دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19

موضوع: برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    آب زمزم و تربت

    دوست دانشمندم حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد احسان الله سبزواري که از فضلاي برجسته حوزه علميه قم مي باشد مي فرمود : در سال 1414 هـ . که تولد يکي از فرزندان نزديک بود به حرم مطهر بي بي مشرف شدم و عرض کردم :
    براي تولد فرزندم سه چيز از شما مي خواهم :
    1- مقداري تربت حائر مقدس امام حسين عليه السلام
    2- مقداري آب فرات
    3- مقداري آب زمزم که هر سه را براي برداشتن کام فرزندم مي خواستم که در روايات بر آنها تاکيد فراوان شده است .
    اينها را مي خواستم و مطمئن شدم که انشاء الله درست مي شود .
    از حرم بيرون آمدم به کسي برخوردم بدون اينکه من چيزي بگويم گفت :
    قدري آب زمزم آورده ام شيشه اي بياور مقداري هم به تو بدهم .
    به شخص ديگري برخورد کردم پرسيدم : شما تربت اصل نداريد ؟ استخاره کرد و بعد از استخاره گفت : بيا من مقداري از تربت ايوان طلا دارم .
    وقتي رفتم و تربت را گرفتم همين که به دستم رسيد حالم منقلب شد . تربت عجيبي بود وقتي آن را به منزل آوردم بدنم مي لرزيد .
    اما حاجت سوم ( آب فرات ) را لياقت نداشتم و آن وقت به دستم نرسيد . سالها بعد به دستم رسيد .
    تربت را با آب زمزم ممزوج کردم وقتي بچه متولد شد ، امّ الزوجه آن را توسّط يکي از پرستارها به بچه داد و کامش را با آن برداشت .
    امير المومنان عليه السلام مي فرمايد : کام فرزندان خود را با آب فرات برداريد تا از دوستان ما بشويد

  2. کاربرانی که از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند.


  3. #2
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (2)
    آزاد شدن اسير جنگي
    حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي ابن الرّضا از حاج آقاي کشفي از خدمتگزاران بلند پايه حرم حضرت معصومه عليها السلام نقل کردند که در ايام جنگ، شبي از شبها گروهي از اسراي عراقي را به حرم مطهّر کريمه اهلبيت آورده بودند ، در طرف بالاي سر حضرت ميله هايي نهاده شده بود که اسرا در داخل ميله ها و ديگر زائران در بيرون ميله ها مشغول زيارت بودند . يکمرتبه ديديم که زني از ميان تماشاگران جيغ کشيد و بلافاصله يکي از اسرا نيز جيغي کشيد .
    معلوم شد که اين اسير از شيعيان عراقي بوده ، به خدمت سربازي رفته ، توسّط ارتش عراقي او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نيروهاي ايراني درآمده است .
    مادرش نيز به جرم شيعه بودن از عراق اخراج شده ، به ايران آمده ، در قم اسکان داده شده ، و به کلّي از سرنوشت پسرش بي خبر مانده است .
    اين مادر بيچاره ، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام مشرّف مي شده ، به خدمت بي بي عرض مي کرده : بي بي جان من پسرم را از تو مي خواهم .
    آن شب نيز چون شبهاي ديگر به حرم مشرّف شده ، براي پسرش دعا کرده ، به حضرت معصومه عليها السلام متوسّل شده است که يکمرتبه پسرش را در ميان اسيران ديده ، بي اختيار جيغ کشيده ، پسرش نيز متوجّه مادر شده ، متقابلاً جيغ کشيده و اينگونه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام پس از سالها جدايي ، چشم مادر با ديدن ميوه دلش روشن گرديده است .
    پس از اين رخداد جالب ، توسّط سازمان بين المللي ترتيبي داده شد که اين پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد .

  4. #3
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (3)
    اداي ديون



    حاج آقا تقي کمالي پهلوان نامي و خادم گرامي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ مي گويد :
    در تاريخ 24 قوس ( آذر ماه ) 1302 شمسي ، که در آستانه مقدّسه متحصّن و پناهنده به اين بي بي بودم ، در يکي از حجرات فوقاني صحن نو منزل داشتم و روزگار به تلخي و سختي مي گذارنيدم و کاملاً تحت فشار و ضيق معيشت قرار داشتم و هزينه زندگي خود را با قرض از کسبه اطراف صحن تامين مي کردم .
    يک روز پس از اداي فريضه صبح ، به محضر بي بي مشرّف شدم و وضع ناهنجار خود را به عرض رسانيدم ، در اين حال کيسه پولي روي دامانم قرار گرفت .
    مدّتي در همانجا توقّف نمودم و در کار خود دچار حيرت شدم ، زيرا احتمال مي دادم که از زوّار محترم افتاده باشد و لازم باشد به صاحبش رد کنم .
    با آن پولها قرضهاي خود را پرداخت کردم و از انديشه ديون خود را حت شدم و مدّت چهارده ماه تمام خرج کردم و تمام نشد .
    تا آنکه روزي حجّه الاسلام و المسلمين حاج شبخ حسين حرم پناهي ، فرزند گرانمايه آقا حسن مجتهد قدس سره تشريف آوردند و از وضع معيشت من جويا شدند ، من موضوع عنايت بي بي را به اطّلاع رسانيدم ، آن عطيه با برکت در آن ايام تمام شد . (29)
    نگارنده گويد : اين کرامت باهره را در ذيل داستان 18 همين کتاب آورده بوديم ، ولي چون در اين نقل چند خصوصيت بود ، مناسب ديديم که آن را جداگانه بياوريم ، اين خصوصيتها عبارتند از :
    1- تاريخ ( 24 آذر 1302 ش . )
    2- مبلغ ( چهار تومان )
    3- مدّت ( 14 ماه )

  5. #4
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    شخص ( مرحوم حاج شيخ حسين حرم پناهي )
    حاج آقاي سبزواري فرمودند : روزي در مشهد مقدّس خدمت مرحوم آيت الله مجتهدي بودم و سيد بزرگواري هم حضور داشت ، به مناسبتي از مقامات بي بي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ صحبت شد ، ايشان فرمودند : از ويژگيهاي حرم حضرت معصومه عليها السلام اين است که حوائج قلبي را بي بي روا مي کند و نيازي به ذکر آن نيست . ايشان روي اين مطلب تاکيد مي کردند .
    نگارنده نيز اين مطلب را بارها از ايشان شنيده بود .
    ايشان فرمودند : من از سفر مشهد به قم بازگشتم ، دَيني به گردن داشتم که فکرم را مشغول کرده بود . به حرم مطهر مشرّف شدم ، با يکي از خدّام به نام آقاي کوه خضري که از دوستان بود ، مصادف شدم ، اين مطلب را با ايشان بازگو کردم ، گفت : حقيقت است .
    گفتم : من الآن حاجتي دارم ، گفت : بي بي آن را روا مي کند ، گفتم : از کجا مي داني ؟ گفت : بر گردن من . گفتم : تعهّد مي کني ؟ گفت : آري .
    توي صحن کوچک رفتم ، مقابل ايوان طلا از دلم گذشت که بي بي کي از خدّام شما کاري را به عهده گرفته است . اين را در دل حديث نفس کردم و رفتم .
    يکي دوساعت نگذشته بود که يکي از رفقا را ديدم ، گفت : کجا بودي که الآن يک ساعت است دنبال تو مي گردم . فلانجا رفتم به دنبال تو ، فلانجا رفتم ، پس کجا هستي ؟
    به همان مقدار دَيني که بر گردنم بود به من داد و اين ويژگي حرم بي بي نيز ثابت شد .

  6. #5
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (5)
    آقاي سبزواري خود داستان جالبي دارند که در کتاب کريمه اهلبيت فشرده آن را آورده بوديم ، (30) مشروح آن را در اينجا از روي دستنويس ايشان مي آوريم :
    ما منزلي در کوچه جمکرانيهاي قم خريديم ، بيش از نصف آن را قرض کرديم و با تکلّف پرداخت کرديم . چون وامهاي متعدّدي از صندوقهاي قرض الحسنه گرفته بوديم ، اقساط هم عقب افتاده بود و مقداري هم دستي گرفته بوديم . سعي مي کرديم وضع خودمان را به کسي نگوييم و راز خود را در درون نگهداريم .
    وام هشتم ، نهم بود که مقدّماتش فراهم شد ، خواستم بگيرم ، کسي آمد براي ضمانت ، ولي در وسط گفت : " من شرعاً ضمانت نمي کنم ، فقط امضا مي کنم " و لذا ضمانت او قبول نشد .
    با هم بيرون آمديم ، در کنار چهارراه بيمارستان آنقدر به من سرزنش کرد و دلم را آتش زد که پس از گذشت 14 سال هنوز دلم مي سوزد و جاي زخم زبانهاي او خوب نشده است .
    به او گفتم : من توي چاه افتاده ام ، اگر مي تواني دستم را بگير ، چرا اين قدر سرکوفت مي زني ؟ باز هم ادامه داد و سنگ تمام گذاشت .
    قرضهاي متفرقه اي را قرار بود با اين وام بدهم که وقت آنها رسيده بود و همه نقشه ها فرو ريخت و با نوميدي کامل به منزل رفتم .
    بعدازظهر حالم خيلي بد شد ، خانواده پرسيد : چه شده ؟ چيزي نگفتم ، گرفتم خوابيدم .
    شب به حرم حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ رفتم ، گفتم : عمّه جان ! من ديگر نه به وامها کاري دارم ، نه به قرضهاي دستي ، هرچه بادا باد .
    عبا را بر سر کشيدم و درگوشه اي نشستم و گفتم : عمّه جان من اگر جاي ديگري داشتم مي رفتم .
    لذا با دل شکسته با عمّه جان به نجوا نشستم و براي بي بي روضه اي خواندم .
    آن شب گذتش و من نيز از همه جا بريدم و به کسي مراجعه نکردم . شب دوّم و سوّم نيز به همان کيفيّت به محضر کريمه اهلبيت رفتم و همان برنامه را اجرا کردم که در آن سه شب حال و توجّه عجيبي بود.
    آن شخص که دل ما را سوزانده بود ، نفهميد که چه شده ؟ ولي اين کار به نفع ما و به ضرر او تمام شد ، اشاره اي کردم ، نگرفت ، حالا هم متوجّه نشده است . بعد هم از قم رفت و در تهران ساکن شد و قضايايي پشت سر هم انجام گرفت و ادامه دارد .
    شب سوّم که از حرم بيرون آمدم ، شخصي با من مصادف شد و پرسيد : شما براي اين منزل چقدر بدهکار هستيد ؟
    گفتم : من به پدرم ، مادرم و خانواده ام نگفته ام ، هيچکس نمي داند و من به کسي نمي گويم .
    گفت : من بايد بدانم ، از او ا صرار و از من انکار ، سرانجام در اثر پافشاري زياد ، به او گفتم .
    روز بعد به منزل ما آمد و يک کيسه پلاستيکي آورد و قرضهاي ما ادا شد .
    من هرچه از او پرسيدم : اين چيست ؟ در جواب گفت : عنايت حضرت معصومه سلام الله عليهاست ، چندين بار سوال خود را تکرار کردم ، همان پاسخ را داد . و بدين وسيله همه قرضهاي ما ادا شد .

  7. #6
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (7)
    ارجاع امام رضا عليه السلام به حضرت معصومه عليهاالسلام
    حجّه الاسلام والمسلمين آقاي قاضي زاهدي شاهد يکي از کرامتهاي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ در بيست سال قبل بودند که متن آن به شرح زير است :
    مي فرمودند : در حدود بيست سال قبل شبي در حرم مطهّر دعاي توسّل برقرار بود و من در دعاي توسّل شرکت نموده بودم ، در وسط دعاي توسّل برق قطع شد و مدّتي حرم تاريک بود ، تا چراغها روشن شد احساس کردم مردم به نقطه خاصّي در حرم مطهّر _ همانجا که قبر شاه عباس هست _ متوجّه مي باشند ، من نيز به آن نقطه کشيده شدم ، ديدم يک دختر 17 _ 18 ساله اي را در ميان گرفته اند و همه متوّجه او هستند ، معلوم شد که اين دختر از ده سال پيش به دنبال يک بيماري حادّ و مزمن زبانش گنگ شده بود و براي طلب شفا او را به مشهد مقدّس برده اند و آنجا متوسّل شده اند ، حضرت امام رضا عليه السلام در عالم رويا فرموده : او را به قم ببريد و اينک او را به قم آورده اند و از عنايات حضرت معصومنه عليهاالسلام زبانش گويا شده و شفاي کامل يافته است .

  8. #7
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (8)
    ارشاد زائر

    مرحوم حيدر آقا تهراني ، متخلّص به " معجزه " متوفّاي 1418 هـ . از شاعران شايسته و زاهدان وارسته و صاحب ديوان ارزشمندي در مدايح و مراثي کريمه اهلبيت ، که به عنوان " لمعات عشق " منتشر شده ، در ايّام اقامتش در حوزه علميّه قم به چلّه نشيني پرداخته ، مراتب ترک حيواني را سپري کرده ، (31) اوقات فراغت خود را با اذکار و اوراد واصله از خاندان عصمت و طهارت پر کرده ، تا شبي در حجره خود واقع بين مدرسه فيضيّه و دارالشّفا دچار تب و لرز شديدي شده ، تعادل خود را از دست داده ، خود را در چند قدمي مرگ احساس نموده ، به حضرت معصومه عليها السلام توسّل جسته ، در عالم رويا جام آبي دريافت کرده ، سلامتي خود را بازيافته و همچنان به اذکار و اوراد روي آورده ، تا شبي در عالم رويا به محضر مقدّس حضرت معصومه عليها السلام شرفياب شده ، کريمه اهلبيت او را از ادامه دادن به اذکار و اوارد نهي کرده و فرموده : " اگر رضاي خدا را خواستاري ، فقط واجبات را رعايت کن و ديگر دست از مستحبّات بردار " .
    خود مرحوم معجزه در اين رابطه مي گويد : بدين لحاظ است که سالها بر من مي گذرد که از اوراد و اذکار دست برداشته ، به واجبات خود ادامه مي دهم ، زنهار ، زنهار ، هرچه شارع مقدّس فرموده ، آنرا از دست ندهيد ، زيرا اينگونه اوراد و اذکار براي تذکيه قلب و صفاي دل در راه حبّ پروردگار ، تا به جايي مفيد است ، که به جسم زياني نرسد و روح را فرسوده نسازد . (32)
    در مورد سير و سلوک و سوء استفاده شيطان احياناً از اوراد و اذکار ، مطلب ارزشمندي از مرحوم آيت الله حاج سيد موسي زر آبادي به دست ما رسيده ، در شرح حال ايشان آورده ايم ، به آنجا مراجعه شود . (33)

  9. #8
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (9)
    به صورت متواتر با اسناد مورد اعتماد از يکي از خدّام حرم مطهّر به نام مرحوم سيّد محمّد رضوي نقل شده که گفته : شبي در عالم رويا حضرت معصومه _سلام الله عليها _ را خواب ديدم ، فرمود : " بلند شود چراغ گلدسته ها را روشن کن " .
    به ساعت نگاه کردم ديدم چهار ساعت به اذان صبح باقي است ، دوباره خوابيدم ، باز همان رويا تکرار شد . بار سوّم بي بي بر من نهيب زد و فرمود : " مگر به تو نگفتم که بلند شود و چراغهاي گلدسته ها را روشن کن " .
    از جاي برخاستم و چراغهاي گلدسته ها را روشن کردم . برف سنگيني آمده بود ، همه جا سفيد پوش بود و هوا بسيار سرد بود .
    فردا هوا آفتابي بود ، در صحن مطهّر ايستاده بودم ، ديدم گروهي از زائران با يکديگر صحبت مي کنند و مي گويند : ما چقدر بايد از اين بي بي تشکّر کنيم ، اگر چند دقيقه چراغهاي گلدسته ها ديرتر روشن مي شد ما از سرما تلف شده بوديم .
    معلوم شد که اينها در اثر بارش سنگين برف راه را گم کرده بودند و بدون وسيله در وسط بيابان مانده بودند ، وقتي چراغها به فرمان بي بي روشن مي شود ، سمت شهر معلوم مي شود و خود را به شهر مي رسانند و از شرّ سرماي سوزان رهايي مي يابند .

  10. #9
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (10)
    انا المعصومه اخت الرّضا



    درکتاب " کريمه اهلبيت " در پيرامون عصمت حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ بطور فشرده سخن گفتيم و به عرض خوانندگان گرامي رسانديم که حضرت امام رضا عليه السلام در حديثي فرموده اند:
    " مَن زارَ الْمَعْصومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زارَني "
    " هر کس معصومه را در قم زيارت کند همانند کسي است که مرا زيارت کند".(34)
    و گفتيم که اين حديث به صراحت بر عصمت حضرت معصومه عليهاالسلام دلالت مي کند ، و يادآور شديم که شخص حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ نيز در رويايِ صادقه اي از خود تعبير به " معصومه " کرده است ، واينک متن اين داستان را از زبان محدّث والامقام ، علاّمه بزرگوار مرحوم ميرزا حسين نوري ، متوفّاي 1320 هـ . مي آوريم .
    اين واقعه يکي از معجزات باهرات باب الحوائج الي الله حضرت موسي بن جعفر عليه السلام است و حضرت معصومه عليها السلام در اين داستان نقش دارند ، و ميرزاي نوري اين داستان را از شخص صاحب قضيّه _ بدون واسطه _ شنيده و درکتاب گرانسنگ : " دارالسلام " آورده است ، و ما اينک ترجمه آن را به محضر شيفتگان اين خاندان تقديم مي داريم :
    يکي از نشانه هاي قدرت پروردگار که دلها را از زنگار شيطان پاکيزه مي سازد اينست که در ايّام مجاورت با حرمين شريفين کاظمين عليها السلام در بغداد يک مرد نصراني به نام " يعقوب " زندگي مي کرد که به بيماري " استسقاء " دچار شده بود .
    هر قدر به پزشکان مراجعه مي کرد " نتيجه نگرفت ، تا مرض کاملاً شدّت يافت و او را رنجور ساخت و از پا انداخت .
    آن مرد نصراني مي گفت : در آن ايّام من همه اش از خدا مي خواستم که مرا يا شفا دهد و يا به وسيله مرگ از آن مرض رهايي بخشد .
    در حدود سال 1280 هـ . بود که شبي روي تخت خوابيده بودم ، در عالم رويا يک آقاي بزرگوار بلند قد و بسيار نوراني را ديدم که در کنار بستر من حضور يافت و تخت مرا حرکت داد و فرمود " اگر بخواهي از اين بيماري شفا پيدا کني ، تنها راهش اينست که به شهر کاظمين مشرّف شوي و کاظمين عليها السلام را زيارت نمايي ، تا از اين مرض رهايي يابي " .
    او مي گويد : من از خواب بيدار شدم ، روياي خود را براي مادرم نقل کردم ، مادرم گفت : اين خواب خوابِ شيطاني است ! آنگاه صليب و زُنار(35) آورد و بر گردنم آويخت .
    يکبار ديگر به خواب رفتم و در عالم رويا بانوي مجلّله اي را ديدم که سرتاسر بدنش پوشيده بود ، تخت مرا حرکت داد و فرمود :
    برخيز که صبح صادق طلوع کرده است ، مگر پدرم با تو شرط نکرد که به زيارت او مشرّف شوي ، تا ترا شفا عنايت کند ؟ "
    پرسيدم : پدر شما کيست ؟
    فرمود : " امام موسي بن جعفر عليه السلام است " .
    پرسيدم شما کيستيد ؟
    فرمود : " اَنَا الْمَعْصُومَهُ اُخْتُ الرِّضا عليه السلام "
    " من معصومه خواهر حضرت رضا عليه السلام هستم " .
    چون از خواب بيدار شدم در حيرت بودم که چه کنم و کجا بروم ؟ به دلم افتاد که به خانه سيّد جليل القدر سيّد راضي بغداد بروم .
    به منزل سيّد راضي بغدادي ، واقع در محلّه " رواق " بغداد رفتم ، حلقه در را کوبيدم . از پشت در صدا زد کيستي ؟ گفتم : باز کن .
    هنگامي که صداي مرا شنيد ، دخترش را صدا کرد و گفت :
    " دخترم در را باز کن ، او يک نفر مسيحي است که مي خواهد به شرف اسلام مشرّف شود " .
    هنگامي که در باز شد و به خدمتش شرفياب شدم ، عرض کردم ، از کجا متوجّه شديد که من مسيحي هستم و قصد تشرّف به اسلام را دارم ؟
    فرمود : " جدّم _ امام کاظم _ (ع) در عالم رويا به من خبر داده است " .
    آنگاه مرا به کاظمين برد ، و در کاظمين به محضر شيخ جليل القدر شيخ عبدالحسين تهراني ( رحمه الله عليه ) رفتيم ، من سرگذشت خود را براي او نقل کردم ، او دستور داد که مرا به حرم مطهّر ببرند .
    پس مرا به حرم مطهّر بردند و در اطراف ضريح مقدّس مرا طواف دادند.
    در داخل حرم اثري ظاهر نشد ولي چون از حرم بيرون آمدم پس از گذشت اندک زماني عطش بر من غلبه کرد ، آب خوردم و حالم دگرگون شد و بر زمين افتادم .
    با همين افتادن همه چيز تمام شد ، و گويي کوهي بر پشت من بود و برداشته شد ، ورم بدنم رفع گرديد و زردي چهره ام به سرخي مبدّل گشت و هيچ اثري از بيماري در وجود من باقي نماند .
    به بغداد رفتم که از موجودي خود چيزي براي هزينه زندگي بردارم ، خويشان و بستگانم از سرگذشت من آگاه شدند ، مرا به خانه يکي از اقوام بردند که مادرم آنجا بود و گروهي در آنجا گرد آمده بودند .
    مادرم به من گفت : " رويت سياه باد ، رفتي و از دين خود خارج شدي ! " .
    گفتم : " مادر ببين ، از مرض و بيماري هيچ اثري نمانده است " .
    مادرم گفت : " اين سحر است !! " .
    سفير دولت انگلستان که در مجلس حضور يافته بود به عمويم گفت :
    " اجازه بدهيد که من او را تاديب کنم ، زيرا امروز او خودش کافر شده ، فردا همه ايل و تبار ما را کافر مي کند !! " .
    آنگاه به دستور او مرا لخت کردند و بر روي زمين خوابانيدند و با چيزي که "قرپاچ" (36)ناميده مي شود بر بدنم نواختند .
    قرپاچ عبارت از يک رشته سيم بود که چيزهاي تيزي چون سوزن بر سر سيمها نهاده بودند .
    سرتاسر بدنم خون آلود شد ولي اصلاً احساس درد نمي کردم .
    خواهرم چون وضع اسفناک مرا مشاهده کرد ، خودش را به روي من انداخت ، تا شلاّق زن ها از من دست کشيدند و به من گفتند : هر کجا که مي خواهي برو .
    به سوي کاظمين عليها السلام برگشتم و به خدمت مرحوم شيخ عبدالحسين مشرّف شدم ، شهادتين را به من تلقين کرد ، و من رسماً به شرف اسلام مشرّف شدم.
    هنگام عصر بود که از طرف " نامق پاشا " استاندار متعصّب و لجوج بغداد ، فرستاده اي به خدمت شيخ عبدالحسين آمد و نامه اي آورد که در آن نوشته بود :
    " يکي از رعيّتهاي ما که تبعه فرنگ است به خدمت شما آمده که وارد اسلام شود او بايد در نزد قاضي حاضر شود و در آنجا آيين اسلام را برگزيند " .
    شيخ عبدالحسين فرمود : " بلي آن شخص نزد من آمد و سپس به دنبال کارش رفت " .
    مرحوم شيخ مرا مخفي کرد آنگاه مرا به کربلا فرستاد و در آنجا ختنه شدم ، سپس به زيارت نجف اشرف مشرّف شدم . آنگاه توسّط مرد نيکوکاري مرا به اصطهبانات _ از توابع شيراز _ فرستاد .
    يک سال تمام در بلاد فارس اقامت نمودم ، آنگاه به عتبات برگشتم .
    داستان او در اينجا تمام نمي شود ، بلکه دنباله دارد ، که به جهت اختصار به همين مقدار بسنده مي کنيم ، علاقمندان به متن دارالسّلام مراجعه فرمايند . (37)

  11. #10
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : برخي از كرامات حضرت معصومه (س)

    (12)
    انگيزه تاليف کتاب
    کرامت بسيار مهّمي نگارنده سطور از اين معدن کرم مشاهده کرده ، که به دلائل مختلف ناگزير است بسيار فشرده و گذرا به آن اشاره کند :
    دختري در چندين نقطه از مناطق مختلف کشور دست به اقدامهاي مسلّحانه زده بود ، توسط نيروي انتظامي از او فيلم تهيّه شده بود ، ولي هويّت او به دست نيامده بود .
    اين فيلمها ظاهر شده بود ، و در همه شهرها در اختيار نيروي انتظامي قرار گرفته ، و تلاش فراواني براي شناسايي آن دختر انجام پذيرفته بود .
    اين فيلمها در تبريز با دختري تشابه وصفي پيدا کرده بود که او از اقوام نزديک نگارنده بود .
    نگارنده و ديگر اقوام وابسته ، که از بي گناهي او کاملاً آگاه بودند ، شديداً از اين ماجرا متاثّر بودند و تلاشها بي نتيجه بود ، زيرا فيلمها با آن فرد کمال انطباق را داشت .
    يکي از شخصيّتهاي برجسته کشوري که از اين ماجرا آگاهي يافته بود به نگارنده پيغام فرستاد که امشب جمعي از مقامات قضايي منزل ما هستند ، شما در مورد اين حادثه شرحي براي من بنويسيد ، من سعي مي کنم که همين امشب اين شخص مورد نظر آزاد شود .
    نگارنده به جهت تاثّر شديد از اين ماجرا ، شرح حادثه را نوشت و براي او فرستاد .
    آن شخصيّت برجسته متّهم بود به اين که مورد عنايت حضرت زهرا _ سلام الله عليها _ نيست .
    پس از آنکه آن نوشته را به منزل او فرستادم شديداً نادم شدم و گفتم اين چه اشتباهي بود ؟ اگر او موفّق نشود که اين محبّت را در حقّ اين شخص انجام دهد ، وظيفه انساني و اخلاقي ايجاب مي کند که من به خدمت او بروم و از محبّتهايش تشکّر کنم و در اين صورت خوفِ آن دارم که من نيز مورد بي مهري صدّيقه طاهره _ سلام الله عليها _ قرار بگيرم .
    به حرم مطهّر مشرّف شدم و در يک حال انقطاع کامل به محضر مقدّس حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ عرض کردم : من کمترين غلام اين درگاه هستم و هميشه در کنار سفره شما متنعّم بودم ، شما راضي نشويد که مشکل من از طريق ديگري حل شود .
    پس از توسّل فراوان نذري کردم و عرض داشتم : شما دختر باب الحوائج هستيد ، من از شما مي خواهم که اين شخص قبل از غروب آزاد شود ، تا براي اقدام آن آقا زمينه اي باقي نباشد .
    در آن لحظه که من در حرم بودم و دستم در شبکه شرافت احتواي کريمه اهلبيت بود ، ساعت چهار و پانزده دقيقه بعداز ظهر روز پنجشنبه بود و درست سه ربع به اذان مغرب باقي بود .
    از حرم بيرون آمدم و به منزل رفتم و پيش از اذان به منزل رسيدم ، چون به منزل رسيدم ، بچّه ها دويدند و بشارت دادند که از تبريز اطّلاع دادند که فلاني آزاد شده است .
    با تبريز تماس گرفتم و از پدر دختر پرسيدم : چه وقت فلاني آزاد شد ؟ گفت: درست ساعت چهار و رُبع بعداز ظهر بود که تلفني به ما اطّلاع دادند و گفتند که فلاني آزاد است ، بياييد و ببريد .
    بلافاصله با بيت آن شخصيّت برجسته تماس گرفتم و گفتم : به ايشان بگوييد در آن مورد اقدام نکنند ، که از فضل خدا آن شخص آزاد شده است .
    کساني که با برنامه دادگاهها آشنايي دارند مي دانند که آزادي يک متّهم در بعد از ظهر روز پنجشنبه بيرون از روال عادي است ، ولي از کرامت کريمه اهلبيت ، درست در لحظه اي که دست توسّل به ضريح مطهّر اين بزرگوار در قم چنگ زده بود اين عنايت در تبريز به وقوع پيوست .
    پس از آزادي او ، نگارنده براي وفا به نذر ، کتاب کريمه اهلبيت را به رشته تحرير در آورده ، به پيشگاه دختر باب الحوائج تقديم نمود .

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زندگينامه حضرت معصومه سلام اله عليها
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th October 2009, 10:16 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th July 2009, 11:43 PM
  3. آموزشی: درباره امام رضا ع
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: 16th May 2009, 02:02 AM
  4. آخرالزمان و حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)
    توسط kamanabroo در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd March 2009, 04:16 AM
  5. زند گينامه حضرت امام جواد ع
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 07:21 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •