گفت:کار شــــــرع،کــــــار درهـــــم و دینار نیســـت
    گفت:از بهــــر غـــــرامت،جامه ات بیـــــرون کنــــم
    گفت:پوســــیده است،جــز نقشی ز پود و تار نیسـت
    گفت:آگه نیســــتی کــــز ســــر در افتـــــادت کــــلاه
    گفت:در ســــر عقــــل بایــــد،بی کلاهی عــار نیست
    گفت:می بسیار خورده ای،زان چنین بی خود شـدی
    گفت:ای بیهـــوده گو،حرف کـــم و بســـیار نیســـت
    گفت:بایـــــد حــــد زند هشــــیار مـــردم،مســــت را
    گفت:هشــــیاری بیار،این جا کسی هشـــیار نیســـت

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  7. #97
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    دلم را سپردم به بنگاه دنیا
    و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
    و هر روز
    برای دلم
    مشتری آمد و رفت
    و هی این و آن
    سرسری آمد و رفت
    *
    ولی هیچ کس واقعا

    اتاق دلم را تماشا نکرد
    دلم قفل بود
    کسی قفل قلب مرا وا نکرد

    *
    *
    *

    یکی گفت:
    چرا این اتاق
    پر از دود و آه است
    یکی گفت:
    چه دیوارهایش سیاه است
    یکی گفت:
    چرا نور اینجا کم است
    و آن دیگری گفت:
    و انگار هر آجرش
    فقط از غم و غصه و ماتم است

    *
    و رفتند و بعدش
    دلم ماند بی مشتری
    ومن تازه آن وقت گفتم:
    خدایا تو قلب مرا می خری؟

    *
    و فردای آن روز
    سارا آمد و توی قلبم نشست
    و در را به روی همه
    پشت خود بست

    *
    و من روی آن در نوشتم:
    ببخشید، دیگر
    برای شما جا نداریم
    از این پس به جز او
    کسی را نداریم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. #98
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    منو عاشقونه بشناس
    منو از دوباره بشناس
    منو با دلی كه جز تو
    چاره اى نداره بشناس


    منو پر كن از بهونه
    تازه كن مثل جوونه
    رد كن از این همه بن بست
    كوچه هاى عاشقونه



    من به تو دل داده بودم
    قلب تو پناه من بود
    تو ندونستی عزیزم
    عشق تو گناه من بود


    منو نشناختی هنوزم
    من گل باغ تو بودم
    منو از شاخه شكستی
    من كه غمخوار تو بودم


    منو پر كن از بهونه
    تازه كن مثل جوونه
    رد كن از این همه بن بست
    كوچه های عاشقونه


    منو با گلایه بد كن
    اشك جشمامو رفع كن
    منو از مدار شوم
    این شب همیشه رد كن


    ای طراوت بهاری
    عطش همیشه جارى
    واسه من عین نیازه
    هرچه داری و ندارى


    من به تو دل داده بودم
    قلب تو پناه من بود
    تو ندونستی عزیزم
    عشق تو گناه من بود


    منو نشناختی هنوزم
    من گل باغ تو بودم
    منو از شاخه شكستی
    من كه غمخوار تو بودم


    منو پر كن از بهونه
    تازه كن مثل جوونه
    رد كن از این همه بن بست
    كوچه های عاشقونه


    شهاب بخارایی

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  9. #99
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    روزگار دلتنگی
    دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
    گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

    دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
    گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

    شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
    به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

    درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
    نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

    از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
    نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

    دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
    مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

    بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
    بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. #100
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    دل من یه روز به دریا زد و رفت

    پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

    پاشنهء كفش فرارو ور كشید

    آستین همت رو بالا زد و رفت

    یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

    سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

صفحه 10 از 52 نخستنخست 1234567891011121314151617181920 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قوانين احمـقانه! (طنز!)
    توسط SysT3M در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 31st August 2010, 07:39 PM
  2. قوانین جالب
    توسط آبجی در انجمن دانستنیهای آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th February 2010, 10:07 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th January 2010, 06:10 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th January 2010, 12:55 PM
  5. خبر: افزايش وسعت مناطق شکار ممنوع در خوزستان
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th February 2009, 12:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •