دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: داستانهای پند آموز کوتاه از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

  1. #11
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : داستانهای پند آموز کوتاه از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

    درخواست شیر از امام برای کاهش درد وضع حمل همسرش!

    خرايج- ص 234- بطائنى گفت:

    روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام از مدينه خارج شد بقصد باغى كه در خارج مدينه داشت من در خدمت آن جناب بودم امام سوار قاطر بود و من سوار الاغ، در بين راه شيرى سر راه بر ما گرفت ترس مرا فرا گرفت ايستادم، ولى موسى بن جعفر عليه السّلام بى‏اعتنا پيش رفت ديدم شير اظهار كوچكى ميكند و صدائى كه حاكى از التماس است مى‏نمايد، امام نيز ايستاد مثل كسى كه گوش بصداى او ميدهد شير دستش را روى ران قاطر امام گذاشت، من خيلى ترسيدم.
    شير از راه كناره گرفت امام عليه السّلام رو بقبله ايستاد و شروع بدعا كرد، من‏


    دعاى آن جناب را نمى‏فهميدم. در اين موقع اشاره بشير نمود كه برو غرش مخصوصى نمود، موسى بن جعفر ميفرمود: آمين، آمين، بالاخره رفت تا از نظر ناپديد گرديد امام راه خود ادامه داد من نيز در خدمتش بودم.
    وقتى از آن محل دور شديم من خود را بامام رسانده عرضكردم: آقا اين شير چه كارى داشت من خيلى ترسيدم كه بشما زيانى نرساند، ولى در شگفت شدم از برخوردى كه با او داشتيد. فرمود: او شكايت ميكرد كه زايمان بر همسر من دشوار شده تقاضا ميكرد برايش دعا كنم كه خلاص شود و من نيز دعا كردم بدلم افتاد كه بچه‏اش نر است باو اطلاع دادم شير گفت: برو در امان خدا هرگز بر تو و خانواده و شيعيانت خداوند درنده‏اى را مسلط نكند من گفتم: آمين.

    ______________________________
    (1) محلى است اطراف مدينه.

  2. 5 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


  3. #12
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پیش بینی و توصیه بجای امام علی السلام برای نجات یار خود

    پیش بینی و توصیه بجای امام علی السلام برای نجات یار خود

    خرايج- على بن ابى حمزه گفت:

    يكى از دوستان ائمه عليهم السّلام با من رفيق بود گفتم: روزى از خانه خارج شدم ناگهان چشمم بزنى زيبا افتاد كه بهمراه زن ديگرى است. از پى او رفتم، گفتم ممكن است بتوانم از تو بهره بگيرم؟

    گفت: اگر زن دارى نه، ولى در صورتى كه زن نداشته باشى مى‏توانى مرا ببرى،
    گفتم: نه زن ندارم. بهمراه من آمد تا رسيدم بدرب منزل وارد شدم همين كه يك كفش خود را بيرون آوردم هنوز كفش ديگر در پايم بود كه درب منزل را كوبيدند.

    در را كه باز كردم ديدم موفق غلام موسى بن جعفر است. گفتم: چه چيز است، گفت: امام عليه السّلام ميفرمايد: اين زنى را كه برده‏اى بخانه فورى بيرونش كن مبادا با او نزديكى كنى.

    داخل خانه شده باو گفتم: كفش‏هاى خود را بپوش و برو. زن كفش پوشيد و خارج شد، ديدم موفق در خانه ايستاده گفت در را ببند در را بستم، بخدا قسم طولى نكشيد و من پشت در گوش ميدادم و نگاه مى‏كردم مردى نابكار و شرور آمد باو گفت: چرا اين قدر زود آمدى مگر من نگفتم بيرون نيائى.

    گفت: پيكى از طرف آن جادوگر آمد باو دستور داد مرا بيرون كند او مرا بيرون كرد گفت: خوب نجات داد او را فهميدم آنها تصميم داشتند مقدار مالى كه دارم از من بگيرند.

    شب خدمت موسى بن جعفر رسيدم فرمود: مبادا چنين كارى بكنى آن زن از خانواده بنى اميه لعنتى بود آنها اين زن را فرستاده بودند تا بيايند از منزل تو خارجش كنند خدا را شكر كن كه اين شرّ را از سر تو رفع كرد.

    فرمود: با دختر فلانى ازدواج كن كه پدرش غلام ابو ايوب بخارى است‏
    آن زن بنفع دنيا و آخرت تو است با او ازدواج كردم همان طور بود.

  4. 5 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


  5. #13
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض جذب مخالفین با رفتار اسلامی بجای رفتار خشن

    جذب مخالفین با رفتار اسلامی بجای رفتار خشن

    ارشاد و اعلام الورى:

    يكى از بازماندگان عمر بن خطاب در مدينه موسى بن جعفر عليه السّلام را اذيت ميكرد هر وقت ايشان را ميديد دشنام ميداد و ناسزا به على عليه السّلام ميگفت. روزى يكى از اطرافيان امام عليه السّلام عرضكرد: اجازه ميدهى اين تبهكار را بكشم. امام عليه السّلام او را بشدّت از اين كار بازداشت.
    از كار آن مرد جويا شد گفتند: در اطراف مدينه زراعت ميكند بجانب او رفت و او را در مزرعه‏اش يافت با الاغ خود وارد زراعت او شد، مرد عمرى فرياد زد زراعت مرا لگد مال مكن ولى امام همان طور سواره روى زراعت ميرفت تا باو رسيد از مركب پياده شده نشست با صورتى گشاده و خنده باو فرمود: چقدر خرج اين زراعت كرده‏اى؟ گفت: صد دينار.
    فرمود: چقدر اميد دارى حاصل بردارى. گفت: خبر از غيب ندارم.
    فرمود: از تو پرسيدم چقدر اميدوارى حاصل بدهد. گفت: اميدوارم دويست دينار حاصل بردارم. امام عليه السّلام كيسه‏اى كه محتوى سيصد دينار طلا بود در اختيار او گذاشت. فرمود: زراعت تو نيز بجاى خود هست خداوند آنچه اميدوارى حاصل بتو خواهد داد.
    عمرى از جاى حركت كرده سر امام را بوسيد خواهش كرد از خطايش چشم بپوشد. امام عليه السّلام لبخندى زده برگشت.
    وقتى امام بمسجد رهسپار شد در آنجا ديد عمرى نشسته همين كه چشم او بموسى بن جعفر عليه السّلام افتاد گفت: خدا ميداند مقام امامت را بكه بسپارد. اصحاب امام دور او جمع شده گفتند: تو قبلا بر خلاف اين رفتار ميكردى. گفت اكنون شنيديد چه گفتم، شروع بدعا براى موسى بن جعفر نمود با او دعوا كردند او نيز
    با آنها نزاع كرد.
    وقتى موسى بن جعفر عليه السّلام بمنزل برگشت باطرافيان خود فرمود: كدام كار بهتر بود آنچه شما تصميم داشتيد يا آنچه من انجام دادم؟ من او را براه آوردم با همان مبلغى كه ميدانيد و جلو شرّ او را گرفتم (شما ميخواستيد او را بكشيد).
    گروهى از اهل علم گفته‏اند كه موسى بن جعفر از دويست تا سيصد دينار بمردم كمك ميكرد كيسه‏هاى دينار موسى بن جعفر مثل زده ميشد.

  6. 4 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


  7. #14
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حقوق خصوصی
    نوشته ها
    3
    ارسال تشکر
    0
    دریافت تشکر: 16
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستانهای پند آموز کوتاه از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

    بسیار سپاس ازشما

  8. 2 کاربر از پست مفید n.morsali سپاس کرده اند .


  9. #15
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندس مکانیکم ولی ارشد میخوام مدیریت اجرایی بخونم
    نوشته ها
    17
    ارسال تشکر
    60
    دریافت تشکر: 28
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستانهای پند آموز کوتاه از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

    عالی بود
    ممنون

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستان های کوتاه و پند آموز
    توسط diamonds55 در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 299
    آخرين نوشته: 7th October 2014, 11:45 PM
  2. داستان های کوتاه و پند آموز و زیبا(حتما بخوانید)
    توسط shabhayebarare در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 9th April 2013, 02:57 AM
  3. صحبت هایی کوتاه از نصرتی( فردوسی پور مرا نابود کرد )
    توسط NameEly در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 6th November 2011, 03:21 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th June 2010, 11:32 PM
  5. فردوسی پور: فوتبال نقشی در زندگی ام ندارد
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th October 2009, 05:43 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •