شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
ویرایش توسط elinaaa : 16th December 2013 در ساعت 03:14 PM
من از بی قدری خار سر دیوار دانستــــــــــــم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
اگرآن ترک شیرازی بدست ارددل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقندوبخارا را
آقا اجازه دست خودم نیست خســته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
مرا مي بيني و هر دم زيادت ميكني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
من مستم و مدهوشم
شبگرد قدح نوشم
من ار روییدن خار سر دیوار دانســــــــــــــــتم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
ای آتش جان پاک بازان
در خرمن من زبانه از توست
تو را پرواز بس زود است و دشوار
ز نوکاران که خواهد ، کار بسیار
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
روزها در حسرت فردا به سرشد ای دریغ / دیگر از عمرم همین امروز و فردا مانده است
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)