دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: تراژدی شاعر و اتوبوس!

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض تراژدی شاعر و اتوبوس!

    تراژدی شاعر و اتوبوس!

    «در سه پرده»


    (1)

    من اینجا شعر می گویم
    تو آنجا شعر می گویی
    خلایق شعر می گویند و ما هم شعر می گوییم و
    بعضی معر می گویند و می خوانند
    عجب رویی!
    مرا از روح شبنم تاب آهو رنگ سیمابی ملالی نیست
    من از اعماق گردآلود دودآلود می آیم!
    رییس محترم،
    زفردا، اگر اتول یاری کند من زود می آیم!
    (2)

    کلامم بوی شلغم ناک احساسیاست،
    ـ آبی رنگ ـ
    گلابی را چرا خوردند با گردو، بگویید آی آدمها!
    چه تنگ است این طرف، آقا برو یک ذرّه آنورتر!
    چرا هل می دهی جانم؟!
    چه شیرین است سوهان قم ای فریاد!
    برادر جان!
    چرا کفش تو پایم را نمی فهمد؟!
    چرا له می کنی پای مرا با کفش بی احساس گل مالت!
    بزن راننده در را، من رسیدم باز کن در را!
    نرو من مانده ام اینجا
    الا ای مرد بی انصاف! وا کن که دیرم شد!
    چرا رفتی؟ بمان لختی!...
    ولی افسوس...
    خدایا! بارالها! کردگارا! خالقا! ربّا!
    محیطی وحشت آورناک و دلگیر است و راهی نیست
    دگر تا چند فرسخ آن طرف تر ایستگاهی نیست
    خداوندا تو می دانی
    که آنجا ایستگاهم بود
    راهم بود!...
    خدا را شکر در وا شد!
    کنون چون برق خارج می شوم تا باز گردم این مسافت را
    چه خوشحالم! ولی ای وای در را بست و پایم ماند!
    کجا ای لامروّت؟ پای من مانده است در وا کن
    اگر مردی بیا پایین و دعوا کن!
    ولی انگار راه افتاد... ای فریاد...
    ای بیداد...
    (3)

    من اینجا شعر می گویم
    دو ماهی رفته از آن روز تاریخی
    من اینجا شاد و شنگولم
    لبم از خنده لبریز است
    هوایی جالب آلود آور انگیز است!
    من اینجا خفته ام بر روی تختی نرم و مهتابی
    سرم بر بالشی از پشم مرغابی!
    عجب خوابی!
    کنار تخت من جمعند طفلانم:
    ثریّا، سوسن و کبری و صغری، مهری و نرگس
    حسن، جعفر، علی، محمود و اصغر با زنم لیلا!
    چه خوشحالند
    که می بینند من فهمیده ام احساس شرم آگین شبدر را!
    و بر تخت مریضستان و با این پای مصنوعی
    تو پنداری که من با پای سالم شعر می گویم!
    عزیزم، همسرم لیلا!
    تو می دانی که من با پای چپ هم شعر خواهم گفت!

    استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
    تبیان

  2. کاربرانی که از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معرفی: ماه های تولد افراد مشهور
    توسط diamonds55 در انجمن خواندنی ها و دیدنی ها
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 7th July 2013, 07:49 PM
  2. گذشته ی ادبیات ایران
    توسط SaNbOy در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th November 2008, 11:26 AM
  3. مقایسه ی شاعر مرد با زن
    توسط SaNbOy در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th November 2008, 11:22 AM
  4. فرشته مولوي
    توسط SaNbOy در انجمن ادبیات عامه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th November 2008, 11:03 AM
  5. خبر: لاستيك اتوبوس حامل خبرنگاران تركيد
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار حوادث
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th October 2008, 07:17 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •