فكر بلبل همه آنست كه گل شد يارش************** گل در انديشه كه چون عشوه كند دركارش
دلربايي همه آن نيست كه عاشق بكشند********** خواجه آنست كه باشد غم خدمتكارش
جاي آنست كه خون موج زند در دل لعل************* زين تغابن كه خزف ميشكند بازارش
بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود************ اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
اي كه در كوچه معشوقه ما ميگذري**************** برحذر باش كه سر ميشكند ديوارش
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست******** هر كجا هست خدايا بسلامت دارش
صحبت عافيتت گرچه خوش افتاد اي دل************* جانب عشق عزيز است فرو مگذارش
صوفي سرخوش از اين دست كه كج كرد كلاه******** به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ كه بديدار تو خو گر شده بود
ناز پرورد وصالست مجو آزارش
علاقه مندی ها (Bookmarks)