تویی بهانه آن ابر ها که می گـریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تویی بهانه آن ابر ها که می گـریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب دیدم حال پیر کنعانی
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت / در قفس بودم رهایم کرد و رفت
45 کاربر مهمان در تاپیک مشاعره همین لحظه؟؟؟
چقدر سایت علمیه (منظور اینکه علمش اثرګذاره) و مردم دنبال علم هستن
تو از حوالی اقلیم هرکجا آبـــــــــــــاد
بیا که می رود این شهر رو به ویرانی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
یادګار از تو همین سوخته جانی ست مرا / شعله از توست اګر ګرم زبانی ست مرا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا ، خالا که من افتاده ام از پا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
برایِ پخته شدن در زندگی ، کافیست از کوره در نروید
اگرچه دوست به چیزی نمی خرد ما را
به عالمی نفروشیم موئی از سر دوست
کسى مباد اسيرشنکجه ى افلاس
که آدمى به سر دار به ز نادارى(بيدل)
اتلاف وقت،گرانبهاترین خرج هاست....
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد/آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)