مصطفی ظاهری
آنچه از ظاهر تحرکات دیپلماتیک تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در نحوه مواجهه با غرب (علی الخصوص پیاده روی 15 دقیقه ای ظریف با جان کری) بر می آید این است که این تیم تمام تلاش خود را برای رسیدن به یک هدف مشترک با طرف آمریکایی بکار بسته است.دکتر ظریف معتقد است برای رسیدن به تفاهم با آمریکا نیاز است که دو طرف مسیر مشترکی را با یکدیگر حرکت کنند و در این مسیر به درک متقابل برسند. از این منظر آنچه که آمریکایی ها را مجاب به در پیش گرفتن سیاست های قبلی خویش علیه ایران کرده، عدم شناخت درست آنان از ایران است. این شناخت منجر به تغییر نگاه ها و رسیدن به اهداف مشترک خواهد شد و تا زمانی که ایران و غرب به اهداف مشترک نرسند هیچگاه توافقی رخ نخواهد داد.
در این باره وی ۲۲ شهریور ۱۳۹۲ در گفتوگو با شبکه خبری پرس تیوی گفت:
«اکنون اگر میخواهید در قبال پرونده هستهیی ایران به نتیجه برسید، باید نگاه خود را تغییر دهید؛ بایداهداف مشترکی داشته باشیم، نه این که ایران یک هدف و گروه 1+5 هدف دیگری داشته باشد. اگر آن کشورهایی که ادعا میکنند نگران برنامه هستهیی ایران هستند، یک سری اهداف را دنبال کنند و ما هم یک سری اهداف را دنبال کنیم، در این صورت جدال رخ میدهد و بازی کودکانهای شکل میگیرد که طی آن هر کس به دنبال این است که بیشتر از دیگری امتیاز بگیرد. این رویکرد در فضای بینالمللی امروز جواب نمیدهد. چیزی که برای هر دو طرف نتیجه بخش خواهد بود، داشتن اهداف مشترک است.»
دکتر ظریف 15 ماه بعد، این بار در همایش دیپلماسی هستهای که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردید مجددا صحبت از تلاش برای رسیدن به درک مشترک برای رسیدن به توافق کرد: «اگر قرار باشد مذاکره نتیجه دهد باید به محیط تفاهم و درک مشترک برسیم»
آنچه از برآیند سیاست های پیاده شده از سوی دولت یازدهم تاکنون می توان برداشت نمود این است که دولت یازدهم، دستیابی به حقوق نظام اسلامی در برابر نظام سلطه را از مسیر رسیدن به فصل مشترک حرکتی دنبال می نماید و خواهان به نمایش گذاشتن چهره ای همگرا با سیاست های جهانی غرب دارد؛ چرا که مشوق غرب به تعریف منافع مشترک با هر کشوری صرفا همگرایی آن کشور با سیاست های غرب و پذیرفتن نظم تعریف شده از سوی آنان است.
با توجه به رویکرد سیاسی دولت یازدهم این سوال مطرح خواهد شد که آیا هدف جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون مجاب نمودن استکبار جهانی به مذاکره با ما و تعریف منافع مشترک بود؟ اگر بپذیریم که پرچم دار نظم فعلی جهانی آمریکاست؛ تعریف منافع مشترک با آمریکا امکان پذیر است؟
قبل از پاسخگویی به این سوالات ابتدا می بایست یک سری مفاهیم پایه را با یکدیگر مرور نماییم.
1- جوزف فرانکل در کتاب روابط بین الملل در جهان متغیر در خصوص مفهوم منافع ملّی (National interest) می گوید: «منافع ملّی، هدف های عام و ماندگاری است که یک ملّت برای دست یابی به آنها تلاش می کند»
2- طبق بند فوق منافع ملی بازه گسترده ای چون استقلال و تمامیت ارضی، منافع مادی همچون انرژی، فناوری های جدید، پیشرفت اقتصادی و همچنین حفظ آرمان ها و ایدئولوژی ها و هویت فرهنگی حاکم بر یک کشور را شامل می شوند.
3- شکل دهنده اصلی منافع ملی، اهداف بلند و ماندگار است که خود سرچشمه گرفته از آرمان هاست. آرمان ها، نشان دهنده مقصد حرکتی یک کشور و ایدئولوژی ها، تبیین کننده مسیر حرکت است. شاکله این حرکت نشان دهنده شخصیت و هویت هر کشور می باشد.
با این تعاریف می بایست قبل از امکان سنجی تعریف منافع مشترک ایران با آمریکا، به ریشه های شکل دهنده منافع ملی یعنی همان هویت ملی در این دو کشور پرداخت و با مشتق گرفتن از منافع ملی دو کشور و مقایسه آن دو به پاسخ سوالات فوق رسید.
از منظر امام خمینی (ره) به عنوان پایه گذار انقلاب اسلامی و کسی که حجت خدا پس از امام عصر (عج) در زمان خویش بوده و کلام او حجت و قاطعیت تامه بر تمامی نظرات را دارد و همچو امام معصوم مقید به بعد زمان نیست؛ آمریکا شیطان اکبر است. یعنی ایشان هویت آمریکا را در شیطان بزرگ بودن تعبیر نموده اند.
امام خامنه ای نیز در بهمن 1380 علت شیطان اکبر نامیدن آمریکا از سوی امام خمینی (ره) را اینگونه اعلام نمودند:
«اين عنوان "شيطان بزرگ" براى امريكا، يك نامگذارى بىدليل نبود. شما به تاريخ سى، چهل سال گذشته نگاه كنيد؛ بيشترين كارشكنى را نسبت به نهضتهاى مردمى و مستقل، امريكا كرده است. بيشترين ترور شخصيتهاى مؤمن پاكدامن را در دنيا، دستگاه جاسوسى سياى امريكا كرده است. بيشترين حمايت را از رژيمهاى ضدّ مردمى در دنيا، امريكا كرده است. بيشترين فروش اسلحه و سلاحهاى مرگبار را در دنيا امريكا كرده است. بيشترين چپاول و غارت را نسبت به ثروتهاى ملتها، امريكا كرده است. اينها شيطنت است؛ پس بزرگترين شيطانهاست. البته اين كارها را شيطانهاى ديگرى هم در دنيا مىكنند، اما هيچكدام به شيطنت امريكا نيستند؛ پس او حقّاً شيطان بزرگ است.»
با این وصف آمریکا، یقیناً مظهر اکبر شیاطین و مصداق آیه شریفه "فاتبعه الشیطان" است. در این تعریف آمریکا، یک کشور سلطه گر محسوب می گردد.
و امّا ایران؛ هویت ایران را در حقیقت انقلاب اسلامی می توان یافت و این حقیقت در یک جمله خلاصه می شود: نقد سلطه پذیری و سلطه گری که اساس شکل گیری نظم جهانی دولت های استکباری است. انقلاب اسلامی پرچم عدالت خواهی و آزادی طلبی را به دست دین داد.
حال که امام خمینی (ره) آمریکا را شیطان اکبر نامید، با یادآوری هویت انقلابی ایران می توان سوال مطرح شده را اینگونه تغییر داد:
ایران اسلامی چه تعاملی را می تواند با شیطان اکبر داشته باشد؟ چه منافع مشترکی را میتوان با شیطان اکبر متصور بود؟
امام خمینی (ره) در پاسخ به این سوال، ابتدا سوال دیگری را مطرح می کنند. ایشان در پیام پذیرش قطعنامهی 598 سازمان ملل متحد می فرمایند:
«نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟»
ایشان خود در جواب این سوال اساسی که آینده تعامل با آمریکا را نشانه گرفته است می فرمایند:
«به یقین آنان مرزی جز عدول از همهی هویتها و ارزشهای معنوی و الهی نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِمان را لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند؛ و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند!
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی؛ بلکه ایرانی که شناسنامهاش را امریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت میکند و این همان چیزی است که اخیراً از گفتههای سران امریکا و شوروی و نوشتههای سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنهها و محرومین در جهانِ مالکیتهای بیحد و مرز سرمایه داران است.»
با این بیانات، از تیم دیپلماسی دولت یازدهم این سوال را باید از آنان پرسید: چگونه می توان با شیطان بزرگ به اهداف مشترک و یک محیط تفاهم دست یافت؟
آقای ظریف رئیس دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم، بجای پاسخگویی به این سوال، صورت مسئله را تغییر داده و اختلافات میان ایران و آمریکا را صرفا از سر بی اعتمادی دو کشور به یکدیگر دانسته و بجای دخیل دانستن هویت های دو کشور، بی اعتمادی را علت متفاوت بودن منافع ملی دو کشور قلمداد کرده است و به همین علت تمام تلاش دستگاه دیپلماسی را در حل مناقشه هسته ای برای کوتاه کردن دیوار این بی اعتمادی تعریف می کند:
«حل موضوع هستهای مانع عمدهای را در روابط ایران برطرف میکند و شاید هم قدری به کوتاه شدن این دیوار بیاعتمادی که در 34 سال گذشته میان ایران و آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی ایجاد شده است کمک کند.» (محمد جواد ظریف - یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ - برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبکه دو سیما)
برای همین تیم دیپلماسی کنونی ایران سعی می نماید با اضافه کردن مباحث فنی به مذاکرات هسته ای سعی در رفع بی اعتمادی غرب به برنامه هسته ای ایران کند و به دنبال روند اعتماد ساز هسته ای رود. دکتر ظریف در کنفرانس خبری با وزیر امور خارجه فنلاند در شهریور 1393 در خصوص مسیر اعتماد ساز هسته ای می گوید:
«چیزی که ما به آن نیاز داریم دستیابی به توافق در مورد عناصر مهم این پازل بزرگ است بنابراین چنین چیزی به یک توافق منجر خواهد شد که تمام اهداف ما را تضمین خواهد کرد. هدف این است که این اطمینان حاصل شود برنامه هستهای ایران برای همیشه صلحآمیز باقی خواهد ماند. من فکر میکنم این اتفاق از لحاظ علمی ممکن است و نیازی به خطوط قرمز مستبدانه و اعداد و ارقام دلخواه ندارد. تنها لازم است که شما راه علمی برای اطمینان حاصل یافتن از برنامه هستهای ایران پیدا کنید.
همانطور که گفتم وقتی برنامه هستهای با یک هدف کاملا خاص دنبال میشود و اگر شما این اورانیوم تولید شده را به جای اینکه در قالبی نگه دارید که میتواند برای اورانیوم مناسب سلاح هستهای غنیسازی شود به اکسید و سپس به سوخت تبدیل میکنید تنها بازرسی لازم در اینجا پروتکل الحاقی خواهد بود.»
نتیجه این تحرکات و درک اشتباه علت افتراق میان ایران و آمریکا، چیزی نخواهد بود جز بن بست هسته ای. بن بست هسته ای به این معنا که هر چه سعی در اعتماد سازی در توانمندی صلح آمیز هسته ای کشور شود، باز هم مسئله حل نخواهد شد. چرا که آنچه که طرف آمریکایی خواهان است، اعتماد سازی در مسئله هسته ای نیست؛ بلکه به قول حکیمانه امام خمینی (ره) «هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند»
لذا برای حذف تقابل موجود یا آرمان خواهی انقلاب اسلامی باید استحاله شود یا سلطه گری آمریکایی.
هر گونه نرمش چه حاصل از علاقه و اشتراک و رفاقت با شیاطین کبیر و اکبر شیاطین عالم و چه ناشی از درک نادرست واقعیت های میان ایران و نظام استکباری نتیجه ای جز دلزدگی و بی اعتنایی و افتراق با جریان های مومن انقلابی و در نهایت نابودی نخواهد داشت.
مقام معظم رهبری شهریور 1392 در این خصوص می فرمایند:
«وضعیت افراد یا کشورهایی که به خاطر بهدستآوردن دل مستکبران، از اصول خود گذشتند، اکنون در مقابل دیدگان ما است. اگر در مصر شعار مبارزه با اسرائیل وجود داشت و در مقابل وعدههای امریکا، کوتاه نمیآمدند، قطعاً اینگونه نمیشد که دیکتاتورِ ذلیلکنندهی مردم مصر از زندان آزاد شود و منتخبان مردم مصر به زندان بروند و محاکمه شوند. اگر در مصر، بر اصول ایستادگی میشد، معترضانی که در مقابل منتخبان مردم ایستاده بودند، به طرف آنها میآمدند.»
قرآن کریم نیز در آیه 12 سوره مبارکه توبه و آیه 39 سوره مبارکه انفال به ترتیب می فرماید:
«فقاتلوا ائمه الكفر. با پيشوايان و رهبران كفر جهاني مقاتله و مبارزه كنيد.»
«قاتلوهم حتي لاتكون فتنه. با كفر و شرك و نفاق مقاتله و مبارزه كنيد تا فتنه از روي كره زمين برطرف و مرتفع گردد.»
در همین راستا امام خمینی (ره) استراتژی کلان انقلاب اسلامی را در این جمله خلاصه می کند: «ما اگر چنانچه قدرت داشته باشيم تمام مستكبرين را از بين خواهيم برد.» كلمات قصار فصل پنجم سياست خارجي ص 151
یا به قول سید مرتضی آوینی: «اگر ما با این مظهر اكبر شیطان نبرد نكنیم، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش می گردد و شیطان، جاودانه كرهی زمین را تسخیر می كند.»
حال چه باید کرد؟ دستگاه دیپلماسی چگونه باید در مقابل غرب عمل کند؟ راه و شیوه درست برخورد با آمریکا چگونه است؟
بنیان گذار انقلاب اسلامی پاسخ جامعی در دستورالعمل خود به دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در سال 1358 می دهد:
«شما هم الآن نماینده هستید از یک مملکتی که مستقل است؛ ما احتیاج اصلاً نداریم. آنها به ما محتاجند؛ ما احتیاجی به آنها نداریم. آنجا که میروید با کمال استقلال عمل کنید.
این جور نباشد که هرچه آنها به ما بگویند قبول بکنیم. نخیر. شما باید مستقل باشید و شجاع باشید. مملکت شما یک کاری کرد که دنیا را متحیر کرد. الآن هم شما رفتید آنجا میبینید که چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت، لکن آنها ممکن است بخواهند باز سوءاستفاده بکنند.محکم بایستید در مقابلشان. مسائل را به طور جدی و به طور اینکه یک ابرقدرت با یک ابرقدرت دارد صحبت میکند؛ نه یک ضعیف با یک قوی. ما الآن هیچ ضعفی از خودمان نشان نمیتوانیم بدهیم، و نمیدهیم و ابرقدرتها هم کنار زدهایم؛ و خودمان هم مستقل داریم کار خودمان را انجام میدهیم. شما هم الآن از طرف یک دولتی که ابرقدرتها را کنار گذاشته و خودش جایشان نشسته و خودش در حکومت نشسته و استقلال دارد.»
آرمان های انقلاب اسلامی ما را به مبارزه علیه ظلم و استکبار فرا می خواند و آن را راه موفقیت و پیروزی می داند. عقب نشینی موجب تشجیع دشمن به چنگ انداختن بر آرمان های انقلاب اسلامی خواهد شد، حتی اگر نام این عقب نشینی را استکبار ستیزی نرم یا عقب نشینی تاکتیکی بنامیم. سیاست ایران اسلامی سیاست روشن و مبرهنی است: پیشرفت، پافشاری برحق ملت ایران بدون هیچ گونه عقبنشینی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)