مشاعره

[طلیعه طلا]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

[Number One]

من در این کلبه خوشم ، تو در آن اوج که هستی خوش باش

مــن به یــاد تو خــوشــم ، تو به یاد هرکه هستی خوش باش

[طلیعه طلا]

شقایق درد من یکی دو تا نیست
آخه درد من از بیگانه ها نیست
یکی خشکیده خون من تو دستاش
که حتی یک نفس از من جدا نیست

[سکوت شب]

تورا من چشم در راهم شباهنگام که میگردد سایه ها رنگ سیاهی

[Arash_tanha]

یک شب به شتاب رفتنم را دیدی
دل را به افق سپردنم را دیدی
...
تا آمدم از مهر تو تقدیر کنم
شب رفت و به چشم مردنم را دیدی

[sheida16]

یادم آمدتوبه من گفتی ازاین عشق حذرکن
لحظه ای چندبراین آب نظرکن
آب آیینه ی عشق گذران است
توکه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فرداکه دلت بادگران است

[طلیعه طلا]

تو به شعرهای قلب من

شور و حال تازه داده ای

با قنوت عشق خود به من

رویشی دوباره داده ای

[سجاد ی]

شور شراب عشق تو آن نفسم رود زسر/کین سر پر هوس شود خاک در سرای تو

[طلیعه طلا]

شور شراب عشق تو آن نفسم رود زسر/کین سر پر هوس شود خاک در سرای تو

وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

[javadbabaei]

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان