مرغ دل ما بکس رام نگردد
آرام تویی دام تویی دانه تویی تو
مرغ دل ما بکس رام نگردد
آرام تویی دام تویی دانه تویی تو
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
ای از دل و جان رسته،دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته،بازا که ز بازانی
یه روزی برمیگردی که فایده ای نداره هرچی سرم آوردی دنیا سرت میاره
هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست/ نه هر که سر بتراشد قلندری داند
در این سرای بی کسی کسی بدر نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند...
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پرست
تو با من بودی و من بی تو افسوس
تو خورشید بودی و من دنبال فانوس
من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم
هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)