دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: اشعار نزار قبانی

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    Red face اشعار نزار قبانی

    وقتي عاشقم
    حس مي کنم سلطان زمانم
    و مالک زمين و هر چه در آن است
    سوار بر اسبم به سوي خورشيد مي رانم

    وقتي عاشقم
    نور سيالي مي شوم
    پنهان از نظر ها
    و شعر ها در دفتر شعرم
    کشتزارهاي خشخاش و گل ابريشم مي شوند

    وقتي عاشقم
    آب از انگشتانم فوران مي کند
    و سبزه بر زبانم مي رويد
    وقتي عاشقم
    زماني مي شوم خارج ازهر زمان

    وقتي بر زني عاشقم
    درختان پابرهنه
    به سويم مي دوند

    نزار قباني
    مترجم : فرشته وزيري نسب




    - - - به روز رسانی شده - - -

    تمام گل هايم
    محصول باغ تو

    باده ام
    ارمغان تاک تو

    انگشتري هايم
    از کان طلاي توست

    و شعرهايم
    امضاي تو را در پاي خود دارد

    اي که قامتت
    از بادبان بالاتر
    و فضاي چشمانت
    گسترده تر از آزاديست
    تو زيباتري
    از کتاب هاي نوشته و نانوشته من
    و سروده هاي آمده و نيامده ام.


    - - - به روز رسانی شده - - -

    همه محاسبات مرا در هم ريخته اي
    تا يک ساعت پيش
    فکر مي کردم
    ماه در آسمان است
    اما يک ساعت است
    که کشف کرده ام
    ماه
    در چشمان تو جاي دارد
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  3. #2
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار نزار قبانی



    مرا که متولد کرد ؟
    مادرم
    زنهاي همسايه
    خداي احد و واحد
    نه نمي دانم مرا که متولد کرد

    تنها وقتي به دنيا آمدم
    که چشمهاي سياه تو را
    گيسوان پريشان تو را
    و لبهاي خندانت را ديدم
    من را تو به دنيا آوردي

    نزار قباني
    مترجم : بابک شاکر
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  5. #3
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار نزار قبانی

    اين نامه ي آخر است
    پس از آن نامه يي وجود نخواهد داشت
    اين واپسين ابر پر باران خاکستري ست
    که بر تو مي بارد
    پس از آن ديگر باراني وجود نخواهد داشت

    اين جام آخر شراب است بانو
    و ديگر نه از مستي خبري خواهد بود
    نه از شراب

    آخرين نامه ي جنون است اين
    آخرين سياه مشق کودکي
    ديگر نه ساده گي کودکي را به تماشا خواهي نشست
    نه شکوه جنون را

    دل به تو بستم گل ياس ِ دلپذير
    چون کودکي که از مدرسه مي گريزد
    و گنجشک ها و شعرهايش را
    در جيب شلوارش پنهان مي کند

    من کودکي بودم
    گريزان و آزاد
    بر بام شعر و جنون
    اما تو زني بودي
    با رفتارهاي عاميانه
    زني که چشم به قضا و قدر دارد
    و فنجان قهوه
    و کلام فالگيران
    زني رو در روي صف خواستگارانش

    افسوس
    از اين به بعد در نامه هاي عاشقانه
    نوشته هاي آبي نخواهي خواند

    در اشک شمع ها
    و شراب نيشکر
    ردي از من نخواهي ديد

    از اين پس در کيف نامه رسان ها
    بادبادک رنگيني براي تو نخواهد بود

    ديگر در عذاب زايمان کلمات
    و در عذاب شعر حضور نخواهي داشت
    جامه شعر را بدر آوردي
    خودت را بيرون از باغهاي کودکي پرتاب کردي
    و بدل به نثر شدي .


    - - - به روز رسانی شده - - -

    چگونه فکر مي کني پنهاني و به چشم نمي آيي ؟
    تو که قطره باراني بر پيراهنم
    دکمه طلايي بر آستينم
    کتاب کوچکي در دستانم
    و زخم کهنه اي بر گوشه ي لبم
    مردم از عطر لباسم مي فهمند
    که معشوقم تويي
    از عطر تنم مي فهمند که با من بوده اي
    از بازوي به خواب رفته ام مي فهمند
    که زير سر تو بوده است..
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  7. #4
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار نزار قبانی

    سه شعر کوتاه از نزار قبانی

    از رفتن بمان
    دستت را به من بده
    که در امتداد دستانت
    بندری است برای آرامش

    ___________________

    مشکل اصلی من با نقد و نقادی این است
    هر گاه شعری را با رنگ سیاه نوشته ام
    گفته اند
    اقتباسی ست از چشم های تو

    ___________________

    عشق تو
    مرا آموخت
    بی اشک بگریم
    ..
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •