ای صبا گر به جوانان چمن بار رسی
خدمت ما برسان سرو وگل وریحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بار رسی
خدمت ما برسان سرو وگل وریحان را
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند
کسی به حسن وملاحت به یار ما نرسد
(چقدر الف!!!!)
در آن جایی که نامردان عصا از کور می دزدند
من از خوش باوری آن جا محبت جستجو کردم
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
دانی چمن از چیست چنین خرم و شاد
بهر آن است که دل های حزین شاد کند . . .
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در آرزوی خاک دریا سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
در کارگه کوزه گری رفتم دوش / دیدم 2000 کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش / کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)