دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39

موضوع: هوميوپاتي

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض هوميوپاتي

    صول و قوانين هوميوپاتياصطلاح هوميوپاتي Homoeopathy از تركيب دو واژه يوناني Homosis يا Homoion به معناي مشابه و همگون و pathos به معني حزن، رنج و يا حتي به شكل انگليسي آن بيماري، تشكيل شده است.
    اگر اين دو ريشه را در كنار هم قرار دهيم، اصطلاح واحدي خواهيم داشت به نام «مشابه بيماري» كه مي‌تواند در فارسي به «همگون درماني» ترجمه شود. هوميوپاتي در واقع يك سيستم درماني است با اين اساس : موادي كه سبب ايجاد نشانه‌اي در يك فرد سالم مي‌شوند، هنگامي كه در غلظتهاي بسيار كم به كار رو ند، مي‌توانند سبب رفع همان نشانه‌ها در فرد بيمار شوند.
    قانوني كه پايه و اساس هوميوپاتي را بنا نهاد، Similia similibus currentur «مشابه، مشابه را درمان مي‌كند.» عقيدة هانمن بر اين بود كه دو بيماري مشابه به هم نمي‌توانند در يك زمان خاص در يك شخص وجود داشته باشند. بيماري مشابه ولي قوي‌تر، بيماري ضعيفتر را بيرون مي‌كند. او اين پديده را وقتي به طور طبيعي اتفاق مي‌افتاد، مشاهده كرد.
    او معتقد بود كه ما بايد از طبيعت تقليد كنيم كه به اين طريق يك بيماري مزمن با اضافه شدن بيماري ديگر بهبود مي‌يابد. به دليل اينكه بيماري مصنوعي كه ما ايجاد كرده‌‌ايم قدرت پيماري‌زايي زيادي ندارد، بنابراين قادر به ايجاد بيماري طولاني مدت نمي‌باشد. در هر صورت، اين بيماري در از بين بردن بيماري اصلي مشابه با خود، كه ديگر هم برنخواهد گشت، موفق خواهد بود. داروها به طور اختصاصي با توجه به توانائيشان در ايجاد علائمي مشابه اما شديدتر از علائم بيمار، براي هر فرد خاصي انتخاب مي‌شوند.
    از آنجا كه علايم هر فرد، در واقع تلاشهاي اندام او براي بازگرداندن تعادل و توازن به بدن است، منطقي است كه ما در جستجوي يوه‌اي باشيم كه بتواند همان علائم را، با شدت اندكي بيشتر ايجاد كند تا در واقع محركي قويتر براي بدن در جهت از بين بردن بيماري باشد. هوميوپاتها مانند بسياري از فيزيولوژيستها، دريافته‌اند كه علايم نشانگر تلاش شديد ارگانيسم براي تطابق و مقابله با استرسها و عفونتهاست.
    از آنجا كه بدن در اين نبرد هميشه پيروز نيست، بجاست كه ما موادي را در طبيعت بيابيم كه با پيروي از علايم بيمار، بدن را در تلاش براي دفاع و مداواي خود ياري رساند. «قانون مشابه‌ها» حتي در برخي درمانهاي پزشكي رايج مانند ايمن سازي (واكسيناسيون) و درمان آلرژيها نيز بكار مي‌رود. البته چنين درمانهايي كاملاً هوميوپاتيك محسوب نيستند، چرا كه داروهاي هوميوپاتي اختصاصي‌تر و در دوزهاي كوچكتر تجويز شده و براي درمان بيماران و پيشگيري از بيماري كاربرد دارند.
    شواهد آشكاري در مورد فعال و درمان‌بخش بودن داروها وجود دارد كه يكي از آنها موفقيت چشمگيري است كه هوميوپاتي در درمان بيماريهاي خطرناك آن روزگار مانند تب زرد، مخملك، وبا و بسياري امراض ديگر داشت. ميزان مرگ در بيمارستانهاي هوميوپاتي در حدود يك چهارم تا يك هشتم بيمارستانهاي طب آن زمان بود. علاوه بر آن داروهاي هوميوپاتي در درمان نوزادان و حيوانات مختلف(سگ، گربه، اسب و حتي گاو) يعني مواردي كه ظن دارونما(placebo ) بودن آنها را باطل مي‌كند، موثر بوده‌اند.
    همچنين پزشكان هوميوپات مشاهده كرده‌اند كه هنگاميكه بيماران براي يك بيماري مزمن داروي هوميوپاتي مصرف مي‌كنند، گاهي اوقات به علت تحريك دفاع بدن با يك تشديد علايم موقت روبرو مي‌شوند. اينان دريافته‌اند كه گاه يك «بحران درمان» براي مداوا ضرروي است. بعيد است كه چنين تشديد علايمي ناشي از اثر دارونما باشد. بايد دانست كه دوزهاي كوچك مورد استفاده هوميوپاتها تنها وقتي موثرند كه فرد به آن دوزهاي پايين حساس باشد.
    اگر دارويي نادرست براي فرد تجويز شود، اتفاقي رخ نمي‌دهد، در صورتيكه دارو درست باشد، vital force فرد را سازمان‌دهي خواهد كرد. در هرحال داروهاي هوميوپاتي هيچ عارضه جانبي ندارد.
    هوميوپاتي كلاسيك بر پايه چهار قانون استوار است :
    1. قانون همانندها similars
    2. قانون داروي منفرد single remedy
    3. قانون غلظت كم minimal dose
    4. قانون اثبات proving

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. 3 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  3. #2
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    قانون همانندها similars :
    قانون همانندها مي‌گويد «موادي كه مي‌توانند يك بيمار يا يك نشانه بيماري را توليد كند، در مقادير كم قادر به درمان همان بيماري هستند، و در واقع وقتي اثر دارو و بيماري مشابه باشند، هر دو روي هم اثر گذاشته و سلامتي حاصل مي‌گردد» به نظر هانمن اين قانون نه فقط دلالت بر شباهت نشانه‌هاي بيماري با نشانه‌هايي كه دارو مي‌تواند ايجاد نمايد دارد، بلكه مستلزم وجود تشابهي ماهيتي بين داروي مناسب با اختلالي است كه باعث بيماري مي‌شود.يعني در حقيقت روند ديناميك بيماري طبيعي (Natural disease) بايد مشابه روند ديناميك بيماري مصنوعي (Artificial disease) باشد.
    به اعتقاد وي با پروسه توان دهي(potentisation) در روند داروسازي هوميوپاتي(بعداً توضيح داده خواهد شد) محرك قوي ساخته مي‌شود كه قدرت تاثير گذاري بر نيروي حياتي آشفته را براي بازگشت به سلامتي دارد و چون دارو مي‌تواند تصويري از نشانه‌ها، مشابه آنچه كه در بيماري رخ مي‌دهد ظاهر كند، پس توانايي تحريك نيروي حيات در بروز واكنش مناسب را نيز خواهد داشت.
    با خوردن داروي هوميوپاتي نيروي حيات فرد به روشي مشابه آنچه كه در روند بيماري طبيعي پديد مي‌آيد، دچار اختلال شده و همزمان، محرك واكنشهاي بعدي نيروي حيات مي‌شود. و چون دارو توان‌دار شده است، قوي‌تر از روند بيماري طبيعي محرك نيروي حياتي مي‌باشد، ولي چون طول مدت اثر دارو كوتاه است، واكنشي كوتاهتر ايجاد مي‌كند، و اين حالت به بازگشت سريعتر سلامتي كمك مي‌نمايد.
    در مقدمه كتاب بيماريهاي مزمن هانمن مثالي جالب از اين قانون بيان شده است كه گفتن آن در اينجا خالي از لطف نيست. فرض كنيد دختري با پدرش دعوا كرده و در اثر اين نزاع از خانه فرار كرده و به خانه دوستش مي‌رود. در آنجا دوستش براي از بين بردن حالت غم‌زدگي دختر و تقويت روحيه وي سعي در فراهم كردن شرايط شادي وي با بيان شوخي و بردن وي به گشت و گذار مي‌كند.
    تا موقعي كه اين شرايط فراهم است، حال دختر نيز خوب است، اما به محض اتمام گشت و گذار و تفريح، مجدداً افكار ناراحت كننده قبلي سراغ دختر آمده و اين دفعه بدتر از دفعه قبل نيز مي‌شود. اما فرض كنيد كه دختر به خانه دوست ديگري مي‌رفت كه او تازه پدرش را از دست داده بود، و در معرض مشكلات و ناراحتيهاي خانواده در نبودِ پدر قرار مي‌گرفت، نه تنها مشكل خودش را فراموش مي‌كرد، بلكه خدا را از بابت سلامتي پدرش شكر مي‌كرد و با بازگشت به خانه آن نزاع و دعواي اوليه را نيز فراموش مي‌كرد
    قانون داروي منفرد single remedy :
    قانون داروي منفرد اشاره به استفاده از يك دارو در هر بار تجويز بر اساس وضعيت (State) آن لحظه بيمار دارد. اخيراً برخي از كارخانجات داروسازي هوميوپاتي با مراجعه به كتب Repetory تمام داروهايي كه مثلاً تحت روبريك سردرد موجود است را مخلوط كرده و به عنوان داروي سردرد به فروش مي‌رسانند و با توجه به اينكه يكي از اين داروها نيز داروي similimum شخص دچار سردرد مي‌باشد
    حتي ممكن است سردرد مريض نيز خوب شود، اما مي‌دانيم با توجه به تاثيري كه نيروي حيات از ساير داروها (بردارهاي انرژي) خواهد گرفت، دچار مشكل شده و به تدريج به داروهاي هوميوپاتي مقاوم و به شدت تضعيف مي‌شود. بنابراين همواره اين اصل در تمامي درمانهاي هوميوپاتي بايد مدنظر قرار گيرد.
    قانون غلظت كم minimal dose :
    قانون غلظت كم اشاره به استفاده از حداقل potence و دوز داروها بر روي بيماران دارد، زيرا همان طور كه در فصل آينده درباره آن توضيح خواهيم داد، استفاده از دوزهاي بالا(كه معمولاً سيستمهاي kentian از آن پيروي مي‌كنند) در حقيقت يك Primary reaction(aggrevation) شديد به نيروي حيات وارد آورده، باعث بدتر شدن شديد علايم بيمار خواهد شد.
    البته در روش Kent و پيروان آن از اين بدتر شدنها به عنوان بيرون‌ريزي تعبير شده و نكته‌اي مثبت در درمان محسوب مي‌شود. در حاليكه از نظر هانمن اين بدتر شدن اوليه فشار شديدي به نيروي حياتي وارد آورده و چه بسا كه باعث عوارض جبران‌ناپذيري شود.
    (ميازم دارويي) به همين جهت طبق اصل درمانيِ مشابه و اندكي قويتر، ميزان نيروي وارد به سيستم حيات بايد فقط اندكي از نيروي بيماري اصلي قويتر باشد. بنابراين عملاً aggrevation چنداني به وجود نخواهد آمد و آنطور كه پيروان روش كنت مي‌گويند نكته‌اي مثبت در درمان به حساب نمي‌آيد، البته بدتر شدن علايم اوليه بيماري اين نويد را به پزشك خواهد داد كه داروي انتخابيش دارويي درست منتهي با نيروي بسيار قوي بوده است.
    بنابراين بر طبق پاراگراف دوم ارگانون كه تاكيد بر درماني gentle و ملايم شده است، استفاده از كمترين دوز و پوتنسي مي‌تواند جلوي بدتر شدن علائم كه گاهي نيز خسارات جبران‌ناپذيري به سيستم حياتي وارد مي‌آورد را بگيرد.(در هوميوپاتي منظور از potence همان قدرت دارو و دوز اثر كميت يا مقدار دارو مي‌باشد.) البته حساسيت و آستانه تحريك افراد مختلف در قبال داروها نيز متفاوت مي‌باشد. بدين معني كه بعضي اشخاص به دوزهاي كمتر حساسند و بعضي به دوزهاي بالاتر نيز واكنشي نمي‌دهند.

    قانون اثبات اثر دارويي proving :
    قانون اثبات اثر دارويي روشي است كه بر اساس آن داروها براي تشخيص اثرات درمانيشان مورد آزمايش قرار مي‌‌گيرند. بدين صورت كه به يك گروه از افراد سالم روزانه دوزي از آن ماده دارويي داده مي‌شود و سپس نشانه‌هاي ظاهر شده(Artifical disease) مطابق روش استاندارد (Double blind) به دقت ثبت مي‌شود. بعد از پايان دوره اثر دارو، همه نشانه‌ها به عنوان تصوير خاص آن دارو در مجموعه اطلاعات دارويي(Materia medica) ثبت مي‌شود.
    براي درمان يك بيمار در شرايط حاد و چه در شرايط مزمن، پزشك هوميوپات نشانه‌هاي وي را با تصاوير داروهاي موجود در Materia Medica مطابقت نموده و سپس طبق قانون «همانندها» دارويي را كه تصويرش بيش از بقيه داروها با نشانه‌هاي بيمار جور درمي‌آيد، انتخاب مي‌كند.
    براي تسهيل كار، هر علامت تحت عنوان يك صنعت(روبريك) جداگانه نوشته شده و سپس مجموعه داروهايي كه علايم گوناگون(روبريكهاي متفاوت)را در proving خود نشان مي‌دهند، در كتب Repertory ثبت مي‌شوند. پزشك هوميوپات با مراجعه به كتب Repertory مجموعه علايم(روبريكهاي) بيمار را جمع‌آوري نموده و با اشتراك داروهاي موجود در همه روبريكهاي بيمار به داروي مورد نظر مي‌رسد.

    روش كار در proving به اينگونه است كه 100-50 نفر از افراد داوطلب را انتخاب نموده و به هريك از آنها تعدادي قرص، قطره يا گلبول مي‌دهند(دارو مي‌دهند) و مي‌گويند روزي سه بار مصرف نمايند(TDS) تا اينكه نشانه‌ها در آنها ظاهر شود و به مجرد پديد آمدن نشانه‌ها دارو را قطع مي‌نمايند كه بر حسب قدرت و حساسيت فرد زمان بروز نشانه‌ها فرق خواهد نمود.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  5. #3
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    پذيرش فرهنگ درماني هوميوپاتي


    نگرش بيماران و انتظار آنان از درمان همواره ناشي از چگونگي و کيفيت درماني بوده و در عين حال فرهنگ ايجاد شده در مردم خود در امر درمان تاثير مي گذارد. براي نمونه تجويز آمپول و تزريق سرم که در ايران از قديم رايج بوده است باعث شده است تا اکثر مردم يک درمان کامل و خوب توسط پزشک ( بصورت سرپايي) را منوط به نسخه اي با داروهاي زياد و گران قيمت که حتما شامل تعداد متنابهي آمپول و حتي سرم باشد مي دانند و فاجعه واقعي زماني است که متاسفانه اين فرهنگ غلط خود را بر تصميم گيريهاي پزشکان تحميل مي کند آنجايي که پزشک مجبور است براي حفظ رضايت بيماران و بنا بر اين تعريف غلط عامه از پزشک خوب ( يعني پزشکي که داروهاي زياد و قوي بنويسد و خيلي زود درمان کند) چاره اي جز تن دادن به اين فرهنگ درماني ندارد که در غير اينصورت بايستي به خيل بيکاران باسواد بپيوندد و از طرفي خود بر اين درمان نابجا صحه بگذارد و اين دور باطل همچنان ادامه مي يابد.
    از طرف ديگر بيماران عادت کرده اند تا با اولين دارويي که خوردند بلافاصله التيام بيابند بدون آنکه به عوارض بعدي بينديشند به عبارت ديگر حاضرند به هر قيمتي که شده از درد خلاصي يابند البته در کشورهاي اروپايي اين وضع چندان مصداق ندارد بطوريکه در آنجا فرهنگ درمان کسي را پزشک خوب مي داند که با حداقل دارو و با ارزانترين داروي ممکن و با کمترين عوارض بتواند بر بيماري غلبه کند.
    براي مثال اگر فردي مبتلا به سرماخوردگي شديدي شود مگر در موارد خاص تنها يک مسکن ساده دريافت مي کند و در عوض پزشک به او چندين روز استعلاجي مي نويسد و در موارد به ظاهر خطرناک نيز ابتدا با آزمايش هاي مناسب با تشخيصهاي احتمالي ( و نه يک چک آپ کلي بي هدف و پر هزينه!) به تشخيص قطعي مي رسند و آنگاه در صورت نياز به درمان بيشتر اکثرا در بيمارستان ويا کلينيک ( آن هم با خرج دولت!) درمان کاملي صورت مي گيرد. و خود مقايسه کنيد که ميان ماه من تا ماه ....
    حال در چنين فرهنگي که ما داريم مشکلات بسياري در مقابل گسترش هوميوپاتي ايجاد مي شود .
    ?) در هوميوپاتي اندازه و مقدار دارو بسيار کم است و کمتر از آن دفعات تکرار دارو ، بسيار براي بيماران سخت است که قبول کنند با اين مقدار دارو مي توانند درمان بيابند و چه بسيار مواردي بوده است که بيمار هوميوپاتي سرخود مقدار بيشتري از دارو را مصرف نموده و موجب اختلال در درمان شده است
    ?) نحوه درمان در پزشکي عادي به گونه اي است که مشکلات مختلف بيمار بايستي جداگانه و حتي توسط پزشکان مختلف معاينه شود و در نهايت داروهاي مختلف ( در حد يک داروخانه سيار!) تجويز شود . حال براي بيماران گاه قبول اين مسئله که اکثر اين مشکلات و يا بيماريها در واقع تنها يک بيماري ( با ابعاد وسيع ) هستند بسيار دشوار است
    ?) بيماران در درمان هاي رايج عادت کرده اند که علائم و ناراحتيهاي خود را بطور کلي ذکر کنند و پزشکي رايج نيز روز به روز تکيه بيشتري بر نتايج آزمايشگاهي دارد تا جائيکه تقريبا هيچ تشخيصي را بدون ثبوت آزمايشگاهي (يا راديولوژي) قبول ندارد و حتي علائم باليني مشخص نيز نمي توانند در موارد قانوني معيار خوبي براي درمان باشند.
    حال در چنين شرايط اجتماعي ، هوميوپاتي مجبور است تنها با تکيه بر علائم و خصوصيت دقيق بيماران و آنچه آنان عنوان مي کنند درمان کند و تنهاآزمايشگاه واقعي ، خود بيمار است .
    در نتيجه علاوه بر اينکه بيماران معمولا به راحتي نمي توانند جزئيات ضروري از آلام خود را بيان کنند از طرف ديگر در صورت هر گونه عدم موفقيت و يا احيانا مسائل قانوني پزشک هوميوپات محکوم مي شود که بدون نتايج آزمايشگاهي درمان نموده است و بدتر از همه زماني است که پزشک هوميوپات موفق به درمان کامل بيماران صعب العلاجي مي شود که اصولا اين بيماريها تغييرات آزمايشگاهي خاصي ندارند( ميگرن، بيماريهاي عصبي و روحي و خلقي، انواع دردهاي مزمن، ....) که در اين حال اکثرا اين نتايج موفقيت آميز از طرف همکاران پزشکي رايج با ديده ترديد نگريسته مي شود!
    ?) داروهاي پزشکي کلاسيک به گونه اي طراحي شده اند تا بتوانند با سرعت ايجاد آرامش و رهايي از درد کنند گرچه که اکثريت اين داروها فقط نقش مسکن دارند. اما در هوميوپاتي از آنجا که با تحريک سيستم ايمني در بيماريهاي مزمن زمان زيادي بايد صبر کرد تا نتيجه حاصل شود قبول اين شرايط از طرف بيماران ممکن است سخت باشد . گاه لازم است تا براي شروع درمان هفته ها صبر کرد که پذيرش اين موضوع با در نظر گرفتن اندازه و مقدار ناچيز داروها گاه بسيار دشوار مي شود
    ?)بيماران عادت کرده اند که بعد از قطع مصرف داروي شيميايي بيماري قبلي باز نگردد و ناخودآگاه فراموش مي کنند که براي بيماريهاي مزمن ( فشار خون بالا، سردردهاي مزمن، روماتيسم، بيماريهاي اعصاب ، بيماري قند، ... و خلاصه تمام بيماريهاي مزمن) ناچارند تقريبا تا پايان عمر از دارو استفاده کنند و با وجود چنين شرايطي فکر نمي کنند که بيماري بازگشته است.
    اما در هوميوپاتي زماني که بيمار با مصرف گاه يک عدد داروي هوميوپاتي بهبودي تا حدود يک ماه پيدا مي کند و بعد در انتهاي ماه علائم تا حدودي برگشت مي يابند ناراحت شده و گاه اذعان مي کنند که بيماري ام که برگشت ! در صورتي که هر بار خوردن دارو را بايد با هر بار خوردن داروي شيميايي مقايسه کرد در اولي ( هوميوپاتي) ماهي يک عدد و در دومي هر چند ساعت يک عدد دارو استفاده مي شود! و اين جداي اين فرق اساسي مي باشد که در درمان هوميوپاتي بعد از چند ماه يا حداکثر دو سال ( در موارد نادر) بيمار کاملا خوب خواهد شد و ديگر نيازي به مصرف هيچگونه دارو حتي هوميوپاتي ندارد
    ?) ظلم ديگري که بر پزشکان هوميوپات مي شود زماني است که بيماري با اولين مراجعه به يک هوميوپات نتيجه نمي گيرد که در اين حالت اکثرا کل طب هوميوپاتي را زير سوال مي برند و نه آن هوميوپات را. در صورتيکه در پزشکي رايج عدم درمان توسط يک پزشک تنها به معناي عدم موفقيت پزشک مربوطه است و نه کل پزشکي !
    با تمام شرايط فوق و با وجود فرهنگ غلط درماني که حتي با معيارهاي پزشکي معمول نيز قابل قبول نمي باشد هوميوپاتها کار خود را ادامه مي دهند و آرزويي به جز شفاي دردمندان ندارند . اميدوارم روزي برسد که اين نگرشهاي سطحي به درمان تصحيح شود و ارزش و کرامت انسانها ارج خود را بازيابد.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  7. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    پارادایم در هومیوپاتی ( قسمت اول)


    vital force
    The Homoeopathic Paradigm
    By the time of Samuel Hahnemann's birth in the late 18th century, the practice of medicine was divided into two major schools, the materialist and the vitalist. The materialist schools discarded the Hippocratic teachings of the vital force, the use of similars, and the idea of an inner essence in medicinal substances. Instead, they relied on the iatrophysical and chemical theories coupled with Methodic schools idea of radical interventionism. This was combined with the Galenic theory that "opposites cure opposites" and the use of strong mixtures of heroic medicines in large doses.
    The vitalist schools, on the other hand, upheld the tradition of the vital force and continued to view the human body as a dynamic microcosm of the universal energies. The physicians of the neo-Hippocratic movements rejected the iatrophysical methods and demanded a reintegration of anatomy, physiology, and pathology into the Hippocratic theory of the vital force (physis) or dynamism.
    It is only natural that the centuries old medical college at Montpellier, would lead the vitalist's revolution against the chemical-mechanical schools. It was Georg Ernst Stahl (1660-1734), who first reintroduced the ancient theory of the vital force in the form of the anima sensitiva, which is derived from the Greek term for the sensitive soul. Stahl proposed that the immaterial spirit is the creative power that animates the human body, and therefore, it is the source of an individual's vitality.
    Stahl's theory is called mono-dynamism because he postulates that the anima is the sole force behind all the activities of the organism in the state of health and disease. Not only was Stahl a great theorist, he was also an astute clinical observer and an innovative chemist. The 1977 Nobel Prize winner in chemistry, Dr. Ilya Prigogine, who is a leader of the new science movement, remarked that Stahl was the father of modern vitalism, as well as the inventor of the first consistent chemical systematics.
    Another influential physician was Dr. Friedich Hoffman (1660-1742), a classmate of Dr. Stahl's with whom he remained a life-long friend. His medical theory was based on the belief that a vital substance that is finer than all matter pervades the universe. He postulated that the inflow and outflow of the vital substance was responsible for maintaining the body in a "tonic" state of balance. Therefore, it is an excess or deficiency of this vital tonus that produces the various signs and symptoms known as disease. Hoffman's work inspired further development of the concept of hyper and hypoactive biological states and their relationship to the excess or deficiency of the vital energy.
    The theory of the vital substance reappeared in the 19th century in the philosophy of James Kent and his concept of the vital force as the simple substance. based his ideas on the philosophy of Immanuel Swendenborg (1688-1772 AD.), who was an influential philosopher-scientist during the 18th century. Hering, and Boericke were all interested in the Swendenborgian philosophy and it is possible that Hahnemann was also familiar with his works.
    Stahl's theories were developed further at Montpellier by Joseph Barthez (1734-1806) whose principal works were published in 1798. Stahl introduced the modern doctrine of the "force vitale" and placed its seat in the brain and solar plexus. Stahl taught that the vital force was transmitted though the nervous system to the various centers of the body. Barthez maintained that the vital force was not the same as the conscious soul (anima) because its functions are automatic, instinctive, and subconscious.
    Barthez's theory is called duo-dynamism because he separated the activity of the conscious mind from the autonomic functioning of the vital force. He observed the constitution from the viewpoint of synergism and sympathy, which he called "a concourse of simultaneous successive actions of forces". According to Barthez it is the synergistic activity of all the bodies dynamic systems that form a complete human being. Barthez's balanced his view of synergetic vitalism with careful clinical observations in the spirit of Hippocrates and the Greek naturalists.
    The Three Vital Principles
    Samuel Hahnemann view of the vital force was in complete harmony with the teachings of the Montpellier school and comes very close to the ideas put forward by Barthez. Hahnemann elucidates the homeopathic version of the vital force and explains its activities during the normal state of health in aphorism 9 of the Organon of the Healing Arts. In harmony with the ancient naturalists he bases his system of the vital force on the "dynamis" which is derived form the Greek term that means the sovereign or the supreme power. Vide aphorism 9.
    The State of Health
    "In the health condition of a human being it is the spiritual vital force, the dynamis, animating the material organism which reigns supreme and retains all the parts of the organism in admirable, harmonious vital operations as regard to its sensations and functions, so that our indwelling reason-gifted spirit can freely employ this living healthy instrument for the higher purposes of our existence".
    In aphorism 9 Hahnemann offers his vision of a human organism as a trinity manifesting on three synergistic levels. In this system the conscious spirit (Gr. Geist), the instinctive vital force, and the physical organism represent the three levels of being. Through this synergetic activity all of human experience is dedicated to the evolution of the individual and the species. The source of these interdependent levels is the immaterial being (anima, soul, pneuma), the innermost essence of the experience. It is the energy of the immaterial being that circulates from the inner realms of the spirit to the dynamic level of the vital force and the outer material organism.
    In the homoeopathic paradigm the creative forces come "from within to without", and as James Kent said, offers the homeopath knowledge of those things which come first. The vital energy also flows from the higher brain centers to the lower somatic structures. This is observed in the maxim "from above to below" and "from the more important to the lesser important". This establishes the principles of natural healing that have become known as Hering's Laws. He elucidated three principles by which homeopaths may observe the direction of cure. These three principles represent principles innate in the evolution of the human species.
    1. A permanent cure takes place from WITHIN TO WITHOUT. This is observed when the mental and general symptoms of a patient are the first to ameliorate after the administration of the proper homeopathic remedy. This process sometimes takes place almost immediately and is a sign that the physical symptoms will get better even if they seem worse for the moment.
    2. The second maxim is that a cure takes place from ABOVE TO BELOW AND FROM THE MORE VITAL ORGANS TO THE LESS IMPORTANT AREAS. This manifests when the mind, brain and nervous respond to a remedy before the organs and somatic structures. It has also been noticed that the symptoms will ameliorate from the top of the body toward the lower extremities.
    3. The third maxim states that the vital force heals the symptoms in THE REVERSE ORDER OF THEIR CHRONOLOGICAL DEVELOPMENT. This means that the vital energy heals the body by reversing the chronological order that the symptom followed as they first developed. In this way the most recent symptoms will be the first to leave and the last symptoms to heal will be those that came first.
    The direction of cure reflects the way that the three vital levels, the conscious spirit, the instinctive vital force, and the physical organism are created. The voluntary nervous system acts as the medium for the free will of the conscious mind The vehicle of the instinctive vital force is the autonomic nervous system. The physical organism houses both the instinctive and conscious aspects of a human being. In the aphorism 10 of the Organon Hahnemann points out the life force is the source of human life

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  9. #5
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    پارادایم در هومیوپاتی ( قسمت دوم)


    vital force
    The Vital Principle
    "Without the vital force the material organism is capable of no sensation, no function, no self-preservation as it derives all sensation and performs all the functions of life solely by means of the immaterial being (the vital principle) which animates the material organism in health and in disease.

    Footnote: It is dead, and now only subject to the power of the external physical world, it decays, and is again resolved into its chemical constituents."
    Every living creature represents billions of years of the evolutionary growth by the vital force through the cellular organism. On this basis the principle of self-awareness developed to the point where it became able to employ the physical structure for its own purposes. This establishes the principle of free will that has reach its highest biological development in the conscious mind of a human being. The vital force and the physical organism are a functional polarity of the life principle. Vide Organon.
    Unity of the Life
    "The organism is indeed the material instrument of life but it is not conceivable without the animation imparted to it by the instinctively perceiving and regulating dynamis, just as the vital force is not conceivable without the organism, consequently the two together constitute a unity, although our thinking mind separates this unity into two distinct conceptions for the sake of easy comprehension".
    Hahnemann's biomedical model is in complete harmony with his view of metaphysics and philosophy. Until as late as 1930 many biologists upheld the vitalist theory so it is only natural that they have reintroduced this idea into the modern scientific field. The electrodynamic aspect of a biological organism has been validated by modern research into the bioelectrical fields of the body. It has been found that the subtle electromagnetic fields of living organisms are very complex and are an important factor in controlling growth and morphogenesis. The electrodynamic fields are as force that help maintain a stable pattern during the constant flux of the physio-chemical transactions that take place in the organism. The interdependence of the electrodynamic field and the atomic components of molecules are such that one can not be conceived without the other. In biology there can be no doubt that the electromagnetic phenomenon a medium for unity, integration and continuity.

    Over the years the theory of the vital force has fallen out of favor with the materialistic minded who long ago separated the mind and body into independent categories. These existentialist scientists interpreted the Darwinian theory of evolution as the final proof that all spiritual myths were dead. Little known to many of these individuals, Darwin 's also studied metaphysics and philosophy. The new materialist scientists asked, "What type of human soul could there be if humans evolved from monkeys?" Many proudly refuted Biblical creation and stated "God is dead". To them human beings are nothing more than the fittest and most dominant of the animals. Evolution of species is nothing more than a battle than human beings won by conquering nature. Metaphysics and science were presented as enemies rather than as complementary inquiries. Are the Christian fundamentalist's creation story or the atheist's interpretation of the -Darwinian theory the only way to view our origins? Fortunately not!
    In Search of the Vital Force
    The early Greek philosopher, Xenophanes (520 BC.), taught that the universe was overseen by a Supreme Being who operated the universe by the power of thought. He felt that the human consciousness reflected the creative thought of the universal mind because they were One. He also discovered fossils of prehistoric sea creatures in the hills and postulated that all life had evolved out of the sea. From this we can see that modern humans are not the first people to think about such things! Where can a today's vitalist look for a balanced understanding of evolution, divinity, and the nature of the vital force?
    The great Anaxagoras taught that a supreme mental force organizes the matter of the universe in a system comparable to a living organism.. In this way our cells, our bodies, our minds, our planet, our solar system, and the entire universe are all organisms within organisms linked interdependent through the oneness of the vital force. The ancient Greek myth that our planet is a living organism has been resurrected as the "Gaia Hypothesis", formulated by British atmospheric scientist, James Lovelock, and the American microbiologist, Lynn Margulis. In this theory the microorganisms, plants and animals that inhabit the Earth control its climate and surface environment. In living Earth theory all the functions of our planet are part of an intricate web of self-regulating activities that maintain a constant state of balance. Within our environment all inorganic and organic substances are considered to be part of one large planetary organism. In the same way that our inner world is made up of many symbiotic organisms, human beings are living within a larger planetary organism
    The origin of life was in the ancient Precambrian seas around four billion years ago. It was in an atmosphere with no oxygen that the first single cellular organisms developed as a simple form of blue green algae cell called the prokaryote. They were the first organisms to develop the ability to adapt to their environment and provide their own life force and procreative power. They developed the ability to use carbon dioxide and other gases in the primitive atmosphere by photosynthesis, and in the process they gave off oxygen into the environment of the planet. These first cells had no nucleus and multiplied themselves by cellular division. After two billion years of adaptation these plant organisms created the biological and ecological conditions necessary for the next stage of evolution.
    As the oxygen in the oceans and air began to reach the present day levels there appeared another single cellular organism called eukaryotes that have a nucleus containing chromosomes with genetic material. The symbiotic merging of the prokaryotes with certain spiral shaped bacteria created the new living cell. Within the eukaryotes the prokaryotes became the organelles with the bacteria acting as the flagella of a new photosynthetic cell, the chloroplast.
    Thus the experience of two billion years of adaptation by the prokaryotes was integrated into the new life of the eukaryotes, yet the prokaryotes still retained their own separate DNA, RNA and self-replicating abilities. In the chloroplasts of today's plants the prokaryotes still carrying out the same function of exchanging carbon dioxide for oxygen that their ancient relatives did 4 billion years ago. For one billion years these symbolically synthesized organisms lived together and multiplied through cellular division oxygenating the planet and making it ready for the next spontaneous leap of evolution.
    About one billion years ago when the ancient seas were teaming with plant plankton a new species of animal organisms arose through symbiosis. In animal plankton the cholorplasts were replaced with the mitochondria found in all animal cells. The functions of the mitochondria are complementary to the plant choloroplasts as they breathe oxygen and give off carbon dioxide as a waste. The animal plankton feed on plant plankton and breathed the oxygen in the oceans. Slowly animal new cells formed more complex multicellular organisms and began to proliferate through ***ual reproduction. This caused the rapid development of the genetic material of these organisms and by the dawn of the Cambrian period six hundred million years ago the oceans were full of animal life. The most common fossils of the sea creatures of this period are of the Trilobites.
    Chloroplasts and mitochondria are the outcome of a symbiotic process that began billions of years ago. They act as regulators of the bioenergetic requirements of all the living things on this planet and exist all around us in the cells of every plant and animal of this world. They live in every cell in our bodies where they breathe for every cell we have by activating the cellular energy cycle. The mitochondria were once thought to be the most dynamic part of our cells, but in reality, they have their own DNA and are a separate life form that lives in our body. It is a very interesting to know that a good part of what we though were "our bodies" is really a separate form of life with its own genes. Actually, without these ancient guests in our cells "we" wouldn't even exist!
    The human mitochondria are passed on primarily through the egg of the maternal lineage as very few are found in the sperm of a male. In this way women are the custodians of the ancient Earth Mother symbiotic unity as they pass on life within life from within their own bodies. As it is true in the outer environment, it is equally true for the inner ecology of a human being, there are no separate entities because life is based on interdependent origin. Every creature is an integral part of the living environment in which they choose situations that are beneficial for the evolution of the planetary organism. In this way all of creation joins together to regulate the various life forms within the planetary organism and the biosphere. The archetypal image of life being made up of smaller organisms living symbiotically within larger organisms has been in the collective consciousness of humanity since the beginning of time.
    The Consciousness Principles
    Free will became a primary principle when the self-regulating vital force provided the background for individual experience. The individual manifests as the self-awareness that experiences comfort or distress and possesses the intelligence to transform their environment for the better. From the simplest organism to the most evolved species the vital energy present in a life form is dedicated to the preservation and evolution of life and passing on the best qualities to the next generations. In this way over long periods of time the evolutionary process guides the development of all life within the planetary organism in the direction of maximum potential.
    With the arrival of the human consciousness we enter the most recent phase of evolution as this heightened awareness allows individuals and social groups to make conscious decisions. Now the slow and careful changes of evolutionary time have given birth to the creative time within the minds of human beings. Unfortunately, the ecological disasters caused by humanity have begun to look similar to another archetypal myth of the ancient Greeks, the story of the opening of Pandora's Box. Fortunately, what Pandora found in the bottom of the box after her curiosity led her to release all manners of things into the world was the spirit of hope. For without a child-like curiosity there is no experience, and without experience there is no growth, and without growth there is no hope.

    STUDY GUIDE: The evolution of the life force through the three worlds is a complementary study to the Genus Materia Medica. Pura The mineral, plant and animal remedies reflect the evolution of the life force within our greater planetary body and the human organism. The inorganic and organic worlds make up a functional polarity that regulates the life principle in the outer and inner worlds. The study of natural sympathies and harmonies form the basis of singatura rerum, the doctrine of signatures. Hahnemann did not consider the signatures associated with the old folk traditions as satisfactory material to be entered in the homoeopathic materia medica. A hypothesis based on the doctrine of signatures must be tested by provings and clinical confirmations to be included homoeopathic materia medica. Areas of future investigation should be entered into the commentaries as a hypothesis rather than as rubrics.
    Our study of the Hahnemann's Advanced Methods, Volume 1, Clinical Practice, is closely related to the Genus Materia Medica. These two textbooks are complementary works that can be applied directly to clinical practice. I am beginning a new study of Mother Nature and reading all about the minerals, plants and animals found in our materia medica. I have been investigating the geology, botany and zoology of the Himalayas . Under special observation is the monkey tribe and their temperaments and habits. The close relationship to human beings makes them special. Perhaps, there is a remedy here. If we observe the natural world around us the study of the materia medica will come alive

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  11. #6
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    تاريخچه كامل هوميوپاتي در قالب زندگينامه هانمن


    تاريخچه هوميوپاتي قدمت هوميوپاتي به حدود 3500 سال قبل برمي‌گردد، اما از دو قرن پيش مجدداً به صورت رسمي شكل گرفت و به خصوص از حدود 40 سال پيش تا كنون دوباره مورد توجه جدي قرار گرفته است، به طوريكه از جانب WHO به رسميت شناخته شده و داروهايش نيز مورد تائيد FDA قرار گرفته‌اند. اصول اوليه هوميوپاتي را به بقراط(460-350 قبل از ميلاد) نسبت مي‌دهند. وي در اين باره مي‌نويسد : «همانگونه كه يك بيماري توسط موارد مشخص ايجاد مي‌شود، با استفاده از اين موارد مي‌توان آن بيماريها را درمان نمود.»
    پس از بقراط، جالينوس و در قرن 15 و 16 يك پزشك سوئيسي با نام مستعار پاراسلسوس اصل مشابهت را در درمان بيماريها بيان نمودند.
    داستان بسيار جالبي از ابو علي سينا نقل شده است كه وي براي درمان مادري كه در اثر وحشت از دست دادن بچه‌اش دچار فلج اندام فوقاني شده بود، از وحشتي شديدتر كه برايش فراهم نمود، استفاده كرد.
    روايتي نيز از امام رضا عليه السلام در قرن 3 هجري قمري نقل شده است كه ايشان به مامون براي رفع حساسيتش به آب شهرهاي ديگر، فرموده بود كه ظرف آبي از پايتخت در سفر همراه ببرد و هنگام نوشيدن، آب شهر غريب را با آن مخلوط نمايد و مصرف كند، كاري شبيه به پايه تجويز دارو در هوميوپاتي - كه در قرن 18 بنيان نهاده شده - چرا كه هر دو بر اين اصل استوارند كه خاصيت مواد بدون نياز به حضور مادي آنها در محلولشان حفظ مي‌شود.
    تولد هوميوپاتي نوين را به يك پزشك آلماني به نام ساموئل هانمن منتسب مي‌دانند كه در سال 1755 در شهر من‌سن(missen) آلمان متولد شد. تحصيلات خود را در همين شهر شروع كرده و بعد از اتمام دوره دبيرستان در سال 1775 وارد دانشكده پزشكي ليپزيگ(leipzig) شد. ولي پس از مدتي تحصيل در اين رشته را رها كرد و به تحصيل در رشته شيمي و سپس زبان پرداخت و بعد از دو سال نيز در آن رشته فارغ‌التحصيل شد.
    پس از آن در وين و ترانسلوانيا(transylvania) به تحصيل در رشته زبان پرداخت.(وي قادر بود علاوه بر زبان آلماني به زبانهاي لاتين، يوناني، انگليسي، فرانسه و اسپانيولي به رواني صحبت كند.) سپس وي تحصيلات پزشكي خود را در دانشگاه ارلانگن(Erlangen) در باواريا(Bavaria) كامل نمود و در دهم اگوست 1779 درجه دكتراي پزشكي خود را دريافت نمود.
    طبابت آن زمان بر اساس اين نظريه استوار بود كه بايد بيماري را از بدن خارج نمود. كتابهاي پزشكي آن زمان به راحتي براي بيماريهايي شبيه سرفه و بارداري، بر خونگيري مكرر و زياد و نيز تنقيه كردن بيماران در حجمي وسيع و همچنين اجبار بيماران به بلع مقدار زيادي از داروهاي تركيبي از جمله مسهلها و قي‌آورها - كه حدس زده مي‌شد در بهبود شكايات و مشكلات بيماران مفيد واقع شوند - اصرار مي‌ورزيدند.
    هانمن از اين مساله رنج مي‌برد كه با وجود چنين درماني افراد بيشتري فوت مي‌نمايند تا از خود بيماري! وي در اواخر سال 1781 پست رياست اداره بهداشت گومين را در نزديكي مگدبورگ به دست آورد. در طي سه سال كه او آنجا بود با دختر خوانده يك داروفروش ازدواج كرد. وي از طريق ترجمه كتاب كسب درآمد مي‌كرد، زيرا كه افراد شهر هنگام بيماري داروهاي خانگي را ترجيح مي‌دادند تا اينكه به يك دكتر جوان مراجعه كنند.
    وي در اين هنگام اولين مقاله خود را تحت عنوان «مسير درمان بيماريهاي كهنه» نوشت كه در لايپزيگ در سال 1784 انتشار يافت كه در اين مقاله به وضوح عقايد هانمن مشخص مي‌باشد. هانمن سپس به شهر درسدن مهاجرت نمود و شروع به ترجمه كتابهاي زيادي به زبانهاي فرانسه، انگليسي، لاتين و يوناني نموده و به مدت 4 سال در بيمارستانهاي آنجا كار كرد.
    سپس در سال 1789 به منظور نزديكي به مركز علوم به لايپزيگ عزيمت نمود و در سال 1795 در لايپزيگ كتابي با عنوان «دوست سلامتي» نوشت. وي در اين زمان مقالات زيادي در مورد طب و شيمي نوشت كه در آنها عدم اطمينان وي به داروهاي آن زمان به طور كامل مشخص است.
    وي در اين زمان دو كتاب ديگر منتشر نمود كه يكي در مورد مسموميت با آرسنيك و ديگري درموردتشخيص و درمان بيماريهاي مقاربتي بود. در طي اين زمان سخت هانمن طبابت را كنار گذاشته بود و از طريق ترجمه كتب امرار معاش - به شيوه‌اي سخت و فقيرانه - مي‌نمود. در سال 1791 هنگامي كه مشغول ترجمه از انگليسي به آلماني يك كتاب تحت عنوان رساله اطلاعات داروئي «cullen's treatis on Materia Medica» به نويسندگي يك پزشك مشهور اسكاتلندي به نام ويليام كولن (William cullen) بود، به شدت با عقيده وي مبني بر توجيه علت اثر كنيين در درمان مالاريا به علت تلخي و اثرات تونيك آن بر معده مخالفت كرد.
    او براي اثبات اين مدعا مواد تلخ بسيار قوي را به همراه چند نوع ماده قابض مخلوط نمود. اما اين مخلوط عليرغم اينكه از نظر هر دو خاصيت فوق بر كنيين ارجح بود، قدرت از بين بردن تب را نداشت. او اين مساله را بدين ترتب ادامه داد كه موادي نظير قهوه پررنگ، فلفل و آرسنيك تبهاي منقطعي ايجاد كرده و همزمان در مقابله با همان علائم مي‌توانند بكار روند.
    دكتر كولن در زمان خود استاد بسيار محترمي بود و بنابراين حملة هانمن به نظريات او بسيار بحث‌انگيز شد و اين درست همان حالتي است كه فرض كنيدكسي به اصولي‌ترين قوانين پزشكي عصر حاضر ايرادات اساسي وارد كند. هانمن به آزمايشات خود با كنيين ادامه داد و يك انس از آن را مصرف كرد و در همان روز دچار حملات تب سرد شد و علائمي مانند مالاريا از خود بروز داد. او اينطور استنباط كرد پوست درخت سين‌كونا(كنيين) كه براي درمان تب نوبه(مالاريا) استفاده مي‌شود به اين دليل بيماري را شفا مي‌دهد كه همان نشانه‌هايي را كه شبيه تب برگشتي يا نوبه‌اي است در يك فرد سالم ايجاد مي‌كند.
    او در مقالاتش بارها مخالفت خود را با شيوه درمان پزشكي رايج در آن زمان ابراز نمود و همچنين به فعاليت علمي خود در اين باره، به خصوص پس از انتصاب و عضويت در جامعه اقتصادي لايپزيگ و آكادمي علمي مينز(Meinz) در سال 1791 ادامه داد و همزمان با آن بر تعداد مخالفانش نيز افزوده شد. در طول سالهاي 1793-1805 مصائب زيادي بر هانمن وارد شد كه از آن جمله‌اند مرگ پسر و دو دخترش در حوادث مختلف و رواني شدن تنها پسر باقيمانده‌اش.
    زندگي سرگردان وي به مدت 13 سال طول كشيد و در بيست شهر مختلف زندگي نمود. با اين وجود در اين مدت نيز چند مقاله ارزشمند نوشت كه از آن جمله است : «اصول جديد براي اثبات قدرت شفادهي داروها» كه در مجله پزشكي هوفلاند(Hufeland) در سال 1796 منتشر شد. بسياري اين سال را سال تولد هوميوپاتي مي‌دانند ، چرا كه در اين سال هانمن قانون مشابهتها را انتشار داد و براي اولين بار اصطلاح هوميوپاتي را به كار برد.
    او مي‌نويسد :‌«آزمايشگر بايد عقلاني و عملي تا آنجا ممكن است دارو را بر روي بدن انسان آزمايش كند تنها از اين طريق است(Proving) كه مي‌توان تاثير حقيقي دارو را كشف نمود»شركت در اين آزمايش (proving) آگاهانه بوده و شركت كنندگان پس از طلاع از مراحل آن، داوطلبانه به اين امر مبادرت ورزيده كه به طور معمول پزشكان هوميوپات يا دانشجويان علاقمند مي‌باشند. از نامي‌ترني اين افراد، هوميوپات برجسته و معروف، جيمز كنت مي‌باشد. او proving را تا مراحل بحراني بيماري حتي تا خونريزي مغزي ادامه مي‌داد.
    از سال 1790 تا 1805 روش درماني جديد او به تدريج تبلور يافت و در سال 1810 كتاب ارگانون كه حاوي انديشه‌هاي هانمن در روش جديد درماني بود و در آن به طور واضح و دقيق، اصول و قوانين حاكم بر هوميوپاتي شرح داده شده است را انتشار داد. اين كتاب تا زمان مرگ هانمن 6 بار تجديد چاپ شده وبه 15 زبان دنيا ترجمه گرديده است. وي اصل بنيادين هوميوپاتي را چنين بيان مي‌نمايد :
    «Similia similibus currentur يا مشابه، مشابه را درمان مي‌كند» و در ادامه بيان مي‌نمايد كه هر دارويي بتواند در بدن يك فر دسالم همان نشانه‌هايي را توليد كند كه يك بيماري مي‌تواند به وجود آورد، قابليت درماني را به آساني، كامل‌ترين و پايدارترين حالت دارد. مهمترين تاثيرات هوميوپاتي را در اپيدمي سالهاي 1801 Scarlet fever و 1813 تيفوس مي‌بينيم كه در آن كارآيي هوميوپاتي به شدت اثبات شد، بطوريكه در اپيدمي تيفوس فقط دو بيمار از مجموع 180 بيمار مداوا شده به روش هوميوپاتي فوت كردند، در حالي كه ميزان فوت بيماراني كه با پزشكي رايج آن زمان درمان شده بودند، بيش از 50% بود.
    در طي چند سال بعدي او دارو‌ها و مواد مختلف زيادي را امتحان كرد و براي هر دارو يك ليست طولاني از اثرات ثبت شده روي بدن(Proving) تهيه كرد. او فهميد كه برخي از محلولها آنقدر قوي هستند كه در تعدادي از بيماران اثرات سمي توليد مي‌نمايند. لذا جهت كاهش سميت اين مواد محلوهاي رقيق‌تر را امتحان نمود و كشف كرد كه رقيق شدن آنها نه تنها اثرات سمي را حذف مي‌نمايد، بلكه قدرت و عمق عملكرد داروها را افزايش مي‌دهد.
    نتايج اين بررسيها در طول زندگي او منجر به ثبت اثر كامل 99 دارو بود.(شاگردان وي تا پايان قرن 19 بر روي 600 ماده كار كردند. كتاب مهم فرهنگ دارويي (Materia Medica pura) وي در 6 جلد بين سالهاي 1812-1811 چاپ شد كه در آن علاوه بر اطلاعات دقيق در مورد هر داروي هوميوپاتي و نحوه كاربردش در درمان بيماري، هانمن نحوة درمان شخصي خود را نيز آورده است.
    وي مي‌نويسد : «علاوه بر درمان بيماري، شناخت دقيق خصايص هر بيمار از وظايف پزشك است.» اين خصايص در هر مورد فرق مي‌كند(مخصوص فرد مي‌باشد) و به جزداروهاي با دوز مناسب(minimal dose) هاميوپاتي، هيچ روش مناسبي براي درمان نمي‌باشد كه بتواند هر فرد بيمار را با سرعت و به صورت پايدار درمان نمايد.
    در سال 1818 آخرين كتاب مهم و اساسي هانمن منتشر شد(بيماريهاي مزمن، طبيعت ويژه و درمان به روش هوميوپاتي اين بيماريها). جلد اولين اين كتاب به اصول و مباني طبابت به روش هوميوپاتي و ديدگاه كل‌گرايانه به فرد بيمار كه در حقيقت درمان (جسم، روان، ذهن) است، اشاره دارد. جلد دوم اين كتاب به نيروي حيات(vital force) اشاره داشته و توانايي اين نيرو را در بدن انسان توضيح مي‌دهد.
    امروزه نيز اين كتاب به همراه ارگانون و فرهنگ دارويي در سراسر دنيا به عنوان مرجع و پايه مطالعات هوميوپاتي به حساب مي‌آيد و تعداد زيادي هوميوپات همه روزه مطالب جديدي از زواياي جملات هانمن در اين كتابها كشف مي‌كنند. مقالات متعدد هانمن نيز در كتابي به نام lesser writing جمع‌آوري شده كه حاوي نقطه نظرات وي در باره جنبه‌هاي گوناگون متدولوژي هوميوپاتي مي‌باشد.
    در طول زندگي هانمن و بعد از مرگ وي، پزشكان ديگر به شدت درصدد مخالفت با هوميوپاتي و از اعتبار انداختن آن برآمدند. بسياري از دانشجويان هانمن او را به علت ترس از بودن با او و هوميوپاتي كه ممكن بود باعث از بين رفتن شانس اخذ درجه دكتراي ايشان و يا صدمه به وجهة پزشكيشان شود، ترك نمودند. مقالاتي كه هوميوپاتي را به تمسخر مي‌گرفتند، در روزنامه‌ها و مجلات مرتباً چاپ مي‌شد.
    در كنار هانمن ديگر پزشكان و شاگردان او نيز مورد آزار قرار گرفتند. افرادي همچون دكتر كارل فرانز(Karl Franz) مجبور به بازنشستگي شد و داروهاي هوميوپاتي كريستين هورن بورگ(christian Hornburg) مصادره و به صورت نمادين در قبرستان يك كليسا دفن شد. او اولين قرباني اثبات درستي عقايد هوميوپاتي شد، زيرا قبل از دادگاه به عناوين مختلف مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سرانجام محاكمه و زنداني شد و پس سه روز فوت نمود.
    پس از فوت هانمن هوميوپاتي به گسترش خود ادامه داد تا آنجا كه در انتهاي قرن نوزدهم به روش هوميوپاتي در بيش از 60 كشور جهان طبابت مي‌شد. تخمين زده مي‌شود تاكنون حدود 400 ميليون نفر تحت درمان هوميوپاتي قرار گرفته‌اند و در تمام اين كشورها بيمارستانهاي هوميوپاتي وابسته به دانشكده‌هاي آن تاسيس شده، جمعيتها و گروه‌هاي پزشكي هوميوپاتي تشكيل شده است.
    در بسياري از كشورها مانند آلمان، انگلستان، سوئد، فرانسه و آمريكا داروهاي هوميوپاتي در فارماكوپه(دارونامه) رسمي آن كشور وارد شده است و در برخي كشورها مانند فرانسه و انگلستان داروهاي هوميوپاتي تحت پوشش بيمه قرار دارند. همچنين تمامي داروخانه‌هاي فرانسه موظف به فروش داروهاي هوميوپاتي مي‌باشند.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  12. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  13. #7
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    جایگاه پزشکی هومیوپاتی در نظام خدمات بهداشتی درمانی



    تلفیق روش های هومیوپاتیک با پزشکی رایج مانند دیگر رشته های پزشکی کل نگر که وارد حوزه پزشکی مکمل شده اند می تواند به توسعه پژوهش، آموزش و درمان هومیوپاتیک کمک نماید و اعتبار علمی و همکاری های بین المللی در این میدان را افزایش دهد.
    البته این رویکرد تلفیقی تنها با نگرشی بدون تعصب به محدوده ی توانمندی های درمانی هومیوپاتی میسر می شود. به هر حال هومیوپاتی مسیرهای گوناگونی در سیستم های بهداشتی کشورهای مختلف برای هماهنگی پژوهشی و بالینی با پزشکی رایج طی کرده است و در نظام ارجاع جایگاه های متفاوتی را به خود اختصاص داده است.
    هومیوپاتی در برخی از بیماریها اثربخشی بیشتری در مقایسه با پزشکی رایج داشته است و در برخی از بیماریها کمتر موثر بوده و یا زمان طولانی تری برای درمان نیاز داشته است. یک نظام هماهنگ سلامتی در پی شناخت و استفاده از همه روش هایی است که می توانند اثرات مثبتی برسلامتی داشته باشند. در این راستا، سیستم های بهداشتی، درمانی برخی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه با استراتژی های زیر سعی در شناسایی و بهره وری از درمان های هومیوپاتی داشته اند :
    - شناخت دقیق هزینه اثر بخشی
    - شناخت تداخل اثر با درمان های پزشکی رایج
    - آموزش و اطلاع رسانی علمی
    - تنظیم یک نظام ارجاع هماهنگ هومیوپاتی- آلوپاتی
    - توسعه ی امکانات آزمایشگاهی که ویژگی ها و اثرات داروهای هومیوپاتی را عینی نمایند. (مانند دستگاه های اسپکتروفتومتری که شکلهای متفاوت کریستالی محلولهای هومیوپاتیک را نمودار می سازد.)
    - استفاده از روش های تحلیل کیفی در کنار مطالعات کمًی تحقیقات در هومیوپاتی در زمینه های زیر صورت می گیرد.
    - اثبات اثر داروها
    - مطالعات همه گیر شناختی
    - شناخت ساز و کارهای داروهای هومیوپاتی
    - میزان تأثیر داروهای هومیوپاتی در بهبود بیماری ها
    - مقایسه اثر داروهای هومیوپاتی با دارونما و داروهای رایج در درمان بیماریها
    - مطالعات جامعه شناختی در مقبولیت و میزان استفاده از هومیوپاتی به عنوان یک روش درمانی جدول های 1 و 2 در پایان همین مقاله نمونه هایی از کار آزمایی های بالینی معتبر در زمینه ی اثر بخشی درمانهای هومیوپاتیک را نشان می دهند.
    البته باید اقرار نمود که تحقیق در هومیوپاتی به دلایل زیر دارای مشکلاتی است :
    - متأسفانه تحقیقات در هومیوپاتی و کلاً شاخص های ارزیابی کارایی tm/cam به علت ماهیت کل نگران با پزشکی متعارف متفاوت است.
    - همسان نبودن طبقه بندی بیماری ها و داروها در پزشکی متعارف و هومیوپاتی
    - وابستگی شدید نتایج به دانش و مهارت هومیوپات
    - احتمال بروز تشدید علایم در مراحل اولیه ی درمان
    - نیاز به پیگیری طولانی در بیماریهای مزمن
    - نیاز به استفاده از داروهای مختلف برای درمان یک بیماری در افراد مختلف.
    اینها مواردی هستند که چالش هایی برای یک محقق هومیوپاتی ایجاد می نماید و روشهای تحقیق کیفی در آن اهمیت بیشتری می یابند.
    طرح های پیشنهادی who برای ورود هومیوپاتی به سیستم های تندرستی
    1- کسب اطلاعات بیشتر در مورد؛ عمومیت روش ها، منافع حاصله و روش های کاربردی هومیوپاتی
    مطالعاتی از این نوع در آمریکا و استرالیادرباره ی اثرات روش درمانی، کارایی، ایمنی، هزینه- اثربخشی صورت گرفته است.
    2- کسب اطلاعات در مورد انگیزه بیماران در استفاده از روش درمانی و الگوی مصرف
    3- بهبود کیفیت هومیوپاتی در عمل
    خصوصاً از طریق اشاعه ی دانش هومیوپاتی به ویژه نشانه شناسی آن، لازم است امتحانات دارویی جدید روی افراد سالم انجام شود تا یافته های سم شناسی و حساسیت سنجی برای داروهای تعیین شده، به روز شده و نشانه ها قابل اعتمادتر گردد.
    4- انجام تحقیقات بیشتر در زمینه ی سازوکارهای فیزیوپاتولوژیک داروها و چگونگی پاسخ دهی به درمان
    5- مقایسه روش های مختلف درمانی در هومیوپاتی
    به خصوص برای فراهم کردن استانداردهای درمانی مشخص لازم است.
    6- توسعه تحقیقات کلینیکی
    با گشایش بیمارستان هایی که درمان هومیوپاتی در آنها انجام می شود، عملکرد این طب به وضوح مشخص شده و مورد سنجش قرار می گیرد. انجام کار آزمایی های بالینی و متاآنالیزها بر اساس
    روش شناسی کلاسیک تحقیقاتی با کمترین هزینه و توجه به تأثیرات آن در کیفیت زندگی و افزایش طول عمر .
    7- توسعه تحقیقات پایه ای
    شروع کار روی موضوعات تحقیقاتی و ساز و کارهای دارو که باید با همکاری مراکز دانشگاهی و معتبر تحقیقاتی و امکانات کامل آزمایشگاهی صورت گیرد. این آزمایشات بخصوص در مورد خاصیت محلول های با رقت بالا از نظر فیزیکوشیمیایی می تواند در پذیرش نتایج تحقیقات بالینی بسیار موثر باشد و در تفسیر نظریات دانشمندانی که داروهای هومیوپاتی را فاقد ملکول دارویی و اثربخشی آنها را صرفاً اثر دارونما می دانند، بسیار مؤثر باشد.
    8- گسترش آموزش و تحصیل در هومیوپاتی
    خصوصاً زیرنظر مراکز دانشجویی معتبر و تشکیل مقاطعی که در آن پزشکان تحت آموزش قرار گیرند.
    9- تحقیق در مورد نحوه استقرار و اثرات ناشی از روش درمانی هومیوپاتی در نظام خدمات سلامت
    10- ایجاد رابطه ای نزدیکتر بین هومیوپات ها و بیماران از طریق آموزش آنها
    مشاوره های بیشتر، درک احساس بیماری آنها، کمک برای کنترل وضعیت بیماران و طی کردن مسیر درست درمانشان.
    هومیوپاتی با قدمت دویست ساله میراثی است که به همه تعلق دارد. چرا که هزینه برای آن کم است، تجویز، به شرطی که به تشخیص بیماری نزدیک باشد، بی خطر است و تکنولوژی زیادی به خاطر سادگی آماده سازی داروهای آن طلب نمی کند، گر چه این رشته نیازمند سطوح بالایی از علم و تجربه می باشد.
    منافع درمان درست به بیماران، پزشکان، کارخانه های تولید کننده دارو، مراکز توزیع دارو، محققین و سیستم های بهداشتی که هزینه ها، فوائد و خطرات این فعالیت ها را برآورد می کنند، خواهد رسید. بهبود رابطه ی بین مراکز هومیوپاتی و سیستمهای ملی سلامت خصوصاً از طریق آموزش، تحقیق و ارزشیابی،‌خیلی دور از دسترس به نظر نمی رسد به شرطی که همکاری های وسیع تر و صمیمانه تر ایجاد شود.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  14. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  15. #8
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    تاريخچه هوميوپاتي در ايران



    History of homeopathy in Iran can be classified into two time periods. In the first period, some homeopaths were involved in medical practice discretely, and undoubtedly the late Dr. Baharmand can be counted as the first Iranian homeopath. He, in 1924, began homeopathic medical practice in an office adjacent to the British embassy. After him, we can name the late Dr. Tabibi who continued the practise of homeopathy in the vicinity of Karimkhan Street in Tehran and delivered homeopathic medications to the patients with cooperation of the Red Crescent. The last one of the previous generation of homeopaths is Professor Jam who is one of the founders of Tabriz faculty of medicine. He facilitated the familiarization of homeopathy by holding several seminars in this faculty. Long retired now at the age of 90+, Dr Jam is living in Tehran.
    The second generation of homeopaths is indebted to Dr. Naaseri (Ph D in Aerospace Studies). The movement begun by him in Iran led to free homeopathy classes at the School of Medicine of Tehran Islamic Azad University, and also at Uromia University. He also treated many patients without any fee. But because he was not a physician, he was treated unkindly by Health authorities and consequently he returned to England.
    Dr. Mirzazadeh was invited by the authorities of Ministry of Health and came from Germany to Iran. He also held free classes to train a small group of homeopaths. He continues to practise in Tehran.
    Some students of Dr Naaseri and Dr Mirzazadeh progressed and themselves became experts in homeopathy and teachers - some now have International fame.
    Here, we must name Mr. Gholam-Hossein Beheshti who has always played an effective role in the promotion of homeopathy. He played an important role in arranging homeopathy classes as well as teaching in particular the philosophy of homeopathy. In this way, he paved the path for the development and extension of homeopathy throughout the country via different seminars held in various culture centers.
    On October 26th in 1995, the Supreme Council of Assessment of the Ministry of Treatment and Medical Education recognized Homeopathy as a therapeutic method, and finally in January 16th 1999 the regulations related to
    homeopathic physicians were communicated by the Minister of Health, Dr. Farhadi, to the education deputy of the Ministry and it was communicated to the medical sciences universities for immediate action. After this official recognition, nine physicians decided to establish a homeopathic association and they submitted a request to the Ministry of Interior. After a while, Ministry of Health and Treatment and Medical Education replied positively to the inquiry from Ministry of Interior by the letter No.: A/10001, and eventually the permit for commencing activities of the association was issued.
    The association’s founding board composed of Dr. Mazaherinezhad, Dr. Movaffagh, and Dr. Yousefizadeh was formed. Commencing work on December 20th, 2001 members under the supervision of an official representative of the Ministry of Interior, as an initial task they prepared the Articles of the Association and organised and held the first general assembly of the founding members in October 2002. At this meeting, a 5-member administrative board was elected by 130 homeopathic physicians in for first time as follow:
    Dr. Ardavan Shahrdar as president
    Dr. Mehdi Movafaghsharif as vice president
    Dr. Ali Mazaherinezhad as General Secretary
    Dr. Faranak Farzad as Treasurer
    Dr. Siamak Youssefizadeh

    The first IHA board of director 2002-2005 had lots of correspondence with national and international organizations and played an active role in the legalization of homeopathy in Iran. During this period IHA had many contacts with international organizations such as ICCH and AHML and at last became a member of LMHI. IHA owes Dr Shahrdar for his great effort on international contacts. On the other hand the directorial board was active in national accreditation of homeopathy by corresponding with The Ministry of Health, and Health Commission of parliament. During this period, Tehran University begin a 2 year course of Homeopathy through the endless efforts of Dr. Bijan Radmehr and Dr. Amirabbas Jafary. This course still continues to date.
    On July 2005 the 2nd administrative board was elected by IHA members as follow:
    Dr. Ali Mazaherinezhad as president
    Dr. Fazel Hamidbehnam as vice president
    Dr. Farbod Rahnamaie-Chitsaz as General Secretary
    Dr. Arash Ahmadi as Treasurer
    Dr. Behnoosh Nooshee

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  16. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  17. #9
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    داروسازي در هوميوپاتي


    ساختن داروهاي هوميوپاتي توسط پروسه‌هاي خاصي صورت مي‌گيرد كه به شرح مختصر آنها مي‌پردازيم :
    1 ) Maceration :
    در مورد گياهان اين فرايند را Maceration مي‌نامند . در طي آن كل گياه را - بدون گرم و سرد كردن خرد مي‌نمايند . ( البته بسته به نوع گياه و دارويي كه مي‌خواهد توليد شود مي‌توان از برگ ، ساقه ، جوانه ، ريشه ، گل و يا حتي گرده گياه به طور مجزا جهت ساخت دارو استفاده نمود . ) هميشه سالمترين گياه و سالمترين قسمت آنرا انتخاب مي‌نمايند و نيز سعي مي‌شود تا قسمتهاي انتخابي آنقدر كه ممكن مي‌شود عاري از ميكروارگانيسم باشد.
    اول با آب سرد و سپس با آب مقطر آنرا شستشو مي‌دهند و سپس روي يك صفحه شيشه‌اي آنرا خرد مي‌نمايند و بعد آنرا به داخل يك لوله آزمايش انتقال مي‌دهند و البته سعي مي‌شود اين لوله تيره باشد تا نور به آن نرسد .
    روي اين گياه خرد شده آب مقطر اضافه مي‌نمايند ( آب دوبار تقطير شده ) ، و بسته به نوع گياه آنرا براي مدتي ( معمولا 2 - 1 ماه ) در اين حالت قرار مي‌دهند تا تبادلات لازم صورت پذيرد . و نيز 20 - 5% الكل به آن اضافه مي‌نمايند كه ميزان الكل افزوده به آن بستگي به درصد الكل خود گياه دارد .
    محصول به دست آمده حداقل 2 هفته در درجه حرارت ( 30 - 15 ) معمولي و در محيط بسته ( پوشيده ) و تاريك مي‌ماند و پس از آن آنرا با صافي صاف مي‌نمايند . داروي بدست آمده داروي شماره‌ي صفر مي‌باشد كه به آن محلول مادر يا Mother Tincture M.t مي‌گويند كه هنوز توان‌دار نشده . ( هر چند كه در برخي موارد جهت درمان نيز از آن استفاده مي‌شود. ) پس از اين مراحل نوبت به توان‌دار كردن ( potertization ) مي‌رسد كه به سه روش صورت مي‌پذيرد :
    الف - يك سي سي از M.t را برداشته و نه ميلي ليتر آب مقطر همراه با مقدار كمي الكل ( حلال ) - و يا حتي با 9cc الكل خالص - مخلوط مي‌نمايند و سپس آنرا داخل يك لوله آزمايش به ميزان 3/2 ارتفاع آن ريخته و پس از بستن درب لوله ، آنرا براي 100 - 50 بار به شدت تكان مي‌دهند ( shaking ) و يا به شكل ضربه زدن به اجسام نيمه سخت مانند جلد چرمي كتاب اين كار را انجام مي‌دهند .
    حال داروي به دست آمده ما 1X يا 1D كه به طور معمول به شكل X1 يا D1 نوشته مي‌شود و در واقع حروف اول « يك دهم » = Decimal يا X/1 = 1/10 مي‌باشد . براي تهيه D2 = X2 يك سي سي از X1 يا D1 برداشته و آنرا با 9cc حلال مخلوط نموده و مراحل Shaking را دوباره انجام مي‌دهند كه داروي حاصله را D2 = X2 ( با رقت ملكولي 2- 10 = 100/1 ) مي‌نامند و به همين ترتيب 3- 10= D3 به دست مي‌آيد .
    ( در هوميوپاتي به طور معمول از داروي D5 يا X5 به بالا استفاده مي‌شود .)
    ب - در روش ديگر 1cc از M.t را با 99cc حلال حل كرده و محلول حاصل را C1 (حرف اول Centimal) مي‌نامند كه داراي رقت ملكولي ( 2- 10 = 100/1 مي‌باشد و اگر 1cc از C1 را با 99cc محلول مخلوط نموده و Shaking را انجام دهيم ، داروي حاصل C2 با دقت 4- 10 = 10000/1 به دست مي‌آيد . از نظر علم شيمي C3 = X6 است چون رقت ملكولي آنها برابر است ، ولي از نظر هوميوپاتي اين دو با هم فرق داشته و شايد اثرات مشابهي را داشته باشند ، اما در جزييات متفاوت خواهند بود ، چون در اين دو روش ميزان انتقال فركانس در هر بار متفاوت از هم است .
    از نظر شيمي هم با توجه به عدد آوو گادرو ( 23- 10 × 02/6 ) ، داروي C12 به بالا آب مقطر محض مي‌باشد ، لذا نمي‌توان اثر شيميايي براي آن قائل بود .
    2 ) روش LM :
    در اين روش فرايند داروسازي با رقت 50000/1 شروع مي‌شود كه در واقع از لحاظ علم شيمي از همان ابتدا هيچ گونه chemical effect اي را نمي‌توان براي آن منظور نمود . لكن هوميوپاتهايي كه با اين روش كار مي‌نمايند معتقدند كه با اين روش aggrevation (تشديد موقت نشانه‌هاي بيماري موجود ) بيمار بسيار ملايمتر بوده و مدت زمان بسيار كوتاهتري را دارد . ولي دفعات مصرف دارو توسط بيمار در آن افزايش مي‌يابد .
    3 ) روش trituration : ( ساخت دارو بدون استفاده از آب مقطر و الكل ) به منظور ساخت دارو از مواد جامد از روش ابداعي هانمن كه بعضي آنرا شاهكار وي مي‌پندارند بهره مي‌برند . به اين صوت كه يك گرم از ماده جامد را انتخاب نموده ( براي مثال مغز پوسته صدف دريايي براي ساختن ( Calcaria carbonica ) و سپس آنرا در هاون ريخته و نه گرم ( 9gr ) پودر شير خشك به آن اضافه كرده و حداقل يك ساعت به هم مي‌زنند . ( ده بار در جهت عقربه‌هاي ساعت و ده بار در خلاف جهت آن ) و نام آنرا X1 مي‌گذارند و به اين فرآيند Trituration مي‌گويند.
    در هوميوپاتي تهيه دارو در حقيقت تنها يك فرايند انتقال مي‌باشد و داروي هوميوپاتي غيرمادي بوده و در واقع انرژي دروني آزاد شده‌اي است كه در اين بين مسووليت درمان بيماري را عهده‌دار مي‌باشد .
    اينكه از بعضي مواد جهت ساخت شكل ظاهري دارو بهره‌گيري مي‌شود تنها حكم يك Medium ( واسطه ) و يك انتقال دهنده‌ي اثرات درماني را دارد و نه اينكه خود عامل درمان كننده باشد ، چرا كه ماده زمينه ( قرص يا گلبول يا ... ) در تمامي داروها يكسان مي‌باشد و نمي‌تواند گستره وسيع اثرات داروهاي هوميوپاتي را به هيچ وجهي توجيه نمايد ، درك اين اكتشاف گيج كننده مي‌باشد .
    اين پديده نمي‌تواند به طور واضحي توسط آناليز شيميايي معمولي و رايج توضيح داده شود . اين داروها به قدري رقيق شده‌اند كه حتي يك ملكول از ماده‌ي اصلي در آنها وجود ندارد ولي با اين حال اثرات آنها بسيار واضح و حقيقي است و جاي هيچ گونه شكي را باقي نمي‌گذرد . حتي اثرات آن به گونه‌اي است كه يك فرد بيمار را به سرعت درمان كرده و هيچ عارضه‌اي نيز از خود بر جاي نمي‌گذارد . هانمان كشف كرد كه حتي افرادي كه از امراض مزمن و عميق رنج مي‌برند نيز اگر داروي هوميوپاتي مناسبي دريافت نمايند پيشرفت چشمگيري از نظر درماني خواهند نمود .
    با اين تفاسير ، هانمن حدس زد كه به داروي « انرژي » دست يافته زيرا از نظر آناليز شيميايي هيچ ماده‌اي در داروي ساخته شده توسط او وجود نداشته است . او به اين نتيجه رسيد كه بايستي يك اصل انرژي‌زا براي انسان وجودداشته باشد كه به بدن و كالبد فيزيكي او انرژي و روح مي‌دهد و هر گاه اين اصل انرژي بخش متاثر شود ، علائم بيماري نمايان مي‌شود و در اين سطح است كه درمانهاي تقويت شده اثر اوليه خود را نشان مي‌دهند و ما به اين سطح ، سطح ديناميك ( dynamic level ) گفته و به اين اصل انرژي‌زا نيروي حياتي ( Vital force ) اطلاق مي‌كنيم .

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  18. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  19. #10
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : هوميوپات

    داروشناسي در هوميوپاتي



    قانون اثبات اثر دارويي Proving : قانون اثبات اثر دارويي روشي است كه بر اساس آن داروها براي تشخيص اثرات درمانيشان مورد آزمايش قرار مي‌گيرند . بدين صورت كه به يك گروه از افراد سالم روزانه دوزي از آن ماده دارويي داده مي‌شود و سپس نشانه‌هاي ظاهر شده ( Artificial disease ) مطابق روش استاندارد ( Double blind ) به دقت ثبت مي‌شود . بعد از پايان دوره اثر دارو همه نشانه‌ها به عنوان تصوير خاص آن دارو در مجموعه اطلاعات دارويي ( Materia Medica ) ثبت مي‌شود .
    براي درمان يك بيمار چه در شرايط حاد و چه در شرايط مزمن ، پزشك هوميوپات نشانه‌هاي وي را با تصاوير داروهاي موجود در Materia Medica مطابقت نموده و سپس طبق قانون همانند دارويي را كه تصويرش بيش از بقيه داروها با نشانه‌هاي بيمار جور در مي‌آيد ، انتخاب مي‌شود.
    براي تسهيل كار هر علامت تحت عنوان يك صفت ( روبر يك ) جداگانه نوشته شده و سپس مجموعه داروهايي كه علايم گوناگون ( روبريكهاي متفاوت ) proving خود نشان مي‌دهند در كتب Repertory ثبت مي‌شوند . پزشك هوميوپات با مراجعه به كتب Repertory مجموعه علايم ( روبريكهاي ) بيمار را جمع‌آوري نموده و با اشتراك داروهاي موجود در همه روبريكها به داروي مورد نظر مي‌رسد .
    و بر اساس فرمول خاصي روش كار در Proving به اينگونه است كه 100 - 50 نفر از افراد داوطلب را انتخاب نموده و به هر يك از آنها تعدادي قرص ، قطره و يا گلبول مي‌دهند ( دارو مي‌دهند ) تا اينكه نشانه‌ها در آنها ظاهر شود و به مجرد پديد آمدن نشانه‌ها دارو را قطع مي‌نمايند كه بر حسب قدرت و حساسيت فرد زمان بروز نشانه‌ها فرق خواهد نمود .
    قوانين كلي Proving :
    1 - نشانه‌ها ( مواد ) بايد روي انسانهاي به نسبت سالم آزمايش شوند .
    2 - نشانه‌ها بايد شامل هر سه قسمت جسم ، روان و ذهن باشند .
    3 - هر دو شكل دارو را با هم ، هم به صورت توان دار ( Potentizes ) و هم به صورت خام استفاده نمايند .
    4 - Proving شامل آن نشانه‌ها مي‌باشد كه در فرد مورد نظر بهبود يافته‌اند .
    Proving افراد بايد در سه منطقه جغرافيايي متفاوت انجام شود كه عبارتند از :
    1 - كنار دريا ( زندگي 3 - 2 ماهه )
    2 - ارتفاع بالاي 2500 متري از سطح دريا
    3 - مناطق كوهستاني و دشت
    پيش از شروع آزمايش ، داوطلبان مي‌بايست حداقل به مدت يك ماه در محيط مورد نظر زندگي كرده و مستقر شوند ، تا با شرايط آن منطقه متعادل شده و خو بگيرند و افرادي به كار گرفته مي‌شوند كه شرايط زير را داشته باشند .
    1 - با اصول هوميوپاتي آشنايي كامل داشته باشند . يعني بدانند هوميوپاتي چيست ؟ و چه چيزي را مي‌خواهيم پيدا كنيم ؟
    2 - از سن بين 45 - 18 سال برخوردار باشند .
    3 - شخصي را كه انتخاب مي‌كنيم بايد عاري از اضطراب و يا هر گونه از انواع اختلالات شخصيتي و يا خلقي باشد .
    4 - افراد بايد جدي باشند و بدانند كه اين آزمايش علمي و منطقي است و آنرا سهل و سرسري نگيرند .
    5 - كساني باشند كه در طول مدت آزمايش بتوانند زندگي عادي خود را ادامه بدهند . پس از آنكه Proving انجام و نشانه‌ها مثبت شد نشانه‌هايي كه از افراد زير بدست آمده است براي ما بي‌ارزش خواهد بود .
    1 - افرادي كه بيش از حد به ريزه‌كاريهاي ذهن و روان پرداخته‌اند .
    2 - افرادي كه فراموشكارند و فراموش مي‌كنند كه بيشتر نشانه‌ها را بگويند .
    3 - افرادي كه بيماريهاي مثل آسم ، تب يونجه و آلرژي‌هاي مختلف و حساسيت‌هاي غذايي داشته باشند .
    براي داروهاي غيرسمي از توانهاي ( پوتنسي ) پايين و براي داروهاي سمي از توانهاي بالاتر استفاده مي‌شود . در ضمن افراد مورد آزمايش نبايد با همديگر ارتباط داشته باشند تا تلقين به يكديگر ننمايند . افراد بايد روز پيدايش نشانه‌ها ، تغييرات به وجود آمده و نوع درد و محل و ساعت آنرا بنويسند .
    از روزي كه نشانه‌ها آشكار مي‌شوند تا 5/2 ماه فرصت نوشتن به آنها داده شده و سپس دفاتر آنها جمع‌آور مي‌شود . لذا افرادي كه شرايط و قوانين بالا را رعايت نكرده‌اند يا دارو روي آنها اثر نكرده باشد از دور خارج شده و افراد باقيمانده وارد مرحله دوم مي‌شوند . در اين مرحله دوز بالا به آنها داده مي‌شود و باز به مجرد پيدايش نشانه‌ها مصرف دارو را قطع و مراحل پيشين را تكرار مي‌نمايند و مابقي افرادي را كه باقي مي‌مانند وارد دور سوم آزمايش مي‌كنند و پس از يك وقفه 6 - 5 ماهه داروي با توان بالاتر به آنها داده مي‌شود.
    و به مدت يكسال منتظر بروز نشانه‌ها و تغييرات مي‌مانند . لذا كل يك دوره آزمايش دارويي ممكن است تا 5/2 سال طول بكشد . پس از آن تمام نوشته‌ها جمع‌آوري شده و پس از آناليز وارد كتب Materia Medica , Repertory مي‌شود .
    در كتب Materia Medica . Repertory نشانه‌هاي مختلف داراي درجه‌بنديهاي سه‌گانه يا چهارگانه هستند . باين ترتيب نشانه‌اي سه خطي است كه دست كم در 90% از Proverها ( اثبات كننده‌ها ) ديده شده باشد . نشانه‌هايي كه دست كم در 60% از prover ديده شود . را دوخطي ( Type italic ) و نشانه‌هايي را كه در 30% آنها ديده شود.
    يك خطي مي‌نامند ( معمولي Typr ) اخيرا نشانه‌هايي چهار خطي عنوان شده‌اند كه عبارتند از نشانه‌هايي كه تقريبا در تمام افراد مشاهده شده‌اند . ( حروف درشت با Typebold ) . البته بسياري از علايم ذكر شده در كتب Materia Medica مختلف موجود در حال حاضر دست آورد تجارب باليني ( clinical trial ) مي‌باشند .

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  20. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •