دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 28 از 32 نخستنخست ... 181920212223242526272829303132 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 316

موضوع: ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

  1. #271
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پاسخ دادن رامين ويس را

    جهان افروز رامين گفت ازين پس
    نپنداري که از من برخورد کس


    نورزم مهر تا خواري نبينم
    ز غم روشن جهان تاري نبينم


    چه بايد روز شادي گرم خوردن
    تن آزاد خود را بنده کردن


    بسا روزا که من ديدم تن خويش
    ز بس خواري به کام دشمن خويش


    اگر خواري همي آيد به رويم
    سزد گر نيز مهر تو نجويم


    بجز دوزخ نشايد هيچ جايم
    اگر نيز آزموده آزمايم


    منم آزاد و هرگز هيچ آزاد
    چو بنده برنگيرد جور و بيداد


    نباشد هيچ فرزانه ستمگر
    نباشد هيچ آزاده ستم بر


    گر از روي تو تابانست خورشيد
    من از خورشيد تو ببريدم اوميد


    وگر ناياب گردد در جهان سنگ
    بود يک من به گوهر شصت همسنگ


    بخرم صد مني بر دل نهم من
    مگر زين ننگ و رسوايي رهم من


    اگر در زير وصلت هست صد گنج
    نيرزد جستنش با اين همه رنج


    دل از تن برکنم گر دل دگربار
    کشد مهر تو يا مهر دگريار


    اگر زين دل جدا مانم مرا به
    که هرکس را همي خواهد مرا نه


    مگر بخت مرا نيکي درين بود
    که امشب مهر تو پيوسته کين بود


    بسا کارا که آغازش بود سخت
    سرانجامش به نيکي آورد بخت


    کند گه گاه ايزد کارها راست
    چنان کز وي نداند هيچ کس خواست


    کنون کار مرا امشب چنان کرد
    که از خوبي به کام دوستان کرد


    برستم زان همه گفتار و پوزش
    وزان غم خوردن و تيمار و سوزش


    تو گويي بنده بودم شاه گشتم
    زمين بودم سپهر و ماه گشتم


    چنان بي رنج و بي غم گشت جانم
    که گويي من کنون ني زين جهانم


    من از مستي چنان هشيار گشته
    ز خواب ابلهي بيدار گشته


    نه بينا بختم اکنون گشت بينا
    چو نادان جانم اکنون گشت دانا


    چو پاي از بند خواري رسته کردم
    نيابد هيچ گور امروز گردم


    نگر تا تو نپنداري که ديگر
    مرا بيني چو ديدي خوار و غمخور


    هرآن کاو طمع بگسست از جهان پاک
    نيايد هرگز او را از جهان باک


    به بي رنجي گذارد زندگاني
    نه جويد سود از بيم زياني


    تو نيز از بخردي و هوشياري
    چو من باشي و غم در دل نداري


    خردورزي و خرسندي نمايي
    که خرسنديست بهتر پادشايي


    اگر صدسال تخم مهر کاري
    ازو در دست جز بادي نداري


    کسي از عشق ورزيدن نياسود
    به غير از راه دشواري نپيمود


    نبرد اين ره به سر اندر جهان کس
    اگر تو عاقلي پند منت بس
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  3. #272
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پاسخ دادن ويس رامين را


    سمن بر ويس دست رام در دست
    ز داغ عاشقي بيهوش و سرمست


    ز بس سرما تنش چون بيد لرزان
    ز نرگس بر سمن ياقوت ريزان


    همي گفت اي مرا چون ديده در خور
    شبم را ماهتابي روز را خور


    ز روي دوستي شايسته ياري
    ز روي نام زيبا شهرياري


    نه بي روي تو خواهم زندگاني
    نه بي کام تو خواهم کامراني


    بيازردم ترا نيکو نکردم
    بدين غم دست و بازو را بخوردم


    مکش چندين کمان خشم و آزار
    ميندازم تو چندين تير تيمار


    بيا تا هردوان دل شاد داريم
    به نيکي يکدگر را ياد داريم


    حديث رفته را ديگر نگوييم
    به آب مهر دلها را بشوييم


    مشو دلتنگ از آن خواري که ديدي
    وز آن گفتارها کز من شنيدي


    ترا خواري بود از همبر تو
    نه از چون من نگار و دلبر تو


    به گيتي نامورتر پادشايي
    ببوسد خاک پاي دلربايي


    نه باشد در عتاب نيکوان جنگ
    نه اندر نازشان بردن بود ننگ


    ببر نازم که جانم هم تو بردي
    مدارا کن که غارت هم تو کردي


    چه خواهي روز رستاخيز کردن
    که خون چون مني داري به گردن


    چه روز آيد مرا زين روز بدتر
    که نه دل بينم اندر بر نه دلبر


    دلم بردي و اکنون رفت خواهي
    دل و دلدار را تا چند کاهي


    اگر تو رفت خواهي پس مبر دل
    که آتش باردم زين درد بر دل


    ترا چون دل دهد جستن جدايي
    ز روي من بريدن آشنايي


    تو آني کت همي خواندم وفادار
    کنون از من شدي يکباره بيزار


    دريغا آن همه پيمان که بستي
    ببستي باز بيهوده شکستي


    بسي دادم دل بيهوده را پند
    که با اين بي وفا هرگز مپيوند


    دل خودکامم از پيمان برون شد
    که داند گفت حال او که چون شد


    کنون ايدر مرا چندين چه داري
    خمارين چشم من خونين چه داري


    اگر برگشت خواهي زود برگرد
    که سرما برکشد از جان من گرد
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  4. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  5. #273
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پاسخ دادن ويس رامين را

    اگر برگشت خواهي زود برگرد
    که سرما برکشد از جان من گرد


    وگر تو برنگردي اي سمنبر
    به همراهي مرا با خويشتن بر


    منم با تو به دشوار و به آسان
    چو صدفرسنگ دوري از خراسان


    وگر صدپرده را بر من بدري
    به خنجر دستم از دامن ببري


    بگيرم دامنت با تو بيابم
    زماني بي تو با موبد نپايم


    کجا گر من دلي چون کوه دارم
    برانديشيدن هجرت نيارم


    بخواهي رفتن اي خورشيد تابان
    مرا گمره بماندن در بيابان


    بخواهي بردن اي ديباي صدرنگ
    ز رويم رنگ وز تن زور و فرهنگ


    چه بي رحمي چه بي مهري چه بي شرم
    کزين لابه نشد سنگين دلت نرم


    همي گفت اين سخنها ويس دلبر
    همي راند از دو ديده رود بر بر


    دل رامين نشد زان لابه خشنود
    ز بس سختي تو گفتي آهنين بود


    گرو بستند برف و خشم رامين
    که نه آن کم شود تا روز نه اين


    چو ويس و دايه نوميدي گرفتند
    ز رامين بازگشتند و برفتند


    بشد ويس و بشد ماه جهان تاب
    دلش پرآتش و ديده پر از آب


    هم از سرما تنش لرزنده چون بيد
    هم از رامين دلش برگشته نوميد


    همي گفت واي من زين بخت وارون
    که گويي هست با جان منش خون


    که با من بخت من چندان ستيزد
    که روزي خون من ناگه بريزد


    ز من ناکس تر اي دايه که داني
    اگر زين بيش ورزم مهرباني


    وگر باشم ازين پس مهرپرور
    بيار انگشت و چشم من برآور


    چنان بيچاره گشت اندر تنم جان
    که بي جان تن بزير خاک پنهان


    تن من گر بدين حسرت بميرد
    به گيتي هيچ گورش نه پذيرد


    کنون کز جان و از جانان بريدم
    چه خواهم ديد ازين بدتر که ديدم


    به عشق اندر بلايي زين بتر نيست
    سياهي را ز پس رنگي دگر نيست
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  6. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  7. #274
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پشيمان شدن رامين از رفتن ويس و از پس ويس شدن


    چو ويس دلبر از رامين جدا شد
    هوا همچون دمنده اژدها شد


    چه برفش بود و چه زهر هلاهل
    که در ساعت همي بفسرد ازو دل


    سيه ابري برآمد صف بپيوست
    دم و ديدار بيننده فرو بست


    همي زد برف را بر چشم و بر روي
    چنان کاسيمه گشتي پيل با اوي


    ببسته راه رامين بي محابا
    چو بندد راه کشتي موج دريا


    تنش در برف بود و دل در آتش
    که با دلبر چرا شد تند و سرکش


    پشيمان گشت از گفتار بي بر
    ز ديده سيل مرجان ريخت بر بر


    خروشي ناگهان از وي رها شد
    که گفتي جان وي از تن جدا شد


    عنان رخش را چون باد برتافت
    سمنبر ويس را در راه دريافت


    چو مستي بيهش از رخش اندر افتاد
    بسان بيدلان دربست فرياد


    همي گفت: اي صنم بر من ببخشاي
    مرا تيمار بر تيمار مفزاي


    گناه من ز ناداني دو تو شد
    که نا نيکو به چشم من نکو شد


    من آن زشتي که دانستم بکردم
    دوباره آب خود پيشت ببردم


    کنونم نيست با تو چشم ديدار
    زبان را نيست با تو راي گفتار


    دلم از شرم تو مستست گويي
    زبانم را گره بستست گويي


    نه در پوزش سخن گفتن توانم
    نه بي تو ره به کار خويش دانم


    بماندستم کنون بي چار و بي يار
    دل از صبر و تن از آرام بيزار



    زبان از شرم تو خاموش گشته
    روان از مهر تو بي هوش گشته


    ببرد از ره دلم را ديو تندي
    به مهر اندر پديد آورد کندي


    کنون گرديدم از کرده پشيمان
    ز من طاعت ازين پس وز تو فرمان


    چنان دلجوي فرمان بر بوم من
    که پيشت کمترين چاکر بوم من


    اگر کين آوري مهر مرا پيش
    به خنجر برشکافم سينه خويش


    بگيرم من ترا در برف دامن
    بدارم تا نه تو ماني و نه من


    مراکس نيست جز تو در جهان نيز
    چو من مانده نباشم تو ممان نيز


    اگر شايد که من پيشت بميرم
    چرا در مرگ دامانت نگيرم
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  8. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  9. #275
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پشيمان شدن رامين از رفتن ويس و از پس ويس شدن

    اگر شايد که من پيشت بميرم
    چرا در مرگ دامانت نگيرم


    به گاه مرگ جويم چون تو ياري
    در آن گيتي به هم خيزيم باري


    هرآن گاهي که چون تو يار دارم
    نهيب راه محشر خوار دارم


    مرا هم تو بهشتي هم تو حوري
    که جويد در جهان زين هردو دوري


    منم با تو تو با من تا به جاويد
    نبرم هرگز از مهر تو اوميد


    همي گفت اين سخن دلخسته رامين
    روان از ديده بر بر رود خونين


    سخنهايي که صدباره بگفتند
    دگرباره همان از سر گرفتند


    جفاهاي کهن را تازه کردند
    دگرباره يکايک برشمردند


    بگفتند آن جفا کز هم بديدند
    سخنهاي جفا کز هم شنيدند


    درازآهنگ شد گفتار ايشان
    جهان مانده شگفت از کار ايشان


    دل ويسه چو کوهي بود سنگين
    رخش همچون بهاري بود رنگين


    نه از گفتار رامين نرم شد سنگ
    نه از سرما بهارش گشت بي رنگ


    چو تنگ آمد به خاور لشکر شام
    برآمد چون درفشي پيکر بام


    دل رامين ز شيدايي بترسيد
    دل ويسه ز رسوايي بتفسيد


    کجا رامين شدي از هجر شيدا
    همان ويسه شدي از روز رسوا


    چو بام آمد سخنها گشت کوتاه
    دل گمراهشان آمد سوي راه


    همان گه دست يکديگر گرفتند
    ز بيم دشمنان در گوشک رفتند


    دل از درد و روان از غم بشستند
    سراي و گوشک را درها ببستند


    ز شادي هردو چون گل برشکفتند
    ميان قاقم و ديبا بخفتند


    تو گفتي آسماني گشت بستر
    درو آن دو سمنبر چون دو پيکر


    يکي تن بود در بستر به دو جان
    چو رخشنده دو گوهر در يکي کان


    همه بالين پر از مه بود و پروين
    همه بستر پر از گلنار و نسرين


    ز روي و موي ايشان در شبستان
    نگارستان بد و خرم گلستان


    نهاده چون دو ديبا روي بر روي
    چو دو زنجير مشکين موي بر موي


    چه از بستر چه زان دو روي نيکو
    بهم بر خزو ديبا بوده ده تو


    چنين بودند يک مه دو نيازي
    نياسودند روز و شب ز بازي
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  10. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  11. #276
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    پشيمان شدن رامين از رفتن ويس و از پس ويس شدن

    چنين بودند يک مه دو نيازي
    نياسودند روز و شب ز بازي


    هميشه راست کرده بر نشان تير
    به هم آميخته مثل مي و شير


    گهي پرباده جام زر گرفتند
    گهي سرو سهي دربر گرفتند


    گهي کافور و گل برهم نهادند
    گهي بر ريش هم مرهم نهادند


    اگرچه بود دلهاشان پرآزار
    به بوسه خواستندش عذر بسيار


    نشسته شاه بر اورنگ زرين
    نبود آگه ز کار ويس و رامين


    ندانست او که رامين در سرايش
    نشسته روز و شب با دلربايش


    همي با او خورد آب از يکي جام
    به تيغ ننگ ببريده سر نام


    بپالوده دل از اندوه دوران
    بياگنده به عشق روي جانان


    به کام خويش در دام اوفتاده
    دو گيتي را به يک دلبر بداده


    يکي ماهه نشاط و نيک بختي
    ببرده يادشان ششماهه سختي


    مبادا عشق و گر بادا چنين باد
    که يابد عاشق از بخت جوان داد


    چه خوش باشد چنين عشق و چنين حال
    گر آيد مرد عاشق را چنين فال


    به عشق اندر چنين بختي ببايد
    که تا پس کار عشق آسان برآيد


    بسا روزا که من عشق آزمودم
    چنين يک روز ازو خرم نبودم


    زمانه زانکه بود اکنون بگشتست
    مگر روز بهيش اندر گذشتست
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  12. 6 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  13. #277
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    آشکارشدن رامين بر شاه موبد


    چو يک مه ويس و رامين شاد بودند
    به باغ عشق چون شمشاد بودند


    جهان خوش گشت و کم شد برف و سرما
    درآمد باز پيش آهنگ گرما


    به ويسه گفت رامين زود ما را
    به شه برگشت بايد آشکارا


    ز پيش آنکه راز ما بداند
    کجا زين بيش پوشيده نماند


    چو زين چاره بينديشيد گربز
    شبي پنهان فرود آمد از آن دز


    يکي منزل زمين از مرو بگذشت
    چو روز آمد دگرره باز پس گشت


    همي شد بر ره مرو آشکاره
    به دروازه درون شد يکسواره


    هم اندر گرد راه و جامه راه
    همي شد راست تا پيش شهنشاه


    خبر دادند شاهنشاه را زود
    که خورشيد بزرگي روي بنمود


    جهان افروز رامين آمد از راه
    به پيکر همچو سروي بر سرش ماه


    به راه آسيب سرما خورده يکچند
    بفرسوده کمرگاه از کمربند


    چو پيش شاه شد آزاده رامين
    نيايش را دوتا شد سرو سيمين


    شهنشه شاد شد چون روي او ديد
    هم از راه و هم از روزش بپرسيد


    جهان افروز رامين گفت: شاها
    نکو ناما به شاهي نيک خواها


    ترا جاويد بادا بخت پيروز
    ز بهروزيت بدخواه تو بدروز


    ز هر کامي فزونتر باد کامت
    ز هر نامي نکوتر باد نامت


    به نيکي روزگارت جاودان باد
    به شاهي بخت نيکت کامران باد


    دلي بايد مه از کوه دماوند
    که بشکيبد ز ديدار خداوند


    مرا در کودکي تو پروريدي
    کنونم سر به پروين برکشيدي


    تو دادستي مرا هم جان و هم جاه
    مرا هم بابي و هم نامور شاه


    گر از ناديدنت بي باک باشم
    به گوهر دان که من ناپاک باشم


    مرا دربان سزد بر رفته کيوان
    اگر باشم به درگاه تو دربان


    چرا از تو شکيبايي نمايم
    که با درد جدايي برنيايم


    به فرمانت شدم شاها به گرگان
    تهي کردم که و دشتش ز گرگان


    کهستان را چنان کردم به شمشير
    که آهو را همي فرمان برد شير
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  14. 6 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  15. #278
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    آشکارشدن رامين بر شاه موبد

    کهستان را چنان کردم به شمشير
    که آهو را همي فرمان برد شير


    ز موصل تا به شام و تا به ارمن
    شهنشه را نماندست ايچ دشمن


    به فر شاه حال من چنانست
    که پيشم کمترين بنده جهانست


    همه چيزي به من دادست دادار
    مگر ديدار شاه نام بردار


    چو از ديده شاهنشه جدايم
    تو گويي در دهان اژدهايم


    خداي آسمان هرچند رادست
    همه چيزي به يک بنده ندادست


    چو بودم روز و شب سخت آرزومند
    به جان افزاي ديدار خداوند


    چنين تنها خراميدم ز گوراب
    شتابان همچو از کهسار سيلاب


    به راه اندر همه نخچير کردم
    چو شيران سيه نخچير خوردم


    کنون تا فر اين درگاه ديدم
    به شادي شاه را برگاه ديدم


    دلم باغ بهاران گشت گويي
    يکي جانم هزاران گشت گويي


    ز دولت يافتم همواره اوميد
    نهادم تخت را بر تاج خورشيد


    سه مه خواهم به پيش شاه خوردن
    پس آنگه باز عزم راه کردن


    وگر کاري جزين فرمايدم شاه
    نيابم بهتر از فرمان او راه


    چنان فرمان او را پيش دارم
    کجا فرمان او را جان سپارم


    من آن گه زنده باشم زي خردمند
    که جان بدهم به فرمان خداوند


    چو شاهنشاه بشنيد اين سخن زو
    سخنهاي به هم آورده نيکو


    بدو گفت اينکه کردي خوب کردي
    نمودي راستي و شيرمردي


    مرا ديدار تو باشد دل افروز
    ازو سيري کجا يابم به يک روز


    کنون باري زمستانست و سرماست
    نبايد روز و شب جز رود و مي خواست


    چو آيد روزگار نوبهاران
    ترا در ره بسي باشند ياران


    من آيم با تو تا گرگان به نخچير
    که باشد در بهاران خانه دلگير


    کنون رو برکش از تن جامه راه
    به گرمابه شو و جامه دگرخواه


    چو رامين بازگشت از پيش او شاد
    شهنشاهش بسي خلعت فرستاد


    سه ماه آنجا بماند آزاده رامين
    نديدش جز هواي دل جهان بين


    همه آن داد بختش کاو پسنديد
    نهاني ويس دلبر را همي ديد


    به پيروزي هواي دل همي راند
    هواش از شاه پوشيده همي ماند


    هميشه ويس را ديدي نهاني
    چنان کز وي نبردي شه گماني
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  16. 5 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  17. #279
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    رفتن موبد به شکار

    چو لشکر گاه زد خرم بهاران
    به دشت و کوهسار و جويباران


    جهان از خرمي چون بوستان شد
    زمين از نيکوي چون آسمان شد


    جهان پير برنا شد دگربار
    بنفشه زلف گشت و لاله رخسار


    چو گنج خسروان شد روي کشور
    ز بس ديبا و زر و مشک و عنبر


    هزار آوا زبان بگشاد بر گل
    چو مست عاشق اندر بست غلغل


    بنفشستان دو زلف خويش بشکست
    چو لالستان وقايه سرخ بربست


    به دشت آمد ز تنگ کوه نخچير
    برون آمد بهار از شاخ شبگير


    عروس گل بيامد از عماري
    ببرد از بلبلان آرامکاري


    چو گل بنمود رخ را، هامواره
    فلک باريد بر تاجش ستاره


    ز باران آب گيتي گشت ميگون
    به عنبر خاک هامون گشت معجون


    ز خوشي باغ همچون دلبران شد
    ز خوبي شاخ همچون اختران شد


    هوا نوروز را خلعت برافگند
    ز صدگونه گهر بر گل پراگند


    نشاط باده خوردن کرد نرگس
    چو گيتي ديد چون شاهانه مجلس


    گرفتش جام زرين دست سيمين
    چنان چون دست خسرو دست شيرين


    صبا بردي نسيم يار زي يار
    چو بگذشتي به گلزار و سمن زار


    هوا کردي نثار زر و گوهر
    چو بگذشتي نسيم گل برو بر


    بشستي پشت گور از دست باران
    زدودي زنگ شاخ از جويباران


    چنان رخشنده شد پيرامن مرو
    که گفتي ششتري بد دامن مرو


    ز باران خرمي چندان بيفزود
    که گفتي قطر باران خرمي بود


    به چونين خوش زمان و نغز هنگام
    که گيتي تازه بود و روز پدرام


    شهنشه کرد با دل راي نخچير
    که بود آن گاه شهر و خانه دلگير


    سبک لشکرشناسان را فرستاد
    که و مه لشکرش را آگهي داد


    که ما خواهيم رفتن سوي گرگان
    گرفتن چند گه خوگان و گرگان


    پلنگان را در آوردن ز کهسار
    نهنگان را ز بيشه کردن آوار


    سيه گوشان و يوزان را گشادن
    از آهو هردوان را قوت دادن


    چو آگه گشت ويس از رفتن شاه
    به چشمش گاه شادي گشت چون چاه


    به دايه گفت ازين بتر چه داني
    کجا زنده نخواهد زندگاني


    منم آن زنده کز جان سير گشتم
    به صدجا خسته شمشير گشتم


    به گرگان رفت خواهد شاه موبد
    که روزش نحس باد و طالعش بد


    مرا چون صبر باشد در جدايي
    ازين پتياره چون يابم رهايي


    اگر رامين بخواهد رفت با شاه
    دلم با او بخواهد رفت همراه


    چو فردا راه برگيرد مرا واي
    که رخشش پاک بر چشمم نهاد پاي
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  18. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  19. #280
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : ويس و رامين، اثري فاخر از فخرالدين اسعد گرگاني

    رفتن موبد به شکار

    چو فردا راه برگيرد مرا واي
    که رخشش پاک بر چشمم نهاد پاي



    به هر گامي ز راهش رخش رامين
    مرا داغي نهد بر جان شيرين


    چو گردم دور از آن شاه جوانان
    مرا بيني به ره چون ديدبانان


    نگه دارم رهش را چون طلايه
    ز چشم خويشتن سازم سقايه


    گهي از وي غريبان را دهم آب
    گهي ياقوت و مرواريد خوشاب


    مگر دادار بنيوشد دعايي
    بگرداند ز جان من بلايي


    بلايي نيست ما را بدتر از شاه
    که بدرايست و بدگويست و بدخواه


    مگر يابم ز دست او رهايي
    نيابم هر زمان درد جدايي


    کنون اي دايه رو تا پيش رامين
    بگو حالم که چونانست و چونين


    بدان تا خود چه خواهد کرد با من
    ز کام دوستان وز کام دشمن


    اگر فردا بخواهد رفت با شاه
    حديث زندگاني گشت کوتاه


    بگو با اين همه درد جدايي
    که خواهد بود زنده تا تو آيي


    نگر تا روي را از من نتابي
    که تا آيي مرا زنده نيابي


    ز بهر آنکه تا ماني به خانه
    به دست آور ز گيتي يک بهانه


    مرو با شاه و ايدر باش خرم
    تو بي غم باش او را دار در غم


    ترا بايد که باشد نيک بختي
    مرو را سال و مه کوري و سختي


    بشد دايه همان گه پيش رامين
    نمک کرد اين سخن بر ريش رامين


    پيام ويس يک يک گفت با رام
    تو گفتي ناوکي بود آن نه پيغام


    گرفت از غم دل رامين تپيدن
    سرشک خونش از مژگان چکيدن


    زماني بر جدايي زار بگريست
    ز بهر آنکه در زاري همي زيست


    گهي رنج و گهي درد و گهي بيم
    ز دست هجر دل گشته به دو نيم


    پس آنگه گفت با دايه که موبد
    ازين نه نيک با من گفت و ني بد


    نه خود گفت و نه آگاهي فرستاد
    مگر وي را فرامش گشتم از ياد


    گر ايدون کم بفرمايد برفتن
    بهانه آنگهي شايد گرفتن


    چو او شد من به مرو اندر بپايم
    بهانه سازم از درد دو پايم


    مرا پوزش بود ناکردن راه
    که گويم شاه بود از دردم آگاه


    مرا نخچير باشد رامش افزاي
    وليکن راه نتوان کرد بي پاي


    گمان بردم که داند شهريارم
    که من خود دردمند و زاروارم


    ازين رويم نداد آگاهي راه
    بماندم لاجرم بر گاه بي شاه


    مرا گر راست آيد اين گماني
    بمانم در بهشت اين جهاني


    چو دايه ويس را اين آگهي داد
    تو گفتي مژده شاهنشهي داد


    بي انده شد روان مهرجويش
    به بار آمد گل شادي ز رويش
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  20. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


صفحه 28 از 32 نخستنخست ... 181920212223242526272829303132 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تازه ترين سرويس قاشق و چنگال
    توسط وحید 0319 در انجمن تصاویر معماری داخلی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 9th December 2012, 05:41 PM
  2. سازگاري سرويس اسناد گوگل با تمام گوشي‌ها
    توسط داداشی در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2010, 12:08 AM
  3. خبر: تحول ارتباطات آنلاين با سرويس جديد گوگل
    توسط A.L.I در انجمن اخبار وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd June 2009, 11:28 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •