دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21

موضوع: خلفای اهل سنت و دانش دینی

  1. #11
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عمر و تازیانه زدن به کسی که شراب نخورده بود!!



    دین اسلام علاوه بر احکام مربوط به عبادت و … قوانین جزایی نیز دارد. بدین معنی که برخی از اعمال در درجه ای از زشتی قرار دارد که مرتکبان آن مورد مجازات قرار می گیرند. یکی از کارهایی که خداوند قبح آن را به صورت اعلام تحریم بیان فرموده است، شراب خواری است. در آئین اسلام شراب خواری حرام بوده و کسی که به این کار دست یازد پس از اثبات آن با شرایط مقرر، حد می خورد. مجازات چنین کسی 80 ضربه تازیانه است.
    در اسلام نوشیدن شراب به اندازه ای زشت شمرده شده که حتی همنشینی با کسانی که مشغول شراب خواری هستند، نهی شده و نشستن برسرسفره ای که شراب در آن وجود دارد، بسیار ناپسند دانسته شده است. تمام این مطالب حکایت از این دارد که تا چه اندازه این ماده و نوشیدن آن نزد خداوند منفور است. با این وجود فقط کسی که اقدام به نوشیدن شراب می کند، سزاوار مجازات است نه کسی که تنها در کنار شراب خواران بوده است. در این میان خلیفه دوم اهل سنت عمر بن خطاب، نظر دیگری دارد. به این واقعه تاریخی توجه فرمائید:
    چند نفر را با مقداری شراب دستگیر کرده نزد عمر آوردند. فردی روزه دار نیز در میان آنان بود که شراب نخورده بود. عمر دستور داد شراب خوارن وآن شخص را تازیانه زدند. به عمر گفتند: این فرد روزه بوده و اصلا شراب نخورده است. عمر گفت: چرا با این شراب خواران نشسته بود؟ (1).
    آیا قانون گذاری در مورد امور شرعی در اسلام به عهده اشخاص نهاده شده یا مسلمانان موظفند دستورات ابلاغ شده از ناحیه خداوند را گردن نهند؟ آیا در میان قوانین شرعی چنین قانونی وجود دارد که همنشین شراب خوار نیز مانند او باید مجازات شود؟ در این صورت چه تفاوتی میان کسی که مرتکب این عمل زشت گردیده و کسی که این کار را نکرده، وجود دارد؟ آیا این احتمال وجود نداشت که شخصی که با شراب خواران همنشینی کرده از سراجبار یا به خاطر نصیحت کردن آنان، تن به این همنشینی داده باشد؟ در صورت وارد بودن این احتمال مگر قانون شرع نمی گوید حدود و مجازات فقط در صورت یقین به ارتکاب عمل است و اگر شکی در این زمینه وجود داشت، دیگر نباید مجازات اعمال شود؟ اگر همنشینی به خاطر انجام عملی پسندیده ( نهی و نصیحت گناه کار ) باشد، چرا باید تازیانه را وارد صحنه کرد، در این صورت چه تفاوتی میان کسی که با چنین نیتی همنشینی کرده و کسی که با رضا و رغبت همنشینی کرده است وجود دارد؟ آیا به جای تقدیر از کسی که به نهی از منکر پرداخته باید او را به باد تازیانه گرفت؟ به راستی این قوانین در کجای شریعت اسلام نوشته شده است؟ آیا خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نباید بر اساس دستورات ایشان عمل کند؟ آیا عمر می دانسته که این شخص مجازات ندارد یا نمی دانسته ؟ اگر می دانسته، چرا این کار را انجام داده و اگر نمی دانسته، اهل سنت به چه دلیل وی را خلیفه رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم می دانند؟



    پی نوشت ها:
    1- کنزالعمال، متقی هندی، جلد5، صفحه 477، ناشر: موسسة الرسالة، بیروت، لبنان
    مسند احمد، جلد2، صفحه 427





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  2. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  3. #12
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عمر و گرفتن زیادی مهریه زنان!!



    یکی از دستورات اسلام در مورد ازدواج پرداخت مهریه از سوی مرد به زن می باشد. مهریه که از آن به صداق نیز تعبیر می شود، میزان تعیین شده ای که تخلف از آن مجاز نباشد، ندارد و بر اساس خواست زن و پذیرش مرد، مقرر می گردد. درباره مقدار مهریه مبلغی مورد عمل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده است که به عنوان مهرالسنة از آن یاد می شود. قرار دادن این مقدار برای مهریه زنان مستحب است، و توصیه دین به رعایت این مقدار می باشد، اما الزامی در پایبندی به آن وجود ندارد و در ازدواج می توان کمتر یا بیشتر از آن را تعیین نمود.
    واقعه تاریخی که در زیر می آید، در همین مورد است و برخورد خلیفه دوم اهل سنت، عمربن خطاب را در مورد مهریه بیشتر از مهرالسنة نشان می دهد. این داستان خود حاوی تحلیل این رفتار عمر بوده و اندازه دانش عمر نسبت به این حکم دینی را روشن می نماید.
    عمربن خطاب گفت: مهریه زنان را بیشتر از چهل اوقیه قرار ندهید. پس هر که بیشتر از این مقدار را به عنوان مهریه قرار دهد، زیاده را به بیت المال خواهم داد. در این هنگام زنی از میان زنان برخاست و گفت: آیا کتاب خدا باید پیروی شود یا فرمان تو؟ عمر گفت: کتاب خدا، منظورت چیست؟ زن گفت: تو اکنون از این که در مهریه زنان زیادی باشد، نهی کردی، در صورتی که خداوند در قرآن می فرماید: و مال فراوانی ( به عنوان مهر ) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید. (1) عمر با شنیدن این استدلال دو یا سه مرتبه گفت: همه از عمر داناتر هستند. (2)
    به وضوح طبق اعتراف خود عمر پیداست که وی حکمی کرده که مخالف حکم خداوند در قرآن مجید است و یک زن به راحتی پرده از این مخالفت با حکم خدا برمی دارد. در پایان ماجرا این خلیفه که بسیار مورد تجلیل و بزرگداشت اهل سنت است، همه مردم را از خود افقه و داناتر برمی شمرد.
    اکنون باید از اهل سنت پرسید: شخصی که شما به عنوان خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پذیرفته اید، در چه حدی از دانش دینی ست؟ آیا کسی که ساده ترین مسایل دینی را نمی داند و نیازمند راهنمایی دیگران است، قابل تبعیت و پیروی ست؟ آیا کسی اجازه دارد مالی را که ملک زن است به صلاح دید خود غصب کند؟ آیا کسی که برای دستیابی به حق محتاج هدایت اشخاص دیگر است، سزاوار خلافت پیامیر اکرم صلوات الله علیه و ولایت بر مسلمانان است؟ آیا این آیه شریف را در قرآن دیده اید که می فرماید:
    آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تراست، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟ (3)
    به راستی شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟




    پی نوشت ها
    1- سوره نساء، آیه 20
    2- این ماجرای تاریخی به تعابیر گوناگون و با یک مضمون در بسیاری از کتب اهل سنت نقل شده است، به گوشه ای از این نقل ها عنایت فرمائید.
    الف- حاشیه سنن ابن ماجه، سندی، جلد1، صفحه 583
    ب- کشف الخفاء، عجلونی، جلد1، صفحه 269
    ج- السنن الکبری، بیهقی، جلد7، صفحه 233
    د- جامع العلم، ابن عبدالبر، صفحه 66
    ه- سیرة عمر، ابن جوزی، صفحه 129
    و- تفسیر قرطبی، جلد5، صفحه 99
    ز- تفسیر ابن کثیر، جلد1، صفحه 467 ( ابن کثیر پس از نقل ماجرا می گوید: اسناد این نقل جدا قوی ست. )
    ح- الدر المنثور، سیوطی، جلد2، صفحه 133 ( سیوطی این ماجرا را از هفت نفر از حفاظ مانند احمد، ابن حبان و طبرانی نقل می کند. )
    ط- فتح القدیر، شوکانی، جلد1، صفحه 407
    ی- تفسیرالکشاف، زمخشری، جلد 1، صفحه 357
    ک- ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، قسطلانی، جلد8، صفحه 57
    ل- کنزالعمال، متقی هندی، صفحه 298
    م- تفسیر الخازن، جلد 1، صفحه 353
    ن- المستدرک، حاکم نیشابوری، جلد2، صفحه 177 ( حاکم نیشابوری پس از نقل این ماجرا با قطعیت حکم به تواتر اسناد صحیح آن می نماید. )
    3- سوره یونس، آیه 35





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  4. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  5. #13
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عثمان” و ایجاد بدعت در نماز عید!!



    همان طور که بارها یادآوری کرده ام، بنابر اعتقاد مسلمانان انجام دستورات خداوند منوط به رعایت کردن شرایطی است که خود خداوند متعال به وسیله پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم به مسلمانان ابلاغ کرده است. یکی از عباداتی که به دستور خداوند بر مسلمین واجب شده، نماز عید است. گذشته از تمام شرایطی که برای نماز عید مقرر گریده، شکل کلی آن عبارت است از: ابتدا دو رکعت نماز و سپس دو خطبه. اهل سنت نیز در کتب معتبرشان این شکل کلی را برای نماز عید، نقل کرده اند.

    صحیح مسلم و دیگر کتب اهل سنت، از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلمنقل کرده اند که خطبه های نماز عید پس از دو رکعت نماز خوانده می شود (1).
    این در حالی است که عثمان سومین خلیفه اهل سنت، دو خطبه را پیش از دورکعت نمازخوانده است (2).

    آیا یکی از شرایطی که عثمان هنگام منصوب شدن به خلافت از سوی شورایی که توسط عمر تعیین شده بود، پذیرفت و بدان متعهد شد، رعایت سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است؟ آیا بنابر نقل صحیح مسلم، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم خطبه های نماز را پس از دو رکعت نماز عید نمی خوانده اند؟ پس چرا عثمان بر خلاف سنت رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه عمل کرده است؟ آیا اهل سنت بین درستی عمل عثمان و صحیح بودن کتاب مسلم، کدام را انتخاب می کنند؟ یا باید بپذیرند که عثمان بر خلاف سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عمل کرده و یا باید قبول کنند که مطالب موجود در صحیح مسلم نمی تواند تماما صحیح باشد. اگر خلیفه ای به رعایت سنت پایبند نباشد، از دیگر مسلمین چه انتظاری می رود؟!



    پی نوشت ها:
    1- برخی منابع اهل سنت:
    الف- صحیح مسلم، جلد2، صفحه5، ناشر: دارالفکر، بیروت، لبنان
    ب- سنن ترمذی، جلد2، صفحه411، حدیث 531
    2- برخی منابع اهل سنت:
    الف- نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار، شوکانی، جلد3، صفحه294، ناشر: دارالحدیث، قاهره، مصر
    ب- فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، جلد2، صفحه524، ناشر: دارالریان للتراث، قاهره، مصر
    ج- تاریخ الخلفاء، سیوطی، صفحه165، ناشر: الشریف الرضی، قم، ایران





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  6. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  7. #14
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عثمان و اجرای سنگسار بر زنی پاک دامن!!



    دین ما نیز چون سایر ادیان دارای قوانینی است که باید از سوی حاکم دینی مورد عمل قرار گیرد. این قانون ها مشروط به شرایطی می باشد که تنها دانایان از آن مطلع هستند. هرگاه قدرت در اختیار افرادی که به نام دین حاکم شده اند، قرار گیرد در صورت ناآگاهی از مقررات و دستورات دین، بلایی ناگوار گریبان گیر جامعه می شود. اگر فردی ناآگاه در مسند حکومت اسلامی بنشیند و بخواهد با تکیه بر نادانی و جهالت خود حکمرانی کند، تنها نتیجه ای که عاید می شود زیان مردم و بدنام شدن اساس دیانت است. به این داستان تاریخی که در زمان خلافت عثمان بن عفان سومین خلیفه مورد قبول اهل سنت، اتفاق افتاده توجه فرمایید.
    روزی زنی را نزد “عثمان بن عفان” آوردند که در ششمین ماه بارداری وضع حمل کرده و فرزندش را به دنیا آورده بود. عثمان دستور داد که آن زن را سنگسار کنند. در این هنگام علی بن ابیطالب ( سلام الله علیه ) گفت: حکم این زن سنگسار نیست، خداوند متعال در قرآن می فرماید:« و دوران حمل و از شیربازگرفتن اش سی ماه است » (1) و نیز می فرماید: « مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر می دهند، این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل نماید »(2). با توجه به این دو آیه وضع حمل می تواند در شش ماهگی صورت گیرد، پس سنگسار بر این زن نیست (3). عثمان با شنیدن این استدلال شخصی را به دنبال آن زن فرستاد. فرستاده عثمان زمانی رسید که آن زن سنگســــــــار شده بود (4).
    به روشنی ملاحظه می فرمایید که دوری این خلیفه اهل سنت از دانش دینی، باعث شد یک زن پاک دامن سنگسار شده و کشته شود. به راستی اهل سنت در برابر این گونه اعمال خلفای خود چه پاسخی دارند؟ صرف این که بگویند اجتهاد کرده و خطا از آب درآمده، آیا مساله حل می شود؟ بر فرض این که بپذیریم این خلیفه اهل اجتهاد بوده است، از چه روشی برای اسنباط حکم شرعی استفاده کرده است؟ در کدام مورد از آیات قرآن و سنت شریف نبوی صلی الله علیه وآله وسلم آمده که زنی که در شش ماهگی وضع حمل می کند، زنا کار است و باید سنگسار شود؟ مبنای اجتهاد عثمان چه بوده است؟ چرا با وجود صحابی بزرگی مانند امیرمومنان علی علیه السلام، خلافت را درخور کسانی می دانید که این گونه با احکام خدا و دین رفتار می کنند؟ آیا از دیدگاه عقل، با وجود کسی که عالم است و تمام احکام دین را به درستی می داند، نوبت به اشخاصی مانند عثمان می رسد؟



    پی نوشت ها
    1- سوره احقاف، آیه 15.
    2- سوره بقره، آیه 233 .
    3- در واقع استدلال امیرمومنان علیه السلام به این دو آیه با استفاده از زمانی که بیان شده است، می باشد. به این معنی که یک آیه زمان شیردهی را دوسال می داند که برابر با بیست و چهار ماه می شود. آیه دیگر مجموع زمان شیردهی و حمل را سی ماه دانسته است. با کسر کردن بیست و چهار ماه شیردهی از سی ماه، شش ماه باقی می ماند که بیان کننده کوتاه ترین زمان بارداری خواهد بود. در نتیجه عثمان نباید آن زن را به اتهام زنا و به دلیل این که زودتر از موقع فرزند خود را به دنیا آورده است، محکوم به سنگسار می کرد.
    4- منابع اهل سنت:
    الف- کتاب الموطا، امام مالک، جلد2، صفحه 825 (کتاب الحدود، حدیث11)، ناشر: داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان
    ب- الاستذکار، ابن عبدالبر، جلد7، صفحه 491، شماره 1531، ناشر: دارالکتب العلمیة.
    ج- الفصول فی الاصول، جصاص، جلد1، صفحه106 (پاورقی).
    د- سنن بیهقی، جلد7، صفحه 442.
    ه- الدر المنثور، سیوطی، ذیل آیه « و وصینا الانسان بوالدیه حسنا ».
    و- مسند احمد، جلد1، صفحه 104.
    ز- کنزالعمال، متقی هندی، جلد3، صفحه227.
    قابل توجه این که برخی از منابع شیعه ( وسایل الشیعة، الحرالعاملی، جلد21، صفحه 382 ) این ماجرا را در مورد عمربن خطاب خلیفه دوم اهل سنت، نقل کرده اند.





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  8. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  9. #15
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    خلیفه ای که می خواست داستان های یهودیان را بنویسد!!



    کسانی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می زیسته اند، به دلیل هم جواری با ایشان تعالیم دین اسلام را به سهولت دریافت می کرده اند. بسیاری از این افراد قدر و ارزش این هم جواری را می دانسته اند و کمال استفاده را از این موقعیت استثنایی و تاریخی، می برده اند. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آیه های نورانی قرآن را برایشان بیان می فرموده اند و داستان های عبرت آموز گذشتگان را با تکیه بر وحی نقل می کرده اند.
    جای بسی تاسف است که فرد یا افرادی با ارج ننهادن به این موقعیت پربها، دل به داستان ها و کلمات دیگر ادیان می سپرده اند و به جای بهره بری بیشتر از معاصر بودن با آخرین فرستاده الهی صلی الله علیه وآله وسلم، دل به بافته های امثال قوم یهود می سپرده اند. قومی که حتی در کتاب آسمانی خود نیز تحریف کرد و اصلی ترین منبع دین خود را دستخوش تغییرات عمدی نمود. چگونه می توان تاسف فراوان را در مورد مفتون کلمات دین یهود شدن، ابراز کرد و با چه بیانی می توان زشتی بی اعتنایی برخی نسبت به طلایی ترین موقعیت و زندگی در کنار نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را برزبان آورد؟ به این داستان توجه فرمایید:
    روزی عمربن خطاب خدمت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: سخنانی از یهودیان می شنویم که ما را به شگفت می آورد، آیا اجازه می دهید بعضی از آن را بنویسیم؟ پیامبــــرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: آیا می خواهید همانند یهودیان و مسیحیان در گمراهی بمانید؟ من دین روشن و پاکیزه برای شما آورده ام که اگر موسی نیز زنده بود، چاره ای جز پیروی از من نداشت. (1)
    در کنار پیامبر صلوات الله علیه وآله بودن و از گنجینه های اصیل علوم الهی بهره مند بودن و در عین حال قدر این نعمت عظیم را نشناختن، نشانه وجود چه روحیه ای است؟ آیا اگر کسی درک درستی نسبت به مقام رسالت ختمیه داشته باشد، هرگز به خود اجازه می دهد که به کلمات دگرگون شده دیگر ادیان دست یازد و اندیشه ثبت آن را درسربپروراند؟ آیا کسی که بعدها مدعی خلافت آخرین رسول خدا شد و با پول دادن به “کعب الاحبار” و “تمیم داری” تا جایی که توانست افسانه های یهود را در میان مسلمانان پراکند (2)، در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ارزش سخنان ایشان را دریافته بود؟ آیا معنی آخرین فرستاده بودن آن نیست که به تدریج و با توجه به تکامل اندیشه بشری و شایستگی او، دستورات و فرامین الهی به شکل تام و کامل در اختیار مردم قرار داده شده است، طوری که اگر حتی پیامبران گذشته علیهم السلام نیز در آن زمان زنده می شدند، نیازمند پیروی از این دین برای دست یابی به کمال انسانی بودند؟ در این صورت چگونه می توان درجا زدن و علاقمندی به آنچه دیگر منسوخ شده است را بیان کرد؟



    پی نوشت ها
    1- منابع اهل سنت:
    الف- سیراعلام النبلاء، ذهبی، جلد2، صفحه 419، ناشر: موسسة الرسالة
    ب- امتاع الاسماع، مقریزی، جلد3، صفحه 117، ناشر: منشورات محمد علی بیضون، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان
    ج- شعب الایمان، بیهقی، جلد1، صفحه 199-200
    2- سیراعلام النبلاء، ذهبی، جلد2، صفحه 446، ناشر: موسسة الرسالة





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  10. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  11. #16
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    “عمر” و نماز بدون خواندن سوره حمد!!


    عبادت در دین اسلام دارای شرایط خاص و منضبطی است که از ناحیه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مسلمانان ابلاغ شده است. در این میان نماز به عنوان اساسی ترین عمل عبادی دارای دستورات اکیدی است که تخطی از برخی از این دستورات موجب باطل شدن نماز می شود. یکی از اموری که در نماز به عنوان عمل واجب شمرده شده و ترک آن باعث باطل شدن نماز است، قرائت سوره “حمد” یا “فاتحةالکتاب” است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طی فرمایشی که بسیاری از کتب معتبر اهل سنت نقل کرده اند، نماز بدون قرائت “حمد” را باطل و مردود اعلام کرده اند (1). در همین راستا توجه به یکی از نمازهای خلیفه دوم اهل سنت، عمر بن خطاب مهم و ضروری به نظر می رسد. فخر رازی یکی از بزرگ ترین دانشمندان اهل سنت، از یکی از راویان نقل کرده است:
    به امامت عمر بن خطاب نماز مغرب را می خواندیم. عمر قرائت سوره حمد را ترک کرد. پس از نماز به او گفتند: قرائت را ترک کردی، عمر گفت: رکوع و سجود نمازم چگونه بود؟ گفتند: خوب بود، گفت: اشکالی در ترک حمد نیست (2).
    ممکن است برخی دوستان این گونه دفاع کنند که عمر خواندن سوره حمد را فراموش کرده است و حکم بطلان نماز برای ترک قرائت سوره حمد مربوط به ترک عمدی آن است، در این صورت باید خدمت این دسته از دوستان عرض کنم:
    اگر ماجرا از قبیل ترک سهوی یا نسیان و فراموشی بود، عمر می توانست پاسخ دهد که فراموش کردم نه اینکه درستی و صحت نماز را موکول به درستی رکوع و سجود نماید و از حمد چشم پوشی نماید.
    به طور خلاصه می توان این مورد را از مواردی شمرد که این خلیفه از نزد خود حکمی را برای عبادات وضع نموده است و برخلاف دستور رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم عمل نموده است. به راستی اگر قرار باشد هرکدام از اصحاب یا خلفا آن طور که خود می پسندد عبادت را تعریف کرده و حدود و شرایط آن را تبیین نماید، آیا برای عملی مانند نماز که به عنوان اساس و ستون دین شمرده شده است، تعریف استوار و ثابتی می ماند، یا این عمل نیز از امور متغیر خواهد شد؟




    پی نوشت ها
    1- منابع اهل سنت:
    الف- صحیح بخاری، جلد9، صفحه 155، طبع بولاق، سال 1314
    ب- طبقات الشافعیة، السبکی، جلد3، صفحه355
    2- التفسیر الکبیر، فخر رازی، جلد1، صفحه 222





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  12. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  13. #17
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    “عمر” و دستور به رجم زن دیوانه ای که زنا داده بود!


    امروزه همه می دانند انسانی که از عقل تهی است و کنترلی بر رفتار خود ندارد اگر کاری انجام داد که ارتکاب آن توسط دیگران جرم محسوب می شود، معذور است و به واسطه این عمل مورد پیگرد قرار نمی گیرد. اما این مطلب ساده و بدیهی بر خلیفه دوم اهل سنت کاملا پوشیده مانده بود و جالب این جاست که اسلام نیز در این مورد حکم روشن و شفافی دارد و کسی که مدعی خلافت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است از این حکم بی خبر بوده و برخلاف آن دستور داده است. به این داستان تاریخی که کتب بسیاری از تالیفات مهم اهل سنت نقل کرده اند توجه فرمایید:
    زن دیوانه بارداری را نزد عمر آوردند که زنا داده بود. عمر دستور داد که حد زنا را بروی جاری کنند. در این هنگام امیرالمومنین علی علیه السلام به خلیفه فرمودند: آیا نمی دانی که سه دسته تکلیف ندارند، مجنون تا زمانی که عاقل شود، کودک تا هنگامی که بالغ گردد و شخص خواب تا زمانی که بیدار شود؟
    این گونه بود که عمر دست از فرمانی که داده بود برداشت (1).
    یک سوال اینجا در ذهن می آید، اگر آن روز آن زن مجازات شده بود، آیا امروز طرفداران مکتب خلافت می توانستند از شرم سرخود را در برابر دنیا بلند کنند؟ آیا این حفظ آبرو را مدیون تذکر به موقع امیرمومنان علی علیه السلام نیستند؟ فرض کنیم که این زن دیوانه هم نبود، آیا فرزندی که در شکم داشت گناهی کرده بود که باید کشته می شد؟ چه جوابی برای این ناآگاهی خلیفه خود دارند؟
    شخصی که دائم باید کسانی مراقبش باشند تا خطایی مرتکب نشود، سزاوار خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، یا کسی که هم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خلافت ایشان تصریح کرده اند و هم خود او برتری علمی اش را بارها به اثبات رسانده است؟ جامعه مسلمین باید توسط افراد دور از علم اداره شود، یا کسانی که دانا و بینا هستند؟؟



    1-منبع این داستان از کتب اهل سنت:
    الف- سنن ابی داود، ج2 ص 227
    ب- سنن ابن ماجه، ج2 ص 227
    ج- مستدرک حاکم، ج2 ص 59 و ج4 ص389
    د- سنن کبری، ج8 ص 264
    ه- تیسیرالوصول، ج2 ص5
    و- ارشاد الساری، ج10 ص9
    ز- فیض القدیر، ج4 ص357
    ح- تذکرة الخواص، ص 147
    ط- فتح الباری، ج12 ص101
    ی- عمدة القاری، ج11 ص 151
    *این داستان به شکل های دیگر نیز در کتب متعدد دیگری از اهل سنت نقل شده است که مراجعین می توانند ملاحظه بفرمایند.





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  14. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  15. #18
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عمر و تازیانه زدن به کسی که سوال کرده بود!



    این سومین پست از مجموعه مطالبی است که در مورد دانش دینی خلفای اهل سنت می نویسم. دو پست قبلی مورد بغض شدید اما بی منطق برخی از کاربران اینترنت قرار گرفت و به جای پاسخ دادن به توهین کردن روی آوردند که البته کامنت هایی را که قابل نمایش بود، ثبت کردم و می توانید ملاحظه بفرمایید.
    گمان نمی کنم دیگر نیازی به یادآوری ضرورت دانش دینی برای کسی که به جای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است و خود را خلیفه ی ایشان می داند، باشد چون روشن است که چنین کسی باید در یک وضعیت متعارفی از دانش و آگاهی نسبت به سرچشمه دین و مذهب ( قرآن ) باشد.
    روزی جوانی از عمر بن خطاب در مورد تفسیر این آیه ی شریفه سوال کرد:
    والذاریات ذروا (1) چه معنایی دارد؟
    پاسخ عمر شنیدنی است البته جای دشمنتان خالی، چون واقعا پاسخ این خلیفه ی بزرگ اهل سنت دردآور است.
    منابع فراوانی از معتبرترین مصادر اهل سنت نوشته اند:
    عمر در پاسخ به این سوال آستین های خود را بالا زد و با تازیانه شروع به زدن آن جوان کرد تا جایی که دستاری که بر سر بسته بود از سرش افتاد (2).
    پاسخ عمر بسیار دندان شکن و کوبنده بوده است، اینطور نیست؟
    جالب اینجاست که بسیاری از همین منابع در ادامه ی نقل این داستان پاسخ متین و علمی امیرمومنان علی علیه السلام را نوشته اند، پاسخی که به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. برای مطالعه پاسخ ایشان به منابعی که در پی نوشت ذکر می کنم مراجعه بفرمائید.
    اگر عمر در زمان ما زنده بود، شما جرات سوال کردن از او را داشتید؟ این است معنای اهمیت دادن به دانش و محترم دانستن شخصی که به دنبال یادگیری است؟ اهل سنت این رفتار عمر را تقبیح می کنند یا کتب معتبر خود را بی اعتبار اعلام می کنند؟




    پی نوشت ها
    1- سوره ی ذاریات، آیه ی اول
    2- منابع از کتب اهل سنت:
    الف- فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، ج1، ص 446
    ب- الاحکام، ابن حزم، ج4، ص 491، ناشر: مطبعة العاصمة، قاهره، مصر
    ج- تفسیر قرطبی، ج17، ص 29، ناشر: دارإحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان
    د- تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 247، ناشر: دارالمعرفة، بیروت، لبنان
    ه- سنن دارمی، ج 1، ص 54 و 55
    و- تاریخ ابن عساکر، ج 6، ص 384
    ز- سیرة عمر، ابن جوزی، ص 109
    ح- اتقان، سیوطی، ج 2، ص 5
    ط- کنزالعمال، ج 1، ص 228 و 229
    ی- درالمنثور، ج 6، ص 111
    ک- فتح الباری، ج 8، ص 17





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  16. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  17. #19
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    عمر: اگر آب نیافتی نماز نخوان !!



    بی تردید یکی از مهم ترین شاخصه های حاکم اسلامی دانش او نسبت به احکام خداوند است. آگاهی و دانش امری است که ضرورت آن هم نزد عقلا پذیرفته شده و هم در کتاب خدا مورد تاکید قرار گرفته است. قرآن مجید به عنوان اصلی ترین منبع اســلام دارای احـکام فراوانی می باشد. این احکام که به دسته های مختلف تقسیم می شوند، گاهی به صورت صریح و گاهی به صورت اشاره در کتاب خدا آمده است. اگر انتظار داشته باشیم که حاکم اسلامی نسبت به این احکام وقوف و آگاهی داشته باشد، انتظاری بجا خواهد بود. یکی از این احکام، حکم تیمّم در صورت نیافتن آب است. ( 1 ) به این داستان توجه کنید تا میزان دانش خلفای اهل سنت از کتاب خدا و احکام آن را به دست آورید.
    مردى نزد عمر آمد و سؤال نمود: من گاهى جنب مى‏شوم و آب براى غسل پيدا نمى‏كنم، تكليف من چه مى‏باشد، چگونه نماز بخوانم؟
    خليفه گفت: نماز نخوان.
    عمّار گفت: اى خليفه! يادت هست كه من و تو در يك جنگ بوديم، جنب شديم آب براى غسل پيدا نكرديم تو نماز نخواندى !!! اما من در خاك غلطيدم و نماز خواندم، بعد وقتى خدمت پيامبر
    صلی الله علیه وآله وسلم
    آمديم، ایشان نحوه تيمّم را آموزش دادند كه دستان خود را به خاك زده سپس صورت و دستهايتان را با آن مسح كنيد؟
    عمر به عمّار گفت: از خدا بترس.
    عمّار در پاسخ گفت: اى خليفه! اگر تو بخواهى حرفی نمى‏زنم!!! ( 2 )
    این ماجرا در معتبرترین کتب اهل سنت نقل شده است. با توجه به این مطلب، سوال از اهل سنت این است که چگونه از شخصی پیروی می کنید که نسبت به احکام خداوند آگاهی ندارد، و حتی احکامی را که به طور صریح در کتاب خدا ذکر شده است، نمی داند ؟ آیا منکر صحّت کتب صحاح مذهب خود می شوید؟ آیا خلیفه این حکم را نمی دانست، یا می دانست و مانند حکم ازدواج موقت، در صدد تحریف احکام خداوند بود؟
    ———————————————— ——-
    پی نوشت ها:
    (1) - در مورد حکم خداوند به این دو آیه ی شریفه عنایت بفرمایید ؛
    الف - و ان کنتم جنبا فاطهروا و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احدکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا …. سوره ی مائده ، آیه ی 6
    ب - و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احدکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا … سوره ی نساء ، آیه ی 43
    (2) _ برای اطلاع از مدرک این داستان و واقعه تاریخی به این کتب معتبر اهل سنت مراجعه بفرمایید ؛
    الف - صحیح مسلم ، ج 1 ص 193 ، ناشر : دارالفکر بیروت
    ب - مسند احمد ، ج 4 ص 265 ، ناشر : دارصادر بیروت
    ج - سنن ابن ماجه ، ج 1 ص 188 ، ناشر : دارالفکر بیروت
    د - سنن النسایی ، ج 1 ص 166 و ص 170 ، چاپ اول ، ناشر : دارالفکر بیروت
    ه - السنن الکبری ، ج 1 ص 209 ، ناشر : دارالفکر بیروت
    و - مسند ابی داود الطیالسی ، ص 89 ، ناشر : دارالمعرفة
    ز - مسند ابی یعلی ، ج 3 ص 183 ، ناشر : دارالمامون للتراث
    ح - المنتقی من السنن المسندة ، ص 41 ، ناشر : دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع
    ط - صحیح ابن حبّان ، ج 4 ص 79 ، ناشر : موسّسة الرسالة
    ی - سیر اعلام النبلاء ، ج 13 ص 499 ، ناشر : موسّسة الرسالة
    این ده منبع صرفا برای اطلاع ذکر گردید . مراجعه به این منابع خود راهگشایی برای دسترسی به منابع فراوان دیگری نیز هست. اما وجود صحیح مسلم در میان این منابع کافی است چون به باور اهل سنت این کتاب تماما درست و صحیح می باشد.





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

  18. کاربرانی که از پست مفید s@ba سپاس کرده اند.


  19. #20
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    2,615
    ارسال تشکر
    1,082
    دریافت تشکر: 2,511
    قدرت امتیاز دهی
    193
    Array

    پیش فرض پاسخ : خلفای اهل سنت و دانش دینی

    مسافران مدینه و آبروی اسلام





    پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مرور افرادی که به انگیزه تحقیق درباره دین پیامبر جدید بار سفر بسته بودند، وارد مدینه می شدند. طبیعی بود که مسافران مدینه، افرادی خاص بوده، بهره ای از دانش برده و دستی در علم داشته باشند. همچنین روشن بود که اینان بدانند هر پیامبری شخصی را به عنوان وصی و جانشین خود مقرر می نماید و این وصی کسی ست که باید علم و دانش آن پیامبر را در سینه داشته باشد.
    واضح است که مراجعه به جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نه برای دیدار جمال، بلکه برای طرح سوال بوده؛ سوالی که حیثیت دین پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم، به پاسخ دادن به آن بستگی داشته است. با توجه به مطالب متنوعی که در مورد “خلفای اهل سنت و دانش دینی” منتشر کردیم، ناگفته پیداست که جانشینان ادعایی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هنگام مواجه شدن با سوالات علمای ادیان دیگر، چه وضعی پیدا می کرده اند.
    برای ملموس تر شدن اوضاع آن روزگار، یکی از این صحنه ها را برای مشتاقان دانستن حقایق، به تصویر می کشیم، تا روشن شود چگونه آبروی اسلام و آخرین دین الهی به وسیله جاهلانی که بر مسند رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم تکیه زده بودند، به بازی گرفته شد و وجود چه کسی حقانیت اساس دین را اثبات نمود.
    گروهی از علمای یهود نزد عمر بن خطاب رفتند و گفتند: ای عمر! چون تو ولی امر مردم پس از محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) هستی، از تو سوال هایی می کنیم. اگر پاسخ مان را دادی، می فهمیم که اسلام و محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر حق است؛ و اگر پاسخ ندادی، می فهمیم که اسلام باطل است و محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر نیست.
    عمر گفت: هرچه می خواهید بپرسید.
    گفتند: به ما بگو قفل های آسمان و کلیدهای آسمان چیست؟ به ما بگو آن چه قبری ست که با صاحب اش به راه افتاد؟ به ما بگو آن چه کسی ست که قومش را انذار کرد، نه از جنّ بود و نه از انس؟ به ما بگو از پنج چیز که بر زمین راه رفتند و در هیچ رحمی آفریده نشدند؟
    عمر سربه زیرافکندوگفت: برای عمرعیب نیست که اگرازمطلبی که چیزی از آن نمی داند، از او سوال شود، بگوید نمی دانم.
    یهودیان برخاستند و گفتند: پس شهادت می دهیم که اسلام برحق نیست و محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر نمی باشد.
    در این هنگام سلمان فارسی از جا برخاست و به آنان گفت: صبر کنید و این قدر زود حکم نکنید. سپس به سوی علی بن ابیطالب علیه السلام رفت و به ایشان گفت: یاعلی! به داد اسلام برس. حضرت امیرالمومنین علیه السلام مطلب را سوال کردند و سلمان ماجرا را بازگوکرد سپس ایشان علیه السلام درحالیکه عبای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بردوش داشتند، به مجلس عمر رفتند. عمر فورا بلند شد و ایشان را دربرگرفت و گفت: یاابالحسن! در هر مشکلی تو باید به داد ما برسی.
    امیرمومنان علیه السلام رو به یهودیان کرده و فرمودند: هرچه می خواهید بپرسید، چرا که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هزار باب از علم بر من گشوده است که از هر بابی، هزار باب دیگر باز می شود. یهودیان سوال های خود را تکرار کردند. حضرت علیه السلام به آنان گفتند: من پاسخ شما را به یک شرط می دهم، و آن این که پس از پاسخ براساس آن چه در تورات آمده، به دین ما وارد شوید و ایمان آورید. یهودیان پذیرفتند که شرط را عملی کنند.
    حضرت امیرمومنان علیه السلام شروع به پاسخ دادن کرده، فرمودند:
    قفل آسمان ها شرک به خداست، زیرا وقتی بنده ای مشرک می شود، هیچ عملی از اعمالش بالا نمی رود؛ اما کلید آسمان ها شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
    یهودیان به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: این جوان راست می گوید.
    حضرت علیه السلام ادامه دادند: اما گوری که با صاحب اش راه افتاد، شکم ماهی ست که یونس بن متی در آن قرار گرفت و آن ماهی در حالی که یونس در شکم اش بود، هفت دریا را دور زد. اما آن که قوم اش را انذار کرد ترساند که نه از جن بود و نه از انس، همان مورچه ای بود که به سایر مورچگان گفت: ای گروه مورچگان! به لانه های خود داخل شوید تا سلیمان و سپاهیانش شما را له نکنند در حالی که نمی دانند.(1)اما آن پنج چیز که بر زمین راه رفتند و در هیچ رحمی نبودند، عبارت اند از: آدم، حوا، شتر صالح، گوسفند ابراهیم و عصای موسی.
    یهودیان با شنیدن پاسخ های صحیح امیرمومنان علی علیه السلام، شهادتین را به زبان جاری ساختند و اعتراف کردند که علی علیه السلام داناترین تمام امت است. (2)
    جالب این جاست که هم عمر و هم امیرمومنان علیه السلام به یهودیان گفتند هر چه می خواهید بپرسید، اما چقدر تفاوت است میان این دو نفر، چه این که عمر با شنیدن سوالات خجلت زده سربه زیر می افکند و حضرت مولا سلام الله علیه به سهولت پاسخ را بیان می کنند. پاسخ ندادن خلیفه باعث ریخته شدن آبروی اسلام، و جواب فرمودن امیرمومنان علیه السلام موجب عزت و آبروی دین و اسلام آوردن دانشمندان یهودی می شود. چنان که آشکارست، پاسخ تمام سوالات در کتاب خدا وجود داشت، اما کسی که خود را جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می دانست، دانش قرآن را نداشت و این جاست که تفاوت جانشین حقیقی با جانشین ادعایی برای همه آشکارمی گردد، اما کجاست گوش شنوا و دل آگاه که پند گیرد؟! دانشمندان یهودی به سهولت دریافتند که امیرمومنان علیه السلام داناترین فرد امت است، اما آیا علمای مذاهب اسلامی قصد خضوع دربرابر اقیانوس مواج علوم علوی را ندارند؟ آیا کسی که عالم ترین فرد است باید در مرتبه پائین قرار گیرد و کسی که بارها به نادانی خود اقرار کرد، جایگاه برتر را دارا باشد؟ سبحانک هذا بهتان عظیم

    ———————————————— ————–
    پی نوشت ها:
    1- سوره نمل، آیه18
    2- این ماجرا که به اختصار نقل شد، در جلد ششم “الغدیر” نقل شده است، منبع اهل سنت:
    العرائس، ابواسحاق ثعلبی، متوفی 427 ه.ق، صفحه232-239





    هميشه در گريز و در گذارم

    نمی مانم به يکجا بی قرارم

    سفر يعنی من و گستاخی من

    هميشه رفتن و * هرگز نماندن *

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: نقش و تاثيررهبران سازمانی در نهادينه سازی مديريت دانش در سازمانهای کنونی
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th February 2010, 10:04 AM
  2. مقاله: بررسي تأثير متقابل فناوري، فنون و انسان
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th February 2010, 06:52 PM
  3. مقاله: توسعه نظام مديريت دانش در زيمنس
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th January 2010, 01:07 PM
  4. مقاله: روش های نوین تدریس
    توسط *مینا* در انجمن علوم تربیتی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th December 2009, 10:20 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2009, 09:58 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •